چرا برخی جنبش‌های اجتماعی به بار می‌نشینند و برخی شکست می‌خورند بی‌آنکه به تغییری مطلوب بینجامند؟

سول آلینسکی در کتاب «قواعدی برای کسانی که تغییراتِ بنیادی می‌خواهند: راهنمای کاربردی برای تغییرخواهانِ واقع‌بین»[1] می‌کوشد پاسخی به این پرسش ارائه دهد.

او مراحلِ پیدایش و بارآوریِ جنبش‌های اجتماعی را به مراحلِ نمایش‌نامه تشبیه می‌کند:

«در ‌پرده‌ی نخست شخصیت‌ها و داستان معرفی می‌شود، در ‌پرده‌ی دوم شخصیت‌ها پرداخته می‌شوند و داستان بیش‌تر پرورده می‌شود تا مخاطب همچنان درگیر باشد، و در پرده‌ی آخر خیر و شر به شیوه‌ای دراماتیک با هم رویارو می‌شوند که در اوج نبرد میان آنها با پیروزیِ یکی بر دیگری نمایش‌ پایان می‌یابد. … ساختنِ انسجامی نیرومند زمان می‌بَرَد. طولانی و خسته‌کننده است، اما شیوه‌ی بازی همین‌گونه است اگر قصدمان بازی کردن باشد و نه اینکه صرفاً فریاد بکش‌بکش سر بدهیم.» (مقدمه، ص۲۰)

آلینسکی که خودش سال‌ها در کنش‌گری اجتماعی نقش داشته در اینجا دیدگاهش را بر پایه‌ی تجربه‌های شخصی می‌گوید. او معتقد است که برخی جنبش‌های اجتماعی به این دلیل به شکست می‌انجامند که می‌خواهند یکراست و بی‌مقدمه به ‌پرده‌ی آخر برسند بی‌آنکه پرده‌های اول و دوم را طی کنند. به دید او، در چنین جنبش‌هایی آنچه روی می‌دهد صرفاً «رویاروییِ صرف و بی‌نتیجه» است؛ آنها همچون «جرقه‌هایی هستند که زود خاموش می‌شوند». (همان)

Ad placeholder

ایران: پرده آخر نمایش؟

پرسیدنی است که جنبشی که خود را در ارتباط با حقوق زنان و به‌تازگی با عنوان «زن، زندگی، آزادی» معرفی کرده است اکنون در کدام‌یک از آن مراحلی است که آلینسکی برشمرده است. آنچه در چند روز گذشته پیش آمد ناگهان و نابیوسان بود. شگردهای حکومتی در توجیه و سرپوش‌گذاری بر قتل مهسا امینی کارگر نشد و مردم به‌یکباره در سراسر ایران برانگیخته شدند. اکنون نه‌تنها در دنیای مجازی بلکه در دنیای واقعی نیز همه جا سخن از این ستم می‌رود و در بسیاری از شهرها مردم به خیابان‌ها ریخته‌اند.

از سوی دیگر اما در ایران کوشش‌ها و کنش‌گری‌ها در ارتباط با حقوق زنان عمری دراز دارد و حتا از بیش از چهل سال عمر حکومت اسلامی نیز فراتر می‌رود. حتا گاهی این کوشش‌ها و کنشگری‌ها در گذشته در حد و اندازه‌ی جنبش‌هایی سراسری گسترش یافته است. برای نمونه، جنب‌وجوشی که در ‌برهه‌ای در دوران اصلاحات شکل گرفت و فراگیر شد آشکارا حقوق زنان را مطرح می‌کرد، گرچه بسیاری بر این باورند که مطالبه‌گری برای حقوق زنان در تاریخ معاصر در ایران هیچگاه در حد و اندازه‌ی که این چند روز شاهد بوده‌ایم اوج نگرفته است.

سال‌ها بود که خبرهای گشت ارشاد مردم را به اعتراض برمی‌انگیخت. اما این سازوکارِ ارتجاعی همچنان تا به امروز پابرجا مانده است. گویا بسیاری در درون حاکمیت از سال‌ها قبل بو برده بودند که مطالبه‌ای نیرومند علیه این سازوکار در میان مردم هست. برای همین بود که نامزدهای ریاست‌جمهوری در این سال‌ها هریک به شیوه‌ای وانمود می‌کرد که این سازوکار را قبول ندارد. درباره‌ی نابخردانه و غیرعقلانی بودنِ گشت ارشاد تقریباً اجماعی به دست آمده بود. گویا فقط یک لایه‌ی نازک در هسته‌ی نظام بود که به هیچ روی نمی‌خواست این سازوکار از میان برداشته شود. این مطالبه‌ی عمومی که سازوکاری بی‌هوده و نابخردانه به نام گشت ارشاد براُفتد به‌خودی‌خود مطالبه‌ای کمینه بود. اما در این حد نیز حاکمیت در همه‌ی این سال‌ها به مردم گوش فرا نداد و حتا آنان را هر بار به طریقی بازی داد. اکنون آن مطالبه‌ی کمینه با مطالبه‌ا‌ی بزرگ‌تر علیه حجاب اجباری و حتا مطالبه‌های رادیکال‌ علیه اصل نظام همراه شده است.

بر ‌پایه‌ی آنچه گفتیم، به نظر می‌رسد جنبش اجتماعی علیه محدودیت‌های حکومتی برای زنان در ایران در واپسین مرحله است. این روزها رویاروییِ خیر و شر حول این موضوع در حدی است که می‌توان گفت ما داریم پرده‌ی آخرِ نمایش را تماشا می‌کنیم. مسئله این است که این پرده‌ی آخر تا چه وقت قرار است طول بکشد.

یک سناریو این است که حاکمیت این بار آن مطالبه‌ی کمینه را تأمین کند و گشت ارشاد را منسوخ کند. اما از آنجا که سازوکار گشت ارشاد خواستِ هسته‌ی نظام بوده است عقب‌نشینی به معنای عقب‌نشینی از اصول خواهد بود. همچنین طبیعی است که افراطی‌های نظام گمان کنند که برداشتنِ گشت ارشاد در برهه‌ی کنونی معنایی جر رواداری درباره‌ی شل‌حجابی و بی‌حجابی نخواهد داشت.

«یک بسیجی به دست آشوبگران در مشهد به شهادت رسید.»، «شهادت افسر ارتش در درگیری‌ها و آشوب‌های شب گذشته در قوچان»، «کشف سلاح‌های مرگبار از اغتشاشگران در رشت» — این‌ها برخی تیترهایی است که رسانه‌های حکومتی در این چند روز زده‌اند. بی‌تردید حاکمیت با این روش‌ها می‌خواهد مسئله را امنیتی و زمینه را برای سرکوب فراهم کند. پس بعید نیست که قصد عقب‌نشینی در کار نباشد. با قطع شدنِ اینترنت در دو روز اخیر، برخی از مردم می‌گویند شاید حکومت از این فرصت بهره‌برداری کند و محدودیت‌های اینترنت را در راستای طرح موسوم به صیانت درازمدت کند.

بسیاری از کنشگران و نیز عامه‌ی مردم آرزو می‌کنند که حاکمیت در این اوضاع بر اساس عقل سلیم عمل کند و با برانداختنِ گشت ارشاد و حتا حجاب اجباری جامعه را به‌سوی آرامش ببرد. اما گویا قضیه برای حاکمیت به این سادگی نیست. هسته‌ی حاکمیت آگاهانه یا ناآگاهانه وضعیتی پیچیده پدید آورده است، طوری که انگار موجودیتش به یک ‌پدیده‌ی اجتماعی-فرهنگی یعنی پوشش زنان بستگی دارد.

Ad placeholder

خواسته‌های مشخص

در این اوضاع آیا امیدی هست که جنبشِ تازه به بار بنشیند؟ آلینسکی در همان اثری که پیش‌تر نام بردیم یک دسته قاعده‌های کاربردی را برای تغییرخواهان پیشنهاد می‌کند. یکی از قواعدی که طرح می‌کند این است: «تاکتیکی که بیش از اندازه به درازا بکشد خودش مانع پیشرفت می‌شود» (ص۱۲۸). بر این اساس، به درازا کشیدنِ این جنبش نیز ممکن است فرصت و بهانه برای بهره‌برداری را در اختیار حاکمیت بگذارد.

پس یک پیشنهاد برای ثمردهیِ جنبش این است که عملاً بر روی خواسته‌هایی مشخص و معین تمرکز شود. جنبش اخیر گرچه با جرقه‌ی مرگ مهسا در دستگاه گشت ارشاد شکل گرفت و زین‌رو طبیعتاً به‌طور مشخص خواستارِ برافتادنِ گشت ارشاد و حجاب اجباری است، اما این خواسته‌ها همه جا به‌طور شفاف بیان نمی‌شود. برای نمونه، اینکه این بار در این جنبش برخی از سرچهره‌ها و سلبیریتی‌ها آشکارا اعتراض‌شان را بیان کردند یک پیشرفت است اما شوربختانه بسیاری از آنها به‌طورکلی اظهارنظر کردند و به‌طور روشن و مشخص سخنی علیه گشت ارشاد و حجاب اجباری نگفتند. اگر خواسته‌ها به طور ‌مشخص طرح و تکرار شوند، این جنبش خواهد توانست حاکمیت را یک گام هم که شده به عقب براند.

−−−−−−−−−−−−−

پانویس

[1] Alinsky, S. D. (1972). Rules for radicals: A practical primer for realistic radicals. Vintage ‌Books Edition.

در همین زمینه

Ad placeholder