جمعی از هنرمندان و دانشجویان تئاتر ایران با انتشار نامه‌ای سرگشاده به سرکوب و سانسور تئاتر در ایران اعتراض کردند و نوشتند: «ما … وظیفه خود می‌دانیم که با صدای بلند اعلام کنیم نفس‌های تئاتر در این کشور به شماره افتاده است.»

نویسندگان نامه با اشاره به سربرآوردن روزافزون «محدودیت‌ها و موانع» جدید، بخش اصلی یادداشت خود را به گفته خود به «ترسیم وضع موجود» و روشن کردن «تنها بخشی از سازوکارها و فرآیندهای تحدید و تخریب هنرهای نمایشی» اختصاص می‌دهند.

هنرمندان تئاتر ایران تأکید می‌کنند که چگونگی حضور زنان و اقلیت‌های جنسی بر صحنه، «همواره با انواع شدیدتری از سانسور روبه‌رو بوده است.»

آنها در بخش نخست به مسأله «سانسور» می‌پردازند. به گفته هنرمندان و دانشجویان تئاتر ایران، روند گزینش آثار در مرحله‌ی پیش از اجرا این آثار را «سلاخی» می‌کند و «جز تفاله‌ای فرمایشی چیزی از اثر باقی نمی‌گذارد.»

نویسندگان در ادامه به «برخوردهای جنسیت‌زده در بررسی آثار نمایشی» اعتراض می‌کنند و می‌نویسند:

بارها از سوی نهادهای نظارتی و به‌خصوص مرکز هنرهای نمایشی شاهد برخوردهای جنسیت‌زده‌ای بوده‌ایم که بدون کوچکترین توجه به لطمه‌ای که به اثر وارد می‌شود خواستار تغییر یک کاراکتر نمایشی یا حذف آن بوده اند.

هنرمندان تئاتر ایران تأکید می‌کنند که چگونگی حضور زنان و اقلیت‌های جنسی بر صحنه، «همواره با انواع شدیدتری از سانسور روبه‌رو بوده است.»

دیگر عامل موثر در سانسور، به باور نویسندگان، مداخله افرادها و نهادهای نامربوط در فرآیند تولید آثار نمایشی است. آنها چنین توضیح می‌دهند:

ایجاد فضای امنیتی از مجرای جرم‌انگاری محتوای آثار نمایشی و پرونده‌سازی‌های کذب از فعالیت هنرمندان ــ همچون ملیحه جعفری و نازنین بهرامی ــ توسط نهادهای غیرمتخصص و نامربوط به حوزه‌ی تئاتر منجر به سلب امنیت روانی و شغلی برای هنرمندان شده است.

هنرمندان و دانشجویان تئاتر ایران پس از این به فهرست نمایشنامه‌ها و افراد ممنوعه در عرصه تئاتر اعتراض می‌کنند و آن را «هولناک» می‌خوانند.

نویسندگان نامه سپس به ممنوعیت فعالیت و سرکوبِ رقص‌نگاران و طراحان حرکت و حوزه کریوگرافی اشاره می‌کنند و آن را «سرکوب و سانسور مضاعف» توصیف می‌کنند.

نویسندگان نامه اذعان می‌کنند که سرکوب و سانسور تئاتر در شهرهای دیگر به جز پایتخت، تهران، حتی وخیم‌تر است و از «مرکزکرایی تئاتر ایران و توزیع نامتوازن زیرساخت‌های تئاتر در کشور» انتقاد می‌کنند.

هنرمندان معترض در ادامه «منزوی کردن تئاتر کشور و قطع ارتباط با تئاتر روز دنیا» از سوی حکومت را هدف نقد قرار می‌دهند و حکومت را متهم می‌کنند که نتوانسته توضیح روشن و مکتوب درباره‌ی محدودیت‌ها و سانسورهای اعمال‌شده ارائه دهد.

نویسندگان نامه سپس اذعان می‌کنند که سرکوب و سانسور تئاتر در شهرهای دیگر به جز پایتخت، تهران، حتی وخیم‌تر است و از «مرکزکرایی تئاتر ایران و توزیع نامتوازن زیرساخت‌های تئاتر در کشور» انتقاد می‌کنند.

این جمع معترض از هنرمندان و دانشجویان تئاتر در بخش دوم یادداشت خود به سازوکار ناکارآمد تولید تئاتر در ایران می‌پردازند و به رانت‌های حکومتی برای «گروه‌های خاص»، از جمله تخصیص سالن‌های تئاتر دولتی به آنها، اشاره می‌کنند.

نویسندگان نامه در ادامه سالن‌های خصوصی را نیز به دلیل بدل شدن به «مغازه‌های تئاتر» به نقد می‌کشند.

اقتصاد نامتوازن و غیرشفاف بخش سوم نامه اعتراضی این هنرمندان اجراگر است. عدم تخصیص بودجه به آثار تولیدشده و عدم اجرای رعایت در توزیع، و نیز عدم شفافیت مالی انجمن‌های تئاتر شهرستان مواردی است که نویسندگان اقدامات حکومتی را به نقد می‌کشند. آنها اما در ادامه به کالایی‌سازی تئاتر در «بخش خصوصی» آن نیز معترض می‌شوند.

هنرمندان و دانشجویان تئاتر ایران در انتها، یادداشت اعتراضی خود را چنین به پایان می‌رسانند:

ما جمع کثیری از هنرمندان، اساتید و دانشجویان تئاتر ــ در سکوت شنیع و انفعال محض خانه فرمایشی تئاتر، به عنوان تنها شبه صنف موجود برای هنر نمایش ــ مراتب اعتراض شدید خود را به این رویه اعلام می‌داریم و در عین حال این حق را برای خود قائل هستیم که اعتراض خود را به روش‌های دیگری نیز بیان داریم.