وقتی مساله فقر مطرح می‌شود اغلب به ریشه‌ها و عوامل فقر می‌پردازیم. گمان می‌کنیم فقر ناشی از ویژگی‌های فردی است و ناتوانی‌های فردی باعث می‌شود کسی در معرض چنین آسیبی قرار بگیرد. در این زمینه همیشه به موضوعاتی مانند فقدان کنترل نفس یا خودلگامی اشاره می‌شود. به عنوان مثال دیوید بروکس در روزنامه نیویورک تایمز می‌نویسد افراد فقیر فاقد فضیلت‌های فردی هستند و یا پل رایان نماینده کنگره آمریکا بر این باور است که انتخاب‌های فردی افراد فقیر اشتباه است. این نوشته نقدی بر این نگاه است.

بی‌شک انتخاب‌های بد می‌توانند در فقر نقش داشته باشند. اما اینکه فردی انتخاب‌های بدی دارد به معنای آن نیست که فاقد فضیلت‌های فردی یا خودلگامی و کنترل نفس است.

در مقابل، پژوهشگران در حوزه روان‌شناسی بر این عقیده‌اند که عوامل و دلایل متفاوتی در انتخاب‌های ضعیف و غلط افراد نقش دارد. این دلایل و عوامل به خوبی توضیح می‌دهند که چگونه یک فرد صاحب فضیلت می‌تواند به دام فقر بیفتد.

فقر مانعی برای درست اندیشیدن است

در شرایط مطلوب و عادی مغز ما قادر است به سطوح بالایی از تفکر انتزاعی دست پیدا کند. اما در شرایط دشوار و نامطلوب همین مغز صرفا بر بقا در وضعیت اکنون متمرکز می‌شود. ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که بقا بر هرچیزی ارجحیت دارد. زمانی که فرد در نان شب خود مانده است، فکر کردن به انتگرال چندان هنجار به نظر نمی‌رسد. یک پژوهش نشان می‌دهد که کمبود، امتیاز ضریب هوشی را کاهش می‌دهد. این کمبود و ناتوانی مانع از آن می‌شود که فرد، بتواند عمیق و دقیق بیندیشد.

فقر فرصت‌های آموزش به فرزندان را از والدین می‌رباید

کنترل نفس یا خودلگامی چیزی است که می‌توان آن را یاد داد. زمانی که والدین این فرصت را برای فرزندانشان فراهم می‌کنند تا مستقلا مشکلی را حل کنند و در تصمیم‌گیری‌ها مشارکت‌ کنند کودکان بهتر قادر به کنترل خود هستند. اما این کار برای والدین نیاز به زمان دارد و والدینی که فقیر هستند زمان محدود و کمی نیز در اختیار دارند. عوامل درون خانوادگی از جمله تربیت و انگیزه‌بخشی که می‌توانند به دلیل کمبود وقت محدود شوند رابطه مستقیمی با رشد ذهنی کودکان دارند. همچنین اگر خانواده فقیری در محله‌های فقیرنشین یا خطرناک زندگی کند این احتمال وجود دارد که خودمختاری کودک نسبت به کودکی که در محیط‌های نسبتا امن زندگی می‌کند محدود‌تر باشد. می‌توان اینگونه نتیجه گرفت که والدین فقیر نه به این دلیل که در پرورش و آموزش کودکان خود ناتوان هستند بلکه به دلیل موانع موجود، قادر به آموزش کنترل نفس به فرزندان خود نیستند. 

فقر چشم‌اندازی برای آینده باقی نمی‌گذارد

فقر باعث می‌شود تا افراد فقر بر لحظه حال متمرکز باشند. کنترل نفس یا خودلگامی به معنای آن است که از برخی از انتخاب‌های محدود و فعلی برای دستیابی به هدف و انتخاب شایسته‌تری بگذریم. اما چرا باید نگران فردا باشیم وقتی نمی‌دانیم امروز را چطور بگذرانیم؟ بسیاری از پژوهش‌ها نشان می‌دهند که افراد فقیر یا در معرض فقر بر لحظه حال متمرکز هستند و پول خود را صرف امور و نیازهای فوری خود مثل غذا می‌کنند. فکر کردن به پاداش‌های آینده و تلاش برای آنها نیازمند آن است که مطمئن باشیم که وقتی به آینده می‌رسیم پاداش‌ها همچنان منتظر ما ایستاده‌اند. به عنوان مثال کودکان در آزمایش معروف مارشمالوی استنفورد متفاوت عمل می‌کنند. در این آزمایش کودک را برای ۱۵ دقیقه با یک مارشمالو تنها می‌گذارند و با او قرار می‌گذارند که اجازه ندارد مارشمالو را هر زمانی که خواست بخورد. اما اگر صبر کند و مارشمالو را تا انتهای آزمایش نخورد به او یک مارشمالوی دیگر جایزه داده می‌شود. کودکانی که به آزمایشگر اعتماد کافی ندارند نسبت به کودکانی که رابطه توام با اعتماد با آزمایشگر دارند احتمالا صبر کمتری در خوردن مارشمالو خواهند داشت. بی‌ثباتی و غیرقابل ‌پیش‌بینی بودن از ویژگی‌های زندگی در فقر است.

تلاش برای فرار از فقر فعالیتی ناسالم است

تلاش برای مبارزه با فقر دشوار است. تلاش بیش از حد برای بالا رفتن از پله‌های ترقی احتمالا مضراتی هم دارد. کودکان فقیری که در زندگی و درس موفقیت‌هایی زیادی به دست می‌آورند به ویژه اگر عضوی از جامعه اقلیت باشند نسبت به همسالان خود که چندان موفقیتی نیز به دست نمی‌آورند سلامت جسمی پایین‌تری دارند. یک مطالعه جدید نشان داده است که نوجوانان فقیر و دارای خودکنترلی بالاتر در واقع در سطح مولکولی سریع‌تر از کسانی که خودکنترلی پایینی دارند پیر می‌شوند. خودکنترلی و دستیابی به موفقیت، افراد فقیر را ملزم می‌کند تا بر موانع ساختاری متعددی غلبه کنند. این تلاش دشوار باعث آسیب رسیدن به بدن از جمله آسیب سیستم ایمنی بدن می‌شود و در نهایت وضع سلامتی را بدتر می‌کند.

فقر بینش افراد را درباره امکانات موجود محدود می‌کند

افراد فقیر فاقد چیزی هستند که روان‌شناسان به آن «خودکارآمدی» می‌گویند. خودکارآمدی به معنای باور به توانایی‌های خود است. یکی از چیزهایی که در خودکارآمدی افراد نقش دارد این است که افراد بتوانند رسیدن به اهداف مشابه را در دیگران ببینند. فقر باعث انزوا می‌شود. کودکانی که در محله‌های فقیر رشد می‌کنند الگوهای کمی را می‌شناسند که توانسته‌اند از فقر نجات پیدا کنند اما در مقابل دور و برشان افراد بسیاری هستند که همچنان در فقر باقی مانده‌اند.کسی که در خانواده فقیر به دنیا آمده است شانس بسیار پایینی برای تغییر جایگاه خود برای رسیدن به طبقه متوسط جامعه دارد. همچنین واضح است که کودکان فقیر باهوش بازهم نسبت به کودکان خانواده‌های ثروتمند شانس کمتری در پایان رساندن تحصیلات و آموزش‌های اساسی دارند. 

چه می‌توان کرد؟

هدف از این مقاله آن نیست که بگوییم که فقر چاهی است که بیرون آمدن از آن ممکن نیست. روان شناسان راه‌های فراوانی را برای کنترل نفس و بهبود زندگی افراد با هدف داشتن چشم‌اندازی برای آینده پیشنهاد می‌کنند. هدف از این نوشته آن است که یاد بگیریم داوری خود را نسبت به افرادی که در چرخه فقر به دام افتاده‌اند اصلاح کنیم. عوامل فقر را متهم کنیم و فقط افراد فقیر را مقصر ندانیم. لازم است که در مواجه با فردی که فقر است به خود عوامل اصلی این فقر را یادآوری کنیم و ناتوانی او برای بیرون آمدن از این چرخه را به سخره نگیریم.

الیوت برکمن دکتر روانشناسی و استادیار دانشگاه اوره‌گان است. اصل این مقاله این اینجا بخوانید.