با آغاز تجمع نیروهای بسیجی و لباس شخصی در جلوی در سفارت بریتانیا در خیابان منوچهری تهران، ابتدا کسی پیش‌بینی نمی‌کرد تا این اندازه تبعات و واکنش‌های بین المللی نسبت به این تجمع که با حمله به سفارت کلید خورد، تند و سریع باشد.  
 
بعد از فراخواندن سفیر ایران توسط دولت بریتانیا و اخراج سفیر و کارکنان سفارت جمهوری اسلامی در لندن، تنش بین ایران و بریتانیا  وارد سکانس حساس‌تر و تیره‌تری در تاریخ ایران می‌شود. در این بین عدم واکنش و موضعگیری مقامات عالی‌رتبه جمهوری اسلامی (به‌جز علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه) این فرضیه را تقویت می‌کند که مقامات عالی مرتبه در نوک هرم تصمیم گیری نظام در شوک به واکنش غیر قابل پیش‌بینی کشورهای غربی قرار دارند.
 
در اولین گام شورای امنیت سازمان ملل متحد، شدیدا این اقدام نیروهای بسیجی و لباس شخصی حکومت را محکوم کرد. در اقدامی دیگر، روز پنجشنبه (۱۰ آذر) وزیران امور خارجه اتحادیه اروپا در نشست بروکسل موافقت کردندکه تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی را به ۱۸۰ شخصیت و شرکت ایرانی دیگر گسترشدهند ولی بر سر تحریم نفت ایران به توافقی دست نیافتند. مسلما اتحادیه اروپا با فرا رسیدن فصل سرما و نیاز مبرم به سوخت و انرژی، نیاز به فرصت بیشتری دارد تا کشور جایگزین دیگری برای تامین سوخت و نفت مورد نیاز انتخاب کند تا از افزایش بهای نفت در شرایط بد اقتصادی اروپا جلوگیری شود. بی‌گمان عربستان سعودی از جمله گزینه‌های مورد نظر اتحادیه اروپا و آمریکا است.
 
چرا جمهوری اسلامی در چنین شرایطی که از جانب جامعه بین المللی به دلیل نقض فاحش حقوق بشر، برنامه‌های مشکوک اتمی و تروریسم تحت فشار است چنین اشتباه تاکتیکی انجام می‌دهد؟ چرا در حالی‌که کشورهم پیمان جمهوری اسلامی، سوریه در مخمصه قیامهای مردمی برای نجات و بقا خود دست و پا می‌زند، به سفارتخانه‌های خارجی در دمشق و سفارت انگلستان در ایران حمله شد؟ چه کسانی از آن حمایت کرده و می‌کنند؟ آیا هزینه‌های سنگین متحمل شده به منافع کشور ارزش چنین ماجراجویهای احمقانه‌ای را دارد؟
 
حمله و تاکتیک‌های مشابه در دمشق و تهران
 
حمایت همه جانبه جمهوری اسلامی از همتای استراتژیک خود سوریه بر کسی پوشیده نیست. ارسال انواع مهمات جنگی و نظامی، گلوله‌های پلاستیکی، گاز اشکاور، زره پوش‌های ضد شورش، کمک‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی و اعزام پرسنل سپاه قدس به سوریه از جمله این کمک‌ها است. با نگاهی به تلویزیون دولتی سوریه تاکتیک‌ها و شیوهای عوام‌فریبانه دولت بشار اسد را که از همپای ایرانی خود جمهوری اسلامی فراگرفته است به‌خوبی خواهید دید.
 
بعد از کودتای انتخاباتی سال ۱۳۸۸ در ایران صدا و سیمای جمهوری اسلامی با سرپوش‌گذاشتن بر کشتار معترضان در تظاهرات ضددولتی در ایران، منکر هر گونه کشته و زخمی شدن معترضان شد. صدا و سیما با رفتن به خانه افراد مجهول‌الهویه بجای جانباختگان اعتراضات (همانند ترانه موسوی) و مصاحبه با خانواده آنها، کشته شدن افراد را دروغ پردازیهای رسانه‌های بیگانه معرفی کرد و شلیک به معترضان را از جانب مجاهدین خلق و سرویس‌های جاسوسی غربی دانست.
 یکی از چهرهای بانفوذ در حکومت و نماینده پیشین مجلس می‌گوید که دلیل اصلی حمله به سفارت بریتانیا، رایزنی این کشور برای میانجیگری و ایجاد ارتباط بین دولت ایران (جناح محمود احمدی نژاد) و امریکا بوده است
چهارشنبه شب (۹ آذر) خبرنگار تلویزیون دولتی سوریه، با هیجان شخصی را به همراه کارت شناسایی‌اش به مقابل دوربین تلویزیون در یکی از خیابان‌های شهر حمص آورد و به بیندگان القاء می‌کرد که او در تلویزیون الجزیره به‌عنوان یکی از کشته‌شدگان هفته قبل معرفی شده در حالی‌که او زنده و سرحال است، فرد مورد نظر که جوانی ۲۴ ساله بود، انزجار خود را از آمریکا و اسرائیل و عربستان اعلام می‌کرد. در برنامه‌ای دیگر در همین راستا افرادی با چشم‌بند نشان داده شدند که ادعا می‌کردند از اعضای گروه‌های تروریستی مورد حمایت حکومت سعودی عربستان بوده‌اند که مسئول تیراندازی به معترضان سوری هستند.
 
طرفداران رژیم بشار اسد بعد از برگزاری نشست وزیران امورخارجه اتحادیه عرب در شهر رباط، به سفارت مراکش در دمشق حمله کردند و پس از پایین آوردن پرچم این کشور به شعاردادن علیه مقامات مراکشی پرداختند. هفته پیش از آن نیز، اتفاق مشابه و سازماندهی شده دیگری از جانب نیروهای لباس شخصی بشار اسد با حمله به سفارتخانه‌ها و نمایندگی‌های عربستان سعودی، قطر، ترکیه و فرانسه نیز در دمشق انجام شد.
 
به‌دنبال این حمله هدایت شده توسط حکومت اسد، رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه روز بعد در پارلمان این کشور ضمنمحکوم‌کردن حمله به نمایندگی‌های ترکیه و بی‌احترامی به پرچم این کشور درسوریه گفت که در طول تاریخ هیچگاه تعدی‌گری به پرچم ترکیه بی‌پاسخ نماندهاست.
 
شیوه‌ها و روش‌ها یکی است، شعارها مشابه و حملات همزمان. چگونه می‌توان تصور کرد حکومت‌های سرکوبگر جمهوری اسلامی و سوریه در پشت این حمله به سفارتخانه‌ها قرار ندارد؟ در کشوری که در پی اعتراضات به انتخاباتی مهندسی شده، تجمع بیش از سه نفر در خیابانهای پایتختش، تهران، با واکنش شدید نیروهای اطلاعاتی و امنیتی روبه‌رو می‌شود، در کشوری که اعتراضات در یک خوابگاه دانشجویی به طرزی وحشیانه سرکوب می‌شود و عوامل آن از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۸ همچنان آزادانه به تخریب و کشتار و شکنجه دانشجویان بی دفاع بدون هیچ مانعی دست می‌زنند، چگونه می‌توان تصور کرد در پشت حمله به سفارتخانه، تصمیم بلندپایه‌ترین شخص در جمهوری اسلامی، یعنی رهبر، نقش نداشته است؟
 
دلایل حمله به سفارتخانه (از ۱۳۵۸ تا ۱۳۹۰)
 
سی سال از حمله سازماندهی‌شده دانشجویان خط امام به سفارت آمریکا می‌گذرد. حمله‌ای که اگر نگوییم تمامی چهرهای شاخص آن، اما بیشتر آنها که اصلاح طلبان امروزی به شمار می‌آیند، همانند محسن میردامادی، عباس عبدی، ابراهیم اصغر زاده، حبیب الله بی طرف، سعید حجاریان، معصومه ابتکار، موسوی خوئینی‌ها و… هم اکنون یا در پشت میله‌های زندان و یا تحت تدابیر و نورافکن شدید امنیتی جمهوری اسلامی قرار دارند و از کرده خود (حمله به سفارت آمریکا) پشیمان هستند. در حمله به سفارت آمریکا جز ضربه خوردن منافع ملی ایران و سال‌ها عقب افتادن کشور از پیشرفت‌های اقتصادی و سیاسی، نتیجه‌ای نبود.
 در جلسه‌ای محرمانه ده روز پیش از حمله به سفارت در بیت آیت الله خامنه‌ای این موضوع ، گوشمالی (درست همین عبارت) انگلستان برای دخالت در امور ایران و ارتباط با جریان انحرافی از جانب بخش امنیتی مطرح شده است
درست درزمانی که دولت موقت به ریاست مهندس بازرگان ، سخت تلاش می‌کرد زمینه برقراری روابط مستحکم و دو جانبه با آمریکا را فراهم آورد وابراهیم یزدیوزیر امورخارجه وی نیز از این سیاست اعلام حمایت کرد، قرار بر این بود کهبا میانجیگری بازرگان، دیداری میان خمینی و نمایندگان آمریکایی در تهرانصورت گیرد، از اینرو بازرگان برای پذیرش سفیر معرفی شده جدید آمریکا اعلامآمادگی نمود. اما سنای آمریکا در ماه مه ۱۹۷۹ (اردیبهشت ۱۳۵۸) قطعنامه‌ایرا که پیش‌نویس آن توسط دو سناتور نزدیک به شاه، تهیه شده بود، تصویب کرد وبه موجب این قطعنامه، دولت ایران به دلیل اعدام‌های فوری مقامات رژیم گذشتهمحکوم شد. دولت بازرگان بر اثر فشارهای وارده از سوی حامیان خمینی وهمچنین چپ‌گرایان، اعلام کرد که این قطعنامه نوعی دخالت آشکار در امور کشوربوده و حاضر به پذیرفتن سفیر جدید آمریکا نیست.]۱[
 
پذیرش شاه در ۳۰ مهر همان سال در شورای مرکزی پزشکی در آمریکا و عدم استرداد او توسط دولت جیمی کارتر به ایران، موجب تغییر دورنمایسیاسی ایران شد. چپ گرایان، دولت موقت را به عدم اعمال فشار کافی برای استردادشاه و نداشتن زیرکی لازم جهت شناسایی توطئه واشنگتن برای اعاده سلطنت متهمکردند. خیابانهای اطراف سفارت آمریکا در تهران، به میعادگاه چپگرایانیتبدیل شد که پی‌درپی تظاهرات ضد آمریکایی به ‌راه می‌انداختند.
 چگونه می‌توان تصور کرد در پشت حمله به سفارتخانه، تصمیم بلندپایه‌ترین شخص در جمهوری اسلامی، یعنی رهبر، نقش نداشته است؟
 در میان ناباوری آنان، هدف اصلی آنها یعنی مقابله با امپریالیسم به صورت داغترین مسئله مورد نظر در کشور درآمده بود. اما نیروهای چپ، توان پیشی گرفتن ازگروه‌های اسلامی را نداشتند. یکی از این گروه‌ها، دانشجویان پیرو خط امامبودند که یک روحانی به ناممحمد موسوی خوئینی‌ها، رهبر معنوی آنان محسوب می‌شد. خوئینی‌ها بر این باور بود که دولت موقت بهطرز خطرناکی به ایالات متحده نزدیک شده است و دادن اجازه ورود به شاه توسطآمریکا، توطئه‌ای سازمان‌یافته برای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی است. بهگفته او دانشجویان هوادار خمینی به این نتیجه رسیدند که اشغال سفارتآمریکا، بهترین اقدام در مقابله با آن خواهد بود، چرا که چنین اقدامی دارایبازتابهای گسترده در سطح جهانی است و آنها از این رهگذر می‌توانند انزجارخود را از پذیرش شاه ابراز کنند. طبق ادعای خوئینی‌ها دانشجویان از ویخواستند که خمینی را در جریان این تصمیم قرار دهد، اما استدلال وی در رداین درخواست این بود که ملاحظات سیاسی، امکان رضایت خمینی از این اقدام رامنتفی می‌کند و در صورت مخالفت خمینی با این اقدام، دانشجویان، محوطه سفارترا فوراً ترک خواهند کرد.]۲[
 
دانشجویان خط امام، دنبال فرصت مناسبی برای عملی کردن نقشه خود بودند که دیدار برژینسکی حامی شاه با بازرگان و یزدی در اواخر اکتبر درالجزایر، این فرصت را فراهم ساخت. این دیدار، در آن مقطع حساستوسط تلویزیون سراسری ایران پخش شد و با فراخوان‌های خمینی در تشدید اعتراضدانشجویان به آمریکا، همزمان شد. سه روز پس از این دیدار و در پانزدهمینسالگرد تبعید اجباری خمینی به ترکیه توسط شاه، سفارت آمریکا در تهران ساعت۱۰صبح، توسط دانشجویان حامی خمینی مورد حمله قرار گرفت.
 
هراس از زیرآبی رفتن دولت 
 
۳2 سال بعد از اشغال سفارت امریکا، در حالیکه جمهوری اسلامی زیر شدیدترین اقدامات تنبیهی جامعه بین المللی قرار دارد، کپی برداری کاریکاتو گونه از آن رویداد بی شک ضربه‌ای غیرقابل جبران به منافع مردم ایران وارد خواهد کرد. ضربه‌ای که تاوان آن را مردم عادی پرداخت خواهند کرد.
 حکومت انتظار این واکنش تند دولت بریتانیا را نداشت و حال در شوکی عجیب قرار دارد. انتظار می‌رود مقامات جمهوری اسلامی برای روز‌های آینده با توجه به تحریم‌ها و واکنش‌های تند بین المللی، حالت تهاجمی به خود بگیرند
یکی از چهرهای بانفوذ در حکومت و نماینده پیشین مجلس به شرط مخفی ماندن نامش دراین‌باره به زمانه گفت : ” دلیل اصلی حمله به سفارت بریتانیا، رایزنی این کشور برای میانجیگری و ایجاد ارتباط بین دولت ایران (جناح محمود احمدی نژاد) و امریکا بوده است.” وی خاطر نشان ساخت : ” افراد مورد اطمینانی در درون دولت این موضوع را تصدیق کرده اند”.  وی افزود : ” بخش نظامی و امنیتی حکومت (سپاه پاسداران ) که مورد حمایت کامل رهبر جمهوری اسلامی قرار دارند، این حمله را با تایید ضمنی آیت الله خامنه‌ای صورت داده اند”. در ادامه این نماینده پیشین مجلس ششم افزود : ” در جلسه‌ای محرمانه ده روز پیش از حمله به سفارت در بیت آیت الله خامنه‌ای این موضوع ، گوشمالی (درست همین عبارت) انگلستان برای دخالت در امور ایران و ارتباط با جریان انحرافی از جانب بخش امنیتی مطرح شده است.”
 
وی افزود : ” به آیت الله خامنه‌ای گفته شده است، انگلستان تلاش دارد انتخابات پیشِ روی (انتخابات مجلس) را به فتنه‌ای دیگر برای نظام تبدیل کند، باید تلاش کرد این سفارت خانه تا بعد از انتخابات مجلس (اسفند ماه ۱۳۹۰) تعطیل شود و بعد از آن با رایزنی دیپلماتیک موضوع را حل و فصل می‌کنیم و با توجه به شکاک بودن و دشمن هراسی خامنه‌ای این حمله انجام شد.”
 
در واقع، حکومت انتظار این واکنش تند دولت بریتانیا را نداشت و حال در شوکی عجیب قرار دارد. انتظار می‌رود مقامات جمهوری اسلامی برای روز‌های آینده با توجه به تحریم‌ها و واکنش‌های تند بین المللی، حالت تهاجمی به خود بگیرند. اما در این ماجرا آنچه روشن است، درگیری‌های جناحی در حکومت است که یکی از دلایل اصلی حمله به سفارت بریتانیا می‌تواند باشد.
 
حضور حمید رسایی از چهرهای شاخص جبهه پایداری در این تجمع و حضور افرادی فرصت طلب و مشکل دار در حکومت که آتش بیار معرکه شده‌اند این فرضیه را تقویت می‌کند. افرادی همانندعلی لاریجانی رئیس مجلس و علاءالدین بروجرودی رئیس کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی مجلس ایران، علی لاریجانی و برادر او محمد جواد در حکومت در مظان اتهام ارتباط تنگاتنگ با انگلستان هستند و علاءالدین بروجرودی نیز چندی پیش بدلیل اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد دلاری چند ساعتی بازداشت قرار داشت که با وساطت مقامات بلند مرتبه حکومتی آزاد شد.
 
 
پی نویس ها:
 
1. Bowden, Guests of the Ayatollah, (2006), p.12
2. Bowden, Guests of the Ayatollah, (2006) p.93