نگارنده با دولت حسن روحانی در برخی مسائل مهم اختلاف نظر دارد. این مسائل عبارت‌اند از: سیاست دولت در مورد سوریه، مسئله رفع حصر، برخی سیاست‌های اقتصادی در مورد طبقات فرودست که بدون توجه به مبانی عدالت اجتماعی انجام شده‌اند، انتخاب برخی وزرای ضعیف، عدم استفاده از ظرفیت نیروهای دموکراسی‌خواه در ساختار دولت (برخی از افراد که در دولت روحانی صاحب منصبی در رده‌های مختلف شده اند، من جمله برخی مناصب وزارت امور خارجه، از منظر لیاقت در میان ایرانیان در درجه چندم قرار دارند)، انفعال و عقب نشینی در برابر اصولگرایان تندرو (که در مناظره‌های اخیر تلویزیونی روحانی هم خودش را نشان داد، تاحدی بر خلاف رویکرد معاون اول او اسحاق جهانگیری) و مواردی از این دست. ولی من، به رغم این نقدها، شخصاً بسیار امیدوارم حسن روحانی رئیس جمهوری شود. دلائل اصلی خودم را در ذیل خواهم آورد.

حسن روحانی، در روز ثبت نام به عنوان کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری

انتخابات از منظرِ مذاکره پذیری حکومت: “آیت الله قتل عام” و “سردار گازانبری”

خلاصه استدلال من از این قرار است. رئیس جمهوری ایران، به رغم قدرت نسبتاً محدودی که به خاطر ساختار معیوب قانون اساسی دارد، مهمترین مقام اجرایی کشور پس از رهبری است و اینگونه نیست که برای نیروهای دموکراسی‌خواه و آینده وضعیت ایشان در جامعه مدنی فرقی نکند که چه کسی رئیس جمهوری باشد. مهمترین دلیلی که می‌شود علیه رئیس جمهوری شدن رقبای اصولگرای روحانی (و در نتیجه ریاست جمهوری روحانی) آورد مذاکره‌ناپذیر شدن حکومت در صورت ریاست جمهوری ایشان است. مذاکره‌ناپذیری حکومت در یک جامعه دوقطبی، خصوصا در هنگام بحران‌ها، می‌تواند آغاز خشونت و جنگ داخلی باشد (مورد سوریه بشار اسد و لیبی قذافی را در نظر آورید.)

میثم بادامچی
میثم بادامچی

◄ مقالات دیگر از همین نویسنده

مهمترین رقبای روحانی ابراهیم رئیسی و محمدباقر قالیباف هستند. هرکدام از این دو رئیس جمهوری شوند باب مذاکره و گفت‌وگو میان نیروهای تحول خواه /دموکراسی خواه و حکومت در ایران بسته می‌شود و به احتمال زیاد به فضای ماقبل 1392 بر خواهیم گشت. سرکوب نیروهای دموکراسی خواه هم در دستور “آیت الله قتل عام” (یعنی کسی که در اعدامهای 1367 جزو قاضیان بانی بوده) وهم “سردار گازانبری” (کسی که نقش مهمی در سرکوب دانشجویان در کوی دانشگاه و سرکوبهای مشابه داشته) خواهد بود. چنین سرکوبی می‌تواند عواقب بسیار بدی برای آینده ایران داشته باشد.

فایده رئیس جمهوری بودن روحانی و قدرت گرفتن دوباره تیم او برای منی که در امور مهمی با ایشان اختلاف نظر دارم حداقل آن خواهد بود که کسانی در دولت وجود خواهند داشت که بشود با ایشان در مورد مطالبات دموکراسی خواهانه مذاکره کرد. بر خلاف اصولگرایان تندرو، یعنی رئیسی و قالیباف و حامیان، آنچه در فضای مجازی و جامعه مدنی گفته می‌شود برای تیم روحانی مهم است و دولت او می‌کوشد نصفه و نیمه هم که شده به این مطالبات واکنش نشان دهد. البته انتظار تحول‌خواهان همیشه شجاعت بیشتر در تیم روحانی و پیگیری مطالبات معوقه، ورای لفاظی‌های رایج سیاستمداران، است.

اصولگرایان امروز به روحانی از منظر اقتصادی حمله می‌کنند و می‌خواهند اقتصاد را به پاشنه آشیل او بدل کنند، حال آنکه بنیاد وضعیت بد و جداافتاده کنونی اقتصاد ایران در جهان سیاستهای اقتصادی همین اصولگرایان در طول سالیان است. اصولگرایان هستند که با حاکمیت در نهادهای کلیدی کشور درِ اقتصاد ایران را برروی اقتصاد جهانی (تحت نام اقتصاد مقاومتی و تحریمی) بسته‌اند و با رانت نفت و بدون پاسخ‌گویی سیاست‌های مخرب خود را در منطقه (سوریه، یمن…) پیش می‌برند. اصولگرایان تندرو با پول نفت تمام کشورهای عربی و اکثر مسلمانان سنی را دشمن استراتژیک ایران کرده‌اند، طوری که این کشورها در مواردی حاضرند میلیونها دلار برای تضعیف کشور در منطقه خرج کنند. آیا این ضرر هنگفت اقتصادی به هزینه مردم مظلوم ایران نیست؟

با این حال تندروها بلندگوهای پرصدایی هم دارند و وقتی صدایی هم از درون اصلاح طلبان پیدا می‌شود و (چون مواضع اخیر غلامحسین کرباسچی[1]) سیاست‌های حکومت به نام دفاع از حرم در سوریه را نقد کند، او را بلافاصله متهم به حمایت از فتنه می‌کنند. در مورد سوریه، مهمترین ریشه تروریسم دیکتاتوری بشار اسد است که با سرکوب بی رحمانه تظاهرات مسالمت آمیز مردم سوریه در بهار عربی وضعیت را تبدیل به یک جنگ تمام عیار داخلی کرد. سوریه چون چاه ویلی است که خارج نشدن از آن برای کشورمان بسیار پرهزینه خواهد بود و از دولت روحانی انتظار می‌رود بجای انفعال در برابر اصولگرایان (یا بدتر همدلی با ایشان) سیاستی فعال برای برقراری صلح در سوریه اتخاذ کند.

مسئله جانشینی رهبر و تکلیف شوراهای شهر

چنانکه برخی صاحبان نظر نیز گفته اند، نگارنده نیز معتقد است که وضعیت سلامتی آقای خامنه‌ای مناسب نیست و حکومت در پی نصب جانشینی برای ایشان در آینده نزدیک است و در این میان، ابراهیم رئیسی یکی از گزینه‌های اصلی نظام یا اصلی‌ترین گزینه نظام به نظر می‌رسد. اگر جز این بود، مطرح کردن یکباره رئیسی (که فردی نسبتاً گمنام بود) با گماشتن ایشان به ریاست آستان قدس رضوی با آن منابع فربه اقتصادی، و نهایتا نامزد کردن او با پوشش خبری گسترده (که در آن نهایت سعی می‌شود تا چهره‌ای وجیه المله از رئیسی برسازند)، چه معنای دیگری می‌تواند داشته باشد؟

اصولگرایان در ایران چون پایگاه قوی اجتماعی ندارند و مشروعیت مردمی برایشان زیاد مهم نیست، معمولا به مسائل، مکانیکی و کوته‌بینانه نگاه می‌کنند. ظاهرا در این مورد هم به این نتیجه رسیده‌اند که با همان ترتیب که آقای خامنه‌ای در انتهای دهه شصت از ریاست جمهوری به رهبری رسید، رئیسی را هم رهبر ایران برای چند دهه آینده کنند. حال آنکه ساختار جامعه ایران با دوران رهبر شدن آقای خامنه‌ای فرسنگ‌ها فاصله دارد. به نظر نگارنده رئیسی اگر رئیس جمهوری شود قطعا کاندیدای اصلی جناح اصولگرا برای رهبری خواهد بود. با این حساب رأی دادن مطالبه‌محورانه به روحانی زدن یک تیر با دونشان است: هم فردی مذاکره‌پذیر رئیس جمهوری می‌شود، هم مانع بزرگی بر سر رهبر شدن کسی ایجاد می‌شود که “آیت الله قتل عام” لقب درستی بر اساس کارنامه قضایی اوست.[2]

نهایتاً بد نیست اشاره‌ای کنم به تاثیر شرکت یا عدم شرکت در انتخابات شوراهای شهر و روستا. در نظر نگارنده اصلاح‌طلبان بری از خطا و برخی آلودگی‌های رایج (مثلاً دخالت دادن روابط شخصی در مدیریت) نیستند، ولی بر رقیب اصولگرا ارجحیت‌های مهمی دارند. از طرف دیگر، اصل شوراهای شهر و روستا در قانون اساسی، که تنها از دوران اصلاحات به بعد در ایران اجرا می‌شود، پتانسیل‌های زیادی از منظر مدیریت شهری دموکراتیک (به عنوان نمونه دادن بیشتر فضا به زنان در مدیریت شهری) دارد که تاکنون مغفول مانده‌ است. یکی از اسباب این مغفول ماندن کاملاً غیرسیاسی دیدن انتخابات شورهاست که نادرست است. (به عنوان نمونه انتخابات شهرداری‌ها در ترکیه یا بسیاری کشورها بار سیاسی مهمی دارد.) قالیباف 12 سال است که شهردار کلانشهر تهران است و مدیریت او توام با رانت خواری و فساد اقتصادی نجومی بوده است. رأی ندادن در انتخابات شوراهای شهر و روستا (یا رأی دادن به اصولگرایان در این انتخاباتها) مساوی خواهد بود با تسلیم دوباره کلان‌شهرهای کشور، با میلیاردها تومان سرمایه، به اصولگرایان برای اجرای منویاتشان با استفاده از امکانات شهری. محتوای بیلبوردهای تبلیغاتی شهر تهران در زمان بزنگاههای سیاسی مهم کشور چون مذاکرات هسته‌ای را در نظر آورید تا تصورتان از نقش شهرداریها در سامان دهی به فضای فرهنگی و زیستی شهر دقیق‌تر شود. با دادن رأی به اصلاح طلبان در انتخابات شوراهای شهر و روستا (که همزمان با ریاست جمهوری برگزار می‌شود)، علی رغم انتقادهای بسیاری که بر روحانی و اصلاح‌طلبان داریم، قادر خواهیم بود کسانی چون “سردار گازانبری” را از مدیریت کلانشهرها به کناری نهیم، به نفع شهردارانی بیشتر اهل مدارا، دموکراسی و گفت‌وگو.


پانویس‌ها

[1]  نگا. این خبر و تحلیل.

[2] برای نگاهی انتقادی به تصور رایج برخی تحریم کنندگان انتخابات در مورد رابطه مشروعیت و انتخابات نگا. این مقاله از محمد مباشری.


در همین زمینه

نظرسنجی:

انتخابات: تحریم، رأی به کاندیداهای رد صلاحیت شده، ، یا رأی به کاندیدا‌های رسمی؟

این نظرسنجی‌ای است درباره شرکت یا عدم شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و در صورت شرکت، تمایل رأی‌دهنده.

بیشتر بخوانید، در صفحه ویژه انتخابات