Opinion-small2

حسن روحانی در آخرین روزهای پاییز در حضور عده‌ای از مقامات دولتی سندی را با عنوان «منشور حقوق شهروندی» امضاء کرد. این منشور که ضمانت اجرایی ندارد، بعد از سه سال وعده انتشار آن، به صرف این عرضه شده تا ملت حقوق خود را بشناسند و برای رسیدن به این حقوق تلاش کند.

منشور حقوق شهروندی − در ۱۲۰ ماده و ۲۳ بخش − قرار است تا ایده‌آل حقوق بشر، همچنین حقوق فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شهروندان کشور را تبیین کند. شهروند البته در این منشور تعریف نشده است، و مثلا نمی‌دانیم بهایی‌ها هم شهروند به حساب می‌آیند یا نه. همچنین دیگر ساکنین کشور، همانند پناهندگان، مسافران و دانشجویان دیگر کشورها در این حقوق شامل نشده‌اند.

ولی در شرایط کنونی، یک شهروند چقدر از این حقوق که پیش‌تر در دیگر اسناد حقوقی کشور، به جمله فصل سوم قانون اساسی آمده‌اند، بهره‌مند می‌شود؟

rohani-1

بیایید به یک مثال خیالی فکر کنیم:‌ به یک حسن روحانی دیگر فکر کنیم که در کودکی، متوجه شد بدنش با جنس درونی‌اش تطبیق نمی‌کند.

حسن روحانیِ تراجنسی، آدم اهل قانون و مدارا و اهل گوش کردن به توصیه‌های آدم‌های بزرگتر بود. برای همین رفت و از مقامات اجازه گرفت و‌ چندین ماه را پیش روانشناسان موردنظر آنان گذراند.

بعد از آنکه در تمامی آزمون‌های پزشکان، تراجنسی شناخته شد، حسن روحانی پیش قاضی رفت، اجازه مکتوب او را گرفت و جلسات درمانی‌اش را شروع کرد. بعد چندین مرتبه زیر تیغ جراحی رفت.

بعد از اینکه بدنش با جنس درونی‌اش دقیقا طبق قوانین داخلی ایران یکی شد، دوباره پیش یک قاضی رفت، اجازه مکتوب گرفت و بر اساس آن، مدارک شناسایی تازه‌ای برابر جنس فعلی‌اش، یعنی یک فرد مذکر، دریافت کرد.

حسن روحانیِ تراجنسی، در مقابله با منشور حقوق بشر آقای رییس‌جمهور چه می‌گوید؟

توضیح اینکه تمامی عبارت‌های در گیومه آمده، از متن منشور حقوق شهروندی گرفته شده‌اند. نام فاطمه و توضیحات زندگی حسن، از زندگینامه حسن روحانی اقتباس شده‌اند.

حسن روحانی قبل از شروع درمان دولتی

نه، حسن روحانی پیش از آنکه درمانی را شروع کند، متوجه شده است به عنوان یک شهروند، «از کرامت انسانی و تمامی مزایای پیش‌بینی شده در قوانین و مقررات به نحو یکسان بهره‌مند» نیست، چون او یک تراجنسی است.

چرا برابر نیست؟‌ چون به سختی و با مشقت و بدون همراهی نظام آموزش و پرورش فهمید که تراجنسی یعنی چه و فهمید قوانین و مقررات از او چه می‌خواهند.

حسن با نام فاطمه در یک خانواده متوسط در شهرستان سرخه استان سمنان زاده شده بود. پدرش، یک بازاری معمولی و مذهبی و مادرش خانه‌دار بود. خود حسن، تحصیلات مرسوم را گذرانده بود.

برخلاف آنچه امروز در منشور حقوق شهروندی آمده، او «حق دسترسی به اطلاعات» را تجربه نکرد. چون دسترسی «به اطلاعات عمومی» در زمینه گرایش و هویت جنسی در ایران به شکلی آزاد وجود ندارد.

او در کودکی البته متوجه تفاوت خودش با بقیه شده بود، ولی حق نداشت «به اطلاعات مناسب با سن خود دسترسی داشته باشد» و بداند این تفاوت او با بقیه یک موضوع حقیقی است،‌ اشتباهی به خاطر کارها و گناه‌های خودش نیست و جای نگرانی ندارد، کلی راه برای زندگی آینده‌اش باز است.

در کودکی‌اش بدجوری به خاطر رفتارها و عادت‌های پسرانه‌اش سرزنش شده بود و هم در فامیل و هم در مدرسه، کلی به او می‌خندیدند و او را با نام‌هایی می‌خواندند که حتی امروز هم دلش نمی‌خواهد نه آنها را به خاطر بیاورد، نه می‌خواهد این نام‌ها را هیچ‌وقت در هیچ‌ زمان دیگری بر هیچ انسان دیگری بخوانند.

امروز که حسن به متن منشور حقوق شهروندی نگاه می‌کند، دلش می‌گیرد که این بند شامل زندگی او نشده بود و نمی‌داند چرا بقیه این‌قدر به خودشان حق می‌دانند تا به شکل‌های مختلف علیه او دست به قلدری،‌ فحاشی و زورگویی بزنند:‌

«حق کودکان است که صرف‌نظر از جنسیت به‌طور خاص از هرگونه تبعیض، آزار و بهره‌کشی مصون و از حمایت‌های اجتماعی متناسب از جمله در حوزه سلامت، مراقبت در مقابل بیماری‌های روحی، روانی و جسمانی و خدمات بهداشتی و درمانی برخوردار باشند.»

در جوانی‌اش بود که به کمک اینترنت توانست دوستانی شبیه به خودش پیدا کند و تجربه‌های آنان را داشته باشد. در حقیقت، اطلاعات افراد دیگر به او کمک کرد تا راه تطبیق جنسیتش را طی کند و از فاطمه به حسن برسد.

چون در ایران «بدون مستند قانونی صریح،» انواع محدویت‌ها «مانند فیلترینگ، پارازیت، کاهش سرعت یا قطعی شبکه» پدیده‌‌هایی معمول هستند، او به‌سختی توانسته بود اطلاعاتی را که از دیگران دریافت کرده بود، با واقعیت دانش و اطلاعات علمی مطابقت بدهد.

بعدها حسن فهمید که چقدر در جزئیات اشتباه کرده بود و اینکه چند تغییر کوچک می‌توانست به او اجازه بدهد چقدر آسوده‌خاطرتر تصمیم بگیرد و راه و مسیر آینده‌اش را انتخاب کند.

حسن روحانی در حین درمان‌های دولتی

حسن البته با تمامی سختی‌ها، توانسته بود راه خودش را پیدا کند و آدم حرف گوش‌ کنی هم بود، به حرف مقامات دولتی گوش کرده بود و هرچه خواسته بودند، همه را کامل انجام داد.

فقط هنوز هم نگاه از بالای این مقامات را نمی‌فهمد و نمی‌داند چرا همیشه وحشت داشت وقتی سراغ یکی از جلسه‌های درمانی‌اش می‌رفت یا پیش قاضی می‌رفت که متلکی بارش کنند و جلوی رویش به او بخندند.

حسن در طول ماه‌های درمان‌های مختلف که از یک سو نظام بدنش را متفاوت می‌کرد و از سویی دیگر صورت‌حساب‌های سنگینی برایش به همراه آورده بود،‌ به این فکر می‌کرد که یک روزی تمام مواردی به حقیقت تبدیل بشوند که در متن منشور آمده:

«شهروندان از حق زندگی شایسته و لوازم آن همچون آب بهداشتی، غذای مناسب، ارتقای سلامت، بهداشت محیط، درمان مناسب، دسترسی به دارو، تجهیزات، کالاها و خدمات پزشکی، درمانی و بهداشتی منطبق با معیارهای دانش روز و استانداردهای ملّی، شرایط محیط زیستی سالم و مطلوب برای ادامه زندگی برخوردارند.»

حسن البته خوش‌شانس بود که پول کافی داشت تا بتواند جراحی‌ها را یکی پس از دیگری انجام بدهد. مگر نه در بین دوستان و آشناهایی که در گذر روند درمان پیدا کرده بود، کم نبودند افرادی که به خاطر هزینه‌های درمان، به تن‌فروشی مجبور می‌شوند.

او هم البته مثل بقیه دوستانش همیشه نگران آینده بود،‌ اینکه بعد درمان چه می‌شود. بخصوص حالا که خانواده اجازه به او داده بودند تا جنسش را با واقعیت درونی‌اش تطبیق بدهد، ولی به خاطر حفظ آبرو، یک فاصله بین او و بقیه فامیل و دوستان خانوادگی انداخته بودند.

حسن روحانی بعد از تطبیق با جنس درونی

حالا حسن روحانی دیگر فاطمه نیست، یک فرد مذکر است. با جنس درونی‌اش تطبیق یافته. ولی مجبور شده از خانه‌اش بلند بشود، چون صاحبخانه قبول نکرده فاطمه، حسن بشود. پیدا کردن خانه هم برای هیچ‌کسی بعد از گذران چندین سری عمل جراحی و درمان سنگین، راحت نیست و حسن هم استنثا نیست.

منشور «حق مسکن» برای تمامی شهروندان قائل شده، ولی حمایتی ویژه از افراد آسیب‌پذیرتر جامعه معین نکرده است. حسن بعد درمانی سخت و چندین جراحی سنگین، مجبور شد خانه عوض کند.

منشور ثبت کرده که «حق شهروندان است که آزادانه و بدون تبعیض و با رعایت قانون، شغلی را که به آن تمایل دارند انتخاب نمایند و به آن اشتغال داشته باشند. هیچ‌کس نمی‌تواند به دلایل قومیتی، مذهبی، جنسیتی و یا اختلاف‌نظر در گرایش‌های سیاسی و یا اجتماعی این حق را از شهروندان سلب کند.» ولی در واقعیت چه می‌شود؟

در واقعیت، حسن مجبور شده از تمامی موقعیت‌های کاری فاصله بگیرد که به گذشته‌اش مربوط هستند. نمی‌تواند از شبکه دوستان و همکاران و آشناهای گذشته استفاده کند، چون جامعه آموزش مناسب در زمینه افراد تراجنسی ندیده است. برای همین حسن می‌ترسد سراغ گذشته برود و در شرایط آسیب‌پذیر کنونی، در معرض آزارهای کلامی بقیه قرار بگیرد.

درست است که منشور ماده‌های گوناگونی در «حق رفاه و تامین اجتماعی،» همچنین «حق اقتصاد شفاف و رقابتی» منتشر کرده است، ولی حسن اطمینان خاطر ندارد حالا، بعد از گذراندن تمامی خواسته‌های مقامات دولتی و کسب مدارک شناسایی با جنس تطبیق یافته‌اش، شهروندی برابر دیگران باشد.

در گذر این فرآیند، خانواده، جامعه، مقامات دولتی، مذهب، سنت و فرهنگ کشور آنچنان به او ضربه زده‌اند که زمان می‌برد تا او بتواند مثل یک انسان برابر با بقیه جامعه، به این فکر کند که «آرامش، شادابی و امید به آینده‌ای بهتر، خودسازی معنوی و توان‌افزایی اجتماعی، برخورداری از زندگی امن و آرام، داشتن فرصت و امکان برای همراهی بیشتر با خانواده، تفریح، ورزش و گردشگری حق هر شهروند است.»

بعد از انتشار منشور حقوق شهروندی

حسن روحانی منشور حقوق شهروندی را در آخرین روزهای پاییز منتشر کرد تا برابر آن، ملت بتواند به حقوق بشر، همچنین حقوق اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مناسب‌تری دست پیدا کند. حسن روحانی ولی می‌تواند یک شهروند ایرانی باشد، ولی تراجنسیتی باشد، یا همجنس‌خواه یا دوجنس‌گرا باشد.

کافی است یکی از این واقعیت‌ها بر زندگی حسن روحانی سایه بیافکند تا نه تنها به اندازه یک شهروند ایرانی از حداقل امکانات و حقوق بهره‌مند نشود، بلکه در شرایطی به شدت آسیب‌پذیر قرار بگیرد.

منشور حقوق شهروندی حقی برای هویت جنسی و گرایش جنسی معین نکرده است. دو مرتبه از واژه جنسیت اسم برده شده، ولی حسن روحانی، اگر تراجنسیتی بود، اندوهناک به متن این منشور می‌نگریست. او برای تک به تک کلمه‌های ۱۲۰ ماده این منشور خاطره‌های تلخ برای بازگویی داشت.

وقتی به منشور شهروندی فکر می‌کنید، به این فکر کنید که جامعه، سنت و مذهب از روی ناآگاهی چه با فرزندان و شهروندان خودش می‌کند. خواه آنان دگرجنس‌خواه باشند یا همجنس‌خواه؛ چه آنان زن باشند چه مرد؛ چه تحصیل‌ کرده باشند چه بیسواد؛ چه فقیر باشند و چه ثروتمند؛ جامعه، سنت و مذهب با شهروندان خود در ایران چه کار می‌کند.

خود شما چه خاطره‌هایی دارد تا در زمان خواندن این منشور به یادشان بیافتید؟

در همین زمینه:

تمام مطالب «زمانه» در مورد «منشور حقوق شهروندی»

بخش «دگرباشان»