Opinion-small2

طرح مسئله: آدمی وقتی به جنگ فرد، گروه، رژیم سیاسی یا دولتی می‌رود، اولین گامی که باید بردارد، شناخت دقیق دشمن است؛ با “دشمن خیالی” که نمی‌توان جنگید، با “دشمن واقعی” باید جنگید. “دشمن اصلی” بسیاری از مخالفان، رژیم جمهوری اسلامی است. اما آنان با دشمن اصلی نمی‌جنگند یا مبارزه نمی‌کنند، برای این که با “دشمن خیالی” می‌جنگند و مبارزه می‌کنند. به تعبیر دیگر، با تصویری که در خیال خود از این رژیم ساخته اند، مبارزه می‌کنند و می‌جنگند.

مخالفان و دشمنان جمهوری اسلامی، رژیم واقعی را نمی‌شناسند. یعنی نمی‌خواهند که بشناسند. قرائن و شواهد بسیاری برای این مدعا می‌توان ارائه کرد:

اولاً: ظرف ۳۴ سال گذشته صدها بار این مدعا مطرح شده که جمهوری اسلامی ظرف چند ماه آینده – مثلاً ۶ ماه – سرنگون خواهد شد. اما این وعده‌های پیامبرگونه/غیب گویانه، محقق نشد.

ثانیاً: مسئله‌ی بسیاری از مخالفان و دشمنان جمهوری اسلامی، فقط و فقط سرنگونی/فروپاشی این رژیم است، نه شناخت آن. به همین دلیل همیشه می‌پرسند: رژیم کی سقوط خواهد کرد؟ سپس پاسخ می‌دهند: ظرف چند ماه آینده.

ثالثاً: اگر معتقدان به سرنگونی جمهوری اسلامی واقعاً به دنبال براندازی این رژیم بودند/هستند، به جای پرسش ایدئولوژیک/یوتوپیایی جمهوری اسلامی کی سرنگون خواهد شد، پرسش علمی زیر را مطرح می‌کردند: چه علل و دلایلی موجب دوام جمهوری اسلامی شده و می‌شود؟

این پرسش علمی، نیازمند ده ها- شاید هم صدها- پژوهش جامعه شناختی، روانشناختی، مردم شناختی و… است. اما- تا حدی که من اطلاع دارم- حتی یک پژوهش علمی در این مورد صورت نگرفته است. براندازان، با “دشمن خیالی” می‌جنگند- البته اگر بجنگند- نه جمهوری اسلامی. پیشاپیش روشن است که دوام یک رژیم دیکتاتوری معلول ده‌ها دلیل و علت است. اگر این علل و دلایل، یا پایه‌های ساختمان، شناخته نشود، با دشمن خیالی و در عالم خیال مبارزه صورت خواهد گرفت.

جمهوری اسلامی نظامی غیردموکراتیک است. اما این رژیم مصداق کدام یک از نظام‌های غیر دموکراتیک است؟ برخی جمهوری اسلامی را رژیمی “استثنایی” قلمداد می‌کنند. اما جامعه شناسی سیاسی نمی‌تواند این مدعا را بپذیرد. علوم اجتماعی، ضمن اذعان بر “تفاوت ها”، براساس “وجوه مشترک” مفهوم سازی کرده و “نمونه‌های مثالی” چون رژیم سیاسی، نظام‌های دموکراتیک، نظام‌های دیکتاتوری و…را می‌سازند.

یادداشت کنونی پژوهشی علمی برای پاسخ گویی به این پرسش اساسی نیست (مقاله‌ی “رفتن بن علی، ماندن سید علی” یک و دو و سه؛ به یکی دو متغیر- از ده‌ها متغیر- اشاره کرده است)، بلکه صرفاً ناظر بر یکی از واقعیت‌های جمهوری اسلامی- یعنی نهاد انتخابات- است که براندازان به نقش و کارکرد آن در دوام جمهوری اسلامی توجه نمی‌کنند.

یکم- جمهوری اسلامی رژیمی همچون رژیم‌های سوریه اسد، عراق صدام حسین، لیبی سرهنگ قذافی، کره شمالی کیم جون اون، عربستان آل سعود، قطر خلیفه آل ثانی، و…نبوده و نیست. به عنوان مثال، آیا هیچ کس می‌تواند یک مقاله درباره‌ی انتخابات در کشور عربستان سعودی بنویسد؟ خیر، برای این که فقط و فقط دارای یک انتخابات شوراهای شهر است که فقط دو بار با شرکت صرفاً مردان برگزار شده است.

اتفاقاً برخی از سرنگونی خواهان که جمهوری اسلامی را همچون رژیم‌های سوریه و کره شمالی قلمداد می‌کنند، هر یک بیش از ۲۰ مقاله درباره‌ی انتخابات اخیر نوشته‌اند و تفاوت‌های نامزدها و دیگر مسائل را بیان کرده‌اند.

جمهوری اسلامی رژیمی همچون رژیم‌های سوریه اسد، عراق صدام حسین، لیبی سرهنگ قذافی، کره شمالی کیم جون اون، عربستان آل سعود، قطر خلیفه آل ثانی، و…نبوده و نیست. به عنوان مثال، آیا هیچ کس می‌تواند یک مقاله درباره‌ی انتخابات در کشور عربستان سعودی بنویسد؟ خیر، برای این که فقط و فقط دارای یک انتخابات شوراهای شهر است که فقط دو بار با شرکت صرفاً مردان برگزار شده است.

دوم- در “قبض و بسط سیاسی رژیم در ماه‌های پیش رو” توضیح داده شد که در ماه‌های آینده فضای سیاسی – به دلیل برگزاری انتخابات – گشوده خواهد شد. مقاله با این نتیجه گیری پایان یافت:

“جمهوری اسلامی دموکراتیک و ملتزم به حقوق بشر نخواهد شد. اما فضا به صورت کنترل شده گشوده‌تر می‌گردد تا مشارکت حداکثری محقق شود. آیت الله خامنه‌ای فضای حضور اصلاح طلبان را ایجاد خواهد کرد، اما نه برای چهره‌های شاخص، یا پیروزی آنان در انتخابات. بلکه برای گرم کردن تنور انتخابات و دستیابی به مشارکت حداکثری. اینها مقتضای ساختار جمهوری اسلامی، انتخابات و مدعیات است. اگر چه انتخابات آزاد و منصفانه و موثر نیست، اما انتخابات رقابتی میان “خودی“‌هایی که مانند ببر و پلنگ به نزاع می‌پردازند، فضای تنفس برای پائینی‌ها ایجاد می‌کند. آیا مخالفان می‌توانند و می‌خواهند از این شرایط برای گذار به دموکراسی استفاده کنند؟ “.

سوم- عدم دخالت خامنه ای: آیت الله خامنه‌ای حداقل ۴ بار طی دو ماه و نیم اخیر گفته است که از هیچ نامزدی دفاع نمی‌کند و هیچ کس از رأی او با خبر نیست (رجوع شود به مقاله‌ی “ناسازه‌ی دخالت و عدم دخالت خامنه‌ای در انتخابات“). چرا خامنه‌ای مجبور است این مدعا را این همه تکرار کند؟ آیا این نیز یکی از دستاوردهای نهاد انتخابات نبوده و نیست که خود را بر او تحمیل کرده است؟ آیا محمد رضا شاه پهلوی این گونه سخن می‌گفت؟

چهارم- عدم دخالت سپاه و بسیج: آیت الله خامنه‌ای به سپاه و بسیج دستور داده است که به سود هیچ نامزدی وارد انتخابات نشوند. دلیل این امر چیست؟ شاید به دخالت نظامیان نیاز نداشته باشد، شاید نمی‌خواهد بیش از حد درباره‌ی نقش نظامیان در حکومت سخن گفته شود. محمد رضا عارف در اولین مناظره، دخالت نظامیان در اقتصاد را یکی از عوامل مشکلات اقتصادی کشور به شمار آورد. حتی سرلشکر محسن رضایی از ضرورت عدم دخالت سپاه در اقتصاد سخن گفته است.

پنجم- مناظره ها: در سه مناظره، نکات مهمی طرح شد. به جز حداد عادل، بقیه وضعیت اقتصادی را به شدت نقد کردند. مسائل فرهنگی و اجتماعی هم چالش برانگیز بود. از همه مهمتر، مسائل سیاست خارجی و داخلی بود که نزاع‌های خوبی در گرفت. این نوع مناظره ها، کارکرد زیادی داشته و میلیون‌ها تن شاهد بحث‌های داغ حول مهمترین مسائل جامعه خواهند بود. سخنانی که مخالفان باید بگویند، توسط نامزدهای ریاست جمهوری از شبکه‌های جمهوری اسلامی بازگو می‌شود. مناظره ها، تفاوت‌ها را نشان داده و موجب شرکت جمع بیشتری در انتخابات خواهد شد.

پرونده‌ی هسته ای، به مهمترین موضوع “امنیت ملی” ایران تبدیل شده است. این پرونده، زمینه را برای تصویب تحریم‌های فلج کننده آماده کرده است. موضوع هسته ای، “خط قرمز” نظام بوده و به دستور شورای عالی امنیت ملی، رسانه ها، نهادها و گروه‌ها حق ورود به این موضوع حساس را ندارند. اما نهاد انتخابات پرونده‌ی هسته‌ای را به مهمترین محل نزاع، عریان کردن اختلافات پشت صحنه و افشاگری تبدیل کرد.

ششم- مسئله‌ی هسته ای: پرونده‌ی هسته ای، به مهمترین موضوع “امنیت ملی” ایران تبدیل شده است. این پرونده، زمینه را برای تصویب تحریم‌های فلج کننده آماده کرده است. موضوع هسته ای، “خط قرمز” نظام بوده و به دستور شورای عالی امنیت ملی، رسانه ها، نهادها و گروه‌ها حق ورود به این موضوع حساس را ندارند.

اما نهاد انتخابات پرونده‌ی هسته‌ای را به مهمترین محل نزاع، عریان کردن اختلافات پشت صحنه و افشاگری تبدیل کرد. موضوع با رویارویی حسن روحانی- دبیر شورای عالی امنیت ملی دوران خاتمی- و سعید جلیلی- دبیر شورای عالی امنیت ملی دوران احمدی نژاد- آغاز شد (رجوع شود به مقاله‌ی “صحنه سازی انتخاباتی سازش/مقاومت“). اما در ادامه، علی اکبر ولایتی (کاندیدای همه‌ی گروه‌های اصول گرای سنتی) و محسن رضایی هم وارد بحث شده و نکات مهمی افشا گردید.

همه از وضعیت بحران اقتصادی به خوبی آگاهند. روشن است که بخش مهمی از این وضعیت، معلول تحریم‌های فلج کننده‌ی اقتصادی است، تحریم‌هایی که در دوران احمدی نژاد به تصویب رسیده است. اگر سعید جلیلی – مسئول پرونده‌ی هسته‌ای و مذاکره کننده‌ی ایرانی – کاندیدا نشده بود، شاید این موضوع تا این حد مطرح نمی‌گردید. اما کاندیداتوری او از یک سو، و خطرات ویرانگر پیروزی او موجب طرح این مسائل شد (رجوع شود به مقاله‌های “با رئیس جمهور شدن جلیلی چه از ایران باقی خواهد ماند” و “انتخابات: فتح خیبر یا نابودی ایران و ایرانیان“).

در مورد مسئله هسته‌ای چند موضوع بسیار مهم افشا شد:

الف- سخنان محسن رضایی در مورد توافق علی لاریجانی و سولانا بر سر پرونده‌ی هسته‌ای که با سخنرانی محمود احمدی نژاد به شکست انجامید و منتهی به رفتن لاریجانی و آمدن سعید جلیلی شد (رجوع شود به فیلم “اظهارات جلیلی درباره مذاکرات هسته‌ای لاریجانی با سولانا/ اول تکذیب، بعدا تایید“). پس از توافق لاریجانی و سولانا، احمدی نژاد در سخنرانی راهپیمایی روز قدس در روز ۱۳ مهر سال ۱۳۸۶ گفت:

“ما دیگر حاضر نیستیم که به عرصه سیاسی برویم و دربارة حقوق ملت ایران با برخی از قدرتها بنشینیم صحبت کنیم، به چه دلیل؟ ما یک عضو آژانس هستیم وحقوقی وتکالیفی داریم و تکالیفمان را کامل انجام دادیم. البته از حقوق مان کامل استفاده نکردیم. بعضی‌ها از موضوعات دیگری ناراحت‌اند. ناراحت هستند که مسئله هسته‌ای ایران این طور به فضل الهی به نفع ملت ایران حل شده است. ناراحت‌اند و می‌خواهند بی جهت در مسئله دخالت کنند. راه افتاده‌اند می‌گویند ما می‌خواهیم برای حل بن بست هسته‌ای راه حل بدهیم. کدام بن بست هسته ای؟ چه کسی در بن بست است؟ دنیا بداند ملت ایران این ملت الهی هیچ گاه بن بست نداشته است… ملت ایران که در بن بست نیست، که عده‌ای احساس مسئولیت کنند و سرخود بلند شوند بروند بخواهند با آنها مذاکره کنند، آنها هم استقبال کنند.”

ب- توافق ولایتی با سارکوزی که احمدی نژاد به شیخ عطار – قائم مقام وزارت امورخارجه – می‌گوید که به فرانسوی‌ها اطلاع دهد که ولایتی نماینده‌ی جمهوری اسلامی نیست (رجوع شود به “رازگشایی از آن چه مخزن الاسرار سیاست خارجی ایران گفت“).

پ- مذاکرات ولایتی با پریماکوف و سفر پوتین به تهران که آن را هم نگذاشتند به نتیجه‌ای منتهی شود.

ت- افشای جزئیات مذاکرات آلماتی.

ث- تأکید روحانی، ولایتی و رضایی مبنی بر این که سعید جلیلی فقط و فقط در مذاکرات شعار می‌دهد و بیانیه قرائت می‌کند (“جلیلی:متأسفم که می‌گویند ما در مذاکراتمان بیانیه خوانده ایم“). شعارهای ایستادگی و مقاومت او، پیامدهای خطرناکی برای ایران پدید آورده است.

این حد از بحث و افشاگری در مورد مهمترین مسئله‌ی سیاست خارجی کنونی ایران، در کمتر کشوری قابل رویت است. حسن روحانی، یکی از نزدیکترین افراد به هاشمی رفسنجانی است. ورود او به این بحث، جای تعجب ندارد، اما چرا علی اکبر ولایتی- مشاور عالی بین الملل رهبری- و سرلشکر محسن رضایی- دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام- وارد این بحث و افشاگری شدند؟

روز بعد از مناظره- یعنی در ۱۸/۳/۹۲- محمود احمدی نژاد گفت: “نمی‌خواهم وارد بحث مذاکرات هسته‌یی شوم چون خودشان مسئولند و می‌دانند چه باید بکنند و کاری به آن ندارم و دخالتی هم ندارم”.

دروغ نمی‌گوید. پس از خرابکاری‌های بی نظیر او در پرونده‌ی هسته‌ای که با حمایت کامل آیت الله خامنه‌ای صورت گرفت، پرونده کاملاً از دست او خارج شد و به دست سعید جلیلی- با هدایت و نظارت خامنه ای- قرار گرفت. بدین ترتیب، نقدها و افشاگری ها، فقط و فقط معطوف به احمدی نژاد و جلیلی نبود، “خرقه” و “سجاده”‌ی آیت الله خامنه‌ای بیش از هر کس دیگر “تر دامن” و “شراب آلوده” گردید.

اشتباهات فاحش سعید جلیلی – نماینده‌ی آیت الله خامنه‌ای در شورای عالی امنیت ملی و مسئول پرونده‌ی هسته ای – درباره‌ی گفته‌های البرداعی (رجوع شود به “البرداعی اشتباه جلیلی را تصحیح کرد“)، کارشناس ساده قلمداد کردن ژان دیوید لویت که نقشی چون مسئول شورای عالی امنیت ملی فرانسه را داشت (رجوع شود به “مذاکره ولایتی- لویت و ماجرای چه کسی باید نانش را بخورد؟ “)، و…؛ همگی به زیان آیت الله خامنه‌ای است که پرونده را به چنین فرد غیر متخصص و متوهمی واگذار کرده است.

نه تنها سایت نزدیک به علی لاریجانی در مسئله‌ی هسته‌ای حسابی خدمت جلیلی رسید (“دیپلماسی یعنی پوشیدن پیراهنی که دگمه بیخ حلقش بسته باشد؟  “)، بلکه سایت احمد توکلی هم از خجالت او درآمد (“آقای جلیلی شما دیگر چرا؟! “).

بدین ترتیب روشن گردید که سیاست هسته‌ای آیت الله خامنه ای/جلیلی حتی از سوی “علی اکبر ولایتی: رئیس جمهور آقا اجازه” نیز مورد چالش اساسی قرار گرفته است. درست فردای این مناظره‌ی بسیار مهم، آیت الله یزدی طی بیانیه ای حمایت اکثریت قاطع جامعه مدرسین از نامزدی ولایتی را اعلام کرد.

هفتم- مشارکت مردم در انتخابات: در نظام دموکراتیک و آزاد آمریکا، انتخابات ریاست جمهوری همیشه میان دو تن از “خودی ها” (نماینده جمهوری خواهان و نماینده دموکرات ها) برگزار می‌شود. در نظام غیر دموکراتیک و نا آزاد جمهوری اسلامی همیشه انتخابات ریاست جمهوری میان بیش از چهار تن از “خودی ها” (در این دوره ۸ تن) برگزار می‌شود. رقابت خودی‌ها هم نوعی رقابت است. طرفه این که، موضوع‌های محل نزاع خودی‌های رقیب ریاست جمهوری ایران بسیار گسترده تر و عمیق تر از دو رقیب خودی انتخابات آمریکا است که تفاوت زیادی ندارند. به عنوان مثال، اختلاف اوباما و رامنی در حوزه‌ی اقتصاد بر سر افزایش چند درصد مالیات پولداران بود که جمهوری خواهان نپذیرفتند. در سیاست خارجی، نه تنها توافق شان زیاد بود، بلکه هر دو در حال رقابت بودند که بگویند خدمت بیشتری به دولت اسرائیل کرده و خواهند کرد.

اما رقبای ریاست جمهوری “نظام سلطانی فقیه سالار”، اختلاف بسیار بیشتری را به نمایش گذاردند. فقط به وعده‌هایی که به اقوام داده شد بنگرید: محسن رضایی از “ایالت ها” سخن گفت، غرضی انتخاب کلیه‌ی استانداران توسط مردم را وعده داد و عارف از تشکیل “معاونت اقوام” سخن گفت.

همه‌ی اینها- و علل و دلایل دیگر- موجب می‌شود تا اکثریت مردم در انتخابات شرکت کرده و آرای خود را به صندوق‌ها بریزند.

اکثریت مردم در انتخابات شرکت خواهند کرد. اما حتی اگر ۹۰ درصد مردم واقعاً آرای خود را به صندوق‌ها بیندازند، این امر مشروعیتی برای نظام پدید نمی‌آورد. برای این که، الف- نظام ناقض حقوق بشر است. ب- نظام غیر دموکراتیک است. پ- نظام نابرابری/تبعیض را نهادینه ساخته و می‌سازد.

هشتم- نتیجه: نهاد انتخابات یکی از علل دوام و بقای جمهوری اسلامی است. حسن روحانی در ۱۸/۳/۹۲ در همایش انتخاباتی خود گفت:

“هوا بس ناجوانمردانه سرد است…آقایانی که در این هشت سال کشور را به این روز انداختید مردم دیگر شما را نمی‌خواهند…من کاری خواهم کرد که با کمک پلیس زحمتکش کشور در سراسر خیابان‌ها، امنیت واقعی مستقر شود و دختران ما در خیابان احساس امنیت کنند. من نخواهم گذاشت ماموری بی‌نام و نشان از کسی سوال کند. دختران جامعه ما خود حافظ حجاب و عفاف هستند…کاری می‌کنیم همه زندانیان آزاد شوند. اگر اعتدال حاکم شود اگر بتوان افراطی‌گری را به انزوا برد، نیازی نیست که در کشور عدل و اعتدال کسی در زندان باقی بماند…در حقوق شهروندی، کرد، ترک، عرب و فارس با هم برابرند. نگذاریم روند ۸ سال پیش ادامه یابد”.

چه کسانی در این ۸ سال کشور را به این روز انداختند؟ خامنه ای/احمدی نژاد/جلیلی و…؛ اما اگر از حسن روحانی بپرسید، علی خامنه‌ای را متمایز خواهد ساخت. این مهم نیست، مهم این است که مردم می‌دانند که تصمیم گیر اصلی، “سلطان” است.

اکثریت مردم در انتخابات شرکت خواهند کرد. اما تا حدی که من می‌فهمم، حتی اگر ۹۰ درصد مردم واقعاً آرای خود را به صندوق‌ها بیندازند، این امر مشروعیتی برای نظام پدید نمی‌آورد. برای این که، الف- نظام ناقض حقوق بشر است. ب- نظام غیر دموکراتیک است. پ- نظام نابرابری/تبعیض را نهادینه ساخته و می‌سازد.

 اما صرفا تأکید بر این نکات بدیهی برای ایجاد تحول کافی نیست. گذار مسالمت آمیز از “نظام استبداد دینی جمهوری اسلامی” به “نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر“، مستلزم شناختی عینی از رژیم و علل و دلایل دوام آن است.