خشابش را پر از ظلم می‌کند؛
با قدم بعدی شرافت را زیر پاهایش گذاشته و محکم‌تر می‌دُوید، رو به راه فرار از انسانیت
گلوله را با خشم رو به صورتش می‌کوبد
دخترک را می‌گویم؛
که وجودش پر از زخم است
اما آیا این زخم‌ها التیام خواهند بخشید؟
می‌چکد
به تلخی می‌چکد؛
مایعی سرخ رنگ با رایحه‌ی رُز
آسمان شهر قرمز شد
چشمان دخترک بسته شد
او الآن هم از درون داغان بود و هم از بیرون؛
هم جسمش، و هم روحش؛
و تمام وجودش
او با خود چه می‌گفت؟
مغزش چه رنگی به خود داشت، که بی‌رحمانه گلوله را پرتاب می‌کرد؟
آیا او به زیستن ادامه خواهد داد؟
او در ادامه چندین گلوله را پرتاب خواهد کرد؟
اما اگر تناسخ باشد، بی‌چاره آن جسم!
جسمی که روحِ در وجودش سبب تعفن شده باشد
اما آیا کسی به شست‌وشوی این حجم از کثافت کمکی می‌کند؟

این شعر را سارینا اسماعیل‌زاده در ۲۹ شهریور، یعنی سومین روز از آغاز اعتراض‌ها به قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی سرود و در کانال تلگرام‌اش به نام «همه جهان من – My Whole Universe» منتشر کرد؛ شعری که در آن «اعتراض به جنایت» و «سرکوب زنان» بازنمایی شده است. کلمه‌های این شعر را دختری با خشمی فروخورده در کنار هم چیده که تنها دو ماه از آغاز شانزدهمین سال زندگی‌اش گذشته بود.

جسارت و سیمای دختری آزاد از واژه‌ به واژه نوشته‌های سارینا می‌چکید.

سارینا اسماعیل‌زاده شعر می‌نوشت، عاشق کتاب و فیلم و موسیقی بود، دوست داشت ولاگر (ویدیو بلاگر) شود، شعرها و دل‌نوشته‌هایش را در کانال تلگرام پر مخاطب‌اش به اشتراک می‌گذاشت. از عشق می‌نوشت، از زن، زندگی، آزادی، بی‌عدالتی، خشم، سیاست، شب… احساساتش را بی‌پرده بروز می‌داد، از خنده‌هایش در تاریکی عکس می‌گرفت و از گریه‌هایش در روشنایی… عاشق پدرش بود، پدری که بسیار زود او را ترک کرده بود، و با گل‌های رُز قرمز بر سر مزار پدرش می‌رفت، اما فکر نمی‌کرد به این زودی در طبقه بالای مزار پدرش برای همیشه آرام بگیرد.

سارینا اسماعیل‌زاده یکی دیگر از کودکان کشته‌شده در جریان اعتراض‌ها به مرگ مهسا امینی است. او متولد ۱۱ تیر ۱۳۸۵ بود و هنگام مرگ تنها ۱۶ سال و دو ماه داشت. کشته شدن این نوجوان در جریان اعتراض‌های اخیر توسط سازمان عفو بین‌الملل و سازمان حقوق بشر ایران مستقر در نروژ تایید شده است.

یک منبع آگاه که نخواست نامش فاش شود، درباره نحوه کشته شدن سارینا اسماعیل‌زاده به زمانه گفت جمعه ۱ مهرماه در جریان اعتراض‌ها در کرج بر اثر ضربات باتون به سرش کشته می‌شود.

به گفته این منبع ظاهرا کسی همراه با سارینا در اعتراض‌ها بوده که پس از زخمی شدن سریعا او را به بیمارستان می‌رساند و ساعت حدود دو بامداد خانواده این جان‌باخته پس از اطلاع از اتفاقی که برای سارینا افتاده، برای شناسایی او به بیمارستان قائم کرج مراجعه می‌کنند:

«جمعه‌شب از بیمارستان با خانواده سارینا تماس گرفتند و مادرش به همراه دو دایی و مادربزرگ سارینا به بیمارستان مراجعه و او را شناسایی کردند، حدودا ساعت دو بامداد به بیمارستان می‌رسند. البته من از جزئیات این‌که در بیمارستان چه گذشته است اطلاعی ندارم. ولی مطمئنم به ضرب باتون به سرش مرده چون مرگ مغزی شده بود. همان شب هم از مرکز اهدای عضو به منزل آنها می‌روند چون مرگ مغزی شده بود می‌خواستند رضایت بگیرند برای اهدای عضو و می‌دانم که خانواده رضایت داده‌اند.»

به گفته منبع آگاه زمانه قرنیه چشم و کلیه‌های سارینا اهدا شده است و صبح روز شنبه دوم مهرماه نیز پیکرش را به گورستان بهشت سکینه کرج انتقال دادند:

«در طول همه این مراحل اصلا به خانواده اجازه ندادند بدن سارینا را کامل ببینند، فقط وقتی جنازه را برای خاک‌سپاری تحویل گرفتند گوشه‌ای از کفن را کنار زدند و صورت او را دیده بودند. به خانواده گفته بودند ساعت ۱۰ به غسال‌خانه مراجعه کنند ولی وقتی به آنجا رسیدند، متوجه شدند که جنازه را کفن کرده بودند و اصلا اجازه دیدن جنازه را ندادند، همه جا پر از مامور بود، فقط سر خاک آخوند گفته بود صورت‌اش را باز کنید و مادرش دیده بود. روز شنبه دوم مهر هم مراسم خاک‌سپاری انجام شد که بسیار امنیتی بود و ماموران لباس شخصی زیادی حضور داشتند.»

منبع آگاه زمانه می‌گوید روز شنبه قبل از خاک‌سپاری وقتی به منزل مادر بزرگ سارینا برای تسلیت مراجعه می‌کنند چند مامور زن آنجا حضور داشته‌اند:

«مادر سارینا هم مدام بدون این‌که کسی از او چیزی بپرسد می‌گفت بچه‌ام از پشت‌بام افتاده است. من شنیدم که خانواده را تحت فشار گذاشته بودند که به دیگران این‌طور بگویند و اصلا نباید مراسم ختم بگیرند، نه سوم و نه هفتم. روز شنبه (۹ مهر) هم مراسم هفتم بود، ولی کسی نرفته بود جز خود خانواده و تعدادی از بستگان نزدیک. مادرش بسیار شوک‌زده است…»

منزل خانوادگی سارینا اسماعیل‌زاده در محله هفت تیر کرج قرار دارد و شبی که کشته شد به اعتراض‌ها در مهرشهر کرج رفته بود. در طول روزها و شب‌هایی که اعتراض‌ها به کشته شدن ژینا (مهسا) امینی جریان داشت، مهرشهر کرج یکی از نقاط شلوغ و پر تجمع معترضان بود و حدیث نجفی نیز از دیگر جان‌باخته‌های اعتراض‌ها، چهارشنبه‌شب ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ در مهرشهر کرج با شلیک نیروهای امنیتی کشته شد.

منبع آگاه زمانه می‌گوید سارینا به قصد شرکت در اعتراض‌ها از خانه بیرون رفته بود و در روزهای قبل هم به اعتراض‌ها شرکت داشت:

«برادرش مخالف بود به اعتراض‌ها برود، با این وجود سارینا گفته بود من می‌روم…»

نام خانوادگی سارینا «اسمعیل‌زاده» است، اما در میان دوستان و آشنایان برای راحتی «اسماعیل‌زاده» خطاب می‌شدند.

عارف اسماعیل‌زاده، پدر سارینا اسماعیل‌زاده سال ۱۳۹۲ فوت کرده است و سارینا نیز در طبقه دوم مزار پدرش به خاک سپرده شد، زیرا قبر پدرش دو طبقه است.

سارینا یک برادر بزرگ‌تر از خودش داشت. به گفته منبع آگاه زمانه او بسیار باهوش و جزو دانش‌آموزان تیزهوشان مدرسه فرزانگان در کرج بود.

منبع آگاه زمانه می‌گوید مادر سارینا به‌قدری از مرگ دخترش شوک‌زده است که تماما در بهت و ناباوری به سر می‌برد.

منبع دیگری از دوستان نزدیک سارینا اسماعیل‌زاده ضمن تایید کشته شدن او، به زمانه گفت خانواده سارینا تحت فشارهای زیادی برای خودکشی جلوه دادن فرزندشان قرار دارند، به همین جهت «مادر داغدار او را چندین بار با وجود شرایط روحی و جسمی نامناسب وادار به اعتراف تلویزیونی کردند.»

چهارشنبه ۱۱ آبان ماه مراسم چهلم سارینا اسماعیل‌زاده است و هم‌کلاسی‌هایش در آستانه مراسم چهلم او در کلاس برایش یک مراسم گرفتند و عکس او را به جای عکس رهبر به دیوار زدند و روی تخته نوشتند: «به خانه برم گردانید…»، سارینا این متن را روی قسمت بیوگرافی اکانت اینستاگرام‌اش نوشته بود.

اعتراف اجباری و سناریوی خودکشی

سارینا اسماعیل‌زاده در کرج و نیکا شاکرمی در تهران، هر دو ۱۶ ساله بودند، با ضربات متعدد باتون به سر کشته شدند و هر دو در کنار پدرانشان به خاک سپرده شدند. نحوه کشته شدن این دو نوجوان معترض چنان به هم شباهت داشتند که حکومت برای توجیه قتل آنها هم دست به سناریوسازی مشابهی زد، «خودکشی ــ سقوط از ارتفاع»!

جمعه ۱۵ مهر قوه قضاییه جمهوری اسلامی مدعی شد که سارینا اسماعیل‌زاده «خودکشی» کرده‌ است. حسین فاضلی هریکندی، رئیس دادگستری البرز ادعا کرد سارینا بامداد دوم مهر از پشت‌بام همسایه خانه مادربزرگ خود در عظیمیه کرج پریده و خودکشی کرده است. فاضلی هریکندی با استناد به گزارش پزشکی قانونی، علت فوت او را «ضربه، شکستگی و خون‌ریزی ناشی از سقوط از ارتفاع» اعلام کرد. رئیس دادگستری البرز هم‌چنین مدعی شد که سارینا قبلا هم سابقه «خودکشی با قرص» داسته است.

ساعاتی بعد از ادعاهای قوه قضائیه، خبرگزاری تسنیم که وابسته به سپاه پاسداران است ویدیویی یک دقیقه‌ای از اعترافات اجباری معصومه حمیدپور، مادر سارینا اسماعیل‌زاده را منتشر کرد که در ویدیو مادر این جان‌با‌خته ادعاهای قوه قضائیه را عینا تکرار کرد.

مکانی که مادر سارینا اسماعیل‌زاده مقابل دوربین قرار گرفته به احتمال زیاد «اداره آگاهی» است، با توجه به تابلوی اتاق‌هایی که در سمت راست تصویر بر سر در اتاق‌ها دیده می‌شود.

نماگرفتی از ویدیو اعترافات اجباری مادر سارینا اسماعیل‌زاده

سازمان حقوق بشر ایران نیز به نقل از منابع آگاه اطلاع داده است که خانواده سارینا چندین بار به پلیس آگاهی و دادسرا احضار شده‌اند و ضمن بازجویی برای اعتراف اجباری تحت فشار قرار گذاشته شده‌اند. یک منبع نزدیک به خانواده سارینا اسماعیل‌زاده نیز به زمانه گفته که دایی او دو بار به اداره آگاهی و دادسرای کرج احضار شده است.

اعتراف‌های اجباری مادر سارینا اسماعیل‌زاده تنها دو روز پس از اعتراف‌های اجباری خاله و دایی نیکا شاکرمی منتشر می‌شود و در حالی نیروهای امنیتی سعی دارند کشته شدن سارینا را همانند نیکا شاکرمی «خودکشی» و «سقوط از ارتفاع» جلوه دهند که مادر نیکا یک روز پس از پخش گزارش ۲۰:۳۰ با انتشار ویدیویی که توسط رادیو فردا پخش شد، خودکشی دخترش را انکار و مرگ او را «جنایت» خواند. نسرین شاکرمی مادر نیکا حتی اشاره کرد که برای «اعتراف تلویزیونی» تحت فشار بوده است.

اکنون همین سناریو در خصوص سارینا اسماعیل‌زاده تکرار شد و این بار نیروهای امنیتی مستقیما سراغ مادر او رفتند، زیرا در مورد حدیث نجفی که اعتراف‌های پدرش در صداوسیما پخش شد و هم‌چنین نیکا شاکرمی که اعتراف‌های خاله و دایی‌اش پخش شد، این مادران آنها بودند که با انتشار ویدیویی واقعیت را بیان کردند و علیه سناریوسازی‌های نهادهای امنیتی ایستادند.

هم‌زمان با پخش اعتراف اجباری سارینا، برخی از کاربران در شبکه‌های اجتماعی، از جمله روزنامه‌نگاران و فعالان حقوق بشر، رفتار به ظاهر «آرام و بدون ناراحتی» او را نشانه‌ای بر این دانستند که این زن مادر سارینا نیست، و ضمن قضاوت این مادر که کسی نمی‌داند تحت چه فشارها و تهدیدهایی حاضر به انجام این اعتراف تلویزیونی شده است، بر اساس یکی از ویدیوهای کانال یوتبوب سارینا که مشغول آشپزی است و زنی در آخر آن دیده می‌شود، چنین استنباط کردند که زنی که مقابل دوربین صدا و سیما آمده است، مادر واقعی سارینا نیست. به همین سبب هجمه‌ای از قضاوت و بی‌احترامی متوجه مادر واقعی سارینا شد.

در حالی که تحقیقات زمانه با کمک منابعی که با زمانه در تماس هستند، نشان می‌دهند زنی که دو بار مقابل مقابل دوربین صداوسیما اعتراف اجباری انجام داد مادر واقعی سارینا اسماعیل‌زاده است و زنی که در ویدیوی آشپزی سارینا در کانال یوتیوب‌اش دیده می‌شود، عمه او به نام «مهناز اسماعیل‌زاده» است.

منابع زمانه این عکس از مادر سارینا را بر مزار دخترش در اختیار ما قرار دادند که نشان می‌دهند، همان زنی که در ویدیوهای اعتراف‌های تلویزیونی حضور پیدا کرده است، مادر واقعی سارینا است.

عکسی از مادر سارینا اسماعیل‌زاده که از طریق منابع آگاه در اختیار زمانه قرار گرفته است

علاوه بر این، عکس دیگری از سارینا اسماعیل‌زاده در کنار مادر و برادر بزرگ‌تر به دست زمانه رسیده که تایید می‌کند، این زن معصومه حمیدپور، مادر واقعی سارینا است.

از راست به چپ: سینا (برادر سارینا)، سارینا، معصومه حمیدپور (مادر سارینا)

علاوه بر همه این موارد که فشار زیادی را بر این خانواده داغدیده افزایش می‌داد، فشارهای نهادهای امنیتی در قبال خانواده سارینا اسماعیل‌زاده نیز تداوم پیدا کرد و نه تنها برای دومین بار مادر او را مقابل دوربین برای اعتراف اجباری این بار در اخبار ۲۰:۳۰ قرار دادند، بلکه پسر دایی سارینا را نیز به عنوان یکی از شاهدان خودکشی او مقابل دوربین آوردند.

گزارش ۲۰:۳۰ درباره سارینا اسماعیل‌زاده همانند گزارشی که درباره نحوه مرگ نیکا شاکرمی منتشر کردند پر تناقض و بر سوال‌های بی‌پاسخ بسیاری درباره نحوه کشته شدن سارینا نه تنها پاسخ نمی‌داند، که بر آنها افزود. در رشته توییت زیر می‌توانید بررسی گزارش ۲۰:۳۰ و تناقض‌های آن را بخوانید.

هنوز مشخص نیست، موبایل سارینا اسماعیل‌زاده کجاست، اما یکی از منابع زمانه می‌گوید همچنان در دست نیروهای امنیتی است. چند روز بعد از این‌که رسانه‌های داخلی و قوه قضائیه ادعا کردند سارینا اسماعیل‌زاده خودکشی کرده است، مطالب و نوشته‌های سارینا در کانال تلگرام‌اش باز ویرایش (ادیت) شدند و محتوای «میل به خودکشی» به آنها اضافه شد که ظاهرا اقدامی در راستای سناریوسازی خودکشی جلوه دادن مرگ او است.

مطالب کانال تلگرام سارینا اسماعیل‌زاده در حالی با محتوای میل به خودکشی تغییر کردند که مطالب او در کانال یوتیوب و اکانت شخصی اینستاگرام‌اش خلاف این را نشان می‌داد. او در ویدیوهای یوتیوب دختری بسیاری شاد، پر انرژی و پر از میل به زندگی است.

یک منبع آگاه و از دوستان سارینا نماگرفت (اسکرین‌شات) از مطالب صفحه اینستاگرام سارینا و هم‌چنین هایلایت استوری‌ها او را در اختیار زمانه قرار داده است نشانی از خودکشی در آنها دیده نمی‌شود.

نماگرفت پست‌های اینستاگرام اکانت شخصی سارینا اسماعیل‌زاده که در اختیار زمانه قرار گرفته است

از زمان کشته شدن سارینا اسماعیل‌زاده حداقل ۱۳ اکانت اینستاگرامی به اسم سارینا اسماعیل‌زاده درست شده که یکی از آنها با آی‌دی حساب اصلی کاربری سارینا در اینستاگرام که به دلایل نامعلوم حذف شده بود، ساخته شده است. هم‌چنین ۸ کانال تلگرامی هم با یوزر شبیه به کانال تلگرام سارینا درست شده که تبلیغ کانال‌های دیگر را می‌کنند.

سارینا، دختری که آرزو داشت

سارینا دوست داشت یک «ولاگر» -کسی که ویدیو بلاگ دارد- شود، او یک کانال یوتیوب داشت و ویدیوهای مختلفی تهیه می‌کرد و با مخاطبانش به اشتراک می‌گذاشت. در ویدیوهایش او بسیار دختری شاد، پرانرژی و با انگیزه است. دختری که می‌خواهد تجربه کند، کشف کند و متفاوت باشد.

در کانال تلگرام پر طرفداری که داشت شعرها و دست‌نوشته‌هایش را منتشر می‌کرد و گاهی هم از خودش عکس می‌گذاشت. او سه کانال تلگرامی دیگر هم داشت که در آنها عکس، موزیک و جملات قصار منتشر می‌کرد.

شعرها و نوشته‌های سارینا از دختری پر از احساس، با درکی عمیق از مسائلی پیرامونش خبر می‌دهد. در یکی از ویدیوهایی هم که در کانال یوتیوب‌اش گذاشته، او به مسائل و دغدغه‌های اجتماعی از جمله «حجاب اجباری» پرداخته بود.

سارینا در بخشی از این ویدیوی ۱۲ دقیقه‌ای می‌گوید:

«مردم یک کشور چه انتظاری می‌توانن داشته باشن از کشور خودشون؟ رفاه، رفاه، رفاه… نه چیز دیگه‌ای… وضعیت اقتصادی‌مون داغونه، فرهنگمون داغونه، اصالتمون داغونه، یک سری محدودیت‌هایی که مخصوصا برای زن‌ها خیلی بیشتره مثل حجاب اجباری، خیلی از ممنوعیت‌هایی که واسه پسرها نیست، مثلا ما حتی یه استادیوم نمی‌تونیم بریم، بحث خیلی بیسیکیه [ابتدایی] و اینقدر شنیدیم که همه‌مون اذیت می‌شیم…»

سارینا حتی در کانال تلگرامش به اعتراض‌ها به مرگ مهسا امینی واکنش نشان داده بود و در آخرین پستی که در تلگرام به تاریخ ۳۰ شهریور منتشر کرده بود، یعنی دو روز قبل از کشته شدن‌اش، نوشته بود «وطنم بوی غربت می‌ده…». او یک روز قبل از آن نیز با انتشار تصویری که از صف‌کشی نیروهای امنیتی در مقابل معترضان منتشر شده بود، با کشیدن یک خط قرمز روی عبارت «of» در نام اصلی «جمهوری اسلامی ایران» به زبان انگلیسی و تبدیل آن به «vs»، معنی آن را به «جمهوری اسلامی “در مقابل” ایران» تغییر داده بود.

عکسی که سارینا اسماعیل‌زاده در کانال تلگرامش در رابطه با اعتراض‌های سراسری منتشر کرده بود.

سارینا نوجوانی معترض بود و به مطالبات و حقوقی که برای به دست آوردن آنها قصد اعتراض داشت، بر اساس نوشته‌ها و حرف‌هایش کاملا آگاه بود.

سارینا یکی از شعرهایش را با صدای خودش در کانال تلگرامش به اشتراک گذاشته بود، او در این شعر از دختری با سقف آروزهای بلند صحبت می‌کند، از دختری می‌گوید که زندگی دَرِ جدیدی به رویش باز کرده، اما او کفش‌هایش را گُم کرده بود، موهایش را کوتاه کرد تا بند کفش‌هایش را ببندد، اما آیا دخترک زندگی کرده بود؟

سارینا در این شعر که آن را ۱۶ شهریور در کانال تلگرامش گذاشت، گویی حرکت اعتراضی زنان ایرانی که گیس‌های خود را به نشانه اعتراض می‌برند پیش‌بینی کرده بود، گویی پیش‌بینی کرده بود گیس‌هایش را خواهید برید، تا بند کفش‌هایش را محکم کند برای قدم در راه اعتراض و مبارزه، و گویی می‌دانست که دخترک را خواهند کُشت…

زمانه این شعر را که با صدای خود سارینا دکلمه شده است با موزیک لالایی از لاو (Low) که از آهنگ‌های مورد علاقه سارینا است، میکس کرده است که در زیر می‌توانید گوش دهید.

هنوز آمار رسمی و دقیقی از تعداد جان‌باخته‌ها و افراد بازداشت‌شده در جریان اعتراض‌ها به کشته شدن مهسا امینی وجود ندارد.

بنا به آمار سازمان حقوق بشر ایران، تا کنون دست‌کم ۲۵۳ تن از جمله ۳۴ کودک در اعتراضات سراسری کشته شده اند. وبسایت «هرانا» وابسته به فعالان حقوق بشر در ایران از ۲۸۳ کشته خبر داده است.

◼️ در نقشه اینتراکیتو زیر، اسامی همه جان‌باخته‌ها با تفکیک شهرها گردآوری شده است، اما همه این اسامی مستقلاً توسط زمانه قابل تأیید نیست.

با وجود فشارها، سرکوب گسترده و خشونت‌آمیز نیروهای امنیتی در شهرهای مختلف ایران، اعتراض‌ها به قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی در چهارگوشه‌ی ایران ادامه داشته است و در تصاویر و ویدئوهای منتشرشده به وضوح دیده می‌شود که نیروهای سرکوب به سمت معترضان با سلاح‌های کشنده تیراندازی می‌کنند.