عبارت «انقلاب توئیتری» ابداع وزارت امور خارجه آمریکا  در واکنش به وقایع جنبش سبز در ایران بود؛ ۱۰ سال پس از آن روزها، اعتراضات اخیر در سودان و ایران در شرایطی رخ داد که نه اینترنتی بود و نه توئیتری. ریچارد سیمور در یادداشت پیش‌رو تبار اسطوره‌ «انقلاب توئیتری» و اهمیت سیاسی رسانه‌های اجتماعی را بررسی می‌کند.

عکس: آرشیو

اسطوره‌ «انقلاب توئیتری» در حال مرگ است. زمانی این اصطلاح با شور و حرارت درمورد قیام‌هایی مردمی علیه حکومت‌های ایران (۲۰۰۹)، مصر (۲۰۱۱)، و تونس (۲۰۱۱) به‌کار می‌رفت. کنشگرانی که در این جنبش‌ها حاضر بودند از رسانه‌های اجتماعی برای اهداف سیاسی استفاده می‌کردند، هرچند که اکثریت مردم به این پلتفرم‌ها دسترسی نداشتند. در جریان بهار عربی، روزنامه‌ها به‌طرز وجدآمیزی از نقش کلیدی توئیتر می‌گفتند و می‌نوشتند، واقعیت اما این است که رسانه‌های اجتماعی کم‌تر از اس‌ام‌اس و ملاقات‌های رودررو به کار معترضان می‌آید.

این امر به خوبی در آئینه خیزش مردم سودان که در دسامبر ۲۰۱۸ کلید خورد عیان شد. حکومت عمر البشیر اینترنت را قطع کرد اما تیرش به سنگ خورد. کنشگران دوباره سراغ جلسات محلی، اس‌ام‌اس‌های گروهی و تماس‌های تلفنی رفتند. به گفته‌ یکی از معترضان، نبود اینترنت شورشیان را مجبور ساخت تا « سازمان‌دهی بهتری انجام دهند».

«انقلاب توئیتری» ابداع وزرات امور خارجه آمریکا بود

امروز کمتر عبارت «انقلاب توئیتری»  شنیده می‌شود و از دلایل آن از میان رفتن شکوه و تازگی آن است. رسانه‌های اجتماعی به‌عنوان گونه‌ای از ارتباط  دیگر چندان مهم تلقی نمی‌شوند؛ این در حالی‌ است که توئیتر و فیسبوک در تحولات سیاسی فاجعه‌باری نقش داشته‌اند: گروه داعش آگاهانه جهت جذب نیرو و تشکیل کمپین‌های پیام‌رسانی پیشرفته‌اش از رسانه‌های اجتماعی بهره برد، و از این طریق یک ارتش جهانی دین‌سالار برپا ساخت. «انقلاب توئیتری» واقعی با بریدن‌ها سرها و پرچم‌های سیاه بود که تحقق یافت.

بخش اعظم آن‌چه در رسانه‌های اجتماعی دیده می‌شود، متأثر است از فعالیت‌های جریان چپ سایبری درطول اولین دهه از قرن بیست‌ویکم؛ اولین نمونه‌ی مهم این فعالیت‌ها مربوط می‌شود به اعتراضات اوت ۲۰۰۴ علیه مجمع ملی جمهوری‌خواهان نیویورک. معترضان، متشکل از فعالان ضد جنگ و کسانی که خواستار لغو اعطای وام به کشورهای درحال‌ توسعه بودند، با سرکوب‌ شدید و پیشرفته پلیس مواجه شدند: دستگیری‌های پیش‌دستانه، استفاده از گازهای اشک‌آور و هم‌چنین  ابزار مسدود کردن ارتباطات فعالان. معترضان لازم بود به‌طور مخفیانه و سریع، و بدون خطر تحت نظر قرار گرفتن، سازمان‌دهی‌ها را انجام دهند.

سپس تِکستماب (TXTmob) ظهور پیدا کرد. برنامه‌ای اکتیویستی که توسط تاد هیرش، عضو مؤسسه فناوری ماساچوست، و جان هنری، عضو گروهی اکتیویستی به‌نام مؤسسه خودآئینی کاربردی، ابداع شد. طرح اولیه تکستماب به‌شکل غلط‌‌اندازی ساده بود. این برنامه از یک زیرساخت تجاری ازپیش‌موجود استفاده می‌کرد که پلیس قادر نبود در آن اختلال ایجاد کند: پیام‌رسانی از طریق اس‌ام‌اس، با تنظیماتی شامل سطوح مختلف محرمانگی، از گروه‌های «عمومی» گرفته تا آن‌هایی که عضویت در آنها «تنها از طریق دعوت» ممکن بود.

این برنامه مؤثر واقع شد. فعالان از  پلیس و دستگاه سرکوب‌ حکومت فدرال پیشی گرفتند ، در کوتاه‌‌مدت تاکتیک‌های جدیدی یافتند، کمک‌های پزشکی در اختیار زخمیان گذاشتند، و به طرفدارانی که از دور بیننده پخش‌های زنده بودند، متصل شدند. حقوقدانان دولتی شهر نیویورک  تا سال ۲۰۰۸ نتوانسته بودند متوجه چندوچون اتفاقی که افتاده بود شوند، بنابراین تا آن زمان احضاریه‌ای برای بررسی اطلاعات ابداع‌کنندگان این برنامه صادر نشده بود.

گروه داعش آگاهانه جهت جذب نیرو و تشکیل کمپین‌های پیام‌رسانی پیشرفته‌اش از رسانه‌های اجتماعی بهره برد، و از این طریق یک ارتش جهانی دین‌سالار برپا ساخت. «انقلاب توئیتری» واقعی با بریدن‌ها سرها و پرچم‌های سیاه بود که تحقق یافت.

هرچند، «سرمایه‌گذاری خطرپذیر»  جلوتراز دولت بود. یکی از اشخاصی که در فرآیند تأسیس تکستماب نقش داشت، یعنی ایوان هنشا پلات، در شرکت فناوری کوچکی به‌نام اُدِئو آغاز به کار کرد. مدیران این شرکت به‌محض آن‌که توصیف پلات از موفقیت تکستماب را شنیدند، فکرهایشان را روی هم گذاشته و یک برنامه جدید برپایه خدمات پیام‌های کوتاه ابداع نمودند: توئیتر.

توئیتر که طرح اولیه‌ای شبیه به تکستماب داشت، در ژوئیه ۲۰۰۶ راه‌اندازی شد و فعالان سیاسی فوراً امکانات آن را مغتنم شماردند. این رسانه‌ اجتماعی انحصار حقیقیت  را  که حکومت‌های سرکوبگر از آن نفع می‌بردند شکست، هم‌چنین امکان ایجاد گروه‌های موقتی را به شکلی برق‌آسا را فراهم ساخت: حول شعارهایی از انقلاب مصر از جمله «ما همه خالد سعید هستیم» (در گرامیداشت یاد جوانی که نیروهای امنیتی آن‌قدر کتکش زدند تا جان سپرد) گرفته، تا «وال‌استریت را اشغال کنید».

عبارت «انقلاب توئیتری» ابداع وزارت امور خارجه آمریکا  بود که با لابی‌گری در توئیتر قصد داشت خدمات آن درطول جنبش سبز ایران در سال ۲۰۰۹ را تداوم بخشد. دفتر اوباما پیوند تنگاتنگی با سیلیکون وَلی داشت، زیرا اینترنت را راهی برای برهم‎زدن آسایش دشمنان سایسی آمریکا قلمداد می‌کرد.

اما وقتی همان رسانه‎های اجتماعی به انتشار افشاگری‌های ویکی‌لیکس کمک کردند، این رویکرد تغییر کرد. نزاعی میان فیسبوک، توئیتر، و نهادهای امنیتی آمریکا درگرفت، البته این درگیری به همکاری‌ ختم شد؛ بدین‌ترتیب غول‌های رسانه‌های اجتماعی در کار نظارت دولتی و جنگ سایبری شریک دولت شدند.

رسانه‌های اجتماعی به درد سازمان‌دهی اجتماعی نمی‌‌خورند

با این حساب، چه از ایده انقلاب توئیتری باقی مانده است؟ پلتفرم‌های آنلاین به شکلی خودانگیخته مردم را بر مبنای احساسات مشترکشان در ائتلافاتی موقتی گرد هم می‌آورند، و البته این امر اغلب نتایج سیاسی غیرقابل ‌پیشبینی‌ای به‌همراه دارد.

جدیدترین مثال از این دست، اعتراضات شیلی‌ است. اعتراضات در ماه اکتبر با کمپینی دانشجویی در اعتراض به افزایش کرایه حمل‌ونقل عمومی کلید خورد. جنبش با هشتگ #EvasionMasiva («احتراز دسته‌جمعی») گسترش یافته و معترضین را به مقاومت در برابر افزایش کرایه‌ها با پرش از روی میله‌های چرخان ورودی ایستگاه‌های مترو تشویق می‌کرد. اما خیلی زود از دل این اعتراضات شورشی همگانی برخاست؛ شورشی نه با یک هدف سیاسی واحد، بلکه علیه هزینه بالای معاش، سرکوب پلیسی، و نظام سیاسی غیر دموکراتیک. حکومت ناچار شد افزایش کرایه را لغو کرده، «وضعیت اضطراری»ای که برقرار کرده بود را پایان ببخشید، و برگزاری یک رفراندوم در مورد قانون‌اساسی را وعده دهد.

این قبیل اعتراضات با پایان باز می‌تواند باعث قدرت گرفتن بسیار معترضان شود. اما از آنجایی که قیام‌های هشتگ‌دار «به شکلی خودانگیخته» پدیدار می‌‌شوند و به‌شکلی غیرقابل‌ پیش‌بینی تکامل می‌یابند، نتیجه آنها ممکن است آشوبی سازماندهی‌‌شده یا برعکس یک سردرگمیِ سیاسی باشد. مراحل ابتدایی جنبش جلیقه‌زردهای فرانسوی در سال ۲۰۱۸ مثال خوبی در این مورد است. آن‌چه با دادخواستی در مورد افزایش مالیات سوخت آغاز شد، در موجی از خشم آنلاین درآمیخت و به‌شکل انفجاری در خیابان‌ها سرازیر شد. این رویداد به ‌لحاظ سیاسی متناقض بود و یک جریان حاشیه‌ای معتقد به  تئوری توطئه را نیز در برمی‌گرفت. مقصود اعتراض در درجه اول، نفی اصلاحات اقتصادی امانوئل مکرون بود، اما در درخواست اولیه برخی از بخش‌های این  جنبش مطالبه اخراج پناهجویان نیز دیده می‌شد.

درصورتی‌که منطق تراکم پایه و اساس یک کنش سیاسی را تشکیل دهد، چنین اتفاقی می‌افتد. تجلی فوران مجادله‌آمیز آنلاین در دنیای واقعی چنین چیزی است. این لحظات تراکم و انفجارنه ذاتاً خوب‌اند و نه بد، بلکه ناپایدار، سریع، تأثیرگذار، و با پایان باز هستند، و البته در همین فرم هم می‌توانند معرف فرصت‌هایی برای تغییر و تحول سیاسی باشند.

درعین حال، وجه معمولاً تاریک و ناگوار طوفان‌های آنلاین این است که آن‌ها می‌توانند به طرزی هولناک در مسیری پرت پیش بروند. آینده حقیقی اعتراضات جهانی در گرو این مسئله و  نه انقلاب توئیتری است.

منبع: NewStatesman


بیشتر بخوانید: