در چهار روزی که از ثبت نام نامزدهای ریاست جمهوری در ایران می‌گذرد، ستاد انتخابات وزارت کشور در تهران به عرصه‌ای برای ثبت‌نام شهروندان با خواسته‌هایی متعارف و گاه نامتعارف تبدیل شده است: نامزدی که وعده پرداخت ۱۰۰ هزار دلار به هر ایرانی را داده بود، یک فرد معمم با موهای آشفته‌‌ که از زیر عمامه بیرون زده بود و به سودای قانونی کردن خرید و فروش تریاک در ایران نامزد شد، نامزدی که به خاطر شباهتش با لیونل مسی، فوتبالیست سرشناس به فکر ریاست جمهوری در ایران افتاده بود، مردی با کراوات قرمز و ذهنی ناهنجار و نامنظم و زنانی که آمده بودند با ثبت نام در ستاد انتخابات، اعتراضشان را به مفهوم رجل سیاسی اعلام کنند و در آن میان «عباس آقا» با سبیل از بناگوش دررفته و موهای مجعد فلفل‌نمکی و پیرهن سفید و کت و شلوار مشکی به شیوه گنده‌لات‌های رسمی و رسمیت‌یافته سال‌های اخیر در تهران.

یکی از نامزدهای دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران

در این میان یکی از «شگفتی‌های» روز سوم مردی بود با پلاکاردی که روی آن نوشته شده بود: «به نام خداوند گرازهای مظلوم».

آیا این صحنه‌آرایی‌ها اعتراضی‌ست به شورای نگهبان و مفهوم «رجل سیاسی»؟ آیا می‌توان چنین صحنه‌هایی را جلوه‌ای‌‌ از دموکراسی در ایران اسلامی در نظر آورد؟

و این پرسش هم باقی‌ست در آشفته‌بازار انتخابات، شعار «با نام خدای گرازهای مظلوم» حامل چه پیامی‌ست؟ دوستی به من پاسخ داد:

«نه از برجام حرف می‌زند، نه توی دهان این و آن می‌زند و نه وعده‌ای می‌دهد. دلش به حال گرازهای مظلوم می‌سوزد و به نام آنها می‌آغازد، آن هم در حکومت اسلامی که همه چیز به نام خداست.»

یک قطعه عکس شش در چهار

مطابق اصل ۱۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران رییس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد این شرایط باشند انتخاب گردد: «ایرانی‌‏الاصل، تابع ایران، مدیر و مدبر، دارای حسن سابقه و امانت و تقوی، مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور.»

اصل ۱۱۵ قانون اساسی اما نگفته است که کسانی که برای احراز مقام ریاست جمهوری ثبت نام می‌کنند، می‌بایست الزاماً دارای شرایط یاد شده باشند. اصل شناسنامه ، کارت ملی و یک قطعه عکس شش در چهار کفایت می‌کند.

در نخستین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران در سال ۱۳۵۸، ۱۲۴ نامزد ثبت نام کرده بودند که از آن میان ۹۶ نامزد در روز انتخابات با یکدیگر رقابت کردند. در دومین دوره که با عزل ابوالحسن بنی‌صدر در سال ۱۳۶۰ برگزار شد، از بین ۷۱ داوطلب فقط ۴ نفر در انتخابات شرکت کردند. در انتخابات ۱۳۶۰ برای نخستین بار شورای نگهبان فعالیت خود را به عنوان یک نهاد نظارتی آغاز کرد که همه آن «گرازهای مظلوم» را از صحنه انتخابات دور نگه دارد. دور از انتظار نبود که محمد علی رجایی با ۹۰ درصد از آرا در این انتخابات پیروز شد. سران نظام راهکاری مؤثر برای مهندسی آرا یافته بودند.

در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران به گزارش رسانه‌های داخلی تا لحظه نوشتن این قلم‌انداز بیش از ۱۰۴۵ نفر داوطلب ثبت‌نام کرده‌اند. با کمی اغماض می‌توان گفت که حدوداً در ایران متقاضیان ریاست جمهوری ده برابر شده است. آیا نسبتی میان مشکلات مردم با تقاضا برای احراز مقام ریاست جمهوری وجود دارد؟

آیا می‌توان گفت افزایش متقاضیان ریاست جمهوری در ایران نمایانگر بحران «رجل سیاسی» است؟ این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که در جهان و به ویژه در سرزمین انقلاب‌زده‌ای مثل ایران «رجل» چه در عرصه‌های سیاسی و چه در عرصه‌های مدنی و فرهنگی معنایی که برای مثال در زمان قاجاریه و در دوران پهلوی اول را داشت از دست داده است. اکنون چه کسی می‌تواند ادعا کند جزو رجال است؟ احمدی‌نژاد؟ روحانی؟ «آیت‌الله قاتل»؟

شورای نگهبان و «افراد متفرقه»

در هر حال آنچه که در ۳۰ سال گذشته، به تدریج در عرصه‌های فرهنگی اتفاق افتاده و ما را به دوران قلم‌آشوب کنونی رسانده، ظاهراً در عرصه سیاسی هم رخ داده است: همه می‌خواهند رئیس جمهور باشند: برای همه آن گرازهای مظلوم و همه آن گنده‌لات‌های رسمی و آخوندهای چرک وافوری و همه آن برادران دوقلوی همنام شناسنامه به دست و همه آن دختران و زنان جوانی که سهم خود را از جامعه می‌جویند.

احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان ثبت نام «افراد متفرقه» در ستاد انتخابات را با حرکت ماشین دودی مقایسه کرده که هوا را تیره می‌کند و اعضای شورای نگهبان را به زحمت می‌اندازد. محسن رضایی، فرمانده پیشین سپاه و ناصر مکارم شیرازی نیز دل خوشی از ثبت‌نام «متفرقه‌ها» ندارند. صدای امام جمعه شیراز هم امروز درآمد.

اما آشفته‌بازار ثبت‌نام‌ها و آشفته‌حالی شهروندان ممکن است به نقیض خود بدل شود و به یک معنا دودش به چشم خود مردم برود. به نخستین دوره انتخابات ریاست جمهوری اگر بیندیشیم، پی می‌بریم که شورای نگهبان، نظارتش بر انتخابات را مدیون همین آشفته‌بازار است.

آیا صحنه آشفتگی صحنه‌آرایی‌‌ست؟ چه اهمیتی دارد. مهم این است: در ایران، از انقلاب به این سو همه می‌خواهند «شاه» باشند. اگر نشد، ریاست جمهوری هم کفایت می‌کند.