امروزه در بسیاری از کشورهای دنیا توجه به امکانات زیستی شهری و رفاهی افرادی که معلولیت جسمی دارند موضوعی مهم و مورد توجه از سوی دولت‌هاست. کتاب‌ها و مقاله‌هایی نوشته می‌شود تا نیازهای افراد دارای معلولیت در حوزه‌های مختلف فردی و اجتماعی بیشتر و بهتر سنجیده شود؛ به این منظور که همه افراد جامعه بتوانند بهتر و سالم‌تر زندگی کنند.

در ایران اما در غیاب درک و همراهی مسئولان دولتی، غالبا سازمان‌ها و نهادهای غیردولتی یا خود افراد دارای معلولیت هستند که بار اطلاع‌رسانی و آگاه‌سازی را در جامعه به دوش می‌کشند و تلاش می‌کنند شرایط زیستی را در سطوح مختلف فرهنگی و اجتماعی برای افراد دارای معلولیت هموارتر کنند.

نمونه‌ای از عدم درک مقام‌های مسئول در جمهوری اسلامی از وضعیت افراد دارای معلولیت

در این میان افرادی که درگیر معلولیت نیستند تا چه اندازه با مسائل و مشکلات افراد دارای معلولیت آشنایی دارند و شیوه زندگی و رفتار آن‌ها تا چه اندازه بر نحوه زندگی افراد دارای معلولیت اثرگذار است؟

سؤال مهم‌تر اینکه عموم افراد در ایران برای حضور در کنار افراد دارای معلولیت تا چه اندازه آموزش دیده‌اند و این آموزش را چگونه و از کجا کسب کرده‌اند؟

محیط کار و معلولیت حرکتی

«ساناز» از جمله کسانی است که از وقتی یادش می‌آید مشکل حرکتی داشته و از ویلچر استفاده می‌کند. او حالا ۳۴ ساله است. دو سال است کارش را عوض کرده و در یک شرکت بازرگانی خصوصی مشغول شده. ساناز از موقعیت شغلی‌اش راضی است اما برای جلب رضایت دیگران بیش از اندازه و مقداری که باید کار می‌کند.

او می‌گوید‌:

«خیلی وقت‌ها برای اینکه به تنبلی در کار متهم نشوم بیشتر از مسئولیتم کار می‌کنم. انجام بعضی کارها هم برایم سخت است هر چند به چشم دیگران نمی‌آید. با این حال سعی می‌کنم به روی خودم نیاورم.»

ساناز در ادامه مثال می‌زند:

«کارهایی که برای دیگران خیلی ساده است مثل گذاشتن کاغذ در دستگاه چاپگر، برداشتن بسته کاغذ از کارتن و … برای من راحت نیست اما اگر مجبور شوم، به هر زحمتی شده این کار انجام می‌دهم.»

او در مورد اینکه چرا چنین کارهایی را به دیگران نمی‌سپارد، از تجربه کار در محل کار قبلی‌اش می‌گوید و اینکه همکارانش درخواست‌هایی از این دست را به حساب «از زیر کار در رفتن به بهانه معلولیت» می‌گذاشتند:

«بعد از مدتی، از برخورد همکارانم آن‌قدر احساس بدی داشتم که نه تنها ترجیح دادم محیط کارم را عوض کنم بلکه تصمیم گرفتم در محیط جدید طوری رفتار نکنم که دیگران آن را به حساب سوءاستفاده از وضعیت جسمی‌ام بگذارند؛ هر چقدر هم که برایم سخت باشد.»

البته عوض کردن شغل برای ساناز به این راحتی نبوده. می‌گوید در این سال‌ها پیشنهادهای شغلی خوبی را فقط به خاطر محل و ساختمان شرکت‌ها از دست داده است.

«ساختمان‌هایی که پله دارند و برای حرکت ویلچر مناسب نیستند. ساختمان‌هایی که آسانسور ندارند یا نمی‌شود با ویلچر سوار آسانسور شد یا سرویس بهداشتی مناسب برای افراد دارای معلولیت ندارند و …»

آپارتمان، با آسانسور یا بی‌آسانسور؟

مشکل افرادی که از ویلچر استفاده می‌کنند فقط رفت‌وآمد به محل کار نیست.

پدرام ضایعه نخاعی دارد و با همسرش در در طبقه سوم یک آپارتمان اجاره‌ای زندگی می‌کند. با اینکه همیشه یکی از معیارهای مهم آن‌ها برای اجاره کردن خانه، داشتن آسانسور مناسب بوده، اما می‌گوید:

«در خانه قبلی آسانسور مدام خراب می‌شد و با اینکه بارها به مدیر ساختمان برای تعمیر آسانسور مراجعه کرده بودیم، ترتیب اثر داده نمی‌شد تا جایی که در یک مورد مجبور شدم دو ماه در خانه پدری زندگی کنم.»

او از بی‌تفاوتی ساکنان واحدهای دیگر آپارتمان نسبت به تعمیر آسانسور گله دارد و می‌گوید:

«یک بار بعد از تماس‌های مکرر با اهالی ساختمان، یکی از همسایه‌ها به صراحت گفت این مشکل شماست که با توجه به شرایط خودتان جای مناسبی انتخاب نکرده‌اید. باید طبقه همکف اجاره می‌کردید.»

البته چیزی که در طول این سال‌ها بیشتر از همه برای پدرام آزاردهنده بوده، راه‌پله نیست بلکه تحمل نگاه خیره آدم‌ها و حتی نزدیکان است:

«وقتی در خیابان همسرم ویلچر مرا هل می‌دهد و نگاه عابران ما را تعقیب می‌کند، احساس بدی دارم. از آن بدتر وقتی است که شهروندان مهربان و دلسوز به همسرم پیشنهاد کمک می‌دهند در حالی که اصلاً به این فکر نمی‌کنند که کمک کردن به فرد دارای معلولیت آدابی دارد.»

پدرام معتقد است در رفتارهای اجتماعی، کمتر کسی به این آداب اهمیت می‌دهد.

معماران و افراد دارای معلولیت

صادق دانشجوی سال آخر معماری است. او درباره این موضوع که آیا در مباحث رشته معماری دغدغه مناسب‌سازی سازه‌ها برای استفاده افراد دارای معلولیت وجود دارد یا نه، می‌گوید:

«به عنوان یک واحد درسی مستقل که نه ولی در درس اصول طراحی، نکاتی در این زمینه مطرح می‌شود.»

صادق برای نمونه به مواردی از این دست اشاره می‌کند که برای مجتمع‌های بزرگ تجاری یا مراکز فرهنگی و تفریحی مانند سینما باید امکان استفاده از ویلچر در نظر گرفته شود. امکاناتی مانند سطح شیب‌دار ورودی، ابعاد مناسب آسانسور، سرویس بهداشتی قابل استفاده برای افراد دارای معلولیت و مواردی مثل اینها.

او در مورد ناشنوایان و نابینایان هر چه فکر می‌کند نکته‌ای به یاد نمی‌آورد که در دوره هنرستان معماری تا دوره کارشناسی خوانده یا شنیده باشد.

برای طراحی بنایی به منظور استفاده این گروه از شهروندان، به چه مواردی باید توجه کرد و اطلاعات مربوط به این موارد را از کجا باید به دست آورد؟

صادق جوابی برای این سوال ندارد و می‌گوید تا به حال به این موضوع فکر نکرده است.

حضور افراد دارای معلولیت در برنامه‌های تلویزیونی

قرار نیست فقط کسانی که به واسطه شغل و تحصیلات یا حضور افراد دارای معلولیت در خانواده با این افراد در ارتباط هستند از مسائل و مشکلات آن‌ها خبر داشته باشند.

هستند کسانی که تا امروز در شرایطی قرار نگرفته‌اند که با افراد دارای معلولیت در تماس مستقیم باشند.

محبوبه ۷۳ ساله است. چهار فرزند دارد و شش نوه. یادش نمی‌آید با افراد دارای معلولیت برخوردی داشته باشد اما در تلویزیون برنامه‌هایی در رابطه با افراد دارای معلولیت دیده است.

او می‌گوید:

«چند وقت پیش با قهرمان پارالمپیک زنان در رشته تیراندازی مصاحبه کردند. اتفاقا زیاد دیده‌ام برنامه‌هایی که از افراد دارای معلولیت موفق دعوت کرده‌اند و من همیشه آن‌ها را تحسین کرده‌ام.»

محبوبه در مورد تأثیر چنین برنامه‌هایی بر آشنایی جامعه با مسائل و مشکلات افراد دارای معلولیت می‌گوید:

«این برنامه‌ها خیلی مؤثر هستند چون نشان می‌دهند در هر شرایطی اگر انسان بخواهد می‌تواند قله‌های موفقیت را فتح کند.»

او با این حال درباره آداب همزیستی با افراد دارای معلولیت چیزی نمی‌گوید.

سهم رسانه‌ها در فرهنگ‌سازی و آگاهی‌رسانی به جامعه در ارتباط با افراد دارای معلولیت اما بیش از این برنامه‌هاست.

یکی از فعالان انجمن‌های غیردولتی مرتبط با افراد دارای معلولیت معتقد است رسانه‌ها، به‌خصوص رسانه‌های تصویری تأثیر زیادی بر جامعه می‌گذارند:

«جایگاه افراد دارای معلولیت و صحبت درباره مسائل آن‌ها و آموزش به جامعه درباره رفتار با این افراد در رسانه‌های ما و مخصوصا شبکه‌های تلویزیونی، تعریف نشده است.»

محبوبه درباره برنامه‌های رادیو و تلویزیون می‌گوید:

«به صورت مقطعی و گاه در تلویزیون برنامه‌هایی درباره افراد دارای معلولیت دیده‌ایم اما جدای از اینکه برنامه‌هایی از این دست به ندرت دیده می‌شوند، بیشتر این برنامه‌ها اثر منفی دارند.»

او در توضیح این آثار منفی می‌گوید:

«از دروغ‌پردازی‌های گاه و‌ بیگاه یا اغراق‌های رسانه‌ای که بگذریم، در این برنامه‌ها اغلب به طرح مشکلات اساسی این افراد نمی‌پردازند. تنها برای ایجاد جذابیت در برنامه‌ها از افراد دارای معلولیتی که در کاری یا رشته‌ای شناخته شده‌اند، دعوت می‌کنند و از رمز و راز موفقیت آن‌ها می‌پرسند.»

محبوبه هم این دو موضوع را جدا از هم می‌داند:

«این افراد نماینده جامعه افراد دارای معلولیت نیستند. حتی ممکن است این دست معرفی‌ها باعث تضعیف روحیه سایر افراد دارای معلولیت شود. انگار بخواهند به مخاطبان بفهمانند که تو اگر چیزی نشده‌ای مشکل خودت بوده! ببین حتی یک فرد نابینا یا ناشنوا یا کسی که توان فیزیکی محدودی دارد به این جاها رسیده.»

او همچنین به بی‌توجهی نهاد مهم و تأثیرگذاری مثل آموزش و پرورش در توجه به افراد دارای معلولیت اشاره می‌کند:

«چه اشکالی دارد در مدارس ما در کنار آموزش وضو و احکام نماز که خیلی بر آن‌ها اصرار دارند، حداقل‌هایی از حقوق شهروندی هم آموزش داده شود؟ مثلاً بچه‌ها با نحوه درست برخورد با افراد دارای معلولیت آشنا شوند ….»

محبوبه معتقد است مهم‌ترین دوره‌ای که شخصیت اجتماعی افراد شکل می‌گیرد، دوره ابتدایی است و حساسیت نسبت به آموزش‌هایی که در این سال‌ها به بچه‌ها داده می‌شود، باید بسیار زیاد باشد.

به آگاهی بیشتر نیازمندیم

در صحبت با افراد دارای معلولیت و افرادی که با افراد دارای معلولیت در ارتباط هستند، نکات قابل توجه بسیاری به دست می‌آید اما همچنان سؤالات زیادی بی‌جواب می‌ماند. از جمله اینکه راه درست دسترسی به آگاهی و اطلاعات در این حوزه چه راهی است؟

با وجود نقش مؤثر رسانه‌ها و آموزش و پرورش و حتی فضای مجازی که قابل دسترس‌تر و آزادتر است، هنوز مشخص نیست اگر کسی بخواهد در این مورد بیشتر بداند و اطلاعات خود را گسترش دهد، باید به کجا مراجعه کند یا درستی و اعتبار همین اطلاعات اندکی را که دست به دست می‌شود، چطور و از چه منبعی می‌تواند بسنجد.

زندگی در جامعه‌ای که یک فرد دارای معلولیت به عنوان یک شهروند پذیرفته شده باشد نه به عنوان فردی عجیب و بیگانه، نیازمند توجه بیشتر همه ما شهروندان است.