بر اساس گزارش رسمی ۱۸ آذر ۱۳۷۰ دبیر کل سازمان ملل به شورای امنیت، عراق به رهبری صدام حسین با تجاوز به ایران جنگ ۸ ساله را آغاز کرد. جنگی که در ۳۱ شهریور ۵۹ آغاز شد و در ۲۹ مرداد ۶۷ پایان یافت.

درباره آن جنگ نکات ناگفته فراوانی وجود دارد که رفته رفته روشن خواهد شد. آن جنگ- هزینه‌ها و پیامدهایش- تجربه بسیار گران‌بهایی است که از آن باید برای نزاع هسته‌ای عبرت‌آموزی کرد.

جنگ ایران و عراق

آیت‌الله خامنه‌ای در ۲/۷/۹۳ در دیدار با جمعی از فرماندهان نظامی و انتظامی دیدگاه خود در این خصوص را توضیح داد. وی ضمن اشاره به هزینه‌های جنگ تحمیلی به ویژه شهدای گرانقدری که تقدیم انقلاب اسلامی شد، گفت: «با وجود آن که هزینه‌های مادی و معنوی جنگ تحمیلی بالا بود اما دستاوردهای ملت ایران در هشت‌سال دفاع مقدس، در مقابل هزینه‌ها، بسیار عظیم است…تجربه‌ هشت‌سال دفاع مقدس نشان داد که با وجود همه تنگناها و فشارها و نبود اعتبارات مالی و مشکلات فراوان، می‌توان با عزم راسخ و توکل بر خدا، در مقابل زورگویی و توقعات بی‌جای قدرت‌های جهانی ایستاد… به واسطه‌ ایستادگی ملت ایران در هشت سال دفاع مقدس، بسیاری از شخصیت‌های اثرگذار و ذهن‌های فعال در کشورهای اسلامی و غیراسلامی، به دفاع مقتدرانه با دست خالی، اعتقاد راسخ پیدا کردند.»

این رویکرد یا راهبرد، در شرایط کنونی می‌تواند پیامدهای نابود کننده‌ای برای ایران و ایرانیان داشته باشد. این مدعایی درست است که نظم جهانی یک بام و دو هوایی بوده و با معیارهای دوگانه نسبت به کشورها برخورد می‌شود (به عنوان نمونه کمک مستقیم آمریکا و فرانسه برای ساختن ۳۰۰- ۲۰۰ بمب اتمی توسط اسرائیل غیر عضو NPT و وضع شدیدترین تحریم‌های طول تاریخ علیه ایران و عدم پذیرش استفاده صلح آمیز از انرژی هسته‌ای در چارچوب NPT توسط ایران. در حمله اخیر اسرائیل به غزه، حدود ۲۲۰۰ تن از مردم غزه کشته و بیش از ۱۱ هزار تن از آنان زخمی شدند. اگر شمار تلفات انسانی مردم زندانی غزه دو یا سه برابر این رقم هم می شد، چه اتفاقی می افتاد؟ هیچ، باز هم دولت آمریکا از جنایات دولت اسرائیل حمایت به عمل می‌آورد.)

اما تبدیل الگوی جنگ عراق علیه ایران به الگویی برای نزاع هسته‌ای، بسیار خطرناک است. مطابق این راهبرد، ایستادگی پرهزینه- با دستان خالی و نبود اعتبارات مالی و مشکلات فراوان دیگر- در برابر نظام سلطه جهانی، “دستاوردهای بسیار عظیم” به دنبال می‌آورد. این سخنان آیت‌الله خامنه‌ای کاذب و خطرناک است.

برخی از واقعیت‌های جنگ ۸ ساله

ابتدأ نگاهی به برخی از واقعیت‌های جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بیندازیم :

یکم- تعداد کشته‌شدگان و زخمی‌ها: با گذشت ۲۷ سال از پایان جنگ، هنوز آمار دقیق کشته‌ها و زخمی‌های ایران روشن نیست. به آمارهای زیر بنگرید:

هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، گفته بود: «شنیده می‌شود که از تعداد شهدا ارقام نجومی بیان می‌شود که این موضوع صحت ندارد. مجموع شهدا از ابتدای قیام در سال ۴۰ به بعد تا دوران جنگ و بعد از آن و بمباران و همه حواشی آن به ۲۰۰ هزار نفر شهید نمی‌رسد که بیشتر آن‌ها در بمباران و قبل از انقلاب شهید شدند. بنابراین صحبت از میلیون‌ها شهید در این دوران درست نیست.» (خرداد ) ۱۳۹۰)

سردار محمد سوداگر، رئیس پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، گفته بود: «کل شهدای ما در جنگ ۸ ساله ۲۱۸ هزار نفر بود.» (در سوم مهر ۱۳۹۰)

امیر سرتیپ رسول بختیاری، رئیس سابق دفتر مطالعات و تحقیقات جنگ ارتش، کل کشته‌های جنگ با عراق را “۲۱۹ هزار نفر” اعلام کرده بود که ۱۷۳ هزار نفر در مناطق عملیاتی و ۱۶ هزار نفر در بمباران‌های شهری کشته شده بودند .(مهرماه ۱۳۹۰)

حجت‌الاسلام عبدالعلی گواهی، مسئول نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه محمد رسول‌الله تهران، تعداد کشته‌های جنگ تحمیلی را ۲۲۰ هزار نفر اعلام کرد. (مهر ۹۰)

محسن رفیق‌دوست، وزیر سپاه پاسداران در دوره جنگ، گفته بود: «ما نزدیک به ۲۲۰ هزار شهید داشته‌ایم که از این میان شهدای ما در ۶ سال بعد از فتح خرمشهر شاید رقمی نزدیک به ۶۰، ۷۰ هزار نفر باشد. از این ۲۲۰ هزار شهید، ۷۰ هزار نفر شهدای انقلاب هستند، که من معتقدم کمتر هم هستند. تعداد زیادی از این شهدا، شهدای کردستان بودند، ما در کردستان شهدای زیادی دادیم. شهدای جنگ در طول ۸ سال شاید ۱۲۰ هزار نفر باشند که ۵۰، ۶۰ هزار نفر آن‌ها مربوط به‌‌‌ همان حمله اولی عراق و دفاع ما بود.» (گفت‌و‌گو با خبرآنلاین، ۸ مهر ۱۳۹۱)

محمدعلی شهیدی، رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران، گفته بود: «۲۲۲ هزار و ۸۵ شهید تا ابتدای سال ۹۲ به ثبت رسیده است و بیشترین شهدا شامل شهیدان در جنگ تحمیلی و ترور توسط کوردلان هستند که ۱۸ هزار نفر را شامل می‌شوند.» (بهمن ماه ۹۲)

اگر ۱۸ هزار نفر ترور شده از آمار کل کسر شود، شمار کل کشته‌های جنگ تحمیلی ۲۰۴ هزار نفر خواهد شد.

سرهنگ مجتبی جعفری، جانشین بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس ارتش، گفته است که پنج میلیون ایرانی در جنگ شرکت داشتند که ۱۹۰ هزار نفر کشته و ۶۷۲ هزار نفر مجروح شدند. از میان ۱۹۰ هزار شهید جنگ تحمیلی، ۱۶ هزار نفر در جریان بمباران مناطق مسکونی به شهادت رسیدند و بقیه در جبهه‌های نبرد شهید شدند. تعداد شهدای بسیجی ۸۵ هزار نفر و ارتشی ۴۸ هزار بودند. بیش از ۳۳ هزار دانش‌آموز و بیش از ۳۵۰۰ دانشجو هم طی این هشت سال به شهادت رسیدند.

روحانیت نیز با ۳۳۱۷ شهید “به نسبت تعداد جمعیت خود ۱۲ برابر قشرهای دیگر در این جنگ شهید داده است.” در این دوران ۸۸ مسیحی، ۱۸ کلیمی و ۹ زرتشتی در دفاع از خاک میهن شهید شدند و ۲ هزار تبعه غیرایرانی نیز با حضور در جبهه‌ها به شهادت رسیدند. (۲۸ شهریور ۹۳ در دوازدهمین یادواره یکصد شهید منطقه مسجد جامع قم)

جنگ ایران و عراق

بدین ترتیب، حداقل ۱۲۰ هزار – روایت محسن رفیق دوست- و حداکثر ۲۰۴ هزار ایرانی- روایت رئیس بنیاد شهید- در جنگ کشته شده‌اند. در کارآمدی جمهوری اسلامی همین بس که با گذشت ۲۷ سال از پایان جنگ، هنوز حدود یکصد هزار تن در آمار کشته‌های جنگ اختلاف نظر وجود دارد. صدها- احتمالاً هزاران- حقوق بگیر مسئول این امر در سپاه و ارتش و بسیج و بنیاد شهید هنوز نتوانسته‌اند مسئله به این مهمی و سادگی را حل کنند.

دوم- وضعیت تجهیزات: سرهنگ مجتبی جعفری، جانشین بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس ارتش، آماری از وضعیت تجهیزات ایران و عراق در آغاز و پایان جنگ ارائه می‌کند که اگر صحت داشته باشد، بسیار تأسف‌بار است.

او می‌گوید: «در آغاز جنگ ایران ۱۷۴۰ تانک داشت، در حالی که عراق از ۲۷۰۰ تانک برخوردار بود. در پایان جنگ تعداد تانک‌های ایران به ۱۰۰۰ عدد کاهش یافته اما تانک‌های عراقی به ۴۵۰۰ تانک رسیده بود. در آغاز جنگ تعداد هواپیماهای ایران ۴۴۵ فروند و برای عراق ۳۳۲ فروند بود. در پایان جنگ، این آمار برای ایران به ۶۵ فروند کاهش و برای عراق به بیش از ۵۰۰ فروند هواپیما افزایش پیدا کرد. تعداد هلیکوپترهای ایران در سال‌های نخستین جنگ ۵۰۰ فروند و برای ارتش عراق ۴۰ فروند بود که این آمار در پایان جنگ برای ایران ۶۵ فروند و برای عراق ۱۵۰ فروند بود.»

کشورهای غربی و عربی و روسیه پشتیبان عراق بودند و هیچ کس نمی‌خواست تا ایران پیروز جنگ باشد، تسلیحات استراتژیک ایران که نابود می‌شد، نه دولتی به ایران چنان سلاح‌هایی می‌فروخت و نه پولی برای خرید تسلیحات وجود داشت. اما با دلارهای نفتی کشورهای حوزه خلیج فارس، فرانسه و روسیه و…مدرن‌ترین سلاح‌ها را در اختیار عراق قرار می‌دادند. نابرابری تجهیزات طرفین در پایان جنگ در چنین سیاقی قابل فهم است.

البته بسیاری از همین تجهیزات ارتش عراق در حمله بوش پدر و پسر نابود شد و وضعیت فعلی ارتش عراق گویای همه چیز است.

درست است که طی ۲۷ سال گذشته ایران به بازسازی قدرت نظامی خود پرداخته است، اما در شرایطی که تحت تحریم قرار داشته، اینک نیروی هوایی ایران در چه وضعیتی قرار دارد؟ عربستان سعودی در یک سال فقط ۶۰ میلیارد دلار سلاح از آمریکا خریداری کرده است. همه کشورهای حوزه خلیج فارس به مدرن‌ترین سلاح‌های غربی مجهز شده‌اند. اسرائیل که دولت آمریکا قانوناً موظف است تا برتری نظامی استراتژیک آن بر کل کشورهای منطقه را تأمین کند، یکی از قدرت‌های نظامی جهانی است.

مقایسه بودجه نظامی ایران با کشورهای منطقه ملاک دیگری برای بررسی وضعیت ایران در منطقه جنگ زده خاورمیانه است (به عنوان نمونه به این چند مورد بنگرید. مقایسه نیروهای مسلح کشورها براساس تعداد کل سربازها، مقایسه ماشین‌های جنگی کشورها، تعداد جنگنده‌های هوایی کشورها )

سوم- خسارات جنگ تحمیلی: به گفته سرهنگ جعفری: «در این جنگ طبق برآوردهای اولیه بیش از یک هزار میلیارد دلار به ایران خسارت زده شد. سازمان ملل میزان خسارت وارده به ایران را حدود ۲۰۰ میلیارد دلار برآورد کرده است. عراق با این رقم خسارت موافقت نکرد و در ‌‌نهایت با کارشناسی‌های انجام شده میزان نهایی خسارت وارده به ایران ۹۷ میلیارد دلار تعیین شد.»

پس از اشغال کویت توسط ارتش عراق و بیرون راندن آنها توسط نیروهای آمریکایی، عراق مجبور شد تا سالیانه بخشی از درآمد نفتی خود را برای جبران خسارات به کویت پرداخت کند. بدین ترتیب، از آن زمان تاکنون کویت در حال گرفتن خسارات خود است، در حالی که ایران تاکنون یک دلار هم از عراق بایت تجاوز و اشغال دریافت نکرده است.

چهارم- تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر: پس از فتح خرمشهر برخی از کشورها طرح صلحی پیشنهاد کردند که مطابق آن به ایران حدود ۶۰ میلیارد دلار خسارت پرداخت می‌شد. اما آیت‌الله خمینی و دیگر رهبران جمهوری اسلامی آن طرح‌ها را به دلایلی رد کردند.

پنجم- تداوم جنگ پس از صدور قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت: قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل در ۲۹ تیر ۱۳۶۶ در شرایطی به تصویب رسید که ایران از نظر نظامی در وضعیت برتری قرار داشت. دو منطقه فاو و مجنون عراق در اختیار ایران بود. پذیرش قطعنامه در این شرایط می‌توانست به منزله نوعی پیروزی و تقاضای خسارات تجاوز جنگی و اشغالگری باشد. در طی یک سال بعد- یعنی تا ۲۷ تیر ۱۳۶۷ که ایران رسماً قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت- و تا پایان جنگ، تعداد زیادی از مردم ایران کشته و زخمی شدند و نه تنها فاو و مجنون از دست رفت، بلکه شهرهایی از ایران مجدداً به دست عراق افتاد.

صحنه‌ای از حلبچه پس از بمباران شیمیایی شهر

صدام حسین برای ممانعت از پیروزی ایران در جنگ، به نحو گسترده‌ای از سلاح‌های شیمیایی استفاده کرد که بمباران شیمیایی سردشت در ۷ تیر ۱۳۶۶ و بمباران شیمیایی فاجعه بار حلبچه در ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ دو نمونه آنند. چه کشورهایی به صدام برای سلاح‌های شیمیایی کمک کردند؟ چرا؟ آنان برای عدم پیروزی ایران در جنگ حاضر به هر کاری بودند. سیاست اسرائیل هم تداوم جنگ بود تا دو کشور مسلمان همدیگر را نابود کنند.

اگر صدام حسین در تجاوز خود به ایران بارها از سلاح شیمیایی استفاده کرد، جمهوری اسلامی هم دست به عملی زد که اخلاقاً ناموجه و از نظر حقوقی غیر قابل قبول بود. یعنی اجازه دادن به رفتن افراد زیر ۱۸ سال به جبهه‌های جنگ تحمیلی. مطابق آمارهای آجا (پایگاه اطلاع‌ رسانی ارتش جمهوری اسلامی ایران)، میانگین سن شهدای ایران ۲۳ سال بود. مطابق آمارهای ساجد (سایت جامع دفاع مقدس)، سن ۷۰۵۴ نفر از شهداء ۱۴ ساله و کمتر از آن بوده و سن ۶۵۵۷۵ نفر از شهدأ ۱۵ تا ۱۹ ساله بوده است. دقیقاً روشن نیست که چه تعداد از شهدای زیر ۱۸ سال در بمباران شهرها کشته شده‌اند و چه تعداد از آنان در جبهه‌های جنگ. اما جمهوری اسلامی برخی از نمونه‌ها را اعلام کرده است. از جمله به تصویر خردسال ترین کودک شهید جبهه های جنگ بنگرید که ۱۲ سال بیشتر نداشت. آیا اجازه دادن به رفتن این گونه کودکان به جبهه‌های جنگ، نقض قوانین جنگی نبود؟

ششم- علل شکست‌های پایان جنگ: شکست‌های پایان جنگ علل و دلایل بسیاری داشت. طولانی شدن جنگ، پشتیبانی دولت‌های غربی و عربی و روسیه از عراق، عدم استقبال مردم از رفتن به جبهه‌ها، وضعیت به شدت خراب اقتصادی کشور، تصمیم‌گیری‌های نادرست رهبری- با طرح شعارهایی چون “جنگ جنگ تا رفع فتنه از جهان”، “راه قدس از کربلا می‌گذرد”، “تشکیل حکومت اسلامی در عراق” و غیره- و دخالت سیاسی فرماندهی سپاه در سیاست داخلی و خارجی.

سپاه از ابتدأ درگیر سیاست بود. به عنوان نمونه سردار فضلی- جانشین رییس سازمان بسیج مستضعفین- می‌گوید که در سی و نهمین روز جنگ بنی صدر- رئیس جمهور وقت و فرمانده کل قوا- جهت سخنرانی به نزد آنان می‌رود. می‌گوید: «در نمازخانه طبقه دوم همگی مستمع شدیم؛ بخشی از صحبت‌های وی این بود که برای چه به جبهه آمدید؟ شما دانش نظامی ندارید و آموزش نظامی ندیدید و تجهیزات نظامی هم ندارید و دست و پا گیر ارتش هستید؛ تمام این حرف‌ها برای طفره رفتن از نان، آب، غذا و تدارکات بود. ایشان از دادن اسلحه و مهمات برای مجاهدت در راه خدا دریغ می‌کرد. فضای جلسه فضایی شکننده و سنگین بود. در گوشی با دوستان هماهنگ کردیم که زمان خروج بنی‌صدر همدیگر را هل دهیم تا از چند پله زمین بخورد و دست و پایش بشکند این چنین شد اما ایشان با کمک محافظان از این مکان رفت.»

آیا اقدام جهت شکستن دست و پای رئیس جمهور و فرمانده کل قوا اقدامی سیاسی نبود؟ سپاه در طول جنگ بر قدرت سیاسی خود افزود (مقاله “جنگ ایران و عراق: ابزار قدرت و ثروت” به طور مستند و مفصل به گوشه‌هایی از این داستان پرداخته است). این دخالت برای کل کشور هزینه‌های سنگینی داشت. یکی از پیامدهای دخالت سپاه در سیاست، شکست‌های نظامی پایان جنگ تحمیلی بود. فرماندهان سپاه به جای انجام وظیفه حرفه‌ای شان، به قدرت سیاسی چشم داشتند. این گونه بود که فاو و… را از دست دادند.

حسن روحانی در این خصوص گفته است : «سپاه یکی از ذهنیت‌هایش این بود که اگر تعدادی از نیروهای سپاه به مجلس بروند، مشکلات آنها بهتر حل می‌شود. پشتیبانی بهتری از جبهه‌ها می‌شود و لذا آمدند عده‌ای از مسئولین سپاه و سرداران را تشویق کردند تا کاندیدا شوند و خود آنها هم در این زمینه فعال شدند. لذا وقتی که فاو سقوط کرد، سپاه سمیناری در کرمانشاه داشت و عمده فرماندهان در غرب بودند…اولین خبر این که “فاو در حال سقوط است” من به آقای هاشمی‌رفسنجانی دادم و آن هم یک روز صبح خیلی زود فرمانده نیروی هوایی به نقل از یکی از خلبانان پایگاه امیدیه تماس گرفت و گفت، سپاه از ما تقاضای بمباران کرده و ما برای پشتیبانی در فاو پرواز می‌کنیم و نیروهای ما در حال عقب‌نشینی از فاو هستند. صبح زود به آقای هاشمی اطلاع دادم که وضعیت فاو خراب است. ایشان گفت که بعید است خبر درست باشد. ایشان یک ساعت بعد تماس گرفت وگفت خبر شما درست نبوده. با آقای محسن رضایی صحبت کردم، ایشان گفت فاو سقوط نخواهد کرد، مگر اینکه عراق بمب ا تمی به کار ببرد… وقتی آقای رضایی می‌گفت مگر اینکه عراق بمب اتم بزند، معنایش این بود که خیلی مطمئن به دفاع فاو بودند.»

شکست‌های پیاپی موجب شد تا آیت‌الله خمینی در ۲/۵/۱۳۶۷ طی حکمی به علی رازینی وی را موظف به تشکیل دادگاه‌های رسیدگی به تخلفات جنگ کرده و گوشزد کند که “هر عملی که به تشخیص دادگاه موجب شکست جبهه اسلام و یا موجب خسارت جانی بوده و یا می‌باشد مجازات آن اعدام است.

اگرچه تجاوز صدام حسین به شکست انجامید و هیچ نقطه‌ای از خاک ایران به دست عراق نیفتاد، اما هزینه‌های انسانی و مادی آن جنگ بسیار عظیم بود. آن جنگ می‌توانست در شرایط بهتری و با نتایج بسیار بهتری و با هزینه‌های بسیار کمتری پایان یابد.

افزایش تصاعدی قدرت سیاسی و اقتصادی سپاه پس از جنگ

با پایان جنگ، آغاز رهبری آیت‌الله خامنه‌ای و ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، قدرت سپاه افزایش یافت. اولاً: هاشمی رفسنجانی سپاه را به نحو گسترده وارد فعالیت‌های اقتصادی- به قول خودش سازندگی- کرد و این عمل در دوره‌های بعد تداوم یافت (شرح آن در مقاله “هزینه بالای توان اقتصادی سپاه در ایران” آمده است). ثانیاً: آیت‌الله خامنه‌ای موافق فعالیت اقتصادی و سیاسی سپاه بود. (این مدعا در مقاله “نفوذ سیاسی و اقتصادی سپاه در ایران” توضیح داده شده است.)

اینک قدرت سپاه آن چنان افزایش یافته که پروژه‌های اقتصادی را گرفته و انجام نداده رها می‌کنند. اکبر ترکان- مشاور ارشد حسن روحانی- می‌گوید: “زورمان به قرارگاه خاتم الانبیا نمی‌رسد“.

از سوی دیگر، با توجه به سفر ظریف و حسن روحانی به نیویورک و مطرح شدن احتمال دیدار روحانی و اوباما و گفت‌وگو پیرامون داعش، سردار جزایری- معاون کل نیروهای مسلح- در ۳۱/۶/۹۳ طی مصاحبه‌ای گوشزد کرد:”هیأت ایرانی مذاکره کننده در امور هسته‌ای فقط صلاحیتش در مورد مباحث هسته‌ای است آن هم در چارچوبی که برای آن تعیین شده است“. تمامی این مصاحبه سیاسی بوده و معلوم نیست چه ربطی به سپاه دارد؟

سردار نقدی هم گفته بود: «کسانی که درخواست دیدار رییس جمهوری آمریکا و رییس جمهوری ایران اسلامی را دارند عقلشان نمی‌رسد. رییس جمهوری یک کشور اسلامی نمی‌تواند دستش را در دست رییس جمهوری یک کشور کودک‌کش بگذارد. برای ما افت دارد که رییس جمهوری از کشوری متمدن دستش را در دست رییس جمهوری غارتگر بگذارد.»

خامنه‌ای و سپاه و نزاع هسته‌ای

ایران در بدترین وضعیت قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل در مورد پایان جنگ را پذیرفت. گویی خامنه‌ای و برخی از فرماندهان سپاه قصد دارند تا نزاع هسته‌ای را هم در بدترین وضعیت پایان بخشند.

در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی، تیم مذاکره کننده ایرانی طرحی برای توافق ارائه کرد که به گفته البرداعی- رئیس وقت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی-، جک استرا- وزیر امورخارجه وقت بریتانیا- و جان کری- وزیر امور خارجه فعلی آمریکا- توسط دولت جرج بوش رد شد. کری پس از امضای توافق موقت هسته‌ای اعلام کرد که ایران ۱۰ سال پیش هم همین طرح را داده بود، اما دولت بوش آن را رد کرد.

با شکست آن مذاکرات، ایران غنی سازی اورانیوم را مجدداً آغاز کرد. محمود احمدی‌نژاد به ریاست جمهوری رسیده بود که آیت‌الله خامنه‌ای نظرات او را بیش از همه به نظرات خود نزدیک می‌دید. فرماندهان سپاه هم که در پیروزی احمدی‌نژاد نقش مهمی بازی کرده بودند، دوران احمدی‌نژاد را دوران سیطره سیاسی و اقتصادی خود می‌دیدند.

خامنه ای سپاه

تمام کوشش خاتمی و روحانی این بود که پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل واگذار نشود و در آژانس موضوع حل و فصل گردد. اما سیاست‌های جدید، به اضافه سخنان نابخردانه محمود احمدی‌نژاد درباره نابودی اسرائیل و ورق پاره خواندن قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل، کار ایران را به “شدیدترین تحریم‌هایی که در طول تاریخ علیه کشوری به تصویب رسیده” کشاند.

در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲، مطابق معمول، محسن رضایی و قالیباف- دو تن از فرماندهان سپاه- کاندیدا شده بودند. حسن روحانی در سومین مناظره افشا کرد که محسن رضایی در جلسات شورای عالی امنیت ملی، “ارجاع پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل را بهتر از ادامه رسیدگی به آن در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی” می‌دانسته است. این هم بخشی از درایت سیاسی فرمانده نظامی‌ای است که وارد سیاست می‌شود.

حسن روحانی کوشیده تا حدی که امکان دارد دست سپاه را از قلمرو اقتصاد کوتاه کند. دولت می‌کوشد تا هیچ پروژه جدیدی به سپاه واگذار نکنند. به همین دلیل قالیباف قراردادی چند برابر بودجه سالانه شهرداری با سپاه امضا می‌کند.

ایران تحت تحریم‌های فلج کننده اصلاً در موقعیت مناسبی قرار ندارد. با وجود تحریم‌های یاد شده امیدی به تحول اقتصادی نیست. گذشت زمان به سود طرف مقابل است، چون همه راه‌ها را به روی ایران بسته‌اند. منطقه خاورمیانه هم با مدیریت، به منطقه‌ای جنگی تبدیل شده و اوباما و دیگر مقامات آمریکا بارها گفته‌اند که فقط جنگ با داعش چند سال به طول خواهد انجامید.

در این شرایط، ایران باید بکوشد تا به عراق، لیبی و سوریه دیگری تبدیل نشود. با همه متغیرهای منفی، دوران اوباما، بهترین دوران برای توافق هسته‌ای و بهبود روابط ایران و آمریکا است. پس از اوباما، اگر هیلاری کلینتون رئیس جمهور شود، او فردی جنگ طلب بوده که نه تنها به حمله به عراق رأی داد، بلکه خواهان حمله نظامی به سوریه و سرنگونی بشار اسد شده بود. چندین بار هم به صراحت گفت که این حمله به قصد تضعیف ایران باید صورت گیرد. اگر هم یکی از جمهوری‌خواهان رئیس جمهور شود، موضعی ضد ایرانی‌تر خواهد داشت.

بدین ترتیب، گذشت زمان به زیان ایران و ایرانیان تمام خواهد شد. بهترین موعد توافق، توافق با اوباما است. همان گونه که دیدارها و گفت‌وگوهای مکرر ظریف/جان کری و عراقچی/وندی شرمن موجب نابودی اسلام و مسلمین و بی اعتباری جمهوری اسلامی نشد، دیدار و مذاکره حسن روحانی و باراک اوباما به نابودی اسلام و مسلمین نخواهد انجامید.

تجربه دخالت سپاه در سیاست و اقتصاد زیان‌های فراوانی برای ایران و ایرانیان به بار آورده است. آنان باید به وظایف حرفه‌ای نظامی‌شان در پاسداری از مرزهای ملی کشور بپردازند. نه آن که نگران باشند که با توافق قطعی هسته‌ای موقعیت سیاسی و اقتصادی شان تضعیف خواهد شد.

آیت‌الله خامنه‌ای هم باید بداند که راهبرد :

زلف آشفته او موجب جمعیت ماست/چون چنین است پس آشفته ترش باید کرد

راه به جایی نبرده و ممکن است ایران هم وضعیتی چون عراق و لیبی و سوریه و یمن پیدا کند.

ایرانیان در گام اول به ایرانی دارای امنیت احتیاج دارند که در صلح با همسایگان و دولت‌های غربی باشد. چین هم دارای یک نظام دیکتاتوری است، اما میانگین رشد اقتصادی چین در طول عمر جمهوری اسلامی ۹.۵ درصد بوده است. چینی‌ها در همین دنیای آشفته، از همه طرف سود می‌برند. صادرات خود را به آمریکا به بیش از ۴۰۰ میلیارد دلار در سال رسانده و بزرگترین طلبکار اقتصادی از آمریکا هستند. به تعبیر دیگر، دیکتاتوری جمهوری اسلامی، دیکتاتوری ناکارآمدی است که به زیان منافع ملی کشور عمل کرده و می‌کند.

اما حقیقت این است که ایران و ایرانیان با آزادی و دموکراسی و حقوق بشر قوی خواهند شد. یک نظام دموکراتیک بهتر می‌تواند از منافع ملی کشور دفاع کند. آیت‌الله خامنه‌ای که از نزدیک شاهد داستان پایان جنگ بوده و تجربه فاجعه‌بار دوران احمدی‌نژاد را هم در پیش روی دارد، اگر کوچکترین اعتقادی به منافع ملی ایران دارد، باید از راهبردهایی که با فرماندهان نظامی و انتظامی مطرح ساخته به شدت پرهیز کند. خیال‌بافی پیرامون “عمق استراتژیک نظام در منطقه” ممکن است به دامی نابود کننده تبدیل شود. (رجوع شود به مقاله “خامنه ای، آمریکا و داعش“)

جنگ ۸ ساله عراق علیه ایران بهترین منبع درس آموزی برای تصمیم‌گیری خردمندانه و شجاعانه در موقعیت مناسب است. اینک منافع مشترک بسیاری آمریکا و ایران را به هم نزدیک کرده است. از این موقعیت باید برای حل سریع نزاع هسته‌ای استفاده کرد. فرماندهان نگران سپاهی هم بهتر است که نگران امنیت مرزهای ملی باشند و تصمیم‌گیری‌های سیاسی را به سیاستمداران غیرنظامی واگذار کنند.