Behrooz Arefi

برنامه هسته‌ای حکومت اسلامی نه شفافیت داشت و نه استبداد به کسی اجازه پرسش می‌داد. این شرایط وظیفه نیروهای اپوزیسیون را چند برابر می کرد. اما، متاسفانه کمتر به تحلیلی برخورده‌ایم که سیاست‌های حکومتی را برملا و این برنامه غیرضروری (با توجه به شرایط ایران) را افشا کرده باشد. اگر نقدی خوانده باشیم، عمدتا مربوط به سال‌های اخیر و موضوع مذاکره با غرب است. نه در مورد ضرورت یا عدم ضرورت نیاز ایران به انرژی اتمی  تفسیری روشن و مستدل نوشته شده و نه با استدلال کافی  آن را رد کرده‌اند.

گفته می‌شد که تحریم‌ها پشت مردم را خم کرده‌اند که درست است، اما آیا سیاست‌های دیگر رژیم در روابط خارجی با حقوق بین‌المللی ومنافع ایران سازگاری داشت؟ آیا کسی به حد کافی در مورد صرف میلیاردها دلار در راه توسعه برنامه هسته‌ای، مطلب مستندی نوشته است؟ با توجه به دسترسی میهن ما به منابع متعدد انرژی (نفت، گاز، آفتاب و باد و….) چه نیازی به انرژی هسته‌ای کلان قیمت داریم؟

در این مورد، در داخل، زبان‌ها بسته بود و در خارج به دلایل مختلف، حرفی زده نشده است.

عده‌ای لب نگشودند، چرا که گمان می‌بردند اگر کشورهای دیگر منطقه (نظیر اسرائیل و پاکستان) به بمب اتمی مسلح‌اند، پس چرا ایران نتواند؟ عده‌ای هم به حقوق برحق هر کشوری درچارچوب منشور سازمان ملل متحد استناد می‌کردند. این امر نادرست نیست، و سیاست یک بام و دوهوا بر کل سیاست جهانی حاکم است. اما روشنفکران برای واکنش در برابر برنامه های باطل و غیرضروری جمهوری اسلامی، فقط باید از منافع مردم ایران حرکت کنند. فراموش نکنیم که حتی یک مسلسل در دست جمهوری اسلامی ، اسلحه‌ای اضافی است که علیه مردم شلیک می‌کند.

اپوزیسیون ایران متاسفانه در مدت دوازده سال کش و قوس هسته‌ای بین ایران و غرب، بیشتر سکوت کرده و از تبدیل یک امر سیاسی مهم به موضوعی برای بسیج مردمی و آگاه کردن آنان ناتوان بوده است.

هنوز هم کسی نمی‌داند که این برنامه برای مردم چقدر تمام شده است و با این بودجه، چه کارها که نمی‌شد کرد. از عواقب و زیان‌های استراتژیک و ژئو پولیتیک آن بگذریم.

جمهوری اسلامی می‌خواست، مانند پاکستان و کره شمالی و برای تضمین حیات خود، به بمب اتمی مجهز شود و در این میان، مردم ایران هزینه این سیاست غلط را پرداختند.