۱۰ اکتبر (امسال ۱۸ مهر) روز جهانی مبارزه با اعدام: در گشت روزانه در سایت‌های فارسی زبان، ابتدا چشمم به این تیتر افتاد:

«رؤیا از قاضی خواست تا چشم خواهر کوچکترش را کور کنند / پرونده عجیب در دادگاه تهران»

و سپس به این تیتر:

«آیت الله جنتی: امروز در عزتی بی سابقه قرار داریم»

این دو عنوان به نظرم کاملا مرتبط آمدند. 

ذلّت و عزّت

ببنیم خبر مربوط به تقاضای کور کردن چشم خواهر چیست. متن کامل خبر به نقل از سایت خبری رکنا:

«خواهری که چشم راستش در جریان درگیری خانوادگی کور شده است دیروز در دادگاه برای خواهرش تقاضای قصاص چشم را مطرح کرد.

به گزارش گروه جنایی رکنا، در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی باقر قربان زاده و با حضور یک مستشار تشکیل شد ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند. وی گفت: رویا ۴۰ ساله متهم است بیست و پنجم مرداد ماه سال ۹۵ در درگیری خانوادگی با خواهر ۳۵ساله اش به نام رونیکا با سوییچ خودرو به چشم راست وی زد و موجب نابینایی او شد. اکنون با توجه به مدرک های موجود در پرونده برایش تقاضای کیفر دارم.

سپس رونیکا روبه روی قضات دادگاه ایستاد و گفت: پدرمان چندین سال است که از کار افتاده شده و نمی تواند کارهای شخصی اش را انجام دهد. به همین خاطر با خواهر و برادرهایم قرار گذاشته بودیم تا هر کدام از ما هفته ای یکباراز او مراقبت کنیم. اما رویا می گفت نمی تواند از پدرمان نگهداری کند. به همین خاطر هر بار که نوبت او بود بهانه ای می‌آورد و به خانه پدرمان نمی رفت. سر همین موضوع با هم درگیر شدیم اما او یکباره به من حمله کرد و با سویچ ماشینش به چشمم زد. دنیا برایم تاریک شد و وقتی به بیمارستان منتقل شدم فهمیدم چشم راستم تخیله شده است.

وی ادامه دارد: این ماجرا تاثیر زیادی در زندگی ام گذاشته و موجب افسردگی من شده است. به همین خاطر برای خواهرم تقاضای قصاص چشم دارم.

سپس رویا در جایگاه متهم ایستاد و گفت: قبول دارم بر سر نگهداری از پدر پیرمان با خواهرم درگیر شدم اما من عمدی به چشم او نزدم. ما در حال صحبت کردن با هم بودیم که دعوا بالا گرفت. سویچ ماشین در دستم بود که یکباره رونیکا صورتش را برگرداند و کلید سوییچ ناخواسته به چشم او فرو رفت. من از این ماجرا ناراحتم و هیچ وقت راضی به نابینایی چشم خواهرم نبودم.

در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.»

آیا ربط با معنایی برقرار نیست میان این خبر با سخن روز آیت الله جنتی در این باره که «ما امروز در عزتی بی‌سابقه قرار داریم»؟

خبر، حکایت یک ذلت است، ذلتی که آن سویه‌ی دیگر عزت مورد نظر پیر نگهبان نظام است.

نقد فروتنی

جامعه در تنگنا قرار دارد. در حالت عُسرت افراد به جان هم می‌افتند. تحقیر شده‌اند و همدیگر را تحقیر می‌کنند. ما حقارت‌پذیر شده‌ایم. جنتی وقتی می‌گوید «در اوج عزت هستیم» دارد درباره فراتنی حاکمان گزارش می‌دهد و با این سخن ما را تحقیر می‌کند.

بالا بودن حد فشار و تنگدستی خود به خود به خیزش عدالت‌خواهانه راه نمی‌برد. ما باید حقارت را به عنوان حقارت درک کنیم. ما باید از فرو-تنی به درآییم.

اما اکنون به شدت فروتنیم. یک نمود این فروتنی خبری است که آن را در بالا خواندیم: تنگدستی، تحقیر شدن پدر از کار افتاده، تحقیر یک خواهر توسط خواهر دیگر، واکنش حقیر کننده‌‌ی تحقیر شده، حمله به آن دیگری و کور کردن او، شکایت خواهر نابینا شده به محکمه شرع، توسل به قانون قصاص و تقاضای اجرای حکم عهد عتیقی “چشم در برابر چشم” در مورد خواهر.

هر روز از این خبرها می‌شنویم. تا زمانی که مشغله‌ی عمده دستگاه قضایی رسیدگی به پرونده‌های دعواهای خانوادگی و کلاهبرداری افراد از یک دیگر و اتفاق‌های خشونت‌بار در خانه و خیابان است، این به این معناست که نظام در تحقیر مردم موفق شده است. ما پست‌ شده‌ایم، فروتن شده‌ایم.

فروتنی در اخلاق ایرانی پسندیده است. من در اینجا عمداً در معنایی منفی از این مفهوم استفاده می‌کنیم چون در شرایطی مرز روشنی با بندگی و حقارت ندارد. ما به خودمان “بنده” می‌‌‌گوییم، مثلاً من در آغاز این نوشته می‌توانستم بنویسم “بنده مایلم به عرضتان برسانم که …” لابد کسی هم اعتراض نمی‌کرد که فلانی، دوران بندگی و بردگی به پایان رسیده‌ است، پس چرا اظهار بندگی می‌کنی.

مظهر فروتنی در سیاست آنی است که اصلاح‌طلبان پیش می‌برند. هر روز از جانب مراکز اصلی قدرت تحقیر می‌شوند و آنان در برابر فراتنان مدام اظهار فروتنی می‌کنند. عقل سیاسیِ فروفسرده، به فرمان‌برداری از این فروتنان فرامی‌خواند: حقارت دوگانه، اظهار حقارت در برابر حقیر شدگان.

تن دادن به سانسور، سکوت کردن، تمکین به قواعد بازی نظام و وجدان خود را آسوده کردن با گفتن اینکه من با دستگاه کار نمی‌کنم − همه اعمالی فروتنانه‌اند. دورویی − بیماری شناخته شده جامعه امروز ایران – خود، حاصلِ پذیرش تحقیر است.

نقد بی‌رحمی

نظام بی‌رحم ما را بی‌رحم کرده است. برای رفع نقیصه‌ی دولت‌محور بودن این سخن، بایستی گزاره‌ دیگری را مکمل آن کنیم. رذالت و بی‌رحمی‌ای که در گوشه‌هایی از سنت و جامعه وجود داشته در نظام حاکم متجلی شده، و نظام مقدس، همچون چکیده رذایل تاریخی، کمر به رذل کردن ما بسته. در وجود تاریخی ما شقاوت و بی‌رحمی‌ای بوده که از زیر رو آمده و اکنون فرادستانه ما را فرودست می‌کند. نظام بی‌رحم است، ما هم بی‌رحم می‌شویم. روا نیست بدون نقد بی‌رحمی خود، از نظام بی‌رحم انتقاد کنیم.

قانون قصاص و مجازات اعدام

ارتباطی دیدیم میان خبر زنی که خواهان قصاص خواهرش شده با رجزخوانی آیت الله جنتی درباره عزت نظام. اما همچنین ارتباطی قوی هم وجود دارد میان خبر قصاص با روز انتشار خبر: روز جهانی مبارزه با اعدام، روزی که باید درباره مجازات اعدام اندیشه کنیم.

بنیاد مجازات اعدام همین قاعده قصاص است. حتماً اکثر افراد با شنیدن خبر ستیز آن دو خواهر و سرانجامِ داستان تلخ آنها از تقاضای قصاص ابراز انزجار می‌کنند؛ اما آیا همه آنان با مجازات اعدام هم مخالفت می‌کنند؟

اینکه ایران در صدر فهرست آدم‌کشی به دست دولت و به نام مجازات قانونی قرار دارد، حاکی از رکوردداری نظام حاکم بر آن در بی‌رحمی است. بی‌رحمی خود ما چه نقشی در این امر دارد؟ مگر ما هم فریاد نمی‌کشیم که “اعدام باید گردد!”، و مگر در دوره انقلاب تقریباً همه مشوق این شعار نبودیم؟ مگر با همین شعار، رژیم را بر سر کار نیاوردیم؟ و مگر یکی از نشانه‌های تثبیت این رژیم برقرار شدنِ قانون قصاص نبود؟

تا زمانی که قوه قضاوت ما بر مبنای قواعد بی‌رحمانه قصاص است، قوه قضاییه کشورمان با قانون قصاصَش کار خود را پیش خواهد برد.

عبور از فروتنی به فراتنی

قوه قضاییه را قوه قضاوت ما سر پا نگه می‌دارد. این یک سرزنش اخلاقی است، اما در چنین مواردی که پای تحلیل سیاسی و اجتماعی در میان است معمولا می‌گویند: سرزنش اخلاقی نارواست. اما آیا خودِ این حکم نوعی سرزنش اخلاقی نیست؟ تحلیل‌های سیاسی و اقتصادی و ساختاری، لازم و مهم هستند؛ اما آنچه در نهایت سرنوشت‌ساز می‌شود لحظه‌ی عبور از فروتنی به بازیابی ارج انسانی و اراده به فراتنی است. این یک لحظه‌ی اخلاقی است که باید برای آن تدارک ببنیم.

تجربه‌ی بی‌عدالتی آنگاه زمینه‌ساز پدیداری و برانگیزایی ارزش عدالت می‌شود که به صورت “چرا” و “نه”ی اعتراضی بروز ‌کند. “این ناعادلانه است!” این سخن تقابل با یک وضعیت است که عبور “ما” از آن این گونه به بیان درمی‌آید: “روا نیست که بر ما چنین رود!” پدیدارشناسی این تجربه دو چیز را می‌نماید: یک ارزیابی دیگر از وضعیت و یک ارزیابی دیگر از خود، دو شاخص همبسته‌ اعتلایی است که عدالت‌خواهی نامیده می‌شود. عدالت‌خواهی عبور از فروتنی به فراتنی  است.

ما لازم است به ارزیابی دیگری از وضعیت و از خود برسیم. معمولاً بیشتر به وضعیت می‌پردازیم. اما کمتر بر روی خودمان تأمل می‌کنیم.


بیشتر بخوانید