Opinion-small2

حرکت اعتراضی مسالمت‌آمیز پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ توسط رژیم سرکوب شد. پیروزی و شکست از ارکان حرکت‌های اعتراضی است. در رقابت‌های ورزشی هم بزرگترین تیم‌ها همیشه پیروز میدان نبوده و شکست‌های زیادی را تجربه کرده و می‌کنند.

فرد، گروه، حزب و جبهه، وقتی شکست می‌خورند، راه‌های گوناگونی در پیش دارند. ساده‌ترین راه، ماندن در گذشته، گریستن و روضه خوانی برای آن، اسطوره و مقدس سازی از آن است. اما زمان به سرعت تمام می‌گذرد و مردمی که با مسائل و مشکلات عدیده دست و پنجه نرم می‌کنند، نمی‌توانند تا ابد در آن شکست اسطوره‌ای باقی مانده و زندگی خود را بدان تقلیل دهند.

کسی نمی‌گوید که انتخابات ۹۲ قطعاً از دو انتخاباتی که هاشمی رفسنجانی در آن به ریاست جمهوری انتخاب شد، آزادتر و رقابتی‌تر بوده است.

به رویداد “سیاهکل” بنگرید. آن شکست در زمان خود پیروزی قلمداد می‌شد و نسلی از آن اسطوره ساختند. اما اکثریت اعضای سازمانی که آن حادثه را پدید آورد، بعدها مشی چریکی را وانهاد و مشی دیگری انتخاب کرد.

سیاهکل را نمی‌توان از تاریخ آن سازمان یا تاریخ مبارزات ایرانیان حذف کرد، اما هیچ کس در آن نماند. زندگی سیاسی ادامه یافت و مشی چریکی هم از زوایای گوناگون مورد نقد قرار گرفت.

انتخابات سه

۴ سال از انتخابات ۸۸ و سرکوب حرکت اعتراضی به وقوع “تقلب در انتخابات” گذشت. انسان‌های آزاده‌ای کشته، زخمی، شکنجه، زندانی، بیکار و آواره شدند. موسوی و کروبی و رهنورد به حصر رفتند و شجاعانه ایستادند. آن حرکت اعتراضی به مهم‌ترین خواست خود- ابطال انتخابات- دست نیافت و هزینه سنگینی پرداخت. ولی دستاوردهای چشمگیری هم به دست آورد.

اما هنوز که هنوز است، برخی زندگی سیاسی را به آن حرکت تقلیل می‌دهند. می‌گویند در ۸۸ تقلب شد. اما نمی‌گویند که در ۸۴ هم تقلب صورت گرفت و با این حال موسوی و کروبی در انتخابات ۸۸ شرکت کردند. نمی‌گویند که انتخابات در جمهوری اسلامی هیچ گاه آزاد و کاملاً رقابتی نبوده است. نمی‌گویند که انتخابات ۹۲ قطعاً از دو انتخاباتی که هاشمی رفسنجانی در آن به ریاست جمهوری انتخاب شد، آزادتر و رقابتی‌تر بوده است. به همین دلیل هاشمی گفت: “ایران دموکرات‌ترین انتخابات دنیا را برگزار کرد و هیچ شبهه‌ای نمی‌توانند به آن وارد کنند”.

می‌گویند در ۸۸ تقلب شد. اما نمی‌گویند که در ۸۴ هم تقلب صورت گرفت و با این حال موسوی و کروبی در انتخابات ۸۸ شرکت کردند.

می‌گفتند با حصر رهبران حرکت سبز و وجود زندانیان سیاسی نباید در انتخابات شرکت کرد. اما نمی‌گویند که با حصر آیت‌الله منتظری و زندانی بودن افراد زیاد دیگری، در انتخابات شرکت کرده‌اند. نمی‌گویند که هاشمی رفسنجانی پس از قتل‌عام چند هزار زندانی سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ و عزل ناجوانمردانه‌ آیت‌الله منتظری از جانشینی رهبری، نامزد ریاست جمهوری شد و آنها هم در انتخابات شرکت کردند و رأی دادند. نمی‌گویند که موسوی و کروبی در تمامی انتخابات جمهوری اسلامی- به جز دوران حصر- رأی داده‌اند.

انتخابات

می گویند دیگر از هاشمی که نمی‌شد پائین‌تر آمد، اما نمی‌گویند که همان سخنانی را که حسن روحانی در دوران تبلیغات بیان کرد، به هیچ وجه هاشمی رفسنجانی- به دلیل جایگاهش- حاضر به ایراد آنها نبود (از جمله رجوع شود به مقاله‌ “آیا خامنه‌ای مخالف حسن روحانی است“). می‌گویند حسن روحانی دارای فلان سوابق است، آری هواپیماهای بدون سرنشین اوبامای دمکرات نیز تاکنون بیش از ۵ هزار تن را کشته‌اند که در میان آنها صدها کودک و زن و مرد سالخورده‌ غیر نظامی بی گناه بوده است. اوبامای دموکرات نیز در شنود و سرک کشیدن به حوزه‌ خصوصی شهروندان آمریکا و اروپا گوی سبقت را از رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی ربوده است، البته به نام تأمین “امنیت ملی آمریکا”.

انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ و حرکت اعتراضی پس از آن بسیار مهم بود، اما سیاست‌ورزی را نمی‌توان به آن انتخابات فروکاست. آن حرکت، لحظه‌ای از لحظات مبارزات آزادیخواهی مردم ایران بود. آن حرکت، محصول مشارکت در انتخابات بود، نه تحریم انتخابات. اگر موسوی و کروبی کاندیدا نمی‌شدند، اگر مناظره‌ها صورت نمی‌گرفت، اگر فضای انتخابات جامعه را دو قطبی نکرده بود، اگر نتایج اعلام شده برخلاف انتظار جمع کثیری نبود، آن حرکت اعتراضی پدید نمی‌آمد.

انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ و حرکت اعتراضی پس از آن بسیار مهم بود، اما سیاست‌ورزی را نمی‌توان به آن انتخابات فروکاست.

در دوران انتخابات ۸۸، با تشکیل ستادهای نامزدها، شبکه‌های اجتماعی بالفعل شکل گرفت. پس از انتخابات و سرکوب، آن شبکه‌های بالفعل هم نابود شدند. حرکت اعتراضی ۸۸، جنبش اجتماعی به معنای جامعه‌شناختی نبود. نمی‌توان نبود جنبش اجتماعی را با متغیر سرکوب تبیین کرد. در جوامع دیکتاتوری، با وجود متغیر سرکوب، جنبش‌های اجتماعی پدید آمده و باقی مانده‌اند. نمی‌توان به انتظار نشست تا یکی از منتقدان رحلت کند- به عنوان مثال آیت‌الله طاهری اصفهانی- و در مراسم تشییع جنازه‌ او گروهی شعار سر دهند و بعد مدعی شویم که “جنبش سبز” زنده است.

تجربه‌ شکست ۸۸، تجربه‌ای گران‌بها است که باید از آن درس گرفت. سکوی پرش است، نه تخت خواب. اولین درس تجربه ۸۸، اهمیت نهاد انتخابات بود. نهاد انتخابات فرصت‌های بی‌شماری برای کنش سیاسی فراهم می‌آورد (از جمله رجوع شود به مقاله‌ “انتخابات و لزوم شناخت بهتر حکومت“). فرصت‌هایی که مخالفان دموکرات به خوبی می‌توانند از آن استفاده کنند.

سخنان مهمی در این انتخابات ایراد گردید. وعده‌هایی داده شد. حسن روحانی گفت که من آیت‌الله منتظری را از حصر خارج کردم، اگر انتخاب شوم، موسوی و کروبی و رهنورد را از حصر در خواهم آورد. وعده داد که بکوشد تا زندانیان سیاسی را آزاد سازد. تشکیل وزارت زنان را وعده داد. جوان‌ها همایش‌های او را به تجمعات طلب آزادی زندانیان سیاسی تبدیل کردند. حکومت با اعلام قطره‌ای نتایج انتخابات کوشید تا شور مردم را بخواباند. اما مردم به خیابان‌ها آمده و همه جا را رنگین کردند. سبز و بنفش بودن مهم نیست، مهم معنایی است که این نمادها به خود می‌گیرند.

انتخابات

حکومت با اعلام قطره‌ای نتایج انتخابات کوشید تا شور مردم را بخواباند. اما مردم به خیابان‌ها آمده و همه جا را رنگین کردند. سبز و بنفش بودن مهم نیست، مهم معنایی است که این نمادها به خود می‌گیرند.

سبزها و بنفش‌ها نگران موجودیت ایران و ایرانیان‌اند. واقع‌بینی سیاسی حکم می‌کند که مهم‌ترین مسئله‌ کشور در اولویت قرار گیرد. مهم‌ترین مسئله، مسئله‌ تحریم‌های فلج کننده‌ اقتصادی و احتمال جنگ و سوریه‌ای شدن ایران است. اگر ایران و ایرانی نباشد، اگر امنیت و ثبات نباشد، دموکراسی هم نخواهد بود. دموکراسی و حقوق بشر و آزادی برای ایران و ایرانیان است، نه کشوری که نابود خواهد شد

اولین دستور کار سیاسی، تغییر تیم مذاکرات هسته‌ای است. کشور به وزیر خارجه و تیم مذاکره کننده‌ متخصص و حافظ منافع ملی ایران نیازمند است. محل نزاع حقوق ایران نیست، محل نزاع، شفاف سازی تمام عیار به قصد نشان دادن غیر نظامی بودن برنامه‌ی هسته‌ای ایران است. باید طی یک برنامه‌ زمانبندی شده‌ مشخص- نقشه‌ راه- بده بستان صورت بگیرد (رجوع شود به مقاله‌ “نقشه‌ راه برای خروج از بحران هسته‌ای ایران“). سازشی که به لغو کلیه‌ تحریم‌ها منتهی شود.

همه‌ ما نگران و به شدت دلخور هستیم که بهترین زنان و مردان ایران زمین بی‌گناه در زندان و در حصرند. اما این امر نباید به نفرت و کینه و خشم و انتقام بیانجامد. اگر شخصیت‌هایی وجود دارند که “سرمایه‌ ملی” به شمار می‌روند، این سرمایه‌ها در مهم‌ترین لحظات تاریخی که سرنوشت یک ملت رقم می‌خورد باید هزینه شوند.

سیاست محل سرمایه اندوزی صد در صدی نیست، محل ریسک و خطرکردن‌های بزرگ هم هست. گاه خطر کردن و هزینه دادن، آدمی را به سرمایه‌ ملی تبدیل می‌کند.

اگر خاتمی و عبدالله نوری و…سرمایه‌های ملی‌اند، خب این سرمایه‌ها باید در انتخابات به صحنه می‌آمدند. آیا کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی و رد صلاحیت او موجب زوال شخصیت او شد یا به بازسازی مجانی شخصیت وی انجامید؟ اگر خاتمی و نوری و احمد منتظری و خوئینی‌ها و دیگران هم کاندیدا و رد صلاحیت می‌شدند، این امر به هیچ وجه صدمه‌ای به شخصیت آنان وارد نمی‌آورد.

بعد از رد صلاحیت هاشمی، آنان- هاشمی و خاتمی و ناطق نوری و حسن خمینی- عاقلانه رفتار کردند. با زحمت بسیار اجماعی پدید آوردند. حرکت نوینی آفریدند و نشان دادند که میلیون‌ها تن خواهان تغییر مسالمت‌آمیز هستند. سیاست محل سرمایه اندوزی صد در صدی نیست، محل ریسک و خطرکردن‌های بزرگ هم هست. گاه خطر کردن و هزینه دادن، آدمی را به سرمایه‌ ملی تبدیل می‌کند.

اگر خواهان سوریه‌ای کردن ایران هستیم، باید شعار سر دهیم: “زندانی سیاسی اعدام باید گردد“. اما اگر خواهان نجات موجودیت ایران و ایرانیان هستیم، باید راهی بگشائیم تا حسن روحانی به کمک دیگر شخصیت‌ها و جریان عظیم اجتماعی بتواند خردمندانه خامنه‌ای را راضی به آزادی زندانیان سیاسی سازد.

انتخابات

اگر به دنبال استفاده‌ ابزاری از دیگران هستیم، باید آرزو کنیم که جمهوری اسلامی نه تنها زندانیان کنونی را در زندان‌ها نگاه دارد، بلکه هزاران تن را هم به زندانیان کنونی بیفزاید. اما اگر به فکر ایران و انسان‌های بی‌گناه اسیر هستیم، باید خواهان آزادی کلیه زندانیان سیاسی توسط همین رژیم شویم.

مسئله‌ ایران، مسئله‌ گذار مسالمت‌آمیز به دموکراسی است، نه نرد عشق باختن با گذشته‌ طلایی حرکت سبز. باید راهی- بلکه راه‌هایی- گشود.

مسئله‌ ایران، مسئله‌ گذار مسالمت‌آمیز به دموکراسی است، نه نرد عشق باختن با گذشته‌ طلایی حرکت سبز. باید راهی- بلکه راه‌هایی- گشود. رژیم‌های سیاسی فاقد ذات ثابت و تغییرناپذیر هستند.

قدرت را فقط و فقط با قدرت می‌توان کنترل کرد و تغییر داد. وقتی مردم قدرتمند شوند، وقتی سازمان یابند، وقتی موازنه‌ قوا ایجاد کنند، رژیمی که اصلاح‌ناپذیر به نظر می‌رسد -مثلاً رژیم ژنرال پینوشه- اصلاح خواهد شد.

جمهوری اسلامی و آیت‌الله خامنه‌ای سه ۸ ساله‌ هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی و محمود احمدی‌نژاد را به نمایش گذارده‌اند. دوران ریاست جمهوری حسن روحانی را دموکراسی خواهان باید به دوران جدیدی تبدیل سازند.

حرکت سبز را باید به سکوی پرش به دورانی تازه تبدیل کرد. به جای نگاه به گذشته و ماندن در آن، باید به آینده نگریست و آینده را خلق کرد. حسن روحانی هیچ گاه یکی از اصلاح‌طلبان نبوده است. اما، مهم سرمایه‌هایی بود که پشت او قرار گرفت. آن سرمایه‌ها به امیدی هزینه شد. امید به تغییر و بهبودی زندگی ایرانیان. امید به رفع خطرات مهلکی که ایران و ایرانیان را تهدید می‌کند. امید به این که همه‌ نیروهای دموکراسی‌خواه در جامعه‌ ایران مشغول قدرت سازی شوند.

حسن روحانی بهانه‌ای بیش نیست، مهم زنده شدن امید و حرکت جامعه به سوی دموکراسی است.

 اگر قدرتی در پائین ساخته نشود، دموکراسی هم زاده نخواهد شد. حسن روحانی بهانه‌ای بیش نیست، مهم زنده شدن امید و حرکت جامعه به سوی دموکراسی است. اگراستفاده‌ از فرصت انتخابات و اعلام نتایج نبود، مردم چگونه به خیابان می‌ریختند، شادی می‌کردند و ابراز می‌داشتند که خواهان تغییر هستند؟ نهاد انتخابات این فرصت را پدید آورد تا میلیون تن به خیابان‌ها آمده و موجودیت خود را به رخ کشند.

حرکت مردم موجب شد تا دولت آمریکا اعلام کند: “ما به رای مردم ایران احترام می‌گذاریم و به آنها برای حضور در این فرآیند سیاسی تبریک می‌گوییم، شجاعت آنها باعث شد تا صدایشان شنیده شود”. وزیر خارجه‌ فرانسه اعلام کرد: “انتظارات جامعه بین‌المللی درباره ایران به ویژه در زمینه پرونده هسته‌ای و تعهد این کشور در زمینه بحران سوریه بسیار زیاد است. ما حاضریم با رییس جمهور جدید در این باره همکاری کنیم. فرانسه به تمایل تزتزل‌ناپذیر مردم ایران به دموکراسی احترام می‌گذارد”. چند کشور دیگر اروپایی هم از این انتخاب استقبال کرده‌اند.

روابط دوستانه‌ ایران با دولت‌های غربی نه تنها به سود منافع ملی ایران است، بلکه به سود پروسه‌ گذار به دموکراسی و بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران است.

انتخابات برگزار و نتیجه اعلام شد. اما کار اصلی از امروز آغاز می‌شود. هدف دموکراتیزه کردن کل ساختار سیاسی و جامعه است. این امر نیازمند حرکت جمعی، اعتماد متقابل، سازمان‌یابی مردم و ساختن قدرت در داخل کشور است. موجی که به راه افتاد، امیدی که زنده شد، باید به حیات فعال خود ادامه دهد تا راهی گشوده شود.