امیر محمد بهرامینوا – هفتهی گذشته سینمای ایران دورهی زایش خبرهای ریز و درشت بود. از حکم جعفر پناهی گرفته تا اسامی فیلمهای رسیده به دبیرخانهی جشنوارهی فجر. بااینهمه بهنظر میرسد هنوز زمان گرفتن خبرهای گلدرشتتر نرسیده است؛ خبرهایی که روی دیگر سکهی بیتدبیری سینمای ایران را آشکارتر کند.
یک: غیبت تمام فیلمسازان نسل اول و البته چند نسل دیگر در جشنوارهی ۲۹
امسال و در حالیکه حضور فیلمسازان جوان و نسل انقلاب اسلامی در بیست و نهمین جشنوارهی فیلم فجر پررنگ و قابل توجه است، نسل اول غایبان این رویداد هنری هستند. بیست و نهمین جشنوارهی فیلم فجر موقعیتی ویژه دارد، از یک سو میتوان نتیجهی سیاستگذاریهای فرهنگی و هنری دولت دهم را در این دوره دید و از سویی دیگر میتوان نتایج برنامهریزیهای معاونت سینمایی و گروه همراهش را ارزیابی کرد.
بررسی اجمالی جشنوارهی فجر از حضور فیلمهایی جذاب و متنوع و فیلمسازان مطرح خبر میدهد؛ چهرههایی که کارنامهی هنریشان در سالهای پس از انقلاب۵۷ شکل گرفته است. نسل اول فیلمسازانی که فعالیت هنری را در سالهای پیش از پیروزی انقلاب آغاز کردند و بسیاری از آنها با موج نوی سینمای ایران همراه و همگام بودهاند در این جشنواره غایب هستند. بهمن فرمانآرا، بهرام بیضایی، خسرو سینایی، ناصر تقوایی مدتهاست که در جشنوارهی فیلم فجر حضور ندارند، در حالیکه این چهرهها بارها در این جشنواره مورد توجه قرار گرفته و ستایش شدهاند. از سوی دیگر با اعلام اسامی فیلمهایی که فرم حضور در جشنواره را پر کردهاند، در کمال تعجب نامهای مشهوری که فیلم آمادهی نمایش دارند، غایب هستند. اینها همان فیلمسازانیاند که بعضاً باب میل رؤسای فعلی نیستند و اگر غایب نباشند احتمالاً آقایان خوشحال میشوند. اصغر فرهادی معروفترین نام غایب است و ابراهیم حاتمیکیا، مسعود کیمیایی، تهمینه میلانی، رسول صدرعاملی و عبدالرضا کاهانی دیگر غایبین جشنوارهی ۲۹ هستند. با این اوصاف اگر جشنوارهی ۲۹ به اتفاق ویژهای تبدیل شود، باید بسیار تعجب کرد.
دو: کسانی را به عمد وارد عرصه نقد کردند که نقد را بیاعتبار کنند
احمد طالبینژاد حتماً معرف حضورتان هست. همان مدیر مسئول و سردبیر مجله فرهنگی هنری «هفت» که با درایت (!) مسئولان وزارت فخیمه ارشاد به توقیف رفت و الان از آن تنها نامی مانده است برای مرور خاطرات. اما طالبینژاد تجربهی مفید نقدنویسی بسیار دارد. او در پی سخنان حسین فرحبخش دربارهی منتقدان در گفتوگویی گفته است: «قدرت نقد در حال حاضر نسبت به دههی ۶۰ و ۷۰ بسیار متفاوت است. واقعیت این است که در آن دوره هر منتقدی دیدگاه خاص خودش را داشت و بر مبنای دیدگاه، سلیقه و حتی گرایشاش در مورد فیلمها قضاوت میکرد، به همین دلیل تماشاگر تکلیفش با یک منتقد روشن بود، اگر این منتقد میگفت مثلاً این فیلم خوب است و از آن دفاع میکرد، تماشاگر هم آن را تأیید میکرد. برای اینکه به این منتقد اعتماد داشت و این اعتماد متقابل وجود داشت. این مسئله ناشی از آن بود که منتقد در وهلهی اول به خودش و بعد نسبت به سینما تعهد داشت و اینگونه نبود که هر چیزی که به ذهنش میرسد را بنویسد فقط به صرف اینکه صفحهاش پر شود و پول بگیرد. امروز وقتی به برخی از منتقدان جوانتر نگاه میکنیم، اصلاً بهجا نمیآورید که این آدم چه میگوید! حرف حسابش چیست؟ چه نوع سینمایی را میپسندد، از چه جور فیلمی خوشش میآید؟ اساساً از نظر او چه فیلمی مطلوب است؟ همهی این مسائل فقط بستگی دارد به میزان رفاقتی که منتقد با فیلمساز دارد و احیاناً مقدار پولی که از تهیهکننده یا کارگردان گرفته است. بنابراین نمیشود این منتقد را بهجا آورد. برخی از این دوستان نزدیک به یک دهه است که در عرصهی نقدنویسی وارد شدهاند، اما هنوز نمیشود فهمید که سلیقهشان چیست؟ چه میخواهند بگوید؟ و علاوه بر این نوشتههایشان پر از واژههای لمپنی است. به نظر من از مقطعی کسانی را به عمد وارد عرصهی نقد کردند برای اینکه مقولهی نقد را بیاعتبار کنند و این اتفاق هم متأسفانه افتاد. این افراد سلیقهها را پراکنده کردند و جهت خوبی را که نقد فیلم داشت تغییر دادند و کار را به جایی رساندند که در حال حاضر ما دچار اغتشاش فکری شدیم. این اتفاق عمدی بوده و اتفاقی نبوده است، چرا که وقتی موقعیت این چند نفر را بررسی میکنیم، میبینیم از نظر سیاسی از چه جاهایی سر درمیآورند.
سه: خط آفساید جعفر پناهی تعیین شد!
خبر حیرتانگیز هفتهی گذشته که همه را حیرتزده کرده است، حکم ناجوانمردانهی جعفر پناهی و محمد رسولاف است. اینکه میگویم همه، دقیقاً «همه» است؛ یعنی همهی فیلمسازان مهم جهان. بیانصافی در این حکم تا آنجاست که خود پناهی تا چند روز از حکمش شوکه بود. شش سال زندان بخورد توی سرشان. بیست سال کار نکردن و خروج از کشور؟! «همه جا تبعید میکنند، اینجا ممنوعالخروج!» پس یعنی پناهی چطور باید زندگی کند؟ اصلا خط آفسایدش کجاست؟! همه صدایشان درآمد و بعد از همه فیلمسازان ایرانی بالاخره. پس از حدود ده روزی که از صدور این حکم میگذرد، فیلمسازان ایرانی هم دست بهکار شدند و واکنش نشان دادند. رییس هیأت مدیره و سخنگوی خانهی سینما از دیدار تعدادی از سینماگران با «محمد جواد لاریجانی» ـ رییس ستاد حقوق بشر قوه قضاییه ـ در ارتباط با حکم جعفر پناهی خبر داد.
«فرهاد توحیدی» یکی از سینماگران حاضر در این نشست دربارهی این دیدار گفت: «در دیدار سینماگران، از احکام صادره برای جعفر پناهی و محمد رسولاف ـ کارگردانان سینما ـ ابراز نگرانی کردند.»
وی در پاسخ به اینکه کدام یک از هنرمندان در این دیدار حضور داشتند، گفت: «خانم رخشان بنیاعتماد و آقایان محمد مهدی عسگرپور، مدیرعامل خانه سینما، سیدرضا میرکریمی، کمال تبریزی و پرویز پرستویی در این دیدار حضور داشتند.»
توحیدی دربارهی موارد مطرح شده در این جلسه توضیح داد: «سینماگران با اشاره به تأثیرات منفی این احکام و سوءاستفادهی عناصر ضدانقلاب از احکام صادره و با توجه به اینکه با اعتراض وکلای جعفر پناهی و محمدرسولاف، پروندهی آنان در مرحله تجدید نظر است، مساعدت برای حل و فصل این پرونده را خواستار شدند.»
سخنگوی هیأت مدیره خانهی سینما در ادامه افزود: «همچنین بر این موضوع تأکید کردیم که شأن هنر بالاتر از آن است که به دام بازیهای سیاسی بیافتد، بنابراین از آقای لاریجانی خواستیم که در بررسی چنین پروندههایی از نظرات کارشناسان سینما استفاده کنند و تا آنجا که ممکن است، چنین مواردی از طریق شورایهای داوری و صیانت خانهی سینما حل و فصل شود.»
فرهاد توحیدی در بخش پایانی این گفتوگو گفت: «محمد جواد لاریجانی نیز طی سخنانی با تأکید بر اصل استقلال قضات، برای بررسی و تجدید نظر در پرونده پناهی و رسول اف قول مساعدت دادند.»
چهار: برادر جان، برلین که فجر نیست!
اما بشنوید از معاون بانمک رییس جمهور و رییس سینمای ایران در حال حاضر، یعنی آقا جواد شمقدری که بدجوری سعی میکند همه را با کارهایش بخنداند و انصافاً با این کاری که خدمتتان عرض میکنم توانست بالاخره ما را هم بخنداند:
شمقدری معاون سینمایی وزارت ارشاد در پی درخواست مدیر جشنوارهی فیلم برلین برای حضور جعفر پناهی در این جشنواره اعلام کرد: «با توجه به وضعیت قضائی و احکام صادره در خصوص آقای پناهی در حال حاضر چنین امکانی وجود ندارد.»
در نامهی مدیر کل غرب اروپا به وزارت امور خارجه که به پیوست آن، نامهی سفارت جمهوری اسلامی ایران در آلمان به همراه تصویر دعوتنامهی آقای کسلیک، مدیر جشنوارهی بینالمللی فیلم برلین (برلیناله) جهت شرکت آقای جعفر پناهی در جشنوارهی مذکور بهعنوان یکی از اعضاء هیئت داوران، برای بررسی و اعلام نتیجه به معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارسال شد، جواد شمقدری در پاسخ به این درخواست اعلام داشت: «با توجه به وضعیت قضائی و احکام صادره در خصوص آقای پناهی در حال حاضر چنین امکانی وجود ندارد و تا دادگاه تجدید نظر نمیتوان هیچ اظهار نظر قطعی کرد، در ضمن در صورتی که مدیران جشنواره راغب هستند میتوانند از حضور سینماگران خوب ایرانی همچون کیارستمی، جوزانی، بحرانی، فرهادی، مجیدی، حاتمیکیا، طالبی، صدر عاملی، راعی و شورجه بهعنوان داور دعوت نمایند.»
یکی نیست به این برادر بگوید جشنوارهی فیلم برلین که جشنوارهی فجر نیست که ملک طلق حضرتعالی باشد و هر جور دوست داشته باشید، فیلمسازان و داورانتان را انتخاب کنید. برلین بر خلاف فجر آبرو و اعتبار دارد و شما اگر صد سال دیگر بدوید به گردش هم نمیرسید برادر.
پنج: برای بستن سینما لازم نیست سالنها را به آتش بکشند
مدیر عامل جدید خانهی سینما که دو سال دیگر در سمتش ابقا شده است، هنوز از راه نرسیده، برای مدیران دولتی سینما شمشیر کشید. محمدمهدی عسگرپور گفت برای بستن سینما لازم نیست سالنها را به آتش بکشند، کافی است آنقدر مشکلات زیاد شود تا خود آدمهای سینما به جان هم بیفتند تا کل سینما نابود شود.
مدیرعامل خانه سینما درمورد انتخابات جدید خانهی سینما گفت: «یکی دیگر از نکات مثبت این دوره این بود که جریان صنفی میخواهد با بالاترین سطح مدیران وارد گفتوگو شود، اما این اتفاق نمیافتد و مشکلات بروز میکند.»
محمدمهدی عسگرپور افزود: «بعضی از دوستان در سخنان خود گفتند، هیئت مدیره بعدی با این گفتوگوهای پر از عصبیت چگونه تعامل خواهند کرد، هرچند که به نظر من عصبیتی وجود نداشت بلکه تندگویی در مقابل تندگویی بود. وقتی من نامهی پاسخ وزیر محترم را مینوشتم، اصلاً عصبی نبودم بلکه میدانستم که باید تند بنویسم.»
او ادامه داد: «برخی تصور میکنند این دیالوگها موجب شده بودجهی خانهی سینما قطع شود، اما از نظر من قطع شدن بودجه هیچ ربطی به نامهی من نداشت زیرا حصر مالی و تضییقات بودجهای از دی ماه سال گذشته آغاز شده بود و ما در نامههایی به وزیر در دی ماه و بهمن ماه گزارش کردیم و خواستار پادرمیانی شده بودیم. البته اگر چنین نمیشد دلیل دیگری برای کارشان پیدا میکردند. من اما به جای استقلال مالی از تقویت بنیه مالی خانهی سینما استفاده میکنم؛ اینکه ما به شدت به بودجهای وابسته بودیم و روزی باغبانی که امروز بر این باغ گماردهاند جلوی آب را گرفت، به هر دلیلی فکر کرد اختلافی حتی بالاتر از اختلاف سلیقه در ادارهی سینما و در حد اختلاف ایدئولوژیک وجود دارد، او با این کار لطفی بزرگ کرده، زیرا ما بعد از پشت سرگذاشتن این روزهای سخت از وابستگی به این بودجه رهایی پیدا میکنیم.»
شش: اکبر دباغ، میرحسین موسوی نیست
تا اینجای کار کاملاً مشخص شده است که فیلم تازهی مسعود دهنمکی که تصاویرش را در گزارشهای قبلی دیدید، قرار است به ماجرای انتخابات ریاست جمهوری بپردازد و محمد رضا شریفینیا و رضا رویگری هم نقش نامزدهای ریاست جمهوری را بازی میکنند. در این میان برخی سایتها نوشتند رویگری قرار است با این نقش شخصیت میرحسین موسوی را هجو کند و او را به تمسخر بگیرد. اما رضا رویگری اخبار منتشر شده را تکذیب کرد. رضا رویگری گفت: «هیچ کدام از اخبار منتشر شده، صحت ندارد و تمام اخباری که با تیترهای مختلف در این زمینه به چاپ رسیدهاند، تنها زاییده ذهن خودشان است و تنها براساس شنیدههایی که هیچ منبع معتبری هم نبودهاند، تیتر شدند.»
وی در ادامه عنوان کرد: «قصد ما از ساخت اخراجیهای۳ تولید یک کار کمدی بوده که به یکسری ماجراهای انتخاباتی کاندیداها در فضایی که اصلاً مشخص نیست در ارتباط با چه موضوع و چه مکانی است بپردازیم. حتی زمانیکه برای اولین بار در پشت صحنه میخواستم فضای اینکار را به یک انتخابات مشخص نسبت بدهم، آقای دهنمکی عنوان کرد که نباید به انتخابات خاصی اشاره کنیم.»
رویگری فضای بخشی از اخراجیهای۳ را که در آن ایفای نقش کرده، اینگونه وصف کرد: «فضای این کار هیچ ارتباطی به انتخابات ریاست جمهوری ندارد. من حتی از لغاتی که در این سیاستبازیها عنوان میشود، هیچ اطلاعی ندارم، چون اصلاً آدم سیاسی نیستم. تا جاییکه من در این فیلم بازی داشتم، فضای رقابتی این کاندیداها در یک ستاد انتخاباتی به هیچ ارگان، نهاد و هیچ حزب و یا گروه خاصی مربوط نمیشود. من در اینکار برخلاف اخبار منعکسشده در رسانهها، کاندیدای ریاست جمهوری نیستم و از هیچ سیاستی برای پیاده کردن این موضوع استفاده نکردم. من نقش شخصیت خاصی را بازی نمیکنم و حتی هیچ اشارهای هم به جریانات سیاسی و انتخابات کاندیدای ریاست جمهوری نداشتم.»
رویگری درباره کاراکتر اکبر دباغ در اخراجیهای۳ گفت: «اکبر دباغ کاراکتر سادهای دارد که هر نامزد انتخابی میتواند در هر موضوعی داشته باشد. این شخصیت با یک شناسنامه و خصوصیات اخلاقی خاص، در کار حضور دارد و جزو یکی از کاندیداهای انتخاباتی است. اما باز هم میگویم که این انتخابات هیچ ارتباطی به انتخابات ریاست جمهوری ندارد.»
وی در پایان به احترام متقابل در جامعهی انسانی اشاره کرد و گفت: «من بهعنوان یک انسان تحت هیچ شرایطی به خودم این اجازه را نمیدهم که بخواهم به کسی توهین کنم. حتی برای کسانی که در این جامعه کار خدماتی میکنند بهعنوان یک انسان، ارزش زیادی قائلم. اما برخی از این دوستان با انتشار اخبار ساختگی، به ما بیاحترامی میکنند. این را هم میگویم که اگر قرار بود. احترام متقابل نیاز جامعه انسانی است که متأسفانه برخی از دوستان به این مسئله بیتوجه هستند.»
هفت: کیهان نوشت؛ دولت آمریکا با اکران «ملک سلیمان» مخالفت کرد
در این دوره و زمانه همه متوهماند، حتی آقای تهیهکنندهی ملک سلیمان. روزنامهی کیهان نوشت: «دولت آمریکا با اکران فیلم ایرانی ملک سلیمان به کارگردانی شهریار بحرانی در آن کشور مخالفت کرد. تهیهکنندهی فیلم ملک سلیمان با اعلام خبر اکران این فیلم در امارات، سوریه و مصر در آیندهی نزدیک، با اشاره به مخالفت آمریکا با اکران فیلم در این کشور گفت: آمریکا میخواهد سیطرهی فرهنگی و فکری خود را که از طریق فیلمهای تاریخی هالیوود به مردم این کشور القا کرده، حفظ کند. مجتبی فرآورده در گفتوگویی با الجزیره با اشاره به اینکه فیلم براساس روایتهای اسلامی و قرآنی ساخته شده و با روایتهای تورات از حضرت سلیمان متفاوت است، تأکید کرد: این یکی از دلایلی است که خشم بسیاری از شرکتهای هالیوودی که یهودیان بر آن سیطره دارند را برافروخته است. وی همچنین دربارهی اکران فیلم ملک سلیمان در تالار سینمای کشورهای عربی گفت: فیلم ملک سلیمان پس از ترجمه و دوبله در سه ماه آینده، در امارات، سوریه و مصر اکران خواهد شد.»