محمد عبدی- برای هشتمین فیلم از مجموعه «سینمای جهان در صد فریم»، تلما و لوئیز را برگزیدم؛ پرچمدار سینمای فمینیستی.

تلما و لوئیز (Thelma and Louise) چه داستانی دارد؟

کارگردان: ریدلی اسکات- فیلمنامه: کالی کوری- موسیقی: هانس زیمر- بازیگران: سوزان ساراندون، جینا دیویس، هاروی کایتل، براد پیت- ۱۲۸ دقیقه، ۱۹۹۱- محصول آمریکا.

تلما و لوئیز دو دوست هستند که یک سفر تفریحی را آغاز می‌کنند، اما در‌‌ همان ابتدای کار مردی که با تلما می‌رقصد، در بیرون کافه سعی دارد به او تجاوز کند. لوئیز از راه می‌رسد و طی یک درگیری لفظی مرد را می‌کشد. آن دو می‌گریزند در حالی که تحت تعقیب هستند.

ریدلی اسکات کیست؟

متولد ۱۹۳۷ در بریتانیا. رشد یافتن در خانواده‌ای نظامی. تماشای فیلم و علاقه به سینما در کودکی. تحصیل در رشته طراحی. آغاز کار به عنوان طراح صحنه در بی‌بی‌سی. افتتاح کمپانی فیلمسازی با برادرش تونی در ۱۹۶۸. اولین فیلم بلند: دوئل‌کنندگان در سال ۱۹۷۷. ستایش‌شده برای بلید رانر (۱۹۸۲) و تلما و لوئیز (۱۹۹۱).

کارگردان حرفه‌ای با افت و خیزهای بسیار در کارنامه. اوج کار در تلما و لوئیز.

تلما و لوئیز را چطور می‌توان تحلیل کرد؟

تلما و لوئیز طی سال‌ها رفته رفته اهمیت و اعتبار روزافزونی یافته و به عنوان یک فیلم “Cult” قابل رجوع شده و تأثیرات به‌سزایی را بر سینمای پس از خود نهاده است؛‌‌ همان‌گونه که خود از اسلافش تأثیر بسیار پذیرفته و در واقع نوع مدرن یک الگوی کلاسیک است که به‌درستی به روز شده و کارکرد اجتماعی می‌یابد.

ریدلی اسکات:کارگردان حرفه‌ای با افت و خیزهای بسیار در کارنامه. اوج کار در تلما و لوئیز.

با کمی دقت در داستان فیلم درمی‌یابیم که مشابه این قصه را بار‌ها به شکل‌های مختلف دیده‌ایم: “شما فقط یک بار زندگی می‌کنید” (فریتس لانگ، ۱۹۳۷)، “بانی و کلاید” (آرتور پن، ۱۹۶۷)، “بوچ کسیدی و ساندنس کید” (جرج روی هیل، ۱۹۶۹)، “تاندربالت و لایت فوت” (مایکل چیمینو، ۱۹۷۷) و…؛ فیلم‌هایی که جملگی به مرگ قهرمان‌ها می‌انجامند و همگی بازتابنده شرایط نامساعد اجتماعی حاکم هستند که یاغی‌گری و در ‌‌نهایت مرگ را موجب می‌شوند.

تلما و لوئیز به مانند اسلافش قصه تلخ دو قهرمان مغلوب شرایط را باز می‌گوید که به مرگ تراژیک آن‌ها می‌انجامد، اما این‌بار به جای یک زوج- یک زن و مرد، احتمالاً عاشق هم- با دو زن طرف هستیم، دو زن که می‌خواهند یک سفر کوچک تفریحی داشته باشند، اما سفرشان ناخواسته به یاغی‌گری منتهی می‌شود و به سفر ابدی پیوند می‌خورد.

آشنایی‌زدایی‌ای که سازندگان از یک قصه تکراری می‌کنند، تلما و لوئیز را به کل از اسلافش جدا کرده و در ‌‌نهایت به یک بیانیه سینمایی علیه مردسالاری حاکم بر جامعه بدل می‌کند. و این‌گونه است که یک قصه تکراری، هم مدرن و امروزی می‌شود و هم کارکرد انتقاد اجتماعی- در جهت حمایت از حق و حقوق زنان- پیدا می‌کند. به همین دلیل تلما و لوئیز به عنوان یک فیلم دهه نود- با همه خصوصیات یک فیلم دهه نود- خودی می‌نمایاند و به عنوان یک فیلم ماندگار ثبت می‌شود و در این مدت نسبتاً کوتاه، تأثیرات محسوسی بر آثار پس از خود بر جای می‌گذارد.

هر نوع نزدیک شدن به تلما و لوئیز، لزوماً به کارکرد اجتماعی فیلم و اصلی‌ترین مایه آن‌ که جانبداری از حقوق زنان است، مرتبط می‌شود. از این رو شاید تحلیل فیلم بدون توجه به جنبه‌های فمینیستی آن ره به جایی نمی‌برد؛ چرا که تمامی ساختار فیلم- چه در مضمون و پرداخت این فیلمنامه به دقت کار شده و چه در جنبه‌های بصری تحسین‌آمیز تصاویر، بر همین مبنا استوار شده است. به همین دلیل، چه با جنبه‌های فمینیستی اثر موافق باشیم یا نه، نزدیک شدن به فیلم و تحلیل آن تنها بر این مبنا و پذیرش جهان فیلم معنا می‌یابد.

در ابتدای فیلم خیلی ساده مختصری با دو شخصیت اصلی آشنا می‌شویم و سفر آن‌ها آغاز می‌شود. آن‌ها وارد یک کافه می‌شوند. از بدو ورود، تلما- جینا دیویس که به وضوح زیبا‌تر و جذاب‌تر از لوئیز است، زیر نگاه‌های مردان قرار می‌گیرد و از همین جا یکی از مضامین اصلی فیلم یعنی مسأله «چشم چرانی» مطرح می‌شود؛ اینکه زنان دائم در زیر نگاه مردان هستند و ناخواسته مجبورند به آن‌ها لذت بدهند.

این دو در نظر مردان کافه، جنس و کالای قابل مصرف به حساب می‌آیند که حالا تلما- که آشکارا زنانگی بیشتری دارد- جنس بهتری است و مشتری بیشتری دارد.

فیلم از همین سکانس کافه، دو نوع زن را رو در روی ما قرار می‌دهد؛ اولی لوئیز، که زیبا نیست اما سرد و گرم چشیده به نظر می‌رسد (با بازی زیر پوستی عالی سوزان ساراندون) و دومی، تلما، زنی است که جذابیت‌های زنانه بیشتری دارد و ساده و بازیگوش به نظر می‌رسد و البته کم‌عقل‌تر (با بازی عالی جینا دیویس که متناسب با شخصیتش در فیلم رو و سطحی است).

این دو زن در طول فیلم در لایه‌های زیرین با هم تقابل دارند و دو نوع شخصیت کاملاً متفاوت را رو در روی ما قرارمی دهند: زنی که در جهان فیلم که بر مبنای فمینیسم بنا شده، عاقل‌تر است، ازدواج ناموفق نداشته و اجازه سوء‌استفاده به مردان نمی‌دهد (لوئیز) و بر عکس زنی که بازیگوش و هوسران به نظر می‌رسد، ازدواج ناموفق داشته و مردان مختلف از زنانگی‌اش سوءاستفاده می‌کنند (تلما).

از رقابت دو زن تا همبستگی آنها با هم در یک جامعه مردسالار

این تقابل میان دو شخصیت از ظاهرشان آغاز می‌شود (لوئیز با موهای کوتاه و لباس پوشیده‌تر و تلما با موهای بلند و لباس باز‌تر) و در سکانس کافه عیان‌تر می‌شود: وقتی مردی به سر میز آن‌ها می‌آید، لوئیز بر عکس تلما که از او استقبال می‌کند، به روشنی با حضور او سر میز مخالف است. او دود سیگارش را به طرز توهین‌آمیزی به طرف مرد حواله می‌کند و بعد از کنار رفتن مرد، به تلما اعتراض می‌کند. اما تلما با اصرار، به رقص با مرد می‌پردازد و لوئیز را هم به رقص دعوت می‌کند. لوئیز بر خلاف میلش با مرد دیگری می‌رقصد، ولی خیلی زود سرجایش برمی‌گردد و احساس بدی دارد؛ گویی گمان می‌کند از او سوءاستفاده شده. اما تلما راه را باز می‌گذارد تا سوء‌استفاده شکل عملی پیدا می‌کند و فاجعه از همین جا آغاز می‌شود.

هر چند در ‌‌نهایت، فیلم، تلما را قربانی جو مردسالار جامعه معرفی می‌کند، اما به هر حال در مقایسه بین تلما و لوئیز، تا نیمه‌های فیلم با تحسین کردار لوئیز و مذمت رفتار تلما روبرو هستیم؛ چرا که در دنیای فیلم تلما قدر زنانگی‌اش را نمی‌داند و تمام مشکلات، از تجاوز تا فریب خوردن او از کابوی جوان و از دست دادن پول‌هایشان و در ‌‌نهایت لو رفتن مقصد نهایی آنها، از رفتارهای تلما ناشی می‌شود.

اما لوئیز رفته رفته همه چیز را به تلما یادآوری می‌کند. تلما حالا دیگر می‌تواند به روی یک مرد- فرقی نمی‌کند؛ اینجا یک پلیس- اسلحه بکشد و او را به گریه وادارد (معادل صحنه تجاوز که مردی او را به گریه انداخته بود.) تلما حالا دیگر از مرگ مرد متجاوز نارحت نیست: «متأسف نیستم که اون مرد حرومزاده مرد.» و حتی می‌تواند با خشونت تمام انتقامش را از یک مرد بددهن (راننده کامیون) – با آتش زدن کامیون او- بگیرد؛ انتقامی که پیش از این جرأت گرفتنش را نداشت و حالا به مدد لوئیز این شهامت را یافته که حتی از آزار راننده ارضاء نشود و کامیون او را هم هدف قرار دهد (کامیون در طول فیلم با شکل فالیکش- شبیه به آلت مردانه- نمادی از مردانگی است. در طول جاده‌ها، فقط این کامیون‌ها را شاهدیم که اتوموبیل کوچک و ظریف این دو زن را احاطه کرده‌اند، از این رو به آتش کشیدن کامیون توسط تلما و لوئیز، معنای عمیق‌تری می‌یابد.)

اینجاست که تقابل دو زن به یک اتحاد بدل می‌شود؛ اتحادی علیه یک دشمن مشترک: جامعه مردسالار. به همین دلیل در صحنه پایانی زمانی که از همه سو توسط پلیس ها- مردان- محاصره شده‌اند، به نشانه همدلی، دست به دست هم، به استقبال مرگ می‌روند و این است که مرگشان بسیار باشکوه جلوه می‌کند؛ به‌‌ همان شکوه و جلال مرگ قهرمانان وسترن.
 

در همین زمینه:
::سینمای جهان در صد فریم از محمد عبدی::

ویدئو: صحنه پایانی “تلما و لوئیز” ساخته ریدلی اسکات