موهایم را از پشت گرفتند، به پشت روی زمین انداختند و از کمر روی پله‌ها تا پایین کشیدند. سپس چهار نفر کتکم زدند که دو نفر شلنگ داشتند و دو نفر با چوب‌دستی روکش‌دار که زائده‌هایی داشت و وقتی به جایی از بدن برخورد می‌کرد، خون فواره می‌کرد، چون در صورت اصابت به بدن جای‌اش سوراخ می‌شد. حدود شش دقیقه این چهار نفر با قدرت و شدت به من حمله کردند و ضربات پی در پی به من وارد کردند… فکر می‌کردم پاهایم شکسته است و خون‌ریزی داشتم…

زنی ۵۲ ساله اهل سنندج در گفت‌وگو با زمانه روایت حمله نیروهای لباس شخصی را به جمع کوچک از معترضان در محله شالمان سنندج بازگو کرده است که حکایت از به کارگیری عامدانه خشونت به قصد آسیب زدن و کشتن معترضان است.

این زن روایت می‌کند که در روز یک‌شنبه ۲۹ آبان ماه ۱۴۰۱، ساعت حدود ۸ شب گروهی از جوانان در محله شالمان به صورت کاملا مسالمت‌آمیز شعار می‌دادند:

«هیچ کاری نمی‌کردند، تعداد آنها زیاد نبود و فقط شعار می‌دادند. من هم رفتم و کنار آنها ایستادم… یک دفعه تیراندازی شروع شد. من و چند جوان دویدیم وارد یک ساختمان شدیم که درب آن باز بود، از محوطه حیاط و پارکینگ که خیلی هم طولانی نبود رد شدیم، وقتی خواستیم از راه پله‌ها بالا برویم چند جوان پشت سر من بودند که متوجه شدم می‌خواهند آنها را بازداشت کنند، من همان‌جا ایستادم که بتوانند از دست مامورها فرار کنند. من را از پشت با موی سرم گرفتند و روی پله‌ها به پشت کشیدند و من را به ابتدای پله‌ها آوردند. یک راهروی تنگی بود که مسیری رو به زیرزمین و یک مسیر رو به بالا داشت…»

این زن در ادامه روایت می‌کند بعد از اینکه او را با موهایش روی پله‌ها به پایین کشیدند، چهار نفر که در دست دو نفر شلنگ و در دست دو نفر دیگر چوب مخصوصی که شبیه به باتون نبود، شروع به ضرب و شتم او کردند:

«چوب روکش‌دار بود و زائده‌هایی هم داشت که وقتی به جایی از بدن می‌زدند، خون فواره می‌کرد چون در آن ناحیه سوراخ ایجاد می‌شد. حدود شش دقیقه این چهار نفر با قدرت و شدت به من حمله کردند و ضربات پی در پی به من وارد کردند. بعد از این‌که از من فاصله گرفتند، یک نفر دیگر را کتک زدند….»

بر اساس عکس‌هایی که این شهروند اهل سنندج در اختیار زمانه قرار داده است، آثار کبودی بر اثر ضرب و شتم بر روی بدن از جمله ساق و ران پا، آرنج دست و بازوها و باسن و کمر دیده می‌شود.

نیروهای امنیتی پس از ضرب و شتم این زن و دیگر جوانان معترض، شروع به تخریب خودروها و موتورسیکلت‌ها می‌کنند:

«سپس یک نفر از مامورها دوباره برگشت و چند ضربه دیگر به سر و صورت من زد. من نتوانستم عکس برخی قسمت‌ها از بدن را بگیرم به خاطر مسائل شرعی… ولی مامورها بالای سرم ایستادند و اصرار کردند که بلندشو سر پا بایست، من به آنها گفتم احتمالا پاهایم شکسته و نمی‌توانم سر پا بایستم، ولی آنها اصرار می‌کردند و می‌گفتند دوباره می‌زنیم…»

به گفته این زن نیروهای امنیتی در ادامه به منظور هراس‌افکنی شروع به تیراندازی به سمت پنجره ساختمان‌های روبه‌رو می‌کنند و شیشه‌ها می‌شکنند:

«من وقتی بلند شدم فهمیدم پاهایم نشکسته است، منتها خون‌ریزی داشتم و حالم بسیار وخیم بود. بعد از رفتن مامورها همسایه‌ها به کمکم آمدند، فشار خونم را کنترل کردند که خیلی پایین بود و ترسیدند چون مرتب حالت تهوع داشتم، آنها می‌ترسیدند که ضربه به سرم وارد شده باشد. یک جوان دیگر هم بسیار حال‌اش بد بود، ولی متاسفانه من از او فیلم و عکسی ندارم.»

این زن توضیح می‌دهد با وجود این‌که نیروهای امنیتی نقاب به چهره داشتد، اما او از هیکل و صدای آنها حدس می‌زند که اغلب جوانان بین ۲۰ تا ۲۵ ساله بودند.

او می‌گوید با توجه به این تجربه خشونت‌آمیز هرگز نترسیده و منتظر است تا حال جسمی‌اش بهتر شود و دوباره به خیابان باز خواهد گشت:

«درد داشتم و فریاد می‌کشیدم تا کسی به دادم برسد در آن ساختمان، ولی ترس نداشتم از اینکه بازداشت شوم یا من را بکشند، نمی‌دانم در آن لحظه هیچ ترسی نداشتم. اگر باز هم چنین اتفاقی بیافتد حاضرم بایستم تا جوانانی که در خیابان هستند را ضرب و شتم نکنند. با وجود این تجربه الان اما از لحاظ روحی عالی هستم، فقط جسمی ویران هستم که آن هم طبیعی است وقتی شش دقیقه چهار نفر با تمام توان کتک‌ات بزنند…»

این زن توضیح می‌دهد که تمام وجود در این اعتراضات شرکت کرده و از تجربه مشابه بازداشت و ضرب و شتم ژینا (مهسا) امینی که برای دخترش وقتی در تهران دانشجو بود، می‌گوید:

«چیزی که بسیار من را آزار می‌دهد این است که اتفاق مشابهی که برای مهسا (ژینا امینی) رخ داد، برای دختر من هم زمانی که در تهران دانشجو بود پیش آمد، فقط شانس آورد که به سرش ضربه نزدند. گشت ارشاد او را بازداشت کرده بود به دلیل زاپ روی زانوی شلوارش داخل ون گشت ارشاد چنان ضرب و شتم‌اش کرده بود که همه بدن‌اش از بدن من بدتر بود. تمام بدن‌اش سیاه و کبود شده بود. بعدا برای همین سه چهار ماه ما را درگیر شکایت و دادگاه کردند و ضربه روحی زیادی به دخترم زدند…»

از آغاز دور جدید اعتراضات سراسری در ایران که بعد از قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی توسط گشت ارشاد آغاز شد، تعدادی زیادی از معترضان بر اثر تیراندازی، ضرب و شتم و شکنجه توسط نیروهای امنیتی کشته شدند، تعدادی زیادی زخمی و آمارها نیز از بازداشت هزاران شهروند خبر می‌دهد.

هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، شمار کشته‌شدگان را ۴۳۴ نفر، شامل ۶۰ کودک و نوجوان (زیر ۱۸ سال) و ۵۵ نیروی امنیتی اعلام کرده است. شمار بازداشت‌شدگان به‌طور تخمینی ۱۷ هزار و ۴۷۳ نفر است که هویت سه هزار و ۶۰ نفر از آن‌ها شناسایی شده است.