سعید بیانی – این همه لجاجت و مرغ یک پا دارد، برای دستیابی به انرژی هسته‌ای و آب سنگین که تمامی کشور‌ها پیشرفته در فکر برچیدن بقایای آن (رآکتورهای اتمی) هستند برای چیست؟

آیا ارزش این همه تحریم کمر شکن و فشار به مردم محروم را دارد؟ آیا دستیابی به سلاح هسته‌ای به قیمت جنگی ویرانگر و کشته و زخمی شدن ده‌ها و شاید صد‌ها هزار نفر از مردم عادی را دارد؟ آیا موضوعی بدین حساسیت که آینده ملتی را در گروی خود دارد نیازمند رفراندمی نیست؟
 
رهبر جمهوری اسلامی روز جمعه ۱۴ بهمن ماه در سخنانی تهدید آمیز و تحریک‌آمیز خود گفت: “ما هر جا دخالت کنیم صریحا می‌گوییم همچنان‌که به علت ضدیت با غده سرطانی رژیم صهیونیستی در دو جنگ پیرزومند ۳۳ روزه و ۲۲ روزه دخالت کردیم و از این پس نیز هرجا هر ملتی یا گروهی با رژیم صهیونیستی مبارزه و مقابله کند ما به او کمک می‌کنیم و هیچ ابایی هم از گفتن این مسئله نداریم.”
 
به احتمال زیاد ولی فقیه به‌خوبی این سخن شیخ حسن نصر الله را بعد از همین جنگ ۳۳ روز که حکومت آن را پیروزمندانه می‌داند به یاد دارد که در مصاحبه با یک شبکه تلویزیونی لبنان گفته است: “اگر می‌دانستیم ربودن سرباز‌ها به اینجا می‌کشد، قطعا این کار را انجام نمی‌دادیم.”
 
وی در آن مصاحبه گفته بود: “حالا از من بپرسید که اگر ۱۱ ژوئیه بود و یک درصد احتمال می‌دادیم که ربودن دو سرباز اسرائیلی به جنگی شبیه این جنگی که رخ داد منجر خواهد شد، آیا باز هم عملیات گروگانگیری را انجام می‌دادیم؟[۱]”پاسخ من این است که نه، قطعا نه؛ هم به دلایل انسانی و اخلاقی، هم به دلایل امنیتی، نظامی و سیاسی”
 
بعد از جنگ برای حسن نصرالله این موضوع به‌خوبی مسجل شد که افروختن آتش جنگ بسیار آسان است، ولی عواقب پس از آن هرگز قابل پیشبینی نیست و به فجایع انسانی می‌انجامد. جورج گوردون بایرون معروف به لرد بایرون (۱۸۲۴- ۱۷۸۸) یکی از بزرگ‌ترین شاعران و ادبیان کشور انگستان می‌گوید:”تنها در زمان صلح است که اهالی یک کشور می‌توانند بار سنگین جنگ را احساس کنند.”
 
نصراالله به‌خوبی درد و رنج شهروندان لبنانی را که در سوگ عزیزان خود می‌گریستند دیده است و احتمالا شهروندان لبنانی این سوال را از نصرالله کرده‌اند که چرا برای زیادخواهی و سیاست‌های ماجراجویانه منطقه‌ای جمهوری اسلامی چنین جنگ خانمانسوزی را به مردم لبنان تحمیل کرده است.
 
افلاطون فیلسوف بزرگ می‌گوید:”سبب جنگ، حس زیاده‌خواهی است که هر زمان بروز کند، هم برای جامعه و هم برای افراد، بزرگ‌ترین رنج است.”
 
تلفات جنگ ۳۳ روزه
 
جنگ سال ۲۰۰۶ اسرائیل و حزب الله لبنان فجایع انسانی وتلفاتی بس ویرانگر برای لبنان به‌جا گذارد، ویرانی که شاید از ظاهر شهر و روستاهای جنوب لبنان پاک شود ولی از ذهن مردم لبنان و از دل تاریخ هرگز.
 
در جریان این جنگ مقامات اسرائیلی، همواره حزب الله لبنان را متهم کردند که از مناطق پرجمعیت با ساکنان غیر نظامی به‌عنوان سپری انسانی برای پوشش اهداف و مقاصد نظامی خود استفاده کرده‌اند.
 
در این جنگ مقامات نظامی اسرائیل در کنفرانس مطبوعاتی فیلم‌هایی از استفاده حزب الله لبنان از خانه‌ها و مساجد برای اهداف نظامی قبل هدف قرار دادن توسط نیروی هوایی اسرائیل منتشر کردند، البته ادعای که توسط دیدبان حقوق بشر و با تایید عفو بین الملل رد شد.[۱]
 
اما در همین مورد رئیس بخش کمک‌های انسان دوستانه سازمان ملل» جان اگلند «با کسب اطلاعاتی دقیق در این مورد (استفاده از ساکنان غیر نظامی بعنوان سپرانسانی) خاطرنشان ساخت:”حزب الله باید از این عمل خفت بار پنهان شدن در بین زنان و کودکان اجتناب کند ” و اضافه کرد:”شنیده‌ام آن‌ها به خود می‌بالند به‌خاطر اینکه مبارزان کمی را از دست داده‌اند، درحالی که غیر نظامیان باید به سوگ مرگ عزیزانشان بنشینند”[ ۲] 
 
در جریان این جنگ بار‌ها انگشت اتهام بسوی حزب الله لبنان نشانه رفت که با سپر قرار دادن زنان و کودکان بدنبال آن است تا تلفات غیر نظامیان را افزایش داده و با فشار به افکار عمومی خود را بی‌گناه جلوه دهد.
 
تن‌ها گوشه‌ای ازتلفات جانی و خسارات جنگ اسرائیل با حزب الله را می‌توان این گونه برشمرد:
 
۱- ویرانی مراکز تاریخی لبنان از جمله آرامگاه رومی در شهر صور، برجی تاریخی به سده‌های میانه در جبیل، بنت جبیل و بَچَس در بعلبک که تمامی این بنا‌ها به عنوان میراث جهانی یونسکو ثبت شده است.
 
۲- نیروگاه برق جیه در ۳۰ کیلومتری جنوب بیروت با حملات جنگنده‌های اسرائیل با خاک یکسان شد. این نیروگاه از بزرگ‌ترین نیروگاه‌های تامین برق بخش اعظم بیروت و شمال کشور بود بر اثر حملات هوایی ارتش اسرائیل لایه‌های نفتی به طول ۸۰ کیلومتر، ساحل زیبا لبنان در دریای مدیترانه را به سیاهی و تباهی کشنده کشاند، برخی گروه‌های مدافع محیط زیست، این آلودگی را به عنوان یک «فاجعه زیست محیطی» توصیف کردند؛ ویرانی پل‌ها و آزاد راه‌های مهم لبنان.[۳]
 
۳- در ۳۰ ژوئیه ۲۰۰۶ در جریان حمله هوایی ارتش اسرائیل به روستای قانا در جریان برخورد دو بمب خوشه‌ای به یک ساختمان مسکونی چهار طبقه بیش از ۵۴ شهروند لبنانی از جمله ۳۷ کودک کشته و زخمی شدند. ارتش اسرائیل ادعا کرد که سکوهای متحرک پرتاب موشکهای کاتیوشای حزب‌الله لبنان را که در نقاط مسکونی در روستای قانا قرار داشتند.[۴]
 
۴- ارتش اسرائیل حجم زیادی از بمب‌های خوشه‌ای بر شهر‌ها، روستا‌ها و مراتع جنوب لبنان فروریخت که بسیاری از این بمب‌ها بصورت عمل نکرده باقی ماند که باعث کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از افراد غیر نظامی و اطفال شد[۵]
 
۵- موشک‌های کاتیوشا جمهوری اسلامی در دست حزب الله لبنان به مناطق غیر مسکونی حیفا اصابت کرد که در بعضی مواقع کلاهک‌ها دارای ساچمه‌های سربی و فلزی بوده است. (جهت بالا بردن تلفات انسانی)[۶]
 
۶- حزب الله لبنان بطور رسمی تعداد کشته‌ها و زخمی‌ها را اعلام نکرد، ولی منابع غیر رسمی در سازمان ملل تعداد کشته‌ها را ۵۰۰ نفر از اعضای نظامی حزب الله اعلام کرد.[۷]
 
روزنامه آسوشیتدپرس در گزارشی آمار کشته‌شدگان غیرنظامی لبنان ۱٬۰۳۵ نفر اعلام کرد [۸]، سازمان بازسازی لبنان تعدا کشته شده‌ها را حدود ۱٬۱۹۱ تن از شهروند لبنانی تعیین کرد. در فوریه ۲۰۰۷ لس‌آنجلس تایمز در گزارشی تصریح کرد ۸۰۰ غیرنظامی در درگیری‌ها کشته شده‌اند[۹] و دیگر منابع مقدار آن تا ۸۵۰ نفر ذکر کرده‌اند دانشنامه انکارتا مقدار آن را بین ۸۵۰ تا ۱۲۰۰ نفر ذکر کرده‌است به علاوه یونیسف گزارش داد که ۳۰ درصد کشته‌شدگان غیرنظامی کودکان زیر ۱۳ سال بوده‌اند[۱۰]
 
این در حالی است که رهبر حزب الله لبنان در اولین سالگرد جنگ اسرائیل با حزب‌الله، در مصاحبه اختصاصی با صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد که در طول جنگ از”مولایش”،  سیدعلی خامنه‌ای رهنمود و راهنمایی دریافت می‌کرده‌است.
 
در جنایات و حملات وحشیانه ارتش اسرائیل به مردم بی‌دفاع و غیرنظامی لبنان شک نیست که خود به مثابه جنایت جنگی بشمار رفته است، اما چه درد آور است که شخصی چون حسن نصرالله به‌عنوان نماینده نظام اسلامی در لبنان شعله جنگی را در منطقه بیفروزد که نتیجه‌ای جزخسارات جانی و مالی و تخریب زیر‌ساخت‌های لبنان، برای مردم خود به ارغوان نیاورد و بعد به کرده خود پشیمان شود، پشیمانی که سودی برای قربانیان جنگ (زنان، اطفال و غیر نظامیان لبنانی و اسرائیلی) در پی ندارد.
 
حال باید از آقای خامنه‌ای پرسید به واقع در کدام کتاب آسمانی و بر مبنای کدام دین و شریعت باید جان غیر نظامیان و کودکان بی‌گناه را به خطر انداخت و گرفت و با افتخار به این عملکرد ویرانگر و جنایتکارانه خود افتخار کرد؟
 
جام زهر دیگر
 
در طول ۳۲ ساله عمر جمهوری اسلامی قبلا هم شاهد عقب‌گرد حکومت و نوشانیدن جام زهر به ولی فقیه بوده‌ایم. این بار با توجه به شرایط بحرانی رژیم چه از بعد انشقاق در نیروهای درونی حکومت و چه فشارهای بین المللی بسیاری بر این گمان هستند که شاید حکومت بقای خود را در جنگ و ایجاد بحران خود ساخته بداند، اما باید این مهم را در نظر داشت وارد شدن به جنگی با توان نظامی نابرابر که آینده آن مشخص نیست یعنی خودزنی و عراقیزه کردن ایران. ولی فقیه نیک می‌داند برابری توان نظامی جمهوری اسلامی با آمریکا، ناتو و همپیمانان آن بیشتر به جوک و شوخی همانند‌تر است.
 
سیاست تهدید در برابر تهدید مرحله‌ای قبل از جنگ خانمان‌سوز است، ولی فقیه تلاش دارد سامانی به نیروهای ریزشی خود در داخل داده تا شاهد ریزش بیش از پیش نباشد. تکیه حکومت بر اقشار مردم به‌ویژه طبقه متوسط در زمانهای بحرانی، کاری عبث است و حکومت از درصد نارضایتی در داخل به‌خوبی آگاه بوده و هست. سخنان رهبر جمهوری اسلامی را می‌توان بیشتر برای مصرف داخلی دانست تا شاید نوشیدن جام زهر (پایان سیاست‌های جاه طلبانه هسته‌ای) درد و هزینه کمتری برای حکومت در پی داشته باشد.
 
مردم ایران به‌عنوان کسانی که سیاست‌های هسته‌ای حکومت با سرنوشت آتی آنان فاصله تنگاتنگی دارد، از تحمیل تحریم‌های کمر شکن تا جنگ و حمله نظامی به ایران، تلافات انسانی و متلاشی شدن خانواده‌ها، باید حق تعیین راه و سرنوشت خود را با رفراندمی در مورد ادامه سیاست‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی زیر نظر مراجع بین المللی داشته باشند.
 
تحریم، مقدمه حمله نظامی
 
آقای خامنه‌ای در سخنان ۱۴ بهمن گفتند:”آمریکایی‌ها بدانند و البته می‌دانند که جمهوری اسلامی در مقابل تهدید به جنگ و تهدید به تحریم نفتی، تهدیدهایی دارد که وقتی لازم باشد انشاءالله اعمال خواهد شد.”
 
یکی از تمهیدات عملی حکومت اسلامی برای مقابله با تحریم می‌تواند بستن تنگه هرمز باشد، ولی فقیه در این رویا بسر می‌برد که شاید با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا، دولت اوباما دست به چنین ریسکی (حمله نظامی به ایران) نزند، اما کسی هیچگاه قبل از ۲۰ مارس ۲۰۰۳ و حمله نظامی آمریکا به عراق تصور چنین فاجعه‌ای را در ذهن خطور نمی‌داد.
 
تکیه حکومت بر اقشار مردم به‌ویژه طبقه متوسط در زمان‌های بحرانی، کاری عبث است و حکومت از درصد نارضایتی در داخل به‌خوبی آگاه بوده و هست. سخنان رهبر جمهوری اسلامی را می‌توان بیشتر برای مصرف داخلی دانست تا شاید نوشیدن جام زهر (پایان سیاست‌های جاه طلبانه هسته‌ای) درد و هزینه کمتری برای حکومت در پی داشته باشد.
 
در طول یک سال گذشته شاهد سناریوهای متفاوت در سرنگونی حکومت‌های خود کامه در منطقه خاورمیانه بوده‌ایم، همه از لحاظ استراتژیک مشابه (برکناری دیکتاتور‌ها)، اما تاکتیک‌ها برخورد متفاوت بوده است. از قیام مردم در تونس و مصر با فشار غرب بر بن علی و مبارک برای ترک قدرت تا حمله نظامی به لیبی برای برکناری قذافی تا کنار رفتن تدریجی علی عبدالله صالح در یمن با امان نامه اهدایی آمریکا وغرب.
 
شرایط ایران پیچیده‌تر از تمامی کشورهای منطقه است. حکومتی تا بن دندان مسلح و سرکوبگر، داشتن پروکسی‌های در منطقه (حزب الله لبنان، حماس، جهاد اسلامی) در بیخ گوش اسرائیل برای هر گونه حمله احتمالی به این کشور و در قدرت بودن همپیمانان نزدیک جمهوری اسلامی (نوری المالکی) در عراق.
 
تمامی این گزینه‌های شرایط را برای استفاده مشابه از تاکتیک‌های یکسان دشوار ساخته است. حکومت اسلامی با تکیه بر دلارهای نفتی تا حیاط خلوت ایالات متحده آمریکا (آمریکا جنوبی) پیش رفته است اگرچه این تهدید جمهوری اسلامی در این منطقه برای آمریکا دارای درجه زرد است اما می‌توان این تهدید در آینده تا حد نارنجی پیشبینی کرد. خشک کردن منابع مالی جمهوری اسلامی با تحریم نفتی و گازی و به موازات آن سقوط بشار اسد در سوریه راه را برای رسیدن این منابع به پروکسی‌های آن در لبنان و فلسطین خواهد بست و زمینه ساز شماره‌های معکوس برای تغییرات بنیادین در ایران خواهد بود.
 
 
تهدید و گرم کردن انتخابات
 
رهبرجمهوری اسلامی اسلامی در مورد انتخابات گفته است:”هر قدر حضور مردم در پای صندوق‌های رای بالا‌تر باشد اعتبار و ارزش ملت بالا‌تر می‌رود و امنیت و مصونیت کشور بیشتر و آینده ایران عزیز تأمین و تضمین می‌شود.”
 
نگارنده بر این نظر است سخنان ۱۴ بهمن رهبر علاوه بر سروسامان دادن به اوضاع بحرانی درونی حکومت بیشتر زمینه را برای گرم‌تر کردن تنور انتخابات فراهم خواهد کرد. حکومت چشم امیدش به طبقه پایین و سنتی جامعه، روستا‌ها و شهرستان‌ها است. تقریباً امید خود را از شهر‌های بزرگ کشور همانند تهران از دست داده است.
 
برگزاری انتخاباتی نمایشی و مهندسی آرا از جمله شیوه حکومت برای مدیریت انتخابات پیش رو است و نباید از این نکته غافل شد که انتخابات و رای مردم برای دیکتاتورهایی همانند معمر قذافی، بشار اسد، صدام حسین وعلی خامنه‌ای محلی از اعراب ندارد و این خودکامگان راه تا پایان رفته و خواهند رفت،حتی اگر این راه به ویرانی کشور و کشته شدن صد‌ها، هزاران و شاید میلیون‌ها نفر انسان بی‌گناه بی‌انجامد، همانگونه که در لبنان در ۱۲ ژوئیه ۲۰۰۶ به وقوع پیوست.
 
 
پانویس‌ها:
 
 
 
 (Hizbullah’s exploitation of Lebanese population centers and civilians: Photographic evidence)
Hezbollah Hit Israel with Cluster Munitions During Conflict
 ( Hezbollah Hit Israel with Cluster Munitions During Conflict)
 (Israel (country)”, Microsoft Encarta Online Encyclopedia 2007
(Israeli premier testifies on Hezbollah war)
 
در همین زمینه: