Opinion-small2

هم علی خامنه‌ای و هم حسن روحانی در مقطع فعلی نمی‌خواهند هیچ گونه اصطکاکی در روابط میان آنها در داخل و خارج کشور منعکس شود. آنها به این عدم تقابل برای پیشبرد نتایجی که از انتخابات مد نظر داشته‌اند نیاز دارند.

روحانی می‌خواهد تا حد ممکن از خامنه‌ای برای تشکیل کابینه‌اش امتیاز بگیرد و دخالت خامنه‌ای را به حداقل برساند در حالی که اشتهای سیری ناپذیر وی را برای دخالت می‌داند.

خامنه ای روحانی

خامنه‌ای نیز می‌خواهد از سرمایه‌ انتخابات برای التیام‌ بخشیدن به جنایات و سرکوب‌های سال ۸۸ و ترمیم چهره‌ نظام و نیز دست بالاتر در مذاکرات اتمی بهره بگیرد.

بنابر این فعلا به نفع هر دو طرف است که با هم کنار بیایند و کشتی شکل‌گیری کابینه را بدون ضرب و شتم نزدیکان و بدون سر وصدای بیرونی انجام دهند.

دیدگاه‌های تیم روحانی و تیم خامنه‌ای یکی نیست. در حوزه‌ ساماندهی وضعیت اقتصادی دو تیم مشترکاتی دارند اما در سیاست داخلی و خارجی اولویت‌های آنها کاملا با هم فرق دارد.

اما سه زمینه برای برخورد این دو در آینده‌ نزدیک وجود دارد که نشانه‌های آن نیز در اخطارهای محسنی اژه‌ای، حسین الله‌کرم و حسین شریعتمداری (نمایندگان سه نیروی تحت امر ولی فقیه: قوه‌ قضاییه، حزب‌الله و دستگاه‌های تبلیغاتی/امنیتی) در دو هفته‌ اخیر به چشم می‌خورد:

۱) اختلاف در برخی باورهای بنیادی که منجر به سیاست‌ها و تصمیم گیری‌های متفاوتی می‌شوند،

۲) اختلاف در تیم همکاران، و

۳) اختلاف در اولویت‌ها.

غیر از سه حوزه‌ فوق، تجربه‌ کار خامنه‌ای با سه رئیس جمهور نشان می‌دهد که وی اهل همکاری و مصالحه و به رسمیت شناختن مسئولیت‌ها و قدرت‌های قانونی نیست و در نهایت با آنها سرشاخ می‌شود حتی با کسی که وی او (احمدی‌نژاد) را رئیس بهترین دولت پس از مشروطه نامید.

اختلافات فکری

اگر سخنان و مواضع حسن روحانی در سال ۱۳۹۲ را با سخنان و مواضع وی در دهه‌ شصت و اوایل دهه‌ هفتاد مقایسه کنیم، شاهد تغییراتی بنیادی در افکار و باورهای وی خواهیم بود. او دیگر مرگ بر آمریکا را نمی‌ستاید یا مخالفان را با ادبیات خود-علی-پنداری (قاسطین و مارقین و ناکثین) توصیف نمی‌کند

او نیز همانند خاتمی و رفسنجانی و دیگر اصلاح‌طلبان حکومتی تغییر کرده است و اندیشه‌ها و باورهایش در کشورداری بسیار شبیه به خاتمی و رفسنجانی است. این تغییرات البته در حدی نبوده یا آن قدر آشکار نبوده که به اخراج وی از کاست حکومتی منجر شود اما آن قدر هست که رابطه‌ میان علی خامنه‌ای و حسن روحانی (مدل سال ۹۲) را در آینده‌ نزدیک به هم بریزد.

خامنه‌ای و نزدیکان وی برخلاف روحانی، عفت و حجاب را یکی می‌دانند. خامنه‌ای برای باج‌دهی به روحانیون سنتی و کسب حمایت آنها همیشه مدافع تفکیک جنسیتی بوده اما روحانی با آن مخالف است.

تفاوت‌های این دو در سیاست‌های اجتماعی و فرهنگی و سیاست داخلی در برخی نقاط بنیادی است. ذیلا به فهرستی از آنها با اشاره به مصاحبه‌ حسن روحانی با مجله‌ چلچراغ که مشخص است پیش از انتخابات انجام شده اشاره می‌کنم:

• جمهوری اسلامی رو به قهقرا: خامنه‌ای چهره‌ای گل و بلبلی از نظام از حیث پیشرفت عرضه می‌کند در حالی که روحانی آن را رو به قهقرا می‌بیند: “تصور ما استقلال در همه ابعاد بود، امروز برای ضروریات اولیه زندگی به واردات نیاز داریم، آرمان ما جمهوریت مدنظر قانون اساسی بود، امروز جمهوریت زیر سایه قرائتی از اسلامیت در حال فراموشی است، تصور ما جامعه‌ای اخلاقی بود، ولی امروز اخلاق در حال سقوط است.”

روحانی خامنه

• تقدس قدرت: خامنه‌ای قدرت خود را مقدس جلوه می‌دهد در حالی که روحانی به تقدس‌زدایی از قدرت و نقد آن باور دارد: “در فرایند جلو آمدن انقلاب، قانون اساسی به صورت شخصی و سلیقه‌ای تفسیر شده است. مقدس کردن خیلی چیزها و باورها، آن‌ها را از دسترس نقد دور نگه داشت.”

• حقوق ملت: خامنه‌ای فصل سوم قانون اساسی را نمی‌بیند و آشکارا علیه آن عمل می‌کند اما روحانی بر آن تاکید دارد: “برخی اصول قانون اساسی خیلی پررنگ و برخی دیگر خیلی کم‌رنگ شدند و نتیجه شد همین عدم توازنی که شاهدش هستیم. آزادی‌ها و حقوق مردم کم‌رنگ شد، ولی حقوق حاکمان دائم مورد تاکید قرار گرفت…

مردم باید سیاست‌مداران را نقد کنند و با استفاده از حقوق خود در مطبوعات، انجمن‌های سیاسی و حرفه‌ای به آن‌ها فشار وارد کنند که در راستای خواسته‌های مردم حرکت کنند. ما به مردم این آزادی‌ها را خواهیم داد تا بتوانند خواسته‌های خود را بیان کنند. در دوران آقای خاتمی هم این کار را از طریق دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی انجام می‌دادیم. آن‌جا هم که موفق نشدیم آزادی‌ها را تضمین کنیم، کارشکنی کسانی بود که جوانان خودشان می‌دانند.”

تیم خامنه‌ای تا دندان مسلح است و آماده برای عملیات گاز انبری و شکنجه و کهریزک سازی  و تیم دیگر آماده برای اجرای سیاست‌های لیبرالی در اقتصاد و کاهش فشارهای امنیتی در جامعه و فرهنگ.

• ارعاب عمومی: خامنه‌ای به ارعاب دائمی شهروندان باور دارد و روحانی مخالف آن است: “من قطعا با این برخوردها [گشت ارشاد] مخالفم…یک عده‌ای فکر می‌کنند اگر جوانان با هم کوه بروند، در یک مراسم شادی شرکت کنند، یا در خیابان با هم قدم بزنند، عفت جامعه خدشه‌دار می‌شود. اما واقعیت این است که عفت را چیزهای مهم‌تری تهدید می‌کند. برخی از برخوردها هم ناشی از نگاه پلیسی و امنیتی به جامعه است، نگاهی که همه چیز را سیاسی می‌بیند.”

 • حجاب اجباری: خامنه‌ای و نزدیگان وی عفت و حجاب را یکی می‌دانند و روحانی میان آنها تمایز قائل می‌شود: “عفیف بودن چیزی فراتر از حجاب داشتن است. به نظر من اگر زنی یا مردی حجاب رسمی مد نظر ما را رعایت نکند، عفیف بودنش زیر سؤال نمی‌رود. قبل از انقلاب زنان زیادی در جامعه ما حجاب نداشتند، ولی آیا انسان‌های عفیفی نبودند؟

من هشدار می‌دهم که حجاب را عین عفاف ندانیم. به نظر من زنان زیادی از جامعه ما حجاب مطلوب قانون را ندارند، ولی عفیف هستند. عفت شاخص‌های زیادی دارد. کما این‌که می‌توان کسانی را هم یافت که ظاهر مطابق قانون دارند و حجاب دارند (چه مرد و چه زن) ولی اصول عفت را رعایت نمی‌کنند.”

• استقلال دانشگاه: علی خامنه‌ای به واگذاری تصمیم‌گیری به نهادهای آموزشی و اصولا استقلال نهادهای عمومی مثل دانشگاه‌ها و شهرداری‌ها و دیگر نهادهای مدنی (مثل کانون وکلا) باور ندارد و روحانی با این نظر مخالف است: “دانشگاه برای رشد به استقلال آکادمیک نیاز دارد. یعنی رئیس دانشگاه منتخب اعضای دانشگاه و طبق روال مشخصی باشد.”

روحانی

• دمکراسی و اقتدارگرایی: خامنه‌ای در دوگانه‌ دمکراسی و اقتدارگرایی در سمت اقتدارگرایی می‌ایستد و روحانی به نظر می‌آید به سمت دمکراسی گذر کرده و حتی به صراحت کاست حاکم را اقتدارگرا می‌نامد: “آن بخش از ضرباتی که به دانشگاه خورد هم نتیجه لجاجت‌ها و تنگ‌نظری‌های جریان اقتدارگرا بود.”

تعبیر اقتدارگرا برای گروه حاکم در دوران احمدی نژاد بخشی از ادبیات مخالفان است که روحانی از آن استفاده می‌کند.

اولویت روحانی رسیدن به مصالحه با ۵+۱ است و اولویت خامنه‌ای کش دادن ماجرا و مقاومت. اولویت روحانی بیرون کشیدن پای حکومت از زندگی خصوصی مردم است و اولویت خامنه‌ای سرکوب و ارعاب.

• تفکیک جنسیتی: خامنه‌ای برای باج‌دهی به روحانیون سنتی و کسب حمایت آنها همیشه مدافع تفکیک جنسیتی بوده اما روحانی با آن مخالف است: “به هیچ عنوان دنبال تفکیک جنسیتی نیستم. هیچ جامعه‌ای در طول تاریخ نتوانسته است تفکیک جنسیتی کند، در جامعه پیچیده و پر از ارتباطات امروز نیز تفکیک جنسیتی هیچ کاربردی ندارد… رفتار آدم‌های سخت‌گیر امروز با تصوراتشان درباره اسلام نمی‌خواند. اسلام را کامل و راه‌حل همه چیز معرفی می‌کنند، ولی دست آخر نمی‌توانند راهی برای وارد کردن زنان به ورزشگاه‌ها پیدا کنند و راه محدود کردن را در پیش می‌گیرند.”

• آزادی جریان اطلاعات: خامنه‌ای و همفکرانش به شدت مخالف جریان آزاد اطلاعات هستند و به همین دلیل به سانسور، فیلترینگ و ارسال پارازیت اقدام می‌کنند. روحانیِ سال ۹۲ به صراحت با اینها مخالف است: “کاش طرفداران فیلتر کردن توضیح می‌دادند که در محدود کردن دسترسی مردم به کدام خبر موفق بوده‌اند؟ کدام خبر مهمی در چند سال اخیر وجود داشته که فیلترینگ باعث عدم دسترسی مردم به آن شده است؟ این اقدامات حتی مانع دسترسی به سایت‌های غیراخلاقی هم نشده است. فیلترینگ گسترده جز این‌که دیوار بی‌اعتمادی میان مردم و دولت را بیشتر می‌کند و به اقتصاد ما ضربه می‌زند… من به‌طور کلی مخالفت با شیوه‌های خشن برخورد با استفاده‌کنندگان از ماهواره را اعلام کرده‌ام و معتقدم در عصر انقلاب دیجیتال، نمی‌توان در قرنطینه زندگی و حکومت کرد.”

• رسانه‌های دولتی: آنچه در رفتار رادیو و تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی می‌بینیم عینا سیاست‌های دیکته شده‌ خامنه‌ای است اما روحانی با این رفتار مخالف است: “بخش زیادی از جوانان ما با صدا و سیما قهر کرده‌اند، چون صداقت، اخلاق و عدالت را آن‌چنان که شایسته است در آن ندیده‌اند. هر رسانه‌ای باید به نیاز مردم پاسخ دهد، و یکی از مهم‌ترین نیازهای مردم، نیاز به خبر و اطلاعات شفاف درباره مهم‌ترین موضوعات است.

وقتی سهم اخبار خارجی بیشتر از اخبار داخلی است، وقتی تولد یک خرس پاندا در فلان باغ وحش چین پوشش داده می‌شود اما از اعتراض کارگران به شش ماه پرداخت نشدن حقوقشان خبری در تلویزیون ما گفته نمی‌شود، وقتی تمام اسطوره‌های فرهنگ و هنر که اندکی صدای منتقد دارند در تلویزیون ما سهمی ندارند، و وقتی چهره‌های سیاسی بزرگ مثل آقایان هاشمی و خاتمی، و گروه‌های سیاسی منتقد از تلویزیون حذف می‌شوند، بدیهی است که مردم و نه فقط جوانان با تلویزیون قهر می‌کنند. راه‌حل، تضمین آزادی بیان است. اگر روزی تلویزیون ما پوشش خبری‌اش بیشتر از پوشش خبری شبکه‌های خارجی نظیر بی‌بی‌سی شد، مردم با تلویزیون آشتی می‌کنند.”

نمی توان تصور کرد دو نفر و دو تیم با دیدگاه‌هایی که تا این حد شکاف میان آنهاست در نقطه‌ای با هم درگیر نشوند.

نمی توان تصور کرد دو نفر و دو تیم با دیدگاه‌هایی که تا این حد شکاف میان آنهاست در نقطه‌ای با هم درگیر نشوند. خاتمی همین دیدگاه‌ها را داشت و فردی هم نبود که بخواهد با خامنه‌ای درگیر شود اما در نهایت خامنه‌ای بی اعتمادی به وی را اذعان کرد و به قول خودش هر نه روز ، یک بحران برای وی ایجاد کردند. همچنین همکاران وی در نماز جمعه کتک خوردند یا ترور شدند یا به زندان رفتند. اگر روحانی بخواهد به دیدگاه‌هایش عمل کند ناگزیر و به سرعت با عکس العمل شدید خامنه‌ای و بیت مواجه خواهد شد.

تیم‌های همکاران

الله کرم
حسین الله‌ کرم، نماینده حزب‌الله

نگاهی به تیم دو طرف بیندازید. در تیم خامنه‌ای با افرادی مثل جنتی، مصلحی، اژه‌ای، حسین شریعتمداری، نیروهای امنیتی بیت، فرماندهان سپاه، اعضای قرارگاه عمار، و هزاران مداح و شبه نظامی مرتبط با بیت مواجه هستیم و در تیم روحانی با افرادی مثل نعمت‌زاده، اکبر ترکان، محمد علی نجفی، فاطمه هاشمی، محمد باقر نوبخت، و نیروهای فعال در نهادهای مدنی که کم سر و صدا‌ترین آنها هستند (نیروهای پر سر و صداتر و فعال تر در زندان یا قبر یا تبعیدند).

یک تیم، تا دندان مسلح است و آماده برای عملیات گاز انبری و شکنجه و کهریزک سازی (و در نهایت دادن ۲۰۰ هزار تومان جریمه برای شکنجه‌ صدها نفر و کشتن چهار انسان) و تیم دیگر آماده برای اجرای سیاست‌های لیبرالی در اقتصاد و کاهش فشارهای امنیتی در جامعه و فرهنگ.

عبدالله حاج صادقی، جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران، درست یک هفته پس از انتخابات می‌گوید: “برخی از ما به خاطر گفتمان مطرح شده منتخب مردم می‌خواستیم کسان دیگری انتخاب شوند، اما امروز به او تبریک می‌گوییم.”

کسانی که تصور می‌کنند خامنه‌ای به سیاست‌های اعلام شده‌ تیم روحانی تن در خواهد داد و رای مردم را محترم خواهد شمرد تجربه‌ ۲۴ سال گذشته را نادیده می‌گیرند

کسانی که تصور می‌کنند خامنه‌ای به سیاست‌های اعلام شده‌ تیم روحانی تن در خواهد داد و رای مردم را محترم خواهد شمرد تجربه‌ ۲۴ سال گذشته را نادیده می‌گیرند و خود را با خوش خیالی تسکین می‌دهند. البته همه امید دارند که خامنه‌ای رفتار خود را عوض کند اما این امید را نباید بهانه‌ فرو کردن سر در برف قرار داد.

 وقتی نزدیکان احمدی نژاد و خامنه‌ای از یک جنس بودند و درنهایت با یکدیگر درگیر شدند حساب نزدیکانی که از امروز از یک جنس نیستند روشن است.

اولویت‌ها

گاه ممکن است دو گروه با اختلافات فکری و تضاد منافع به خاطر داشتن اولویت‌های مشترک با هم همکاری کنند. آیا اولویت‌های تیم روحانی و تیم خامنه‌ای با هم یکی است؟ البته چنین نیست. در حوزه‌ سر و سامان دادن به وضعیت اقتصادی دو تیم مشترکاتی دارند اما در سیاست داخلی و خارجی اولویت‌های آنها کاملا به هم متفاوت است.

حسن روحانی جک استرا
روحانی و جک استرا، وزیر خارجه سابق بریتانیا

 اولویت روحانی رسیدن به مصالحه با ۵+۱ است و اولویت خامنه‌ای کش دادن ماجرا و مقاومت. اولویت روحانی بیرون کشیدن پای حکومت از زندگی خصوصی مردم و عدم مداخله است (روحانی در دیدار با جمعی از روحانیون، ۱۲ تیر ۱۳۹۲) و اولویت خامنه‌ای سرکوب و ارعاب.

اگر روحانی با رفسنجانی هم عقیده باشد مسئله‌سوریه و ریختن دهها میلیارد دلار در چاه ویل این کشور اولویت وی نخواهد بود اما خامنه‌ای با تمام قوا در سوریه حضور دارد و سرپا نگاه داشتن بشار یکی از سه اولویت وی در سیاست خارجی است (در کنار عدم مصالحه در غنی سازی و حضور در عرصه‌های تنش‌زا در خاور میانه).

در حوزه‌ معیشتی نیز اختلافات جدی بر سر نحوه‌ سر و سامان دادن به معیشت مردم وجود دارد: تیم خامنه‌ای می‌خواهد اقتصاد کشور همچنان در اختیار و گروگان بنیادهای تحت حکومت ولی فقیه و سپاه و دیگر رانت‌خواران (بدون پرداخت مالیات) باشد و آنها از عوارض اقتصاد رانتی برخوردار شوند (مثل ۲۶۰ هزار میلیارد تومان رانت ناشی از چند نرخی بودن ارز، الف ۸ تیر ۱۳۹۲) و تیم روحانی (حداقل در وعده‌ها) در پی تک نرخی کردن ارز و قطع این رانت‌ها، حداقل در محدوده‌هایی که هسته‌ اصلی اطلاعاتی- امنیتی- نظامی را دلخور نسازد.