از همان سال‌های ابتدای انقلاب اسلامی، دولت‌مردان ایرانی سرناسازگاری با کتاب و نوشتن را در کارنامۀ خود ثبت کردند. از فتوای قتل سلمان رشدی به حکم آیت‌الله خمینی گرفته تا ترورهای موسوم به قتل‌های زنجیری دهۀ هفتاد خورشیدی، همه‌وهمه از این ناسازگاری نشان دارند. اما جمهوری اسلامی برای آنچه کم‌اهمیت جلوه‌ دادن انتقادات منتقدان می‌داند، تنها حذف فیزیکی را در دستور کار خود ندارد. بازداشت، تبعید اجباری، سانسور، بیکار کردن و نظارت و تذکر از جمله روش‌هایی‌ست که او برای مهار منتقدان خود به کار می‌گیرد. نویسندگان کُرد، جدا از تجربۀ مشترک چنین فشارهای با دیگر نویسندگان ایرانی، از مانعی دیگر نیز می‌گویند: عدم آموزش با زمان مادری و کم‌اهمیت جلوه دادن این زبان توسط نهادهای ایدئولوژیک حکومت، کار را برای این دسته از نویسنده‌ها دشوارتر کرده است. در این گزارش به سراغ تنی چند از نویسندگان و شاعران کُرد در ایران رفتم تا از تجربۀ خود در این باره بگویند. فضای اختناق و انسداد در ایران به گونه‌ای‌ست که نمی‌توانم اسم افراد را در اینجا ذکر کنم.

بازداشت و بازجویی

تقریباً هر فردی که در ایران دستی بر قلم داشته باشد، بازداشت، زندانی یا حداقل بازجویی‌های چند ساعت را در یکی از ارگان‌های امنیتی ایران تجربه کرده است. یکی از شاعران کُرد که خود سابقه بازداشت و بازجویی را ازسر گذرانده در این باره می‌گوید:

«سابقۀ حکومت اسلامی ایران در ارعاب و حذف فیزیکی نویسندگان به دهۀ هفتاد شمسی و قتل‌های زنجیری برمی‌گردد. البته حکومت اسلامی تنها به نظارت و حذف نویسندگان داخلی بسنده نمی‌کند، بلکه حکم‌های فراتر از مرزهای ایران صادر می‌کند. نمونه‌اش (سلمان رشدی)‌ست که به خاطر فتوای خمینی سال‌هاست مخفیانه زندگی می‌کند و چند روز پیش توسط یک جوان ٢٤ ساله مورد حمله قرار گرفت. متاسفانه فضای ایران چه در دورۀ پهلوی و چه امروز، برای نویسنده‌ها فضای امنی نبوده است. من را تنها به خاطر سرودن یک شعر و انتشاراش در فضای مجازی چند بار بازجویی کرداند.»

این شاعر دربارۀ محتوای شعر یادشده و بازجویی‌اش اضافه می‌کند:

«شعر دربارۀ مردی بود که به خاطر بیکاری و مشکلات اقتصادی ناچار شده از معشوقه‌اش جدا شود. در بازجویی اشارۀ به محتوای واقعی شعر نمی‌کردند و با اتهام‌های واهی می‌خواستند مرا را به احزاب سیاسی کُرد و تبلیغ علیه نظام متهم کنند. راستش بعد از چند بار بازجویی از انتشار شعر می‌ترسم. چون خیلی راحت و بدون هیچ دلیلی آن را به تبلیغ علیه نظام تعبیر می‌‌کنند.»

جلسات فرهنگی که گاه‌گداری در شهرهای مختلف استان کردستان برگزار می‌شود برای هر کتابی نیست. بیشتر کتاب‌ها و نویسندگان کسانی هستند که هنوز حکومت به آنها حساسیت نشان نداده است. یا تعداد اندکی از آنها خودشان دستی در سانسور و همکاری با نهادهای مختلف را دارند. جدا از این، در جلسات نقد و بررسی یا رونمایی اجازه نداری آزادانه صحبت کنی، مثلاً از شعر در برابر خفقان دفاع کنی یا از نوشته‌ای بگویی که منتقد سیاست‌های جمهوری اسلامی است. همه چیز باید شسته و رفته و بدون نقد سیاسی باشد.

تفسیرهای خودسرانه از متن نوشته‌ها یکی از بهانه‌های ارگان‌های امنیتی جهت  فشار بیشتر بر نویسنده‌ها است. این شاعر می‌گوید:

«بار اولی که من را احضار کردند، درباره چاپ مقاله‌ام در یکی از نشریات اقلیم کردستان پرسیداند. مقاله را ترجمه کرده بوده‌اند. می‌گفتند تو عضو تشکیلات مخفی حزب کومله‌ای. در حالی که فقط یک بار به اقلیم سفر کرده بودم، آن هم تفریحی بود و بیشتر از سه روز طول نکشید. بازجو به هیچ صراطی مستقیم نبود. بعد از بیست روز بازداشت با قید وثیقه آزاد شدم و در دادگاه تبرئه‌ام کردند. هنوز هم ترس آن بیست روز و بازجویی را با خود دارم. وسواس گرفته‌ام و هر جمله‌ای را که می‌نویسم ده‌ها بار ویرایش می‌کنم که نکند این را به همکاری با احزاب یا ضدیت با انقلاب تعبیر کنند.»

سالانه شاهد رونمایی کتاب، جلسات نقد و بررسی و… در شهرهای مختلف کردستان هستیم. از این شاعر می‌پرسم آیا مجوز چنین جلساتی به معنای مدارای حکومت اسلامی با شاعران و نویسندگان کُرد است؟ او در پاسخ می‌گوید:

«این جلسات، که گاه‌گداری در شهرهای مختلف برگزار می‌شود برای هر کتابی نیست. بیشتر کتاب‌ها و نویسندگان کسانی هستند که هنوز حکومت به آنها حساسیت نشان نداده است. یا تعداد اندکی از آنها خودشان دستی در سانسور و همکاری با نهادهای مختلف را دارند. جدا از این، در جلسات نقد و بررسی یا رونمایی اجازه نداری آزادانه صحبت کنی، مثلاً از شعر در برابر خفقان دفاع کنی یا از نوشته‌ای بگویی که منتقد سیاست‌های جمهوری اسلامی است. همه چیز باید شسته و رفته و بدون نقد سیاسی باشد.»

سانسور و جلوگیری از انتشار

سانسور و نظارت، برخی از نویسنده را ناچار می‌کند نوشته‌هایشان را منتشر نکنند. یک مترجم تاریخ سیاسی کُردستان دربارۀ تجربۀ خود می‌گوید:

 « هرچیزی برای جمهوری اسلامی می‌تواند مصداقی از منکرات یا ضدیت با انقلاب باشد. من چند بار یکی از کتاب‌های ترجمه‌ شده‌ام را برای مجوز به ناشر سپرده‌ام، اما آن‌قدر حذف و اصلاح به آن چسپانده‌‌‌اند که نمی‌شود چاپ‌اش کرد. در واقع دیگر آن کتاب نیست.»

از این مترجم دربارۀ موارد حساسیت‌برانگیز در کسب مجوز نشر می‌پرسم، می‌گوید:

« موارد متعددی است، از سکسوالیته گرفته تا نقد مذهب و تاریخ کُردستان مشمول سانسور و حذف می‌شود. فرض بفرمائید جمله‌های یک نویسنده را طوری اصلاح می‌کنند که دیگر آن معنا را ندارد، یا پیشنهاد می‌دهند به مقدمه و یا پانوشت جملاتی در نقد نوشته‌ها اضافه کنیم. سانسور، محتوای کتاب را کاملاً عوض می‌کند. در آخر ناچار هستی یا کتاب را به کل چاپ نکنی یا زیرزمینی منتشر کنی، و یا از طریق ناشر خارجی اقدام کنی که آنهم مشکلات خود را دارد.»

 سانسور و جلوگیری از نشر کتاب‌، نویسندها را مجبور به نشر آن در خارج از کشور، به خصوص اقلیم کردستان می‌کند. این مترجم معتقد است چاپ کتاب در اقلیم کردستان مشکلاتی را برای نویسندگان کُرد ایرانی به همراه دارد، وی در توضیحات‌اش اضافه می‌کند:

«متاسفانه وضعیت نشر در اقلیم کردستان بسیار در سطح نازلی قرار دارد، مثلاً ناشرها ISBN (شابک) برای کتاب ندارند. جدا از این، وارد کردن کتاب از آنجا به ایران موانعی به همراه دارد. باید کتابی که آنجا چاپ کردایم را دوباره قاچاقی وارد کنیم، مجوز رونمایی آن را در ایران نمی‌دهند، یا جزو رزومه‌کاری حساب نمی‌شود چون مجوز نشر در ایران یا شابک ندارد. از طرف دیگر، حکومت حساسیت بیشتری به کتاب‌های منتشر شده در اقلیم کردستان نشان می‌دهد. چون از فیلتر وزارت ارشاد نمی‌گذرند، همیشه به نسبت آنها تصور منفی وجود دارد. اما با این همه مشکل ناچاریم آنجا کتاب را نشر دهیم، بعد با هر ضرب و زوری که شده، چند نسخه را وارد ایران کنیم.»

به اعتقاد این مترجم نظارت و سانسور خلاقیت نویسنده را کور می‌کند. او که یکی از دلایل نابسامان ترجمۀ کُردی را سیستم ناقص آموزش در ایران می‌داند، می‌گوید:

«سیاست‌های غلط نشر کتاب در ایران، حتی وضعیت ترجمه را هم با مشکل روبرو کرده است. این مورد شاید در ظاهر ربط مستقیمی به سیاست‌های نظارتی نشر نداشته باشد، ولی با تحلیل جزئیات می‌توان رابطۀ آنها را کشف کرد. مترجم‌های حرفه‌ای در انتخاب و ترجمۀ آثار دقت بالایی را به خرج می‌دهند، اما مترجم تازه‌کاری که تنها به فکر نشر کتاب است این دقت را ندارد و حاضر است بخش‌های از کتاب‌ را صرفاً برای کسب مجوز، حذف یا اصلاح کند. همین باعث می‌شود خواننده تصور اشتباهی از کتاب مورد نظر داشته باشد و ترجمه‌های خوب مشتری نداشته باشند. در کل هرگونه سیاستی دربارۀ سانسور کتاب به ضرر نویسنده و خوانندگانش تمام می‌شود.»

هر نویسنده‌ای با هر زبانی در ایران در معرض فشار و تهدید می‌تواند قرار گیرد. اما وضعیت ما در ایران فرق می‌کند. نوشتن با زبان کُردی خودش یک جرم نانوشته است. حکومت اسلامی هر نوشتۀ کُردی را با نگاه امنیتی می‌سنجد، یعنی تصورش این است که فلان نوشته ضد امنیت ملی، ضد انقلاب، تبلیغ علیه نظام و… است مگر آنکه خلاف‌اش ثابت شود. به این خاطر هر واژه و هر جمله‌ای را باید با حساسیت بالایی بنویسم تا برایمان دردسر نشود.

ناشرهای کُرد عموماَ از مجوزهای دیرهنگام و سانسور کتاب‌ها گلایه دارند. اما با این وجود میزان نشر کتاب کُردی در ایران روبه افزایش است. به نقل از روابط عمومی وزارت ارشاد اسلامی (١٣٩٩)، زبان کُردی بعد از زبان فارسی، دومین زبان با بیشترین میزان نشر در ایران محسوب می‌شود. از این مترجم دربارۀ افزایش میزان نشر با وجود موانع پیش روی نویسندگان کُرد می‌پرسم. وی معتقد است میزان افزایش آمار نشر کتاب کُردی به معنای عدم سانسور و نظارت در این حوزه نیست و اضافه می‌کند:

« به نظر من بولدکردن میزان افزایش نشر کتاب کُردی در ایران، یک جورهای پاک کردن صورت مسئله است. بله، به نسبت سال‌های گذشته کتاب کُردی بیشتری چاپ می‌شود، اما این به معنای مدارا یا قبول زبان کُردی در ایران نیست. باید محتوا و موضوع کتاب‌ها را در نظر بگیریم. بیشترین مجوز نشر مخصوص کتاب‌های ادبی (شعر و رمان) است، خیلی کم با تالیف یا ترجمه در حوزۀ سیاست یا تاریخ کردستان روبرو می‌شویم، چون حساسیت این حوزه‌ها بالاست. از طرفی دیگر، تعداد نویسنده‌ها و میزان سواد مردم بالا رفته است، و مردم بیشتر از پیش به زبان مادری خود توجه دارند. این افزایش توجه هم حاصل تلاش کنشگران فرهنگی و رسانه‌های کُردزبان خارج از ایران است. وقتی آزادی برای تدریس و آموزش با زبان مادری در ایران وجود ندارد، خود به خود این زبان از اهمیت ساقط می‌شود و خواننده و نویسنده هم سمت‌اش نمی‌رود.»

انسداد زبان مادری

سال‌های بسیاری‌ست که کنشگران و نویسندگان کُرد برای احقاق حقوق زبان مادری خود در ایران تلاش می‌کنند. جز چند مجوز معدود برای آموزشگاه زبان مادری و احداث رشتۀ زبان و ادبیات کُردی در دانشگاه کردستان سنندج، آن هم با نظارت نهادهای مربوطه، همتی از سوی مسئولان کشوری در این باب دیده نمی‌شود. یک نویسندۀ کُرد معتقد است بخش اعظمی از مشکلات آنها در ایران به انسداد زبان مادری برمی‌گردد و آن را از نقاط تفاوت میزان فشارهای امنیتی آنها با نویسندگان فارس زبان می‌داند. او در این باره توضیح می‌دهد:

«هر نویسنده‌ای با هر زبانی در ایران در معرض فشار و تهدید می‌تواند قرار گیرد. اما وضعیت ما در ایران فرق می‌کند. نوشتن با زبان کُردی خودش یک جرم نانوشته است. حکومت اسلامی هر نوشتۀ کُردی را با نگاه امنیتی می‌سنجد، یعنی تصورش این است که فلان نوشته ضد امنیت ملی، ضد انقلاب، تبلیغ علیه نظام و… است مگر آنکه خلاف‌اش ثابت شود. به این خاطر هر واژه و هر جمله‌ای را باید با حساسیت بالایی بنویسم تا برایمان دردسر نشود.»

ارگان‌های امنیتی تنها به متن کتاب یا مقاله واکنش نشان نمی‌دهند. فعالیت و نوشتن در فضای مجازی هم به این شکل است. لایک‌کردن، توییت‌کردن، کامنت‌گذاشتن، حتی آپلود یک عکس هم می‌تواند برایت دردسر آفرین باشد. شاید بیشتر به شوخی شبیه باشد، اما در ایران نویسنده می‌تواند صرفاً برای آپلود یک عکس در فضای مجازی، بازجویی و مجازات شود، متاسفانه این یک حقیقت است و در تجربۀ تعداد زیادی از قلم‌ به دستان و کنشگران فرهنگی کردستان دیده می‌شود. مجازات هم شکل‌های گوناگونی دارد، از بازداشت و زندانی گرفته تا حذف کردن نامت از سخنرانی، داوری یا جلوگیری از نشر کتاب را شامل می‌شود.

عدم آموزش با زبان مادری میزان استقبال از کتاب کُردی را نیز کاهش داده است. در گزارش دیگری در زمانه دربارۀ وضعیت نشر در کردستان، یک کتاب‌فروش گفته بود کتاب‌‌های ترجمه شده به فارسی از نویسندگان کُرد، بیشتر از متون اصلی آنها مشتری دارند. از این نویسنده دلیل کم توجهی خوانندگان کُردزبان را به آثار کُردی جویا می‌شوم، در توضیح می‌گوید:

«وقتی آموزش با زبان کُردی در ایران مسئله‌ساز است و تمام سیاست‌های حکومت در راستای تضعیف کردن آن است، کاملاً طبیعی ست که خوانندۀ کُردزبان از زبان مادری‌اش فاصله بگیرد و قادر نباشد اصطلاحات علمی و ادبی آن را بفهمید. به نظر من بزرگترین ظلمی که سیاست می‌تواند در حق انسان روا بدارد، جلوگیری از زبان مادری‌اش است. شما دقت کنید ما کم نویسندۀ خوب در ایران نداریم، اما تعداد اندکی از آنها شناخته شده‌اند، چرا؟ چون کتاب‌هایشان خیلی کم خواننده دارد یا خیلی کم نوشته‌هایشان به فارسی یا زبان دیگری ترجمه می‌شود. نویسنده‌ای که در زبان مادری‌اش خواننده ندارد نباید منتظر نام‌آوری یا خلاقیت خاصی هم باشد.»

فشارهای امنیتی بر کشنگران فرهنگی کُرد و سیاست‌ تخریب‌گرانه زبان مادری در رسانه‌های ایران، زبان کُردی را به حاشیه رانده است. اما با این وجود نویسندگان کُرد، از نشر کتاب، چه در ایران و چه در اقلیم کردستان دست نکشیده‌اند. از این نویسنده دربارۀ تلاش آنها و میزان و حدود نظارت نهادهای امنیتی می‌پرسم. آیا حکومت اسلامی به کتاب‌های که در خارج از ایران هم چاپ می‌شود حساسیت نشان می‌دهد؟ در پاسخ می‌گوید:

«نه تنها به چاپ کتاب حساس است، حتی به سفرکردن ما هم حساسیت نشان می‌دهد. اگر برای جشنواره یا مراسمی به خارج کشور، به خصوص به اقلیم کردستان سفر کنیم، حتماً در پرونده‌مان ثبت می‌شود و کافی‌ست یک بار بازجویی شوی تا به آن اشاره کنند. در ظاهر می‌خواهند نشان دهند که نظارت چند سویه است و نمی‌شود از دستشان مخفی شد.»

این نویسنده در آخر گفته‌هایش اضافه می‌کند:

«ارگان‌های امنیتی تنها به متن کتاب یا مقاله واکنش نشان نمی‌دهند. فعالیت و نوشتن در فضای مجازی هم به این شکل است. لایک‌کردن، توییت‌کردن، کامنت‌گذاشتن، حتی آپلود یک عکس هم می‌تواند برایت دردسر آفرین باشد. شاید بیشتر به شوخی شبیه باشد، اما در ایران نویسنده می‌تواند صرفاً برای آپلود یک عکس در فضای مجازی، بازجویی و مجازات شود، متاسفانه این یک حقیقت است و در تجربۀ تعداد زیادی از قلم‌ به دستان و کنشگران فرهنگی کردستان دیده می‌شود. مجازات هم شکل‌های گوناگونی دارد، از بازداشت و زندانی گرفته تا حذف کردن نامت از سخنرانی، داوری یا جلوگیری از نشر کتاب را شامل می‌شود.»

کنشگران فرهنگی می‌گویند فشار ارگان‌های امنیتی در ایران، تعداد بسیاری از نویسندگان را ناچار به کوچ اجباری کرده است. سانسور و نظارت شدید بر محتوای کتاب‌، نظارت فعالیت نویسنده‌ها، جلوگیری از صدور مجوز برای موضوعات مانند تاریخ کردستان، لحاظ نکردن کتاب کُردی در رزمه‌کاری و تعداد کم خوانندگان به دلیل عدم آموزش با زبان کُردی از جمله اهم موانع نویسندگان کُرد در ایران است.