اوباما شارلی نیست. رئیس جمهور آمریکا در مارش همبستگی سران بیش از ۴۰ کشور جهان در پاریس حضور نداشت. نه تنها او بلکه هیچکس دیگر از مقامات ارشد آمریکا نیز در این مراسم نبودند. افکار عمومی ایالات متحده این را برنتافت. فشار انتقادها تا آنجا بود که حتی کاخ سفید هم کوتاهی در این زمینه را پذیرفت.

Je Suis Charlie

این اعتراف خوراک مناسبی برای طنز تلویزیونی “دیلی شو” و مجری آن جان استیوارت شد: «چطور آمریکا توانست غایب باشد، آن هم وقتی که نمادهای آزادی رسانه مثل روسیه آنجا بودند؟ ترکیه که روزنامه‌نگاران به زندان می‌اندازد، آنجا بود! حتی مصر … و حتی اسرائیل که کاریکاتوریست‌های فلسطینی را حبس می‌کند، آنجا بودند. مهم‌تر از همه نزدیک‌ترین هم‌پیمان ما عربستان سعودی هم حضور داشت؛ البته کمی از نفس افتاده بود، به خاطر شلاق زدن یک وبلاگ‌نویس در انظار عمومی.»

کاریکاتورهای محو

شارلی ابدو پیش از حمله تروریستی به هیئت تحریریه آن، نشریه‌ای ناشناخته در ایالات متحده بود. آمریکا کشور رعایت هنجارها (Political Correctness) است و با هجو تحریک‌آمیز و انگولک کردن مذاهب یا اقلیت‌ها میانه‌ای ندارد.

تقریبا همه موسسات رسانه‌ای بزرگ آمریکا از  ابراز همبستگی با شارلی ابدو از طریق بازنشر کاریکاتورها پرهیز کردند. دلیل این کار در درجه اول، ملاحظه سفارش‌دهندگان آگهی و مشتریان آبونمان بود. دین باکت سردبیر نیویورک تایمز به روزنامه “POLITICO” گفته است: «ما چیزهای تحریک‌آمیز غیرضروری را چاپ نمی‌کنیم.» واشنگتن پست هم خطاب به خوانندگانش اعلام کرد به طور اصولی از انتشار طرح‌ها و مطالب توهین‌آمیزی که موجب تحریک گروه‌های مذهبی شود معذور است.

سی‌ان‌ان و دیگر کانال‌های خبری هم کاریکاتورها را «شطرنجی» کردند. در گزارش‌های این کانال‌ها، کاریکاتورهایی که دست تظاهرکنندگان بود، از نمای نزدیک نشان داده نمی‌شدند. تنها رسانه‌های آنلاین “Slate” و “Harper’s Magazine” کاریکاتورهای پیامبر اسلام را منتشر کردند.

آیا آن طور که تاریخدان‌هایی مانند رابرت دارنتون در مجله ادبی “نیویورک ریویو آف بوکز” و آدام گوپنیک در “نیویورکر” گفته‌اند، “شارلی” پدیده‌ای فرانسوی و میراث‌دار ولتر (فیلسوف عصر روشنگری ۱۷۷۸-۱۶۹۴) و اونوره دومیه (نقاش و کاریکاتوریست ۱۸۷۹-۱۸۰۸) است؟ آیا شارلی مولود نبرد بین نیروهای جمهوری‌خواه، کلیسا و پادشاهی در فرانسه است؛ چیزی که بسترش هیچ‌گاه در آمریکا فراهم نبوده است؟

آرت اسپیگلمن که شهرتش به خاطر کاریکاتورهای هولوکاست است، نظر دیگری دارد. با شروع روند کاهش تیراژ نشریات چاپی در آمریکا، کاریکاتورها بی‌خطر و خنثی شده‌اند و اسپیگلمن در برنامه تلویزیونی “Democracy Now” گفته است: «آخرین چیزی که یک روزنامه می‌خواهد، تحریک کردن است، مبادا حتی یک خواننده را از دست بدهد.» نتیجه این که کاریکاتور سیاسی -اساسا اگر در آمریکا موجود باشد- تبدیل به نوعی “بامزگی” شده است. بانمک بودن یعنی آن که موضوعات سیاسی را آن‌گونه بی‌خطر دست بیندازند که اسباب مسرت‌ شوند، اما  عصبانیت کسی را برنیانگیزند.

Charlie Hebdo

مقاله‌نویس نیویورک‌تایمز، دیوید بروکس جزء اولین کسانی بود که صراحتا از «شارلی بودن» اعلام برائت کرد  و این را موضع اکثریت مردم آمریکا خواند. از نگاه بروکس، حتی اگر یک نشریه دانشجویی در آمریکا اقدام به انتشار کاریکاتورهای شارلی ابدو  می‌کرد، مسئولان چاپ آن می‌توانستند به عنوان تخطی از «رعایت هنجارها» به سرعت اخراج شوند.

بروکس می‌گوید: «آمریکایی‌ها ممکن است شهامت شارلی ابدو را به خاطر انتشار کاریکاتورهای پیامبر اسلام تحسین کنند، اما هم‌زمان، وقتی خانم آیان هیرسی علی (پژوهشگر سیاسی هلندی-آمریکایی منتقد اسلام) برای سخنرانی دعوت می‌شود، فریاد می‌زنند که تریبون را در اختیار او قرار ندهند. انزجار ما از کشتار پاریس می‌تواند بستر و موقعیتی باشد که موضع ریاکارانه خود را در مقابل شخصیت‌های بحث‌انگیز، تحریک‌کننده و هجوپرداز جامعه بازنگری کنیم و به تابوهای گفتاری پایان دهیم.»

یک بام و دو هوا

طارق رمضان هم شارلی نیست؛ البته از منظری دیگر. انتقاد این پژوهش‌گر اسلام، متوجه معیارهای دوگانه در آمریکا است. او در گفتگو با ریک مک‌آرتور سردبیر “Harper’s Magazine” گفته است: «در حالی‌ که کاریکاتورهای ضدیهودی یا ضد اسرائیلی همانند لطیفه‌های نژادپرستانه تابو هستند، مسخره کردن اسلام در سطحی وسیع از چشم‌ها پنهان می‌ماند و تحمل می‌شود.»

گلن گرینوالد (روزنامه‌نگار سابق گاردین و  همکار افشاگری‌های ادوارد اسنودن) از بنیان‌گذاران سایت “The Intercept” و “Freedom of the Press Foundation” هم در مقاله‌ای به این موضوع پرداخته است، گرینوالد با وجود مخالفت با محتوای برخی از کاریکاتورهای هجو‌آمیز، طرفدار آزادی بیان است اما نه به شیوه گزینشی و صرفا معطوف به اسلام.

این نیز صحت ندارد که شارلی ابدو همه مذاهب را به یک نسبت دست انداخته است. می‌توان گفت که سوژه محبوب این نشریه، آشکارا اسلام است. هجو، آزادی بیان و خداناباوری سکولار بهانه‌اند. نتیجه، تنفر ضداسلامی است. چرا هیچ‌کدام از مدافعان آزادی بیان و همبسته با شارلی ابدو خواهان انتشار تصاویر ضد مذهب یهود نمی‌شود؟

ممکن است در سرزمین مهاجر‌پذیر آمریکا، طنز و هجو به دلیل ملاحظات متفاوت، رام و بی‌خطر شده باشند اما واکنش‌های خشونت‌آمیز به دیدگاه‌های سیاسی در این کشور امر نادری نیستند. فرقه‌های مذهبی یا عقیدتی در تنبیه دگراندیشان هیچ ممنوعیت و مرزی نمی‌شناسند. تهدید به مرگ مخالفان اسلحه، بمب‌گذاری در کلینیک‌های سقط جنین و کافه‌های همجنس‌گرایان تا آتش زدن قرآن، شواهد این مدعا هستند.

در عین حال، سخنان نفرت‌پراکنانه شیپورچی‌های دست‌راستی مانند راش لیمبا، مجری رادیو و آن کولتر روزنامه‌نویس که در آمریکا مخاطبان میلیونی دارند، می‌تواند در اروپا “تشویش افکار عمومی” و مجرمانه تلقی شود.

تحریک‌آمیز خواندن هجو و طنز سیاسی، در کشوری که تاریخی طولانی و پر درد در برخورد با اقلیت‌ها دارد، تا حدود زیادی تسلیم در برابر خودسانسوری است. کاریکاتوری در “نیویورکر” به بهترین وجه، فضای رعایتکاری و پرهیزکاری مسلط در جامعه و رسانه‌های آمریکایی را برجسته کرده است. خواننده یک کادر مربع خالی و سفید را می‌بیند که زیر آن نوشته شده است: لطفا از دیدن این کاریکاتور سیاسی، مذهبی، فرهنگی کاملا به‌‌هنجار، با رعایت هنجارها لذت ببرید.

منبع: NZZ