کشتار میدان ژاله در ۱۷ شهریور، آن هم درست در بحبوحه‌ی تظاهرات‌ گسترده‌ی دو سه روز قبل از آن، برای معترضان شوکی باورنکردنی بود. اینکه چند صد نفر مردند یا فقط ۸۷ نفر مردند اهمیتی نداشت. مسئله قساوتی بود که مردم باور کردند شاه از این به بعد در مقابل تظاهرات توده‌ای از خود نشان می‌دهد. خود این باور نقش کلیدی داشت.

یک مقایسه شاید فهم ماجرا را آسان کند: اینکه در شب دوشنبه (۱۱ مهر) در دانشگاه شریف ۱۰۰ نفر اسیر گرفتند یا ۳۰ نفر، یا اینکه در وسط سیل توییت‌ها و فیلم‌هایی که نشان داده می‌شد ماجرایی در نجف‌آباد اصفهان همچون ماجرایی در مقابل دانشگاه شریف به نمایش در می‌آید و سبعیت نیروهای رژیم را به وضوح برملا می‌سازد، اهمیت ندارد: تاثیر روانی واقعیت سبعیت نیروهای ارتجاع مهم است. یا جور دیگری نگاه کنیم: خامنه‌ای از ابتدای تظاهرات تا به همین امروز حرف نزد. این گمان به نحو ناپخته‌ای گسترش یافت که او مرده است. باز خود این واقعیت که او نمرده بلکه ممکن است بیمار باشد اهمیتی نداشت. تاثیر روانی آن مهم است. چنانکه وقتی امروز سان نظامی دید، تاثیر منفی زنده ماندن او مهم است. همین ماجرا در ۱۷ شهریور ۵۷ رخ داد. سکوتی سهمگین برقرار شد. نه تظاهرات انبوهی بود نه خشمی که شعله‌ور شود. تقریباً جز تظاهرات موضعی که معمولا کوتاه و با تعداد اندک همراه بود تظاهرات چشمگیری رخ نداد. فضای جامعه کمابیش ملتهب بود و بشدت جریحه‌دار. اما تظاهرات وسیع به دلیل عدم‌پیش‌بینی واکنش رژیم رخ نمی‌دهد.

Ad placeholder

با بازگشایی مدارس در مهر ۵۷ فضا رفته رفته تغییر کرد. اعلامیه‌های ابتکاری دانش‌آموزان با کمک دانشجویان در مدارس پخش می‌شد. فعالان دانشجوی از طریق ارتباطات خانوادگی یا دوستانه یا حتی خیلی ساده حضور در کنار مدارس و بحث و گفت‌وگو روابطی را با عناصر فعال‌تر مدارس ایجاد می‌کردند و یا اعلامیه‌های خود را در اختیار دانش‌آموزان می‌گذاشتند یا اعلامیه‌های دانشجویان را تکثیر می‌کردند و یا برای قوت‌قلب‌بخشیدن به دانش‌آموزان خودشان هم در این تظاهرات موضعی شرکت می‌کردند. در روی دیوارهای مدارس، تخته سیاه و هر جا که امکان بود شعارهایی نوشته می‌شدند، اعلامیه‌های پخش می‌شدند و از عموم دانش‌آموزان به خصوص دبیرستانی‌ها خواسته می‌شد به مبارزه ب‍ی‍یوندند. در چند مدرسه که محافلی از دانش‌آموزان مبارز شکل گرفته بود نوعی سازماندهی برای تظاهرات موضعی به وجود ‌آمد.

در بسیاری موارد در مدارس مختلف بدون هماهنگی قبلی قرارهایی برای تظاهرات گذاشته می‌شد و همه اینها زمینه را برای بروز خشم فراهم می‌کرد.

تقریبا از دهم مهر تا سیزده آبان بسیاری از دبیرستان‌های پسرانه و دخترانه تظاهرات‌های موضعی می‌گذاشتند و گاهی هم این اعتراضات شکل یک تظاهرات واحد را می‌گرفت. در یکی از این موارد، آموزش و پرورش کل مدارس یک ناحیه را تعطیل کرد. این وضعیت به همین شکل تا ۱۳ آبان ادامه داشت. کشتار داخل دانشگاه دانش‌آموزانی که برای تظاهرات رفته بودند می‌توانست یک حادثه عادی تلقی شود اما از بدحادثه برای رژیم نمایش تلویزیونی آن توسط یک کارگردان شجاع اخبار تلویزیون در پرببیننده‌ترین ساعت خشم مردم را فوران کرد.

۱۴ آبان مردم یکسره به خیابان‌ها ریختند و خشم خود را بر سر ادارات دولتی و سینماها و بانک‌ها فرو ریختند. این تظاهرات وسیع توده‌ای در پایان ساعات روز به غارت مغازه‌ها و مشروب‌فروشی‌ها و آتش‌زدن سینماها تبدیل شد. ۱۵ آبان کابینه‌ی نظامی ازهاری معرفی و در خیابانها ارتش مستقر شد. تاکتیک توده‌ای مبارزه دوباره به تاکتیک تظاهرات موضعی و فریاد مرگ بر شاه از پشت‌بام‌ها تبدیل شد.

آنچه در این جابجایی‌ شیوه‌های مبارزاتی به وضوح دیده می‌شود سیالیت شکل مبارزه بود بدون آنکه ذره‌ای بدبینی احساس شود یا سرکوب موجب تزلزل شود. مردم اصراری نداشتند که هر بار و فقط به یک شکل مبارزه را پیش ببرند.

از همین نویسنده

Ad placeholder