تا همین چند سال پیش انتشار خبر یک خودکشی در ایران می‌توانست مردم را مبهوت کند، موضوع بحث‌های دوستانه و خانوادگی بشود و همین‌طور دهان به دهان بچرخد تا به همه‌جا برسد. اما حالا تقریبا روزی نیست که خبر مربوط به انواع خودکشی‌ها را در رسانه‌های فارسی نبینیم. این روزها خودکشی هم به اتفاقی روزمره تبدیل شده است.

khodkoshi-3

در یک ماه اخیر، دو خواهر نوجوان در محله جنت‌آباد تهران با پریدن از بالای یک ساختمان به زندگی خود خاتمه دادند: دو دختر نوجوان در محله جنت‌آباد تهران خودکشی کردند

پیش از آن هم دو پسر جوان در یاسوج در تصمیمی مشترک و در کوه‌های اطراف شهر خود را حلقه آویز کردند.

میزان خودکشی و اقدام به آن همواره یکی از مهمترین شاخص‌های بهداشت روانی افراد هر جامعه و نشانه‌ای از میزان سلامت عمومی است. افزایش خودکشی‌ در سراسر ایران، همراه با تنوع سنی و اجتماعی آدم‌هایی که با مرگ خود خواسته به زندگی خود پایان می‌دهند، موجب شده تا مساله «شیوع خودکشی»، به پرسشی جدی تبدیل شود.

این‌که میل به خودکشی و انجام آن در گروه کثیری از جوانان و حتی دانش‌آموزان مدرسه‌ای فراگیر شده، گویای این است که مردم به‌ شکل جدی از مشکلات سلامت روان رنج می‌برند.

آن‌ها که می‌میرند

در مورد زمینه‌هایی فردی و اجتماعی منجر به خودکشی و نگاه جامعه نسبت به کسی که خودکشی می‌کند، با رضا کاظم‌زاده، روان‌شناس مقیم بلژیک گفت‌وگو شده است.

Reza-Kazemzadeh1
رضا کاظم‌زاده

کاظم‌زاده به رادیو زمانه می‌گوید: «کم و بیش یک سوم خودکشی‌ها در شرایط خاص روی می‌دهند. مثل فردی که کارش را از دست می‌دهد، نوجوانی که با شکست عشقی دردناکی مواجه شده یا فرزندی که به‌طور ناگهانی والدینش را از دست می‌دهد. خصوصیات شخصیتی و میزان توانمندی‌ها یا شکنندگی‌های فردی نیز موثر است. افرادی که از بیماری‌های روانی رنج می‌برند یا در دوران کودکی در شرایط بد و محیط‌های ناامن زندگی کرده‌اند به‌طور کلی در رویارویی با مشکلات صبر و تحمل کمتری دارند و بیش‌تر اقدام به خودکشی می‌کنند.»

به گفته رضا کاظم‌زاده از حدود ۲۰ سال پیش برخی از محققان از عوامل ژنتیکی نیز سخن می‌گویند، با این‌ حال عوامل ژنتیکی به تنهایی یعنی بدون مشارکت عوامل اجتماعی، شرایط خاص یا وضعیت شخصیتی نمی‌توانند اقدام به خودکشی را توضیح دهند و در اکثر موارد ترکیبی از عوامل گوناگون نامبرده شده موثر هستند.

یافته‌های تحقیقی که باعنوان «رابطه خودکشی با ویژگی‌های شخصیتی و رویدادهای زندگی» در تابستان ۱۳۸۸ و در مجله علوم رفتاری چاپ شده است، نشان می‌دهد افراد مبتلا به اختلالات شخصیت اضطرابی، خودشیفته و غیراجتماعی، بیش از دیگران اقدام به خودکشی می‌کنند و برخلاف تلقی رایج نه فقر و بیکاری بلکه رخدادهای منفی زندگی، سرزنش و تحقیر و درگیری شدید با خانواده، بیش‌ترین میزان احتمال خودکشی را فراهم می‌کند.

افسردگی، فرهنگ سنتی و جامعه دینی

خودکشی یکی از نشانه‌های آشکار کاهش امید به زندگی است. در چند سال گذشته آمارها حکایت از بالا رفتن نرخ رکود اقتصادی، فقر، بیکاری، ناامیدی و دیگر آسیب‌های اجتماعی در ایران داشته‌اند.

tristezza-sadness-1543184

از نظر رضا کاظم‌زاده افرادی که خودکشی می‌کنند ویژگی‌های رفتاری به‌خصوصی از خود نشان می‌دهند که یکی از مهم‌ترین آن‌ها افسردگی است.

او می‌گوید: «در بیش‌تر موارد، افرادی که اقدام به خودکشی می‌کنند پیشاپیش علائم بیماری افسردگی همچون کاهش اعتماد و عزت نفس در فرد، خستگی بیش از حد و پایدار، به‌هم خوردن نظم در غذا خوردن، خوابیدن و سایر کارکردهای اصلی و روزانه را از خود نشان داده‌اند. برخی از افراد پیش از اقدام به خودکشی گوشه‌گیر و عزلت‌طلب می‌شوند و روابط‌شان را با دنیای بیرون کاهش می‌دهند.»

در این میان سنت‌های فرهنگی و باورهای دینی نقش ویژه‌ای در پیشگیری یا تشویق به خودکشی دارند.

فرهنگ اجتماعی رایج در ایران، کسی را که خودکشی می‌کند فردی ضعیف و شکست خورده می‌داند. اسلام و مکتب شیعه هم در برخورد با خودکشی بسیار سخت‌گیر هستند و آن را حرام می‌دانند، چرا که باور دارند تنها خدواند مالک جان انسان‌هاست و میان خودکشی(انتحار) و کشتن دیگران فرقی وجود ندارد.

کاظم‌زاده اما نقش مذهب و سنت در رابطه با خودکشی را از زاویه دیگری مطرح می‌کند.

از نگاه او دین و سنت‌ خودکشی را در همه شرایط امری مذموم و نابخشودنی می‌دانند اما در بیش‌تر موارد برای بازداری فرد از خودکشی از احساس شرم کمک می‌گیرند.

رضا کاظم‌زاده: «بنده خدا هیچ کجا نمی‌تواند خود را از نگاه خدای خود مخفی نگاه دارد. برای فرد مومن، احساس شرم در برابر خدا و البته عقوبتی که برای فرد خودکشی کننده در نظر گرفته شده عامل بازدارنده است. در سنت‌های فرهنگی ما نیز وضع به همین‌گونه است. منتهی در عرف اجتماعی، نگاه جمع و گروه‌های اجتماعی فرد، جای نگاه خدا را گرفته‌اند. فردی که خودکشی می‌کند در اصل “آبروی” خانواده و گروه‌های اجتماعی خود را به خطر می‌اندازد. در این حالت نگاه جمع و عواقب عمل فرد برای خانواده است كه احساس شرم ایجاد می‌کند. این نقش بازدارندگی دارد.»

به گفته این روان‌شناس، در جامعه کنونی ما اعتقادات دینی و نظام خویشاوندی و اجتماعی شدیدا با بحران روبه‌رو شده‌اند و این دو مکانیزم دیگر مانند گذشته موثر نیستند: «می‌توان گفت نگاه و حضور اين “دیگری” به مثابه عنصر بازدارنده، اکنون اعتبار و مشروعیت گذشته‌اش را از دست داده و نقش موثری در رابطه میان فرد با خود يا محيط بازی نمی‌کند. هر چند در مقابل، فرد همچنان از قدرت بسیاری برخوردار است.»

برزخ دوره گذار

تحقیقات پژوهشگران اجتماعی نشان می‌دهد ایران دارای رتبه بالایی از خودکشی‌های ناهنجار است: آن نوع از خودکشی‌هایی که علت آن مدرن‌ شدن جامعه، تغییر سریع ارزش‌ها، پیچیده شدن روابط بینافردی و گروهی، همراه با فقدان محتوای جدید برای تمامی این تغییرات است. از این شرایط به‌ عنوان «دوره گذار» هم یاد می‌شود.

اما به‌ باور کاظم‌زاده دوره گذار، توصیف‌گر موقعیتی است که جامعه از فرم‌های سنتی گذشته و فاصله گرفته است، اما هنوز به وضعیت متعادل و پایدار جدیدی دست نیافته است و تبعات چنین شرایطی را می‌توان در همه زمینه‌ها مشاهده کرد.

او درباره تاثیر این وضعیت بر پدیده خودکشی می‌گوید: «جامعه ما از آنجایی که راه خروج قابل قبولی برای عبور از بحران پیدا نکرده در درون این بحران اتراق کرده است. یعنی به زندگی کردن در بحران، نه به‌مثابه امری گذرا و موقتی، بلکه به مانند امری ثابت و دائمی خو گرفته است. در این شرایط، بحران به جای این که مرحله‌ای باشد برای گذر از وضعیتی به وضعیت دیگر، به قاعده اصلی زندگی برای افراد بی‌شماری در اجتماع تبدیل شده است.»

به این ترتیب و بر اساس گفته‌های کاظم‌زاده، معضلاتی از قبیل خودکشی را نیز باید در کادر چنین شرایطی فهمید. دین و سنت‌های فرهنگی (مثلا آبروداری)، نه تنها در بسیاری از موارد دیگر کارآمد نیستند بلکه گاهی حتی بر شدت و حدت مشکل می‌افزایند: «به‌ عنوان نمونه با این‌که در میان بخش مهمی از طبقات متوسط و جوان ما، اعتقادات دینی و همین‌طور مناسبات خویشاوندی سست شده‌اند و به‌ مانند گذشته عمل نمی‌کنند، احساس شرم در برابر “دیگری” که گاهی ناخودآگاه است، همچنان باقی مانده است. این احساس علی‌رغم آن كه بنیادهای اعتقادی خود را از دست داده، اما همچنان به شيوه‌ای ناخودآگاه عمل می‌کند و موجب کاهش احساس عزت و اعتماد به‌ نفس می‌شود و در چنين شرايطی حتی می‌تواند تمایل به خودکشی را افزایش بدهد. تغییر در امور اغلب ناخودآگاه مثل شرم، نیاز به تربیت متفاوت از دوران کودکی دارد و ایجاد تغییر در آن بسیار دشوارتر از ایجاد تغییر در اعتقادات دینی یا عرفی است.»

قربانی، «خطاکار» است با این‌که نیاز به کمک دارد

در برخی کشورها از جمله کانادا، هلند، نروژ و آمریکا (در برخی از ایالت‌ها)، امکان خودکشی تحت شرایط خاص و با همکاری پزشک برای کمک به بیماران مبتلا به بیماری‌های لاعلاج، قانونی است و تحت عنوان «حق پایان دادن به زندگی» به رسمیت شناخته می‌شود؛ البته برای کسانی که در صورت زنده ماندن درد و رنج بیش‌تری تحمل می‌کنند.

در قوانین ایران این مساله قانو‌ن‌نگاری نشده، مشارکت و کمک به خودکشی دیگران نیز جرم محسوب می‌شود. علاوه بر این، افکارعمومی نسبت به کسانی که خودکشی می‌کنند ذهنیت خوبی ندارد و معمولا پس از مرگ هم دست از قضاوت کردن آن‌ها و خانواده‌های‌شان بر‌نمی‌دارد.

در مورد نگاه‌ جوامع مختلف به حق فردی شهروندان برای خودکشی، جوامع فردگرا با جوامع گروه‌گرا تفاوت‌های عمیقی دارند. در کشورهایی با فرهنگ غالب فردگرایانه، احساس مسئولیت جمعی در برابر ناهنجاری‌های اجتماعی بیش‌تر از اجتماعات گروه‌باور و جمع‌بنیاد است.

رضا کاظم‌زاده: «بودلر معتقد بود که به حقوق بشر، حق “رفتن” یعنی خودکشی کردن را نیز باید اضافه کرد. این به‌ معنای تشویق یا حتی تایید خودکشی افراد نیست، بلکه نشانگر تغییری مهم در نگاه جوامع فرد‌بنیاد به موضوعی مانند خودکشی است. در جوامع غربی برخلاف جامعه ما، سال‌هاست که دیگر خودکشی جرم محسوب نمی‌شود و فرد خودکشی کننده به‌جای آن که فردی خاطی که قواعد دینی یا اجتماعی را زیر پا گذاشته تلقی گردد، انسانی شکننده و نیازمند به کمک تلقی می‌شود. جامعه نیز به‌جای این که از فرد در برابر عمل و کردارش حساب پس بگیرد، خود را موظف می‌داند تا در برابر این‌گونه رویدادها واکنش نشان دهد و به کمک بشتابد.»

به گفته کاظم‌زاده در این حالت قضیه درست عکس آن چیزی‌ست که در جامعه ما اتفاق می‌افتد. وقتی «فرد» خودکشی می‌کند، این «جمع» (خانواده، دوستان، نظام آموزشی و…) است که خود را به پرسش می‌گیرد و سعی می‌کند بفهمد چه کمبودها یا ضایعاتی در اجتماع موجب چنین اقدامی شده است:‌ «در جامعه جمع‌بنیاد ایران اما وقتی جزیی در برابر کل (خدا) یا فردی در برابر جمع (خانواده یا گروه‌های اجتماعی) دست به عملی نامتعارف می‌زند، باید به‌تنهایی مسئولیت آن را نیز برعهده بگیرد. در این مورد فرهنگ به‌ ناگهان شدیدا فردپندار می‌شود. این موضوع تنها در مورد افرادی نیست که خودکشی می‌کنند و در موارد دیگری مانند زنی که مورد تجاوز قرار گرفته یا فردی که معتاد شده نیز صادق است: در همه این موارد به قربانی در درجه نخست به‌عنوان فرد خطا‌کار نگاه می‌شود.»

به این ترتیب برای کاستن از چنین برداشت‌هایی، آموزش، کنار زدن تابوها و ایجاد بحث و گفت‌و‌گو همراه با بالا بردن حساسیت جمعی، می‌توانند به‌طور موثری برای مقابله با این پدیده، به‌خصوص در میان نوجوانان و جوانان، به کار گرفته شوند.

نقش نمایش خشونت و آموزش همگانی در خودکشی

به‌تازگی دادگاهی در ایران، علیرضا افخمی کارگردان سریال «پنج کیلومتر تا بهشت» و مصطفی پورمحمدی، مدیرپخش شبکه سه صدا و سیما را در پرونده خودکشی یک پسر ۱۲ ساله، مقصر دانسته است. اتهام آن‌ها این است که بدون اعلام اخطار تصاویر نامناسب برای کودکان، محتوایی را از تلویزیون پخش کرده‌اند که باعث شده یک نوجوان در یک خودکشی تقلیدی، خودش را با شال گردن دار بزند: مدیر شبکه سه سیمای جمهوری اسلامی به دادسرای جنایی احضار شد

معمولا بسیاری از تماچیان مراسم اعدام در خیابان‌ها و اماکن عمومی هم کودکان و نوجوانان هستند:

هادی شریعتی، حقوقدان و فعال حقوق کودکان، در گفت‌و‌گویی با خبرگزاری کار ایران (ایلنا) در تاریخ هجدهم مرداد ۹۵، «ترس اخراج از مدرسه و تقلید از صحنه اعدام» را از جمله دلایل شیوع خودکشی در میان کودکان و نوجوانان می‌داند. از نگاه او، فراگیرشدن خودکشی نتیجه همه چالش‌ها و مسائل حل نشده حقوق کودک در ایران است.

برخی از کارشناسان رواج خشونت در جامعه و به‌ روز نبودن نظام آموزشی برای کمک به شهروندان در حل مسائل و مشکلات زندگی را از دیگر دلایل شیوع خودکشی در جامعه می‌دانند.

نازلی ابراهیمی، مدرس و مشاور سازمانی، مقیم مالزی، معتقد است بهبود نظام آموزش همگانی و آموزش دادن مهارت‌هایی چون حل مساله، تفکر انتقادی و فنون مذاکره در مدارس، در کاهش گرایش به خشونت و رفتارهای پرخطر مانند خودکشی نقش به‌ سزایی دارد.

Nazli-Ebrahimi-160x160
نازلی ابراهیمی

ابراهیمی به رادیو زمانه می‌گوید: «اگر این مهارت‌ها در برنامه آموزشی رسمی کودکان و نوجوانان گنجانده شود تاثیرات قابل توجهی در تمام زندگی آن‌ها خواهد گذاشت، چون نوجوانان با فراگیری مهارت‌هایی مانند حل مساله بهتر می‌توانند به تعریف درستی از مشکلات زندگی برسند و در نهایت برای مقابله با مشکلات روش‌های متنوع‌تری برخواهند گزید. این امر در طولانی مدت موجب افزایش اعتماد به‌ نفس و انعطاف‌پذیری دو چندان می‌شود و از مشکلات ارتباطی نیز می‌کاهد. ریچارد مندل، روان‌شناس آمریکایی در مقاله‌ای که در مجله بین‌المللی ارتباطات کودک و نوجوان چاپ کرده، ضمن انتشار نتیجه تحقیقات ۲۰ ساله خود، فراگرفتن مهارت‌های حل مساله، خویشتن‌داری و درونی‌سازی باورهای ضدخشونت در دوران نوجوانی و کودکی را سه عامل مهم کاهش رفتارهای پرخطر در بزرگسالی می‌داند. در بسیاری از مدارس کشورهای پیشرفته در کنار درس‌های معمول مانند علوم پایه مهارت‌هایی از این دست نیز به کودکان و نوجوانان آموزش داده می‌شود تا جامعه‌پذیری نوجوان تسهیل شود و به فرآیندهای هویت‌یابی و بلوغ آن‌ها کمک کنند.»

ایران جامعه‌ای جوان و در حال رشد است اما با در نظر داشتن اوضاع اقتصادی، محدودیت‌های اجتماعی و شرایط ناپایدار زندگی روزمره، مشخص نیست که میل به مرگ و نابود کردن خود به جای زندگی کردن، تا چه میزان افزایش بیابد.

با افزایش شمار خودکشی‌ها در میان گروه‌های مختلف اجتماعی، بیم آن می‌رود که جامعه کم‌کم نسبت به این موضوع بی‌تفاوت شود.