می‌خواهیم بدانیم نویسندگان زن از سه نسل سال ۱۴۰۱ را چگونه درک کردند. از نظر آنان شعار «زن، زندگی، آزادی» به چه معناست و چه چشم‌اندازی را در ۱۴۰۲ مقابل ما قرار می‌دهد؟ آیا به لحاظ فرهنگی از جمهوری اسلامی عبور کرده‌ایم؟

مرجان محتشمی، از نویسندگان نسل دوم مهاجران ایرانی که داستان‌هایی از او به طور پراکنده در نشریات ادبی منتشر شده، می‌گوید برای نخستین بار در تاریخ مبارزات اجتماعی ملت ایران، در جریان انقلاب «زن، زندگی، آزادی» خواسته‌های زنان در اولویت قرار گرفت. اگر در مشروطه، در نهضت ملی و در انقلاب بهمن ۵۷ به خواسته‌های زنان به نفع بحران‌های سیاسی، فرهنگی یا حرکت‌های ملی توجهی نمی‌شد، این بار صدای زنان رساست، چنانکه در شعار جنبش هم می‌توان تبلوری از آن را سراغ گرفت. به نظر محتمشی در این حد هم انقلاب تاکنون موفق بوده است. به گمان او جامعه ایران از نظر فرهنگی یک جامعه رنگارنگ و متنوع است، لذا نمی‌توان به سادگی گفت که از نظر فرهنگی از فرهنگ اسلامی عبور کرده‌ایم اما عبور از جمهوری اسلامی حتمی‌ست و به تعبیر او عقب‌گردی وجود ندارد.

این مصاحبه را می‌بینید:

محتشمی قلم روان و ذهن موقعیت‌سازی دارد. داستان «مردمان گل» او در خط سفر از دریچه چشم زنی با تحصیلات دانشگاهی روایت می‌شود. می‌نویسد:  

«روی میز تحریرش همیشه قاب عکسی بود از یک زنِ بومی سیاه‌پوست آفریقایی که در آتشی افروخته می‌دمید. زیر آن به زبان انگلیسی نوشته بود، “در هر جامعه، انسان کنجکاو و پرسشگر وجود دارد”. شعله همیشه تلاش کرده بود تا همۀ باورهایش را بازنمایی کند، حتی آنهایی که فکر می‌کرد معقول هستند و آنهایی که از شدت بداهت و عادت به دیده در نمی‌آمدند. او با این افکار برای خودش دنیایی تنیده بود که خیلی قاعده و قانونی نداشت، به غیر از آنکه انسان می‌بایست همه چیز را به زیر سوال ببرد و دربست قبول نکند.»

Ad placeholder