انتخابات در جمهوری اسلامی بی معنی و مضحک است.

  • در کشوری که ‌همه احزاب مخالف از چپ تا راست ممنوع‌اند،
  • در کشوری که افراد به خاطر فعالیت نویسندگی و هنری خارج از چارچوب رژیم (نمونه: نویسندگان کشته شده در جریان قتل‌های زنجیره‌ای) و یا اظهار نظر انتقادی معمولی (نمونه: فروهرها) تأمین جانی ندارد و ممکن است نیمه شب مأموران وزارت اطلاعات بیایند و آنان را مثله کنند،
  • در کشوری که هیچ روزنامه مخالف حکومت اجازه انتشار ندارد و تصور انتشار آن را هم نمی‌شود کرد،
  • چپ‌ها و مخالفان را طی یک دهه تمام ، دهه شصت، قتل عام کرده و حتی در خارج از ایران، آنها را ترور کرده اند (نمونه: میکونوس)،
  • در کشوری که زنان، افغان‌ها، سنی‌ها، یهودی‌ها، مسیحی‌ها، بهائی‌ها و…. اجازه کاندیدا شدن ندارند و مرتب مورد پیگرد و آزار و اذیت و تبعیض قرار دارند (بهائیان که خونشان مباح است و از اینکه زنده اند باید خدا را شکر کنند)،
  • در کشوری که مردم از معمولی‌ترین و پیش پا افتاده‌ترین حقوق محروم‌اند، زن را به زور در کیسه‌ای به اسم حجاب کرده‌اند و برای کنترل رفتارش در همه جا مأمور گذاشته‌اند، کارگران‌ از حق شکل صنفی مستقل برای دفاع از مزد و کار خود محروم‌ اند،
  • در کشوری که جناح حاکم در پهنه قدرت اجازه نمی‌دهد جناح مغلوب نفس بکشد،
  • در کشوری که در پرونده هر مسئول گذشته و حال رژیم، شکنجه و قتل چند مخالف و یا مردم معمولی نهفته است،
  • در کشوری که “معظّم له” از قبل تعیین می‌کند از میان جناح‌های رژیم چه کسی بیاید و چه کسی نیاید و پس از “استعلام” از وزارت اطلاعات و سپاه و…، نوبت شورای نگهبان می‌شود تا از میان جناحها و باندهای رژیم برحسب منویات ” آقا” باصلاحیت‌ها را مشخص کند،
  • در کشوری که بعد از همه این فیلترها نوبت به سپاه و باندهای نظامی و اطلاعاتی مخوف می‌رسد تا انتخابات را بنابر خواست جناح حاکم و “آقا” مهندسی کنند،

صحبت از “انتخابات” توهین به شعور مردم است.

جناح‌های حکومتی و انتخابات

محمود قزوینی، فعال سیاسی چپ

انتخابات در جمهوری اسلامی، حتی یک انتخابات آزاد میان جناح‌ها و باندهای حکومتی نیست. آرایش و تجدید آرایش جناح‌ها عموماً خارج از دایره انتخابات و بر اساس توازن قوا میان جناح‌ها و معامله و بند وبست میان آنها رقم می‌خورد. بعد از رد صلاحیت همه خودی‌هایی که می‌توانند توازن قوا را به ضرر جناح حاکم و ولی فقیه به هم بزنند، و پس از تمهیدهای لازم برای تقلب، نوبت به رأی مردم می‌رسد.

رژیم این بار، در حالی که از جناح اصلاح طلب موسوی و کروبی در حصرند و خاتمی ممنوع الفعالیت، ممنوع التصویر و ممنوع السفر است، دارد ” انتخابات” برگزار می‌کند.

هر چه به دست آمده، نتیجه مبارزه و نافرمانی مردم بوده است. خود اصلاح طلبان حکومتی، یعنی همان کسانی که وظیفه خود را مهار مردم می‌دانند، محصول جانبی این مبارزه هستند.  بدون مبارزه و فشار مردم اصلاح‌طلبی نیز در کار نبود.

جناح غالب می‌داند که جناح مغلوبِ اصلاح‌طلب، کاملاً مطیع اوست و به همه زورگویی‌های او گردن می‌نهد. این رویه را جناح‌ها در جمهوری اسلامی راز پایداری ” نظام” می‌دانند. تبعیت از ولایت فقیه در میان جناح‌ها یک هنجار اساسی و یک رکن پایداری نظام اسلامی است. طرف را ممنوع التصویر و ممنوع السفر می‌کنند، اما اعتراض نمی‌کند. شخصیت‌های اصلاح‌طلب دستگیر شدند، وادار به اعتراف تلویزیونی شدند، در سلول انفرادی حبس شدند، اما آنان همچنان بر طبل وحدت و آشتی میان خود می‌کوبند. قدرت و منافع “همه با هم” به هم گره خورده است. کوچکترین مقاومت جناح مغلوب و نپذیرفتن زور و تعدی و تقلب نسبت به خودش، مانند سال 88 فرصت را برای دخالت و اعتراض مردم باز می‌کند. این را خرفت‌ترین‌هایشان هم خوب می‌دانند.

سیر تحولات در ایران به ضرر جناح غالب است. ظاهرا باید جناح مغلوب در ایران قدرتمند تر شود، اما جناح غالب به درستی این سیر را با سرعت گرفتن تحولات تند برای نابودی رژیم یکی می‌داند. برای همین، ضمن زدن جناح مغلوب و تضعیفش، آن  دسته را مطیع کرده و به کار می‌گیرد.

جناح غالب توانست در سیر این زدن‌ها و تضعیف کردن‌های اصلاح طلبان، جناح میانی در درون رژیم را تقویت کند و اصلاح طلبان را به زیر میانی مرکز بکشاند.  روحانی محصول این روند بود. چه در سیاست خارجی و چه در سیاست داخلی ” نظام” به جناح مرکز احتیاج داشت.

با وجود اینکه آرایش و تجدید آرایش جناح‌های رژیم عموما خارج از دایره انتخابات صورت می‌گیرد، باز انتخابات بخشی از روند تثبیت آرایش و یا تجدید آرایش در رژیم است و به آن ظاهرا مهر مشروعیت نیز می‌زند. در دنیای امروز، آنهم در یک کشور 80 میلیونی و با سابقه انقلاب‌ها و جنبشهای اجتماعی، نمی‌توان مانند شیخ قطر و عربستان حکومت کرد.  جناح‌های حکومتی بنا به امر ولی فقیه و با زور و قلدری به خط نمی‌شوند. این جناح‌ها دارای قدرت مادی هستند، سهم‌خواهی می‌کنند، دارای استراتژی‌های مختلف در پاسخ به مسائل گوناگون هستند، از سیاست خارجی گرفته تا معضلات سیاسی داخلی و اقتصادی و برخورد به اعتراضات جامعه. از این نظر عرصه انتخابات یک عرصه نبرد میان جناح‌های حکومتی است، نبردی که بعضاً تند می‌شود.

مردم و انتخابات

رابطه مردم با انتخابات مسئله‌ای است به نسبت پیچیده. مردم ایران عموماً توهمی به انتخابات و رژیم ندارند. اگر یک انتخابات واقعا آزاد در ایران برقرار شود، رأی مردم یک “نه”ی بزرگ به جمهوری اسلامی خواهد بود. حکومت سکولار، جدایی دین از دولت و برچیده شدن همه قوانین و مقررات اسلامی، یک مطالبه محوری و گسترده میان مردم ایران است.

همین امروز هم مردم با زیر پا گذاشتن قوانین تحمیلی، از مقابله با حجاب اجباری گرفته تا برافراشتن آنتن‌های بشقابی، رژیم را به ستوه آورده‌اند. اعتراض مدنی مردم گسترده است.  مردم خواهان آزادی‌های سیاسی گسترده، رفاه، و عدم دخالت دولت در زندگی خصوصی‌شان هستند.

اما تا زمانی که مردم توان انداختن رژیم را ندارند، بخش‌هایی از مردم به کسانی که فکر می‌کنند ممکن است بهبودی جزئی در وضع آنها ایجاد کنند، رأی می‌دهند. کارگر بیکار و مقروضی که با بی‌خانمانی و کابوس هر روزه مواجه است، ممکن است با وعده شغل و یارانه رأی دهد؛ زنان و جوانانی که با ستم و تعدی هر روزه مواجه هستند، ممکن است با وعده کاهش فشار و جمع کردن گشت ارشاد دل به انتخابات ببندند. اینها تأیید رژیم نیستند، بلکه دلالت بر مطالبات مردم دارند. هم حکومت و هم مردم می‌دانند که پشت رأی به خاتمی در سال ۷۶ و رأی به موسوی و کروبی در سال ۸۸،  “نه به جمهوری اسلامی” نوشته بود. اما شکی در این نیست که این رأی در ضمن رأی به افراد و جناح‌هایی از رژیم است و به این معنا مشروعیت و فرصت برای رژیم می‌خرد، و مردم را از نظر روحی و روانی ضعیف کرده و به گدایی نزد جناحهای حکومتی می‌فرستد.

مردم باید خارج از انتخابات و خارج از جناح‌های حکومتی اهدافشان را دنبال کنند. زمان انتخابات، زمانی که رژیم بندها را کمی شل می‌کند، جناح‌ها در افشای یکدیگر و رو کردن پته یکدیگر مسابقه می‌گذارند و مردم را به “قضاوت” فرامی‌خوانند. این زمان فرصت خوبی است برای طرح مطالبات و اعتراض به اشکال مختلف، از جمله در میتینگ‌های انتخاباتی ( مانند آن دانشجویی که در دانشگاه بابل در میتینگ انتخاباتی میرحسین موسوی او را در برابر پرسش درباره قتل عام سال ۶۷ نهاد، پرسشی که انعکاس جهانی یافت).

طرح مطالبات و اعتراضات مردم را نیرومندتر می‌کند. بدون اعتراض مستقلانه، هیچ تضمینی برای هیچ گونه بهبودی در زندگی مردم وجود ندارد. نه گشت ارشاد با “رای دادن” جمع شد،  نه ول شدن آنتن‌های بشقابی حاصل پیامد انتخابات بود؛ با “رأی دادن”، نه اعتصابات کارگریِ “حرام” حلال شد، نه حجاب اجباری به “بدحجابی” و فشن تبدیل شد. هر چه به دست آمده، نتیجه مبارزه و نافرمانی مردم بوده است. خود اصلاح طلبان حکومتی، یعنی همان کسانی که وظیفه خود را مهار مردم می‌دانند، محصول جانبی این مبارزه هستند.  بدون مبارزه و فشار مردم اصلاح‌طلبی نیز در کار نبود.

اعتراضات و نافرمانی مدنی هر روزه، هم موجب بهبود در زندگی مردم می‌شود هم زمینه را برای قدرتمندی آنان در مقابل رژیم فراهم می‌کند. زمان انتخابات برای مردم می‌تواند بهترین فرصت برای اعتراض‌های گسترده و طرح مطالباتشان باشد. چگونگی آرایش باندهای رژیم هم با این اعتراضات و فشار آن به نفع مردم و مبارزه آنها تغییر می‌کند.


در همین زمینه

نظرسنجی درباره کاندیداهای نظام برای انتخابات ریاست جمهوری

موضع سیاسی و منش و جهان‌بینی این کاندیداهای نظام برای انتخابات ریاست جمهوری را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

بیشتر بخوانید، در صفحه ویژه انتخابات