این مقاله با عنوان «ماجرای امروز و دیروز نیست» نخستین بار اندکی پس از خیزش شش روزه زنان ایرانی علیه حجاب اجباری، در شماره نهم مجله کایه دو فمینیسم به‌تاریخ آوریل-مه سال ۱۹۷۹ منتشر شده است. نویسنده که نام او مشخص نیست با مرور فرازهایی از مبارزات زنان ایرانی و برشمردن دستاوردهای آنها، از انقلاب مشروطه تا لحظه پیروزی انقلاب بهمن، نشان می‌دهد که چرا باید اعتراضات زنان را نه امری خلق‌الساعه و اتفاقی بلکه در پیوستار تاریخ چیزی حدود یک قرن مبارزه در نظر گرفت؛  مبارزه‌ای که از تأسیس انجمن‌های سری و نیمه‌سری زنان در دوران مشروطه آغاز می‌شود و تا امروز ادامه دارد.

در پایان قرن نوزدهم، در میان روشنفکران، پیشه‌وران و صنعتگران جنبشی به نام جنبش مشروطه‌خواهی پا می‌گیرد که مطالبه آن تدوین قانون اساسی‌ای به مانند غربی‌ها بود. از همان سال‌های ۱۹۰۱-۱۹۰۰ جنبش ترقی‌خواهی زنان نیز متولد و در سال ۱۹۰۹ به شدت فعال می‌شود.

نشریات و روزنامه‌هایی نیز از سوی زنان تأسیس می‌شود. اولین آنها روزنامه دانش است که مقالاتی را در باب سیاست، تاریخ و علوم منتشر می‌کند. دومین نشریه شکوفه نام دارد و موضع آن حمایت از استقلال کشور و مخالفت با قراردادهای منعقد شده با دولت‌های روسیه و انگلیس است. 

تا سال ۱۹۲۰، چندین انجمن دیگر نیز شکل می‌گیرند که از آن میان می‌توان از انجمن زنان وطن‌خواه نام برد که خواستار آموزش زنان و حذف حجاب هستند. آنها همچنین از محصولات ایرانی در برابر واردات محصولات خارجی حمایت می‌کنند.

در سال ۱۹۰۶ متممی به قانون اساسی اضافه می‌شود که می‌گوید «تمام شهروندان در برابر قانون با یکدیگر برابرند»؛ اما این متمم از اشاره به این امر غافل می‌ماند که زنان نیز باید شهروند در نظر گرفته شوند. 

زنان معلم و مدیران زن مدارس نخستین زنانی هستند که نشریات و کلاس‌های سوادآموزی‌ای را برای زنان دایر می‌کنند.

از سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۱ شمال ایران و ساحل دریای خزر شاهد ظهور و عمر کوتاه جمهوری شورایی گیلان است. آنچه محرک جنبش جنگل می‌شود انقلاب اکتبر و پژواک‌های آن است. برای نخستین بار، به زنان حق کار داده می‌شود. کودکستان‌ها تأسیس می‌شوند، و غیره.

یکی از کارهایی که ارتش سفید انجام می‌دهد سرکوب خونین این «جمهوری»ای است که در آن زنان و مردان حقوق برابر داشتند.

در سال ۱۹۲۵، رضا خان خود را شاه می‌نامد، به سلسله قاجار پایان می‌دهد و حکومت پهلوی را بنیان می‌گذارد. در سال ۱۹۳۵ او دستور کشف حجاب را صادر می‌کند؛ یعنی «رهایی‌بخشی» اجباری زنان.

در سال ۱۹۴۱ رضاشاه به خاطر نزدیکی‌اش با نازیسم تحت فشار متفقین وادار به کناره‌گیری از قدرت می‌شود. جانشین او، یعنی محمدرضا شاه، در آغاز دوران حکومتش در برابر برخی حقوق و آزادی‌ها از خود رواداری نشان می‌دهد.

در چنین بافت و زمینه‌ای است که تشکیلات دموکراتیک زنان ایران که سمت و سویی کمونیستی دارد پا به عرصه حیات می‌گذارد.

در سال ۱۹۴۶ جنبش‌های جدایی‌طلبانه اقلیت‌های قومی آذربایجان و کردستان موفق به تشکیل دو جمهوری خودمختار می‌شوند. هزاران زن در این مبارزات شرکت می‌کنند. حقوق دموکراتیکی که این زنان موفق می‌شوند از آن خود کنند هرگز پس از این در ایران به زنان داده نخواهد شد. هنگامی که شوروی دست از حمایت این دو جمهوری برمی‌دارد و شاه آنها را سرکوب می‌کند، بسیاری از این زنان قربانی می‌شوند. 

۱۹۴۸: سرکوب و ممنوعیت فعالیت حزب توده و سازمان‌های دموکراتیک.

۱۹۵۱: شکل‌گیری ائتلاف میانه‌گرای جبهه ملی؛ رهبر این ائتلاف، محمد مصدق، که رهبری اپوزیسیون مجلس را نیز در دست دارد، به مقام نخست‌وزیری می‌رسد.

۱۹۵۱: سازمان جدید و قانونی دیگری از سوی زنان پایه‌گذاری می‌شود: «تشکیلات زنان».

از ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۳ مصدق تلاش می‌کند ذخایر و تأسیسات نفتی را ملی کند. 

در ماه اوت ۱۹۵۳، شاه در واکنش به اقدامات مصدق کودتایی را ترتیب می‌دهد که شکست می‌خورد: شاه کشور را ترک کرده و به آمریکا پناه می‌برد. روز ۱۹ ماه اوت، دولت مصدق در نتیجه همدستی شاه و امپریالیسم سرنگون می‌شود. بازگشت شاه. سرکوب.

۱۹۶۳: تحت فشار امپریالیسم ایالات متحده، شاه دست به «مدرنیزاسیون» سرمایه‌دارانه اقتصاد و جامعه می‌زند. برنامه او اصول شش‌گانه‌ای را تبیین می‌کند که مهم‌ترین آنها مبارزه با فئودالیسم و «اصلاحات ارضی» است. در چارچوب این برنامه، حق رأی نیز به زنان داده می‌شود. مخالفت شدید زمین‌داران فئودال: با همدستی و تقلب دولت و خدعه‌های گوناگون، زمین‌های اصلی و حاصل‌خیزترین آنها از برنامه اصلاحات ارضی بیرون گذاشته می‌شوند. 

زمین هزاران دهقان مفلس و ورشکسته از آنها گرفته می‌شود. بخشی از روحانیون نیز با اصلاحات ارضی و اعطای حق رأی به زنان به مخالفت برمی‌خیزند. 

از سال ۱۹۶۱ به این سو، معلمان نیز برای دستیابی به حقوق و مزایای بیشتر بسیج می‌شوند، اما تظاهرات آنها با سرکوب شدیدی مواجه می‌گردد. مبارزات کارگری و تظاهرات دانشجویی نیز توسط پلیس و ارتش سرکوب می‌شوند. روحانیون و مذهبی‌ها نیز که یکی دیگر از گروه‌های تحت‌سرکوب محسوب می‌شوند، یکی دیگر از جناح‌های اصلی اپوزیسیون را تشکیل می‌دهند.

مخالفت با رژیم در روز چهارم و پنجم ماه ژوئن سال ۱۹۶۳ به اوج خود می‌رسد و در نتیجه سرکوب و خشونت گسترده پلیسی چند هزار نفر قربانی می‌شوند. از این پس دوران حکومت نظم و وحشت در ایران آغاز می‌شود. زنان در تمام این مبارزات شرکت داشته‌اند، چه به عنوان دانشجو، چه دهقان، و خواه کارگر.

اواخر دهه ۱۹۶۰: شکل‌گیری جنبش مقاومت مسلحانه در سال ۱۹۶۵؛ ایجاد سازمان مجاهدین خلق. روز ۸ فوریه سال ۱۹۷۱، حمله فداییان خلق به پاسگاه سیاهکل. با شکل‌گیری جنبش مقاومت مسلحانه، سرکوب نیز همزمان شدت می‌گیرد: از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۵، تعداد پرشماری دستگیر و اعدام می‌شوند؛ شمار زندانیان به ده‌ها هزار تن می‌رسد.

در سال ۱۹۷۶، هفده مخالف که «تروریست» خوانده شده‌اند و دو نفر از آنها زن هستند تیرباران یا به دار آویخته شدند. علاوه بر این، ۷۷ نفر نیز طی درگیری با پلیس کشته شدند. خانواده‌هایی هستند که تمام اعضای آنها سرکوب، بازداشت یا اعدام شده‌اند. زنان در سازماندهی مقاومت مسلحانه مشارکت می‌کنند: دانشجویان، همسران یا خواهران مبارزان انقلابی که موفق شده‌اند از نقش‌های سنتی خویش خارج شوند. آنها یک اقلیت مؤثر را به وجود آورده‌اند.

Ad placeholder

هزاران زن که خواهر، همسر، مادر، یا مادربزرگ زندانیان سیاسی یا افراد ناپدید شده و مفقودالأثر هستند مقابل دانشگاه‌ها و وزارت‌خانه‌ها تظاهرات می‌کنند و خواستار آزادی زندانیان سیاسی و روشن‌شدن وضعیت ناپدیدشدگان هستند. آنها همچنین خواستار بازگشت سربازان ایرانی‌ای هستند که برای سرکوب انقلاب از سوی حکومت شاه به ظفار در عمان فرستاده شده‌اند. آنها علیه واردات گوشت‌های یخ‌زده‌ای که متعلق به ده سال پیش هستند، نبود آب آشامیدنی در برخی محلات و مناطق و…. نیز تظاهرات می‌کنند. ‌در مقام کارمند و کارگر شهرنشین نیز، زنان در اعتصاب‌هایی شرکت‌ می‌کنند که از دهه ۱۹۷۰ در کارخانجات آغاز و تکثیر شده و مطالبه آنها افزایش حقوق، اعتراض به سرکوب و ستم و غیره است. از میان این اعتصابات می‌توان از موارد زیر نام برد:

  • اوت سال ۱۹۷۳: اعتصاب کارگران زن کارخانه مخمل و ابریشم کاشان که با مطالباتشان برآورده می‌شود.
  • اوت ۱۹۷۳: اعتصاب زنان کارخانه پارس الکتریک (متعلق به تراست ژاپنی توشیبا) که با مطالباتشان برآورده می‌شود.
  • مارس و آوریل سال ۱۹۷۶: مبارزه زنان در کارخانه پارس الکتریک (توشیبا) در رشت.
  • ژوئن سال ۱۹۷۶: مبارزه زنان شاغل در کارخانه لوازم الکتریکی رشت برای افزایش دستمزد که با موفقیت همراه می‌شود. زنان در اعتصاب کارکنان شرکت تلکس و تلگراف تهران نیز حضور دارند. در کارخانه ریسندگی «قرقره زیبا»، اعتصاب کارگران زن به خاک و خون کشیده می‌شود. 

بنابراین جای تعجبی ندارد اگر زنان به شکل انبوه در تظاهرات و مبارزات علیه سرکوب رژیم شاه شرکت کرده‌اند و امروز نیز همچنان برای به‌دست‌آوردن حقوقشان مبارزه می‌کنند.

Ad placeholder