پنج‌شنبه سوم تیر ماه، «متینگ» نوجوان‌ها و جوان‌های مشهدی در مجتمع تجاری پروما، در نزدیکی میدان جانباز مشهد برگزار شد. تصاویر و فیلم‌های منتشر شده، جمعیت انبوهی از پسران را نشان می‌دهد.

photo_2016-06-24_09-24-55

بنا بر گزارش‌ها این گردهمایی باحضور پرتعداد نیروهای پلیس خاتمه یافت.

پیش از این نیز تجمع چند هزار نفری در غرب تهران با عنوان «میتینگ کوروش» در هجدهم خرداد خبرساز بود. این میتینگ‌ها، نگاه‌ها را به ویژگی‌های تازه‌ این نوع دورهمی‌ها جلب کرد: جمعیت زیاد و غافلگیری از رویدادی پیش‌بینی‌ناپذیر.

میتینگ، جشن، دورهمی یا برنامه. این‌ها نام‌هایی است که نوجوان‌ها و گاهی هم جوان‌ها، از چند سال پیش برای قرارهای خود در کافی‌شاپ‌، پاساژ، کوه یا پارک از آن استفاده می‌کنند. دیدارهایی که بیش‌تر از طریق اینترنت و این روزها با کمک شبکه‌های پیام‌رسان موبایل برنامه‌ریزی می‌شود.
در چند روز اخیر و با افزایش تعداد میتینگ‌ها، سیل نقد و نظر در مورد «بچه‌های نسل جدید» و به خصوص «دهه‌هشتادی‌ها»، بحث داغ رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی است.

تلاش برای فهم شرایط

در گفت‌و‌گو درباره این میتینگ‌ها، از کلمه «دهه» بیش از هر واژه دیگری استفاده و در مورد آن صحبت می‌شود، به این ترتیب که ویژگی‌های متفاوت و گاهی متضاد را به متولدین دهه‌‌های مختلف نسبت می‌دهند.

از نظر رضا کاظم‌زاده؛ روان‌شناس مقیم بلژیک، شکافی بین افرادی که در جامعه ما زندگی می‌کنند وجود دارد که شدید‌تر از تفاوت‌های معمول بین‌نسلی است. چون عدم شناخت گروه‌های اجتماعی از یکدیگر در کنار نبود ارتباطات روزمره، قضاوت کردن و برچسب زنی را به همراه دارد و این قضاوت‌ها از طرف مرد‌ها درباره زنان، مسلمان‌ها در مورد مسیحیان، فارس‌ها درباره کرد‌ها و عرب‌ها و بلوچ‌ها و … نیز دیده می‌شود. تمامی این گروه‌ها یکدیگر را بیش‌تر در رسانه‌ها می‌بینند.

رضا کاظم‌زاده
رضا کاظم‌زاده

کاظم‌زاده به رادیو زمانه می‌گوید: «تغییرات سریع شرایط، تجربه “تفاوت” را به همراه دارد در حالی که ارتباط بین گروه‌های اجتماعی ضعیف است. پس تجربه‌ای که افراد از خود و موقعیت زندگی‌شان دارند نسبت به هم بسیار متفاوت است و کسانی که متولد دهه‌های مثلا ۶۰، ۷۰ یا۸۰ هجری شمسی هستند، درک متقابلی از هم ندارند. آن‌چه که از آن به عنوان گردهمایی بچه‌های دهه هشتادی یاد می‌شود، می‌توانست در هر جامعه دیگر مساله‌ای عادی باشد، ولی جامعه ما همیشه زیر ذره‌بین است و تمامی حرکت‌ها در آن بزرگنمایی شده و خبرساز می‌شوند. حرکت‌های اجتماعی به صورت امر عجیب و غیرمتعارف جلب توجه می‌کند و از آنجا که گروه‌های اجتماعی ارتباطی با هم ندارند، برای فهم شرایط از کلیشه‌های گروه خود و بر مبنای آن‌چه خودشان تجربه کرده‌اند، دیگران را قضاوت می‌کنند. یکی از دلایل درگیری بین دهه‌ها همین است.»

پس از انتشار اخبار گردهمایی نوجوان‌ها، دیدگاه‌های مختلفی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است که می‌توان آن‌ها را به‌طورکلی به چند دسته تقسیم کرد:

  • نگاه‌های همدلانه و مثبت، در مقابل آن گفته‌هایی که رنگ و بوی سرزنش، تمسخر یا تحقیر دارند.
  • آن‌هایی که چنین گردهمایی‌هایی را کاملا سیاسی و در راستای تغییرات اجتماعی می‌دانند و آن‌هایی که می‌گویند این بچه‌ها اصلا درکی از سیاست ندارند.
  • تضاد و درگیری بر سر مسائل، طرز فکر و سبک زندگی متولدین دهه‌های ۶۰، ۷۰ و ۸۰. مطرح‌شدن دوگانه «بدبخت» و «خوشبخت».

نمونه‌هایی از نگاه کاربران شبکه‌های اجتماعی به ماجرای میتینگ‌ها:

– نوش‌ جون علم‌الهدی و جماعت پایداری که فکر می‌کردن مشهد ملک پدری‌شون شده.

– تفاوت دهه شصتی‌ها با دهه هفتاد‌ی و هشتادی‌ها، تفاوت نگاهه. دهه شصتی‌ها دغدغه‌شون اقتصاد بود اما دهه هفتاد و هشتادی‌ها، سبک زندگیه»

– کمپین نخریدن خودروی ملی با ۲۵ میلیون تومان وام شکست، من به این‌ها خوشبین‌ترم.

– دهه هفتادی‌ها و هشتادی‌ها به درستی از زندگی دهه شصتی‌ها درس گرفتند که باید زندگی خودشان را بکنند و نباید دغدغه کشور و جامعه داشته باشند.

– باور کنید یا نه، اینستاگرام تربیت این نسل رو بر عهده داره!

– دهه هشتادیا می‌رن میتینگ، دهه شصتیا می‌شینن تحلیل می‌نویسن.

– یه سری مسائل که سرش ما خیلی اذیت شدیم، اینا خیلی راحت زیرپا گذاشتن.

– الان اپوزیسیون باید دهه هشتادیا را سیاسی کنه، خوب هماهنگن.

– دهه هشتادی‌ها یک نسل بی‌خودی هستن، چون دغدغه‌شون کفش‌شونه.

– من هفتادی‌ام. راجب {راجع به} خیلی از مسائل اجتماعی موضع مشخص و فکر شده دارم. عاشقی کردن بلدم و تفریح هم زیادکرد‌م. از هیچ نسلی هم طلبی ندارم.

– به نظرم این نوع تجمعات به مناسبت پایان فصل مدرسه و امتحان می‌تونه یه دهن‌کجی باشه به مدرسه و سیستم آموزشی از کار افتاده کشور.

– دهه شصتیای عزیز طبق معمول شروع کردن به چس‌ناله بعد این ماجرای میتینگ.

– به دهه هشتادیا و هماهنگیاشون غبطه نخورید چون به اندازه این‌ سال‌های شما گرفتاری ندارند و به اندازه تینیجری شما هم کنترل نمی‌شن.

– این دسته‌گل تلگرامی‌هاست. دهه هشتادی‌ها هنوز محصل دوره راهنمایی هستند و این‌ها که رفتند کوروش محصل دبیرستان بودند که خب می‌شند دهه هفتادی.


«دهه»، توصیفی پرشاخ و برگ

بحث‌های پراکنده، شخصیت‌های جورواجوری برای متولدین دهه‌های مختلف تصویرسازی می‌کند. برای مثال، دهه شصتی‌ها: آگاه به سیاست، سختی کشیده، عمیق، اهل هنر و ادبیات و در ضمن آدم‌هایی انتزاعی و همیشه خسته که فقط حرف می‌زنند.

دهه هشتادی‌ها: باحال، عملگرا، سرخوش، باهوش و همزمان لوس، سطحی، بی‌ادب و شکننده‌.

در دایره این حرف‌ها، دهه هفتادی‌ها گاهی به حاشیه رانده می‌شوند و دهه هشتادی‌ها با دو چهره «کول» و «تباه»، در صدر مجلس نشسته‌اند.

حسین قاضیان، جامعه‌شناس مقیم آمریکا، در گفت‌و‌گو با رادیو زمانه می‌گوید که رواج مفهوم «دهه» در موضوعات اجتماعی جامعه ایران، ریشه در فرهنگ غربی دارد و در سال‌های اخیر وارد فرهنگ عمومی ایرانیان شده است.

حسین قاضیان
حسین قاضیان

او می‌گوید: «به نظر می‌رسد توافق جمعی ناگفته‌ای وجود دارد که عده‌ای خود را دهه شصتی، هفتادی یا هشتادی قلمداد می‌کنند. تا جایی که من اطلاع دارم با این که ما از عبارت دهه (مثلا دهه محرم) ‌استفاده می‌کرده‌ایم اما معیار زمانی «دهه» (برای انتساب به ده سال کامل از آغاز یک سال معین، مثلا از ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۹) در فرهنگ ما مرسوم نبوده. احتمالا بخش عمده‌ای از توجه به مفهوم «دهه»، ریشه در فرهنگ غربی دارد که از طریق فیلم، موسیقی، کتاب و تلویزیون‌های ماهواره‌ای و در این سال‌ها از طریق رسانه‌های اجتماعی وارد فرهنگ ما شده اما چون هر یک از این سه دهه زندگی پس از انقلاب هم در ذهن بسیاری از افراد ویژگی‌های متمایزی پیدا کرده‌اند، مقوله‌بندی واقعیات در این دهه‌ها یا حتی برداشت قالبی درست کردن از آن‌ها هم هوادار زیادی پیدا کرده است.»

از نظر قاضیان، ملاحظات روش‌شناختی اجازه نمی‌دهد که ویژگی‌های قابل تعمیم را به کل یا حتی اکثریت یک جمعیت نسبت دهیم. با این حال می‌توان به برخی تفاوت‌های مهم در این دوره‌ها اشاره کرد. تفاوت‌هایی که افراد به کار برنده‌ این تمایزهای دهه‌ای، برای هر دهه قائل شده‌اند: «مثلا نحوه لباس پوشیدن یا آزادی‌های رابطه بین دو جنس مخالف، راحتی داشتن یا نداشتن دوست دختر و دوست پسر یا این‌که می‌گویند آن موقع ما چه می‌خوردیم و چه می‌دیدیم و چه می‌کردیم و کجا می‌رفتیم و الان این‌ها چه می‌خورند و چه می‌بینند و …. به‌هرحال در این سه دهه تغییرات اجتماعی سریع بوده است. آدم‌های دهه ۶۰ بیش‌تر با سیاست و جنگ و درگیری‌های داخلی و خشونت و دولت درگیر بودند، اما جوان‌های امروز به نظر فارغ از آن نوع سیاست‌ورزی‌های دهه شصتی‌اند.»

به گفته قاضیان همین‌طور می‌شود به باز بودن بچه‌های دوره جدید نسبت به قدیمی‌ها یا نسبی‌گرایی آن‌ها نسبت به مطلق‌گرایی که پیش‌تر وجود داشت اشاره کرد. همچنین طلب شادی و پذیرا بودن نسبت به خارج و غرب در مقابل استقلال طلبی و ستیزه‌جویی با غرب که قبل از این می‌دیدیم قابل توجه است.

قدرت، زیر دست و پای کوچک‌تر‌ها

دو روز پس از «میتینگ کوروش»؛ میتینگ دیگری دوباره با استفاده از تلگرام و اینستاگرام در پارک «آب و آتش» برگزار شد. بعد از آن فیلم‌هایی از زد و خورد و درگیری میان شرکت‌کنندگان روی اینترنت قرار گرفت. همراه با فیلم دیگری که جمعیت خطاب به ماموران پلیس الفاظ زننده‌ای را فریاد می‌زنند. این فیلم‌ها باعث شد تا بسیاری از شهروندان، منتقد این نوع گردهمایی‌ها شوند. آن‌ها می‌گویند بچه‌های نسل جدید گروهی بی‌فرهنگ و سرکش‌اند که یکدیگر را کتک می‌زنند و هیچ نظم و قاعده‌ای را قبول ندارند.

به عقیده رضا کاظم‌زاده در این مورد، مساله بی‌اعتبار شدن قدرت مطرح است، چون نه حاکمیت، نه پدر و مادر ایرانی و نه سیستم آموزشی، اعتباری در چشم این بچه‌ها ندارند.

او می‌گوید: «از لحاظ فرهنگی، زمینه‌هایی وجود دارد که ارزش‌ها، دانش و شناخت قرار است از نسل‌های بالا‌تر به نسل‌های پایین‌تر انتقال داده شود، اما امکان انتقال به علت شرایط خاص سلب شده است. پس بزرگ‌تر‌ها در قالب پدر و مادر، استاد یا مدیر، احساس می‌کنند کوچک‌تر‌ها نسبت به دانش و تجربه آن‌ها فهمی ندارند و همین‌طور کوچکتر‌ها نیز نمی‌توانند با بزرگ‌ترهای خود ارتباط برقرار کنند و مشروعیتی برای آن‌ها قائل نیستند. کسانی که بزرگ‌تر هستند دائم احساس می‌کنند نادیده گرفته می‌شوند و در مقابل هر عملی که از پایین اتفاق می‌افتد، با شک زیاد دیده می‌شود و ظن‌برانگیر است. میان نسل‌ها و متولدین دهه‌های مختلف، بزرگ‌تر و کوچک‌تر، مرکز‌نشین و حاشیه نشین و …، در تمام این میدان‌ها روابط نزدیک به روابط موازی با هم تبدیل شده است.»

تجمع و دوست‌یابی، کارکردهای جانبی پارک و مرکزخرید

اغلب رسانه‌ها و مطبوعات داخل ایران در تحلیل‌های خود درباره گردهمایی‌های تابستانی نوجوانان در هایپراستار کوروش و پارک آب و آتش، روایت مشترکی دارند:
«تجمع نوجوانان نوعی دورهمی بود، جشنی برای پایان امتحانات خرداد و رها شدن از فصل مدرسه. آن‌ها آمده بودند تا هوایی بخورند و با هم‌سن و سال‌های خود دیدار کنند. گردهمایی‌ها نه سیاسی بود و نه اقدامی براندازانه. بیان مطالبه شادی و نشاط بود و تلاشی برای تخلیه هیجان و گواه ظهور نسلی‌ نو در جامعه ایران.»

حسین قاضیان اما می‌گوید باید به تاثیر توسعه فضاهای شهری، مراکز خرید و پارک‌های بزرگ بر زندگی روزمره و تحولات سیاسی-‌اجتماعی توجه کرد. به اعتقاد او فضاهای شهری جدید امکانات کالبدی جدیدی برای تجمعاتی از نوع میتینگ‌ها فراهم می‌کنند.

قاضیان می‌گوید: «به طور خیلی خلاصه؛ مراکز خرید، الگوبرداری از مراکز معمول در جاهای دیگر جهان‌اند و کمابیش با‌‌ همان محتواهای مادی پر می‌شوند و کارکرد اولیه‌شان هم عمدتا مشابه است. اما در غیاب مراکز فعالیت‌های جمعی آزادانه در کشور ما، این مراکز به فضایی برای این قبیل فعالیت‌ها هم تبدیل شده‌اند و کارکردهای جانبی پیدا کرده‌اند؛ از دوست‌یابی گرفته تا تجمعاتی از این دست.»

اما صفحه‌ای که در اینستاگرام میتینگ‌های تهران را هماهنگ می‌کند، وعده داده‌ که به زودی جشن‌های دیگر و آب‌بازی برگزار کنند. صفحه‌های دیگری در شبکه‌های اجتماعی هم برای برنامه‌ریزی در دیگر شهرها فعال شده‌اند. شرکت‌کنندگان میتینگ پرومای مشهد از این خوشحال‌اند که «پرچم مشهدی‌ها بالا رفته» و تهرانی‌ها دیگر نمی‌توانند ادعا کنند شلوغ‌ترین جشن را داشته‌اند. حالا باید دید نوجوان‌ها و جوان‌های دیگر شهرها هم هوس میتینگ می‌کنند یا نه؟