در چند روز اخیر توجه بیشتر رسانه‌های جهان به نشست سازمان ملل متحد و احتمال دیدار حسن روحانی و باراک اوباما در راهروهای سازمان ملل جلب شده است و درباره امکان تحقق آن و تاثیر آن در حل پرونده هسته‌ای ایران و رفع تحریم‌ها صحبت می‌شود. روزنامه‌های داخل ایران نیز چند روزی است مطالب زیادی در این باره منتشر می‌کنند چرا که با توجه به صحبت‌های اخیر رهبر جمهوری اسلامی انجام چنین دیداری به نوعی مجاز اعلام شده است.

در این گزارش با رجوع به تعدادی از مردم ایران از آنها سؤال شده است آیا از امکان چنین دیداری مطلع هستند؟ همچنین از آنان خواست شده است تاثیر این دیدار احتمالی را بر زندگی خود و سایر مردم ایران توضیح دهند.

Obama_Rouhani

همین طوری جلو برود خیلی خوب است

فتح الله ۳۶ ساله و خمیرگیر نانوایی است. او می‌گوید: «خبر که بله. روزها وقتی می‌خواهم سیگار بکشم جلوی کیوسک آن طرف خیابان صفحه اول روزنامه‌ها‌ را نگاه می‌کنم. چند روز است می‌نویسند. مثل اینکه ]روحانی و اوباما[ قرار است با هم حرف بزنند.»

فتح الله درباره تاثیر این دیدار روی زندگی مردم ایران می‌گوید: «چرا بد باشد؟ دشمنی کمتر شود تحریم‌ها را بر می‌دارند. زنم گفت قیمت سکه خیلی آمده پایین. طلا و دلار ارزان شده. هنوز قیمت‌ مغازه‌ها ‌پایین نیامده ولی حداقل دیگر بهانه ندارند که جنس‌ها را گران کنند. از جنگ هم دیگر خبری نیست. الحمدالله رفع خطر شده. اگر جنگ می‌شد مردم بی خودی به کشتن می‌رفتند. خیلی‌ها می‌گویند قرار است درست شود اوضاع. تلویزیون می‌گفت دارو تا قیمت سال قبل ارزان شده. همین طوری جلو برود خیلی خوب است.»

یادآوری ماجرای خاتمی و کلینتون

سعید ۴۷ ساله و پزشک است. او از اخبار سیاسی مطلع است و می‌گوید: «بله اطلاع دارم. من صبح‌ها قبل از خروج از خانه از طریق اینترنت اخبار را چک می‌کنم. سعی می‌کنم به روزنامه‌ها‌ و خبرگزاری‌های معتبر جهانی رجوع کنم و اخبار را به زبان اصلی بخوانم. تا حدود زیادی رویکرد طرف ایرانی مشخص است، برای من مهم این است که نظرات آن طرف را درباره حوادث سیاسی کشور بدانم. در طول روز اگر فشار کار زیاد نباشد و فراموش نکنم، یک روزنامه می‌خرم. شب‌ها بستگی دارد به اینکه برنامه کاریم چطور باشد. اگر فرصت داشته باشم یورو نیوز و رادیو فردا را استفاده می‌کنم.»

دکتر سعید در ادامه می‌گوید: «بعد از سخنرانی آقای خامنه‌ای در جمع فرماندهان سپاه امیدواری زیادی به وجود آمده است آقای اوباما و آقای روحانی با یکدیگر ملاقات کوچکی داشته باشند. این اتفاق باید در گذشته می‌افتاد. من دو روایت شنیده‌ام. یک روایت می‌گوید وقتی آقای کلینتون قصد داشته است با آقای خاتمی دیدار کند، محافظان، ایشان را از درب عقب هتل فراری داده‌اند. یک روایت دیگر که این روزها می‌شنوم این است که آقای خاتمی را در توالت سازمان ملل نگه داشته‌اند تا آقای کلینتون نتواند او را ببیند. به نظر من خیلی زشت بوده است. آقای خاتمی می‌توانست آقای کلینتون را بیند و خیلی مودبانه بگوید به عنوان رئیس جمهور اسلامی اجازه دست دادن با رئیس جمهور آمریکا را ندارد. یا اصلاً چه اشکالی دارد که دست می‌دادند و اعلام می‌کردند روی مواضع خودشان هستند. این مطالب را من از زاویه دید رسمی دولت نگاه کردم. از زاویه دید خودم بهتر بود آقای خاتمی ملاقات می‌کردند و درخواست می‌کردند میلیاردها دلار پول بلوکه شده ایران در بانک‌های آمریکایی آزاد شود. می‌توانستند درخواست کنند تحریم‌های اقتصادی آمریکا علیه ایران برداشته شود. کسی ادعا نمی‌کند اگر رئیس جمهور ایران و آمریکا با هم دیدار می‌کردند یا دست می‌دادند تحریم‌ها برداشته می‌شد یا پول‌های ایران آزاد می‌شد ولی دور از ذهن نبود آمریکا برای نشان دادن حسن نیت خودش تحریم‌ها را سبک کند یا کمی از دارائی‌های ایران را آزاد کند.»

محسن: «به نظر نمی‌‌رسد که روحانی با رئیس جمهور آمریکا دست بدهد و همه مشکلات حل بشود. روحانی و فرماندهان سپاه اعلام کرده‌اند از غنی سازی ۲۰ درصد دست بر نمی‌دارند. فشار آمریکا روی همین موضوع غنی سازی ۲۰ درصد است چون این احتمال هست با غنی سازی ۲۰ درصد ایران بمب اتمی بسازد. مسئله اصلی همین است. باید صبر کرد تا مشخص شود موضوع سایت فردو و غنی سازی ۲۰ درصد به چه شکلی در می‌آید.»

سعید درباره تاثیر این دیدار احتمالی بر وضعیت زندگی مردم ایران می‌گوید: «به طور قطع تاثیر مثبت دارد. اجازه بدهید یک مثال بزنم. پزشکان متخصص ایرانی سالیانه برای شرکت در دوره‌های آموزشی و سمینارهای تخصصی عازم کشورهای صاحب دانش پزشکی می‌شوند. فکر نمی‌کنم نیاز باشد توضیح بدهم این کارهای چقدر مفید است. سطح دانش و تخصص در ایران بالا می‌روند و همه مردم ایران از آن بهره‌مند خواهند شد. در چهار سال اخیر دو مشکل عمده سر راه این روندی که برای شما عرض کردم به وجود آمده است. ارزش پول ایران از بین رفت و این مسافرت‌ها ‌و دوره‌ها‌ هزینه اقتصادی سنگینی به پزشکان تحمیل می‌کرد. اعتبار پاسپورت ایرانی از بین رفته بود و چند مورد را بنده اطلاع دارم که متخصصین از سفر جا ماندند. یک مشکل کلی که در همه این سال‌ها هم وجود داشته است این است که بین ایران و آمریکا پرواز مستقیم وجود ندارد. ایرانیان از طریق کشورهای واسط مانند ترکیه و امارات به آمریکا سفر می‌کنند و هزینه ها ‌افزایش می‌یابد.

این وضعیت را می‌توان به سایر حوزه‌های تعمیم داد. اقتصاد، تکنولوژی، توریسم و غیره. نیازی به رؤیا پردازی و برداشتن وزنه سنگین نیست. سازمان گردشری می‌تواند روی سالانه ۱۰ هزار توریست آمریکایی برنامه ریزی کند. فکر می‌کنم این رقم واقعی و قابل تحقق است. سود سرشاری برای ایران دارد و برای مردم ایجاد شغل می‌کند. موارد دیگر هم به همین ترتیب.»

این اخبار روی کار ما تاثیر مستقیم دارد

حسن ۵۱ ساله و صراف است. او می‌خندد و می‌‌گوید: «ما خبر نداشته باشیم، چه کسی خبر داشته باشد؟» و ادامه می‌دهد: «این اخبار روی کار ما تاثیر مستقیم دارد به همین خاطر من و آقایان همکاران، اخبار بین المللی را با دقت پیگیری می‌کنیم.»

این صراف می‌گوید: «اقوام و آشنایان فکر می‌کنند چون ما صراف هستیم وقتی ارز گران می‌شود ما پولدار می‌شویم. هر صرافی بسته به جایگاهش مقداری ارز ذخیره دارد اما ما به بانک مرکزی متصل نیستیم. وقتی ارز گران می‌شود ما مجبور هستیم گران بخریم و گران بفروشیم. به ضرر ماست چون افزایش قیمت مشتری‌پران است. ضمن اینکه استرس کار ما در این دو سال به قدری بالا رفته است که به سلامت افراد درگیر این شغل آسیب می‌زند. ارزهای مختلف دنیا با اتفاقاتی که می‌افتد تغییراتی می‌کنند. تغییراتی مثل جنگ، درگیری سیاسی، آتش سوزی پالایشگاه، سقوط دولت‌ها، اعتراضات و راهپیمایی و غیره. تغییرات تا وقتی منطقی است مشکلی نیست. عادی است. اما دو سال گذشته اوضاع عادی نبود. گاهی اوقات خریدار پیدا نمی‌شد و گاهی اوقات فروشنده نبود. کسی که می‌فروخت مطمئن نبود که ضرر نکند، خریدارها دو دل بودند… یک مدت فضا امنیتی شد. دنبال بهانه بودند که بعضی صرافی‌ها را تعطیل کنند! چند روز مجبور شدیم کرکره را پائین بکشیم. می‌ترسیدیم بی خود و بی جهت به جرم اخلال در بازار ارز بازداشت شویم…»

حسن ادامه می‌دهد: «مطمئن باشید از نظر اقتصادی به نفع مردم است که ایران و آمریکا توافق کنند. ریسک تجارت و کار اقتصادی پایین می‌آید. قیمت‌ها‌ ثابت می‌شود. مردم و کسانی که تجارت و تولید می‌کنند سر از کار خودشان در می‌آورند. در دو سال قبل کسی نمی‌توانست برنامه بلند مدت داشته باشد برای همین سرمایه به سمتی رفت که در کوتاه مدت جواب بدهد. خوشنام‌ ترین مشتری‌های ما که حواله‌جات سنگین داشتند و صاحب کارخانه بودند یا در کار واردات، به مشکل برخورد کردند. به خاطر دیرکردها اعتبارشان از بین رفت. بارشان در بنادر اروپا توقیف شد. در گمرک برای ترخیص اجناس‌شان به بن بست خوردند. بعد هم مردم عادی! خانواده هایی که محصّل داشتند این مدت واقعا به سختی ارز تهییه می‌کردند. خانواده‌ای هر روز اینجا می‌آمد و سر می‌. دخترشان یک بیماری شدید داشت. وقتی ارز چند تومان پاین می‌آمد ارز می‌خریدند جمع می‌کردند تا ارزی که برای سفر و درمان می‌خواستند تکمیل شود. هر روز این زن و شوهر می‌آمدند و با خواهش و التماس از ما می‌پرسیدند قیمت بالا می‌رود یا پایین. چهار تا صرافی راسته ما دیگر اینها را کامل می‌شناختند. ما در حد توان به آنها اطلاعات می‌دادیم ولی همیشه درست از آب در نمی‌آمد. کسانی که بیمار داشتند برای اعزام به خارج اذیت شدند…»

خامنه‌ای تحت فشار است

محسن ۲۸ ساله است و در کارخانه رنگ سازی کار می‌کند. او می‌گوید: «همه این روزها درباره سفر روحانی به نیویورک صحبت می‌کنند. روزنامه‌ها‌ و شبکه‌های ماهواره‌ای خیلی درباره این سفر صحبت می‌کنند.»

محسن معتقد است: «از صحبت‌هایی که خامنه‌ای کرد من احساس می‌کنم به روحانی اجازه داده‌اند تا با اوباما یک دیدار کوتاه داشته باشد. بعید می‌دانم رابطه برقرار شود. در همین حد که مسئله تحریم‌ها تا حدودی رفع شود. آن تحریم‌هایی که خیلی خطرناک است. مثل تحریم بانک مرکزی. بیشتر از این اجازه نمی‌دهند که روحانی کاری انجام دهد. یعنی سفارتخانه‌ها ‌باز نمی‌شوند. تا حدی شرایط بهتر می‌شود. همینکه قیمت ارز پائین آمده است خودش خوب است اما از یک حدی به بعد دوباره مشکلات شروع می‌شود. به نظر نمی‌‌رسد که روحانی با رئیس جمهور آمریکا دست بدهد و همه مشکلات حل بشود. روحانی و فرماندهان سپاه اعلام کرده‌اند از غنی سازی ۲۰ درصد دست بر نمی‌دارند. فشار آمریکا روی همین موضوع غنی سازی ۲۰ درصد است چون این احتمال هست با غنی سازی ۲۰ درصد ایران بمب اتمی بسازد. مسئله اصلی همین است. باید صبر کرد تا مشخص شود موضوع سایت فردو و غنی سازی ۲۰ درصد به چه شکلی در می‌آید. تازه این مسئله حل بشود موضوع حقوق بشر مطرح می‌شود. البته برای آمریکا پرونده هسته‌ای مهمتر است چون امنیت اسرائیل به خطر افتاده است. زیاد روی مسئله حقوق بشر حساس نیستند ولی بهانه‌‌اش هست به هر حال.»

زهرا: «با صدام جنگیدیم، صلح کردند. با آمریکا جنگیدیم، صلح کردند. با عربستان که حاجی‌ها را کشتند دشمنی شد، صلح کردند. این وسط خون مردهای ما و بچه‌های مردم مفت بود که بریزد؟ رفتیم نماز جمعه هی گفتند مرگ بر آمریکا، مرگ بر انگلیس. اگر دشمن خدا هستند چرا با دشمن خدا صلح می‌کنید؟ جواب ما چی؟ جواب آنهایی که رفتند چی؟…»

 محسن ادامه می‌دهد: «من از تغییر شرایط  لذت می‌برم. برای ایران بهتر است که مذاکرات ادامه پیدا کند و متوقف نشود. مذاکراتی که به نتیجه برسد. جلیلی هم خیلی با اشتون مذاکره کرد ولی تحریم‌ها بیشتر شد. امیدوارم اشتباه کنم اما من خوشبین نیستم. این مذاکرات یک جایی گیر می‌کند. شاید اجازه بدهند از پارچین بازدید کنند یا مثل زمان آقای خاتمی تعلیق کنند.  راستش پیش‌بینی سخت شده است. فکر می‌کردم اگر خامنه‌ای اجازه بدهد روحانی و اوباما دیدار کنند دیگر کسی مخالفت نمی‌کند اما این چند روز روزنامه کیهان و سایت‌های فارس و رجا نیوز و سایت‌هایی که به اصطلاح طرفدار احمدی‌نژاد بودند باز مخالفت می‌کنند. سپاه هم به حرف خامنه‌ای گوش نداد. خامنه‌ای گفت سپاه در سیاست دخالت نکند. دیروز سپاه بیانیه داده است که نباید غنی سازی ۲۰ درصد متوقف شود. یکی از دوستان سیاسی دوران دانشجویی من تحلیل‌های خوبی دارد. روی فیس بوکش نوشته بود یکی از دلایلی که خامنه‌ای اجازه داد روحانی برنده انتخابات شود این است که قدرت سپاه زیاد شده است. همینکه خامنه‌ای به سپاه گفت در سیاست دخالت نکنید و سپاه بیانیه داد مشخص می‌کند خامنه‌ای نفوذ کامل روی سپاه ندارد و تحت فشار است.»

چرا با دشمن خدا صلح می‌کنید؟

زهرا ۵۲ ساله و خانه‌دار است. او می‌گوید: «به فاطمه زهرا این راه مسلمانی نیست. اگر از اول می‌خواستید صلح باشد چرا جنگ شد که رشیدترین جوان‌های این مملکت کشته شوند. جوان بودم که شوهرم شهید شد. گفتند همسر شهید، عروس حضرت زینب است. گفتند دل از دنیا بگیر و یادگار شوهرت را بزرگ کن. بعضی همسران شهدا ازدواج کردند، خیلی مثل من ازدواج نکردند. جوانی‌‌شان را پای بچه‌هایشان دادند… هی به ما گفتند از بنیاد شهید حقوق می‌گیرید، بچه هایتان با سهمیه می‌روند دانشگاه و …! همه‌اش مال شما؛ حاضرید یک سال بدون شوهر بچه‌هایتان را بزرگ کنید؟ … برف و سرما کسی نباشد پشت بام پارو کند، بچه هایت را در کوچه بزنند ولی کسی نداشته باشی حق بچه‌ات را بگیرد، توی مهمانی زن‌ها با شوهرهایشان گل بگویند و گل بشنوند و توی دلت خون باشد که مردت نیست که دل خوشی‌ات باشد و مونس پیری…»

زهرا ادامه می‌دهد: «با صدام جنگیدیم، صلح کردند. با آمریکا جنگیدیم، صلح کردند. با عربستان که حاجی‌ها را کشتند دشمنی شد، صلح کردند. این وسط خون مردهای ما و بچه‌های مردم مفت بود که بریزد؟ رفتیم نماز جمعه هی گفتند مرگ بر آمریکا، مرگ بر انگلیس. اگر دشمن خدا هستند چرا با دشمن خدا صلح می‌کنید؟ جواب ما چی؟ جواب آنهایی که رفتند چی؟…»

دیکتاتور مچکریم!

مهناز دانشجوی گرافیک است. می‌گوید: «وقتی در انتخابات تقلب نشد و جلیلی را به عنوان رئیس جمهور اعلام نکردند در خیابان شعار می‌دادیم “دیکتاتور مچکریم”. به ما می‌گفتند این شعار را ندهید. با سخنرانی اخیر یکبار دیگر ثابت شد که اگر آقای خامنه‌ای را راضی نگهداریم  از مردم حمایت می‌کند.

محمد: «حسی که من دارم ترکیبی از امید و ترس است. ترسی که با هیجان متفاوت است. منظورم ترس واقعی است. ممکن است همه‌اش یک بازی سیاسی باشد. این دیدار انجام بشود ولی هیچ کدام کوتاه نیایند… آن وقت خامنه‌ای در نماز جمعه اعلام می‌کند: ببینید مردم، ما دیدار کردیم ولی تحریم‌ها را بر نداشتند! همان ادبیات معروف که همه چیز تقصیر دشمن است.»

اشتباه اصلاح طلبان تندرو این بود که باعث شدند آقای خامنه‌ای بترسد. شعار آقای روحانی اعتدال است و همین شعار باعث شده مردم و اصولگرایان به آقای روحانی اعتماد کنند. رهبر هم همینطور. وقتی در فیس بوک می‌بینم آقای خامنه‌ای را مسخره می‌کنند ناراحت می‌شوم. وقتی کار خوب انجام می‌دهد باید دفاع کنیم.»

مهناز ادامه می‌دهد: «افتخار ملاقات با رئیس جمهور آمریکا نصیب آقای روحانی شد اما انصاف این است که حق آقای خامنه‌ای است که در تاریخ ثبت شود که اجازه برقراری ارتباط با آمریکا را داده‌اند.»

شرایط ترسناکی است

محمد ۳۱ ساله و کارمند یک شرکت تولید کننده مواد غذایی است. او نیز خبر دیدار احتمالی روسای جمهور ایران و آمریکا  را شنیده و معتقد است: «حسی که من دارم ترکیبی از امید و ترس است. ترسی که با هیجان متفاوت است. منظورم ترس واقعی است. ممکن است همه‌اش یک بازی سیاسی باشد. این دیدار انجام بشود ولی هیچ کدام کوتاه نیایند… آن وقت خامنه‌ای در نماز جمعه اعلام می‌کند: ببینید مردم، ما دیدار کردیم ولی تحریم‌ها را بر نداشتند! همان ادبیات معروف که همه چیز تقصیر دشمن است. من متوجه نشدم چطوری موضوع عوض شده است. فکر می‌کنم تحریم‌ها‌ در اصل به خاطر فعالیت هسته است. در این چند روز وقتی از منشی شرکت روزنامه می‌گیرم و ورق می‌زنم طوری می‌نویسند انگار تحریم ها‌به خاطر این است که رئیس جمهور ایران و آمریکا تا حالا با هم دیدار نکرده‌‌اند. مهم توافق هسته‌ای است.»

محمد ادامه می‌دهد: «مردم خیلی امیدوار شده‌اند. من در خانواده خودم این را می‌بینم. کارگران شرکت و دوستانم همه به نوعی امیدوار هستند که مشکلات حل شود و تحریم‌ها‌ برداشته شود. احتمال بدهید هیچ کدام از این اتفاقاتِ خوب نیفتد. مردم به کلی مایوس و نا امید می‌شوند و دوباره یکی بدتر از احمدی نژاد رئیس جمور می‌شود. خیلی شرایط ترسناکی است. مثل اینکه آدم یک خواب بد را دو بار ببیند یا دو بار با یک ماشین و در یک خیابان تصادف کند و هر دو بار یک جای مشابه بشکند و بستری شود.»