ًTohidi

بسیاری از روشنفکران و منتقدان هنوز وظیفه اخلاقی و روشنگرانه خود را انجام نداده‌اند و در قبال هزینه‌ها و صدمات ناشی از پرژوه‌های هسته‌ای تا حدی مسئول هستند. البته علت اصلی قصور، نبود امنیت برای آزادی بیان، آزادی گفتگو، نفد و سنجش‌گری کارشناسانه در داخل ایران بوده است.

در تبلیغات ارگان‌های حکومتی و در گفتمان سیاسی رسمی پروژه هسته‌ای را تحت عنوان «حق مسلم ماست» یا «غرور ملی» پیوند زدند. در غیاب اطلاعات درست و همه جانبه و در غیاب بحث و سنجش‌ کارشناسانه علنی و روشنگری‌های لازم، و نیز در نتیجه تن دادن بسیاری از روشنفکران به این گفتمان، رژیم تا حد زیادی موفق شد برنامه هسته‌ای را در چارچوب عوام‌زدگی، احساسات سطحی ملی‌گرایانه و گاه «شور حسینی»، تا حد «ناموسی‌شدن» به پیش برد.

آن تعداد از روشنفکران و منتقدان دوراندیش و دلیر را که مرعوب و مجذوب این جوسازی‌ها نشده بودند، تحت عنوان خائن یا «هم‌صدا با غرب و اسرائیل» به حاشیه راندند و از مسئله هسته‌ای نوعی تابوسازی کردند. برای مثال «کمپین گفتگو در باره انرژی هسته‌ای» که در خارج از کشور از سوی «مرکز حامیان حقوق بشر» به ابتکار  شیرین عبادی و سهراب رزاقی در اکتبر سال ۲۰۱۳ آغاز به کار کرد و با حمایت چند نهاد حقوق بشری و امضاء ۳۲۳ تن از روشنفکران و کنشگران و کارشناسان وارد عرصه عمومی شد.

در داخل ایران نیز به رغم جو سرکوب و تابوسازی موجود، کسانی چون احمد شیرزاد و صادق زیباکلام به نقد و چالش برنامه هسته‌ای پرداختند. تلاش آنها این بود که جنبه‌های زیست‌محیطی، تکنولوژیکی، اقتصادی، سیاسی، و حقوقی برنامه هسته‌ای به طور علنی مورد سنجش‌ و نقد و ارزیابی کارشناسانه قرار گیرد تا مردم با آگاهی از سود و زیان آن بتوانند در تصمیم‌گیری‌ها نقش بازی کنند. اما این افراد نه تنها از سوی عوامل حکومتی مورد حمله، تهدید و تخطئه قرار گرفتند، بلکه بخشی از روشنفکران منتقد رژیم نیز به این نوع تلاش‌ها و نقدها خرده گرفته، سعی کردند آنان را با تاکید بر «همصدایی با اسرائیل» به سکوت وا دارند.

بنابراین بخشی از ما در عوام‌زدگی، تابوسازی و ناموسی کردن برنامه هسته‌ای نقش داشته‌ایم. این واقعیت تلخ ناشی از تشابهاتی است که در ذهنیت و پارادایم‌های تحلیلی بعضی از روشنفکران چپ سنتی (مذهبی و غیرمذهبی) با حکومت اسلام‌گرا وجود دارد. تشابهاتی که باید واکاوی و نقد شوند.