election92-2

نیمی از ساعات در نظر گفته شده برای اخذ رأی شهروندان ایران در انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا سپری شده است. موضوع شرکت یا عدم شرکت در انتخابات ریاست جمهوری چند روزی است که به محل بحث و جدال نظرات مختلف تبدیل شده است. این بحث و جدال در میان فعالآن سیاسی ایران و علاقه‌مندان به موضوع سیاست شدید تر است و گاهی به ایجاد کدورت به دلیل توهین یا برخورد شدید کلامی منجر می‌شود. این کشمکش حتی با گذشتن نیمی از زمان رأی گیری همچنان ادامه دارد و دو طرف سعی می‌کنند در ساعات پایانی روی نظر آرای موسوم به آرای خاکستری یا خاموش تاثیر بگذارند.

سرعت اینترنت در ایران چند هفته است که پایین آمده است و در صبح امروز (روز رأی گیری) به دلیل بسته شدن پورت فیلتر شکن ها و یا آنلاین بودن تعدادی زیادی از کاربران برای دسترسی به سایت های فیلتر شده از داخل ایران، استفاده از فیلترشکن ها با مشکلات زیادی مواجه است و سرعت اینترنت کلافه کننده است.  همچنین تقریباً یک ماه است که بسیاری از شبکه های ماهواره‌ای از دسترس خارج شده‌اند و معلوم نیست اینبار جمهوری اسلامی به چه طریقی این حجم از شبکه‌های ماهواره ای را از دسترس شهروندان ایرانی خارج کرده است.

گزارش زیر در یک شهرستان جنوب کشور از چند شعبه های اخذ رأی و در گفت‌وگو با مردمی که در اطراف این شعبه‌ها در حال تردد بوده‌اند تهیه شده است.

انصافاً شلوغ است!

صندوق در مسجد معروفی واقع شده است. آقای “انصاری” به همراه پسر خود در صف رأی دادن ایستاده است. او وضعیت این شعبه از زبان آقای انصاری اینگونه توصیف می‌شود:

« انصافاً شلوع است. من فکر نمی‌کردم این همه آدم بیاید برای رأی دادن. مخصوصاً الآن که گرم است و خیلی از کسانی که آن طرفی نیستند صبح‌ها رأی نمی‌دهند. عصر که هوا خنک بشود بیشتر می‌آیند. مثل ۸۸ است. دفعه قبل اینجا رأی دادم. یک ذره شلوغ‌تر از حالا بود ولی در همین حد بود.»

آقای انصاری درباره اینکه به چه کسی رأی می‌دهد و ترازوی انتخابات را به نفع کدام کاندیدا سنگین می‌بیند اظهار می‌کند: «رای را که نباید گفت. مخفی است. ترسی ندارم بگویم. کار غیر قانونی نمی‌کنم. گفته‌اند به آقای روحانی رأی بدهیم که بهتر بشود. گوش کردیم تا ببینیم چه می شود. اینهایی که من دیدم یا بیشتر یا به آقای روحانی رأی می‌دهند یا به محسن رضائی. من کس دیگری را نشنیدم حتما هست ولی بیشتر این دو نفر مطرح بودند.»

مشکلی خاصی نبود!

یاسین از صندوق رأی‌گیری مستقر در یک مدرسه بیرون آمده است و انگشت جوهری او نشان می‌دهد که رأی داده است. او درباره وضعیت شعبه می‌گوید:

«مشکل خاصی نبود. در صف ایستادم و نوبتم شد. چیزی که غیر قانونی باشد ندیدم. برای من اس.ام.اس آمده بود که اسم آقای عارف را از اسامی کاندیداها پاک نکرده‌اند. اینجا خط زده بودند. البته حداد عادل با ماژیک مشکی بود اما عارف را با خودکار آبی خط زده بودند. اینجا اینطوری بود بقیه جاها را نمی‌دانم».

یاسین درباره تعداد مردم حاضر در شعبه می‌گوید: «شلوغ است اما معلوم نیست. انتخابات همیشه صبح شلوغ است. برای من مردمی که بعد از ظهر می‌آیند مهم‌ترند. صبح‌ها از نماز جمعه هستند، یک سری فکر می‌کنند وظیفه شرعی است. اینهایی که صبح می‌آیند رأی‌شان معلوم است. ما برای همین صبح آمدیم. دوستانم الآن داخل هستند. گفتیم شاید با چند نفر حرف زدیم و رأی‌شان عوض شد.»

«آقا من همینجا بگم که مرا جو گیر کردند. این آقایونی که ایجا ایستادن و دوستان من هستند یک هفته تمام مغز مرا گذاشتند داخل دستگاه. مرا به غلط کردن انداختند تا بیایم رأی بدهم. روحانی تو زرد از کار در بیاید تقصیر اینهاست. من می‌دانم که روحانی رئیس جمهور نمی‌شود فقط آمدم  رأی بدهم که بعد این آقایون نگویند شماها باعث شدید جلیلی رأی بیاورد. به خدا بهشان گفته‌‌ام اگر این دفعه هم رای‌ها را عوض کنند از لج‌شان می‌روم و در بسیج ثبت نام می‌کنم. اینطوری آدم دلش نمی‌سوزد که بی جیره و مواجب رفته رأی داده!»

از یاسین می‌پرسم که آیا در هنگام حرف زدن با دیگر رأی دهندگان مشکلی برای او پیش آمده نیامده و او جواب می‌دهد: « سربازی که با اسلحه ایستاده بود کمی نزدیک شد و به حرف‌های ما گوش داد. این سربازها آشخور هستند. گذاشته‌اند که صندوق را ندزدند. دو نفر داخل هستند از این تیپ‌ها بسیجی که شکم بزرگ دارند و پیراهن روی شلوار می‌اندازند. فکر کنم از شورای نگهبان هستند. می‌آیند کنار جمع‌هایی که بحث می‌کنند و به حرف‌ها گوش می‌دهند ولی حرف نزدند. فقط گوش می‌کردند. این یکی می‌رفت و یک دقیقه بعد آن یکی می‌آمد و حرف‌های ما را گوش می‌داد. فقط همین.»

مرا جو گیر کردند!

کیارش دانشجوی سال آخر یک رشته علوم انسانی است. درکنار دوستان خود در صف رأی‌گیری ایستاده. حرف‌هایش جالب هستند:

«آقا من همینجا بگم که مرا جو گیر کردند. این آقایونی که ایجا ایستادن و دوستان من هستند یک هفته تمام مغز مرا گذاشتند داخل دستگاه. مرا به غلط کردن انداختند تا بیایم رأی بدهم. روحانی تو زرد از کار در بیاید تقصیر اینهاست. من می‌دانم که روحانی رئیس جمهور نمی‌شود فقط آمدم  رأی بدهم که بعد این آقایون نگویند شماها باعث شدید جلیلی رأی بیاورد. به خدا بهشان گفته‌‌ام اگر این دفعه هم رای‌ها را عوض کنند از لج‌شان می‌روم و در بسیج ثبت نام می‌کنم. اینطوری آدم دلش نمی‌سوزد که بی جیره و مواجب رفته رأی داده!»

می ترسم؛ از وقتی توی صف ایستاده‌‌ام دلشوره دارم!

آقای مستوفی کتاب فروش است و خیلی آرام در صف رأی گیری ایستاده است. باز کردن سر صحبت با او در حدود یک ربع ساعت طول می‌کشد اما فکر می‌کنم که وقت گذاشتن برای شنیدن یک نظر متفاوت ارزش صبر کردن داشته است. آقای مستوفی می‌گوید:

«از منفی بافی متنفرم. باید همیشه نشاط به جامعه داد و امیدوار بود. جامعه مایوس با جامعه مرده و منقرض شده تفاوتی ندارد. شاید روزی دوباره این جامعه امیدوار شود و زنده شود اما وقتی مایوس است، مرده است. حقیقتش را بخواهید کمی می‌ترسم. از وقتی توی صف ایستادم دلشوره دارم. بر خلاف تصور قبلی من تعداد شرکت کنندگان زیاد است. مطمئن بودم که صندوق‌ها خلوت نخواهد بود اما این تعداد خیلی زیادتر از چیزی است که همه فکر می‌کردیم. زیاد به آقای روحانی رأی می‌دهند. من گوش می‌کردم. برای اینکه ببینم چه خبر است دو صندوق دیگر را سر زدم قبل از رأی دادن.»

آقای مستوفی دلیلی دلشوره خود را با اکراه اینگونه توضیح می‌دهد: «ما تصور می‌کردیم که پیروزی آقای روحانی قطعی نیست و کاندیدای دولت جلیلی است. من به شخصه اعتراف می‌کنم که خودم را برای رأی نیاوردن آقای روحانی آماده کرده بودم. در سه صندوقی که دیدم رأی آقای روحانی بالاست. هیچ بعید نیست آقای روحانی رئیس جمهور شود. دلشوره من از این است که بعد از آن چه می‌شود.»

«از منفی بافی متنفرم. باید همیشه نشاط به جامعه داد و امیدوار بود. جامعه مایوس با جامعه مرده و منقرض شده تفاوتی ندارد. شاید روزی دوباره این جامعه امیدوار شود و زنده شود اما وقتی مایوس است، مرده است. حقیقتش را بخواهید کمی می‌ترسم. از وقتی توی صف ایستادم دلشوره دارم. بر خلاف تصور قبلی من تعداد شرکت کنندگان زیاد است. مطمئن بودم که صندوق‌ها خلوت نخواهد بود اما این تعداد خیلی زیادتر از چیزی است که همه فکر می‌کردیم. زیاد به آقای روحانی رأی می‌دهند. من گوش می‌کردم. برای اینکه ببینم چه خبر است دو صندوق دیگر را سر زدم قبل از رأی دادن.»

از او می‌خواهم منظور خودش را بیشتر توضیح بدهد و او می‌گوید: «ادعا می‌کنند نماینده همه جریانات حضور داشته است و رأی مردم میلیونی و زیاد بوده است. آقای روحانی رأی می‌آورد و به عنوان رئیس جمهور انتخاب می‌شود. اگر کارهایی بکنند که مورد رضایت آنها باشد و مطلوب مردم نباشد چه می‌شود؟ آن وقت هر ادعایی می‌توانند بکنند و جای اعتراض وجود ندارد. مسائل گذشته از اعتبار می‌افتد و فراموش می‌شود.»

از آقای مستوفی سوال کردم که منظور او از “مسائل گذشته” چیست اما ایشان حاضر به پاسخ دادن نشدند.

طرفدار نظام‌ هستم!

حاج اکبر از آن شخصیت‌هائی است که در گرمای هوا نیز کت و شلوار خود را به تن دارند. در بازار مغازه دارد. بیشتر از ۵۵ سال سن دارد و تسبیح به دست در صف رأی دادن ایستاده است. از او می‌پرسم:

به چه کسی رأی می‌دهید؟

− من طرفدار نظام هستم اما به محسن رضائی رأی می‌دهم.

مگر محسن رضائی مخالف نظام است؟

−مخالف نیست اما اصل کاری هم نیست.

− اصل کاری چه کسی است؟

− جلیلی.

− از کجا فهمیدید اصل کاری جلیلی است؟

− آقایان توصیه می‌کنند.
یعنی بزرگان بازار؟
− آنها، مراجع، همه

دلیل اینکه شما به محسن رضائی رأی می‌دهید چیست؟
− آرام است. دنبال شلوغ کاری و به هم ریختن نیست. معلوم است کار می‌داند.

جلیلی اینطوری نیست؟

election92-1

− خام است. با کار آشنا نیست. چند سال دیگر تجربه‌دار شد به او رأی می‌دهم ان شاء الله اگر زنده بودم. اهل فن نیست. سرش داغ است.
فقط به دلیل اینکه محسن رضائی شلوغ‌کار نیست به او رأی می‌دهید؟
− برنامه دارد. می‌تواند وضع بازار را درست کند. با سواد حرف می زند. ناشکر نیستیم ولی اگر بازار درست نشود باید تا چند ماه دیگر مغازه را جمع کنم. نه ما سرمایه داریم که جنس بیاوریم، نه مردم پول دارند که جنس بخرند. روزها می‌نشینیم داخل مغازه؛ ما مردم را تماشا می‌کنیم، مردم ما را تماشا می‌کنند. خرید و فروش نیست. کساد است.

خیلی به شما توصیه کردند به جلیلی رأی بدهید؟
− زیاد. برای همین نرفتم مسجد بازار. آمدم خانه پسرم که بیایم اینجا رأی بدهم. آنجا پشت صندوق همه آشنا هستند. نماینده آقایان هستند. اگر ببینند به رضائی رأی می‌دهم حرف پشت سر آدم در می‌آید.

انتخابات شوراها باعث شلوغی است!

آقای اسداللهی  درون خودرو شخصی در نزدیکی یک شعبه اخذ رأی نشسته است. ابتدا به نظرم آمد که رأی داده و منتظر همراهان خود است اما می‌گوید: «ما تحریم کردیم!»

از او دلیل شرکت نکردن در انتخابات را می‌پرسم. می‌گوید:«دفعه قبل همه را سر کار گذاشتند که رأی بدهید. شناسنامه من یک دانه مهر نخورده بود. رفتیم رأی دادیم. نتیجه ندارد. چند بار دیگر برویم رأی بدهیم؟ بی خود و بی جهت که درست نمی‌شود. توقع دارند آقای خامنه‌ای خسته بشود و بگوید چون زیاد رأی دادید من به حرف شما گوش می‌کنم. نمی‌شود. این خامنه‌ای بی مروت بعد از انتخابات سخنرانی کرد و همه رای‌ها را گفت برای من است. گفت به نظام است. خیلی دلم سوخت. زدم روی دستم که اشتباه کردی رأی دادی. دیگر رأی نمی‌دهم.»

 از آقای اسداللهی درباره شلوغی شعبه های رأی گیری سوال می‌کنم و او جواب می‌دهد: «سر کاری است. اینها که اینجا هستند همه برای شورا است. انتخابات شوراها باعث شلوغی است! کاندیداهای شورای شهر زیاد است هر کسی فامیل نزدیک دارد آمده است تا به فامیل خودش رأی بدهد. برای ریاست جمهوری نیست. این آخوندها خیلی زرنگ هستند. مخصوصاً شوراها را گذاشته‌ با انتخابات که بگویند ریاست جمهوری شلوغ است. شوراها طایفه‌ای شده است. همه فامیل‌شان را از روستا آورده‌اند اینجا که رأی بدهند.»

از او درباره شلوغی شعبه های رأی گیری سوال می‌کنم و او جواب می‌دهد: «سر کاری است. اینها که اینجا هستند همه برای شورا است. انتخابات شوراها باعث شلوغی است! کاندیداهای شورای شهر زیاد است هر کسی فامیل نزدیک دارد آمده است تا به فامیل خودش رأی بدهد. برای ریاست جمهوری نیست. این آخوندها خیلی زرنگ هستند. مخصوصاً شوراها را گذاشته‌ با انتخابات که بگویند ریاست جمهوری شلوغ است. شوراها طایفه‌ای شده است. همه فامیل‌شان را از روستا آورده‌اند اینجا که رأی بدهند.»

جوان‌ها اخلاق را رعایت نمی‌کنند!

آقای شیخ‌پور وضعیت خود را از شعبه رای‌گیری اینگونه توضیح می‌دهد: «بحمدالله شلوغ است. به امید خدا سایه نکبت و بدبختی از سر مردم ایران کم بشود. مردم ۴ سال قبل خیلی سختی کشیدند. به حق فاطمه زهرا تمام شود زودتر و گشایشی حاصل شود». از او می‌پرسم:

− به چه کسی رأی می‌دهید؟
به محسن رضائی

− چرا؟
باید رأی بدهم؟

− منظورم این است که چه محاسنی در ایشان دیده‌اید که تشخیص داده‌اید بهتر از دیگران است؟

تنها فردی است که برنامه دارد و برای منافع احزاب جلو نیامده است. برای مردم جلو آمده است.

− فکر می‌کنید آقای رضائی رأی بیاورند؟
رأی محسن رضائی بالاست. اگر کار شکنی نکنند به دور دوم می‌رود.

− چه کسی کار شکنی می‌کند؟

جلوی من سه نفر جوان بودند و جلوتر از آنها یک پیرمردی. سواد نداشت. از این جوان‌ها خواست که برایش بنویسند محسن رضائی اما جوان‌ها برایش نوشتند روحانی. خواستم بروم برگه رأی را بگیرم و خودم بنویسم اما دیر شده بود. اعتراض نکردم. ترسیدم جوان‌های مردم را بگیرند و ببرند بلائی سرشان بیاورند! دندان به جگر گرفتم. جوان‌ها اخلاق را رعایت نمی‌کنند. ترسم از خدا بود که نفرین پدر و مادرشان مرا نگیرد. پدر و مادر گناهی ندارند به خاطر جهل این جوان‌ها پشت درب دادگاه ها باشند. گناه دارند.

اگر حق محسن رضائی با یک رأی جابه‌جا بشود جواب خدا را چطور می‌خواهند بدهند. من هم که دیدم و ساکت نشستم گناهکارم. به خدا دلم نیامد. گفتم که می‌برند برای‌شان پرونده سازی می‌کنند، از هستی ساقط می‌شوند. این درست نیست. کار مملکت با تقلب درست نمی شود. مردم باید بخواهند».

ما بیشتر بودیم

خانمی به اسم نوشابه که به ظاهر خود بسیار رسیده است جلوی ورودی زنانه یک مسجد ایستاده است. دقایقی صبر کردم تا موقعیت مناسب برای گفتگو با او به دست بیاید. بعد از دقایقی از ورودی شعبه فاصله می‌گیرد و پشت شمشادهای کنار پیاده رو در آن سوی  خیابان شعبه رأی گیری می‌ایستد. همیشه دلم می‌خواست تا با خانم‌هایی که فقط در راهپیمایی های حکومتی و در هنگام رأی گیری در صفحه تلویزیون دیده می‌شوند صحبت کنم و دلیل شرکت آنان را در راهپیمایی ها و انتخابات بپرسم. دلم می‌خواهد بدانم آنها واقعا به کاری که می‌کنند اعتقاد دارند، مجبور به این کار می‌شوند یا در مقابل نفعی مادی در این تبلیغات شرکت می‌کنند. خودم را به او رساندم و موفق شدم با او  صحبت کنم اما متاسفانه تیرم به سنگ ‌خورد.

«خودتان که می‌بینید. مردم زیادی آمده‌اند رأی بدهند اما ما بیشتر هستیم. در انتخابات قبلی گفتند که احمدی نژاد ۲۰ میلیون رأی آورده است. همه می‌دانند که دروغ است. آمار خودشان می‌گوید که ۱۸ میلیون نفر در انتخابات شرکت نکردند. رأی تحریمی‌ها از رأی موسوی، کروبی، احمدی‌نژاد و هر کس دیگری بیشتر است. رأی آقای روحانی به اندازه آقای موسوی نیست. با اینکه صدا و سیما رای‌ها را بیشتر اعلام می‌کند اما باز مطمئن باشید آمار ما تحریمی‌ها از هر نامزد دیگری بیشتر است.»

این خانم تحریمی است و برای همراهی کردن دوستان خود با آنان به شعبه رأی گیری آمده است. اکنون نیز برای کشیدن سیگار مجبور شده است خود را پشت بوته های شمشاد استتار کند. نوشابه می‌گوید:

«خودتان که می‌بینید. مردم زیادی آمده‌اند رأی بدهند اما ما بیشتر هستیم. در انتخابات قبلی گفتند که احمدی نژاد ۲۰ میلیون رأی آورده است. همه می‌دانند که دروغ است. آمار خودشان می‌گوید که ۱۸ میلیون نفر در انتخابات شرکت نکردند. رأی تحریمی‌ها از رأی موسوی، کروبی، احمدی‌نژاد و هر کس دیگری بیشتر است. رأی آقای روحانی به اندازه آقای موسوی نیست. با اینکه صدا و سیما رای‌ها را بیشتر اعلام می‌کند اما باز مطمئن باشید آمار ما تحریمی‌ها از هر نامزد دیگری بیشتر است.»

او درباره دوستان خود می‌گوید: «متاسفانه ما عادت داریم از روی جو گیر شدن کارها را انجام می‌دهیم. دوستان من تا یک ماه پیش درباره انتخابات صحبت نمی‌کردند. دو هفته تحریمی بودند و بعد گفتند می‌خواهیم رأی بدهیم. ارزش رأی به دیدگاه رأی دهنده است. ارزشی ندارد از روی احساسات رأی دادن. از وقتی حکومت کارنوال خیابانی به راه انداخته مشارکت زیاد شده است اما این کاروال‌ها هم دورانی دارند. تمام می‌شود. عادی می‌شود. در میدان انقلاب بین طرفداران جلیلی و قالیباف درگیری شد. دارند جای طرفداران خاتمی و موسوی را می گیرند. وقتی بدون برگزاری مناظره می توانند مناظره پخش کننده با بسیجی‌ها هم می توانند کارناوال مصنوعی درست کنند. به جای مردم جا بزنند.

یک ماه است مدام استاتوس می‌نویسند و پیامک می‌زنند. چند شب ریختند در خیابان جیغ کشیدند. نمی‌گذارند مردم آرام باشند و درست فکر کنند. می‌گویند اگر تقلب شد مهم نیست. با زبان‌بازی می‌خواهند همه چیز را پیش ببرند. وقتی تقلب می‌شود چرا باید رأی بدهیم؟ چرا مهم نیست تقلب بشود یا نه؟»