«تا زمانی که کارگران واحدهای بزرگ صنعتی دست به اقدام اعتراضی مطالباتی – سیاسی نزنند امکان درهم شکستن ماشین سرکوب فراهم نمی‌شود. اما در اینجا نه کمیته مخفی بلکه یک سازمان سراسری کارگری مشکل را حل می‌کند. تجربه سیاه‌ترین دیکتاتوری‌ها مثل رژیم آپارتاید و دیکتاتوری‌های فاشیستی همچون فرانکو و پینوشه نشان می‌دهد که چنین تشکلی می‌تواند به وجود بیاید. حرکت فعالان کارگری به طرف ایجاد چنین تشکلی هم مشکل ادامه‌کاری در جنبش مطالباتی و همبستگی میان بخش‌های مختلف کارگری را حل می‌کند و هم به یک ضرب معضل ارتباط دو جنبش خیابانی و کارخانه‌ای را حل می‌کند و هم توان خارق‌العاده‌ای به هر دوی آنها می‌دهد. در غیر این صورت ما در جهارچوب نامعلوم انفجارات سازمان‌نیافته و جدا از هم باقی می‌مانیم و همین دست رژیم را در اعمال موفقیت‌آمیز خشونت حداکثری باز می‌گذارد.»

گفت‌و‌گو با بهروز فراهانی، عضو اتحاد سوسیالیستی در حمایت از کارگران ایران ــ فرانسه

▪️ اعتراضات آبان ۱۳۹۸ را برآمده از چه عواملی می‌دانید؟ چه ربطی می‌بینید میان اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ و اعتراضات آبان ۱۳۹۸؟

بهروز فراهانی

بهروز فراهانی: اعتراضات آبان ۱۳۹۸ ادامه مستقیم و در واقع تکرار دی ماه ۱۳۹۶ هست. همان تضادهای انباشت‌شده از سه دهه سیاست‌های تعدیل اقتصادی، خصوصی‌سازی، حمله به بقایای دستاوردهای کارگران و حقوق‌بگیران دیگر، کاهش منظم قدرت واقعی خرید آنها با تورم ۴۰-۵۰ درصدی، در کنار آشکار شدن ابعاد بیسابقه و باورنکردنی فساد، دزدی و اختلاس‌های بزرگ و… عوامل اصلی این شورش گرسنگان و تهیدستان شهرهای کوچک و بزرگ ایران هستند. افزایش ناگهانی قیمت بنزین، یک سیاست کلاسیک نئولیبرالی، آن جرقه‌ای بود که بشکه باروت مشکلات انباشته‌شده را منفجر کرد. باید متذکر شد که تحریم‌های غیرقانونی و ظالمانه آمریکای ترامپی تنها عامل تشدید این بحران اقتصادی عمیق به شمار می‌رود.

فراموش نکنیم که اعتراضات ۹۶ پیش از خروج ترامپ از برجام، یعنی پیش از تحریم‌های جدید بود. تحریم به وخامت اوضاع افزود اما علت‌العلل همانا آن سیاست‌های نئولیبرالی‌ است که در راستای سیاست‌های نسخه‌پیچ‌شده صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی و اتحادیه اروپا درانظباق با شرایط ویژه ایران از زمان رفسنجانی تا امروز، بدون گسست، با شدت کم یا زیاد، توسط تمام کابینه‌ها اجرا شده است. این سیاست‌ها، مثل همه جای دنیا، به تشدید نابرابری‌های طبقاتی، فربه‌تر شدن قشر ممتازه معروف به یک درصدی‌ها و اعوان و انصار آنها و پرتاب شدن تعداد هر دم فزاینده‌تری از کارگران و زحمتکشان به زیر خط فقر انجامیده است. ایران اسلامی تافته جدابافته‌ای در اقتصادیات سرمایه‌داری جهانی نیست هرچند که روسای جمهور آن، علاوه بر تماس با سلاطین مالی جهانی با امام زمان نیز در تماس باشند.

به لحاظ شعارهای داده‌شده و خواسته‌های مطرح‌شده، ما شاهد تکرار شعارهای دیماه ۹۶ بودیم. خواسته‌های نان، کار، مبارزه با گرانی، آزادی، مجددا تکرار شدند. شعارهای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و علیه کلیت نظام همه جا به گوش رسید.

اگر جنبش دی ماه ۹۶ اعلان پایان اعتماد یا امید بستن به جناح‌های اصلاح‌طلب و معتدل رژیم بود که به طرز زیبائی در شعار «اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تموم شد ماجرا» تبلور پیدا کرده و پایان سلطه دوران گفتمان اصلاح‌طلبی حکومتی بود که با انتخاب محمد خاتمی در دوم خرداد ۱۳۷۶ شروع شده بود، جنبش آبان ۹۸ آن را به تمامی به خاک سپرده و میخ‌های محکمی بر تابوت آن کوبید.

اصلاح‌طلبان حکومتی که با جنبش دی ماه غافلگیر شده و تازه متوجه شکست گفتمان «تنها راه رفورم در چهارچوب نظام از طریق انتخابات است» شده بودند نتوانستند در فاصله این دو جنبش، گفتمان خود را منطبق بر وضعیت جدید کنند. هیچ اقدام جدی از جانب آنان برای نزدیک شدن به خواسته‌های این بخش از مردم زحمتکش و تحت ستم انجام نگرفت.

با وجودی که هم نظریه‌پردازان و هم طرفداران این گفتمان به وضوح متوجه شکست خود در رابطه با این اقشار شده بودند، نه تاکتیک و نه هیچ گفتمانی برای نزدیکی به این معترضان چاره‌سازی نشد. تنها هنراصلاح طلبان این بود که در محکوم کردن جنبش دی ماه از یکدیگر سبقت می‌گرفتند! آنها پاسخ این همدستی با ولی فقیه را در آبان ماه ۹۸ گرفتند. نه تنها شعارهای ضد کل نظام در همه جای ایران طنین انداخت بلکه “مرگ بر روحانی” نیز در کنار آن تکرار شد. معروف است که می‌گویند آن که باد می‌کارد، توفان درو خواهد کرد. چرائی این درماندگی و سترونی اصلاح‌طلبان و” اعتدالیون ” بسیار روشن است.

چنین “انطباقی” از جانب آنان با خواسته‌های مطرح شده از طرف تظاهرات‌کنندگان غیرممکن است چرا که اصلاح طلبان، ضمن بر لب آوردن یک سری شعارهای کمرنگ مدنی، علاوه بر اینکه مدافع ادامه حیات این رژیم اسلامی ننگین هستند، خود از طرفداران مشتاق و پرشور سیاست‌های خصوصی سازی و دیگر سیاست‌های نئولیبرالی هستند. آنها هرگز نمی‌توانند پاسخی برای درخواست‌های این اقشار و طبقات فرودست داشته باشند. اگر آنها می‌توانند باد در غبغب انداخته و با ” دخالت پلیس و ارشاد” در زندگی خصوصی مردم مخالفت کرده، و یا حتی از نوع کمرنگی از” آزادی پوشش”، “لزوم شادی و موسیقی در زندگی” و….. صحبت کنند، هنگامی که به خواسته‌های مشخص اجتماعی کار، نان، آزادی، اداره شورائی، نه به خصوصی سازی‌ها و… برخورد می‌کنند فلج شده و قادر به هیچ مانوری نیستند چه رسد به اینکه نقشه راهی در این جهت ارائه دهند. این جناح از حاکمیت در فاصله این دو جنبش کاملا سترون بود. طبیعی است که با بسته شدن این “سوپاپ” حفاظتی رژیم، بروز انفجارات بیش از پیش ممکن می‌شود. آبان ماه آمد دلیل دی ماه!

▪️ ترکیب اجتماعی نیروهای اصلی شرکت کننده در این اعتراضات را چه می‌دانید؟

ترکیب اجتماعی شرکت کننده در این تظاهرات درست همان اقشار دی ماه ۹۶، اما به میزان گسترده‌تر، بودند. جوانان و کارگران بیکار، کارگران فقیر دارای شغل‌های ناپایدار یا فصلی، جوانان بی‌آینده‌ای که هر سال بیش از ۶۰۰ هزار نفر از آنها وارد بازار کاری می‌شوند که که اقتصاد بحران زده آنان که با رکود و تورم لگام گسیخته مشخص می‌شود، نه تنها قادر به جذب آنان نیست بلکه عده بیشتری را به حاشیه تولید می‌راند. این افراد محکوم به فقر و سختی هر دم فزآینده‌تری در جمهوری اسلامی ایران هستند. در فاصله دی‌ماه ۹۶ تا آبان ۹۸ بخش‌هایی از اقشار تحتانی خرده کاسبان ورشکسته و حقوق بگیران جزء نیز به صفوف آنان پیوسته‌اند. گستردگی جنبش آبان ماه که بیش از ۲۰۰ شهر کوچک و اکثریت شهرهای بزرگ ایران را در برگرفت از همین جا ناشی می‌شود.

یک تفاوت بزرگ این اعتراضات با دی ماه ۹۶ همین شرکت زحمتکشان شهرهای بزرگ در آن بود. چیزی که در جنبش آبان دیده نشد. شباهت بزرگ شرکت‌کنندگان دراعتراضات دی و آبان در نکته دیگری نیز خود نشان داد و آن این بود که جغرافیای طبقاتی کلان- شهرهای ایران نیز، یک بار دیگر، خود را به خوبی در این جنبش آشکار شد. در جنبش بزرگ اعتراضی علیه تقلب انتخاباتی احمدی نژاد در سال ۸۸، مردم مرکز شهر به بالا در تکاپو بودند و شعارهای خود را، با دقت و حساسیت، محدود به امکان‌پذیری آن در چهارچوب نظام کنونی کرده بودند و رهبری یک بخش از اصلاح طلبان نیز بر آن بی چون و چرا بود. از این رو هیچ تلاشی برای به میدان آمدن اقشار تهیدست و به قول معروف “پائین شهریها” صورت نگرفت و هیچ خواسته‌ی اقتصادی – اجتماعی مطرح نشد. اما این بار، چه در دی ماه و چه در آبان، این اهالی مراکز شهر به پایین بودند که به میدان آمدند. تهیدستان شهری اکثریت قاطع تظاهرکنندگان را تشکیل می‌دانند.

تفاوت دیگر میان دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸، شرکت ساکنان استان‌های کردستان و آذربایجان درین جنبش سراسری بود. این بخش از مردم ایران در جنبش دی ماه کمتر به میدان آمده بودند. گسترش بحران، تعمیق آن و بخصوص شکست سیاست‌های “لاس زدن” با مسئله ملی و ژست مضحک روحانی ریاکار در سفر به کردستان و شعار “بژی کوردستان” او، کار خود را کرد. مردم این مناطق که علاوه بر فشار اقتصادی – سیاسی و سرکوب، از تبعیض ملی و فرهنگی هم رنج می‌برند، این بار همبسته با دیگر استان‌های کشور به میدان آمده و درد مشترک را فریاد زدند. آنچنان با هشیاری که شووینیست‌های حاکم و ناسیونالیست‌های رنگارنگ حتی نتوانستند که با “حربه” انگ تجزیه طلبی از یک طرف و یا انشقاق جنبش بر اساس ملیت از طرف دیگر، به میدان بیایند. این یکی از نقاط درخشان جنبش آبان بود که دهان کسانی را که به محض اوجگیری جنبش اعتراضی از مترسک سناریوی سوریه و لیبی حرف می‌زنند را بست. این جنبش، پرچم‌دار اعتراض همه کارگران، حقوق بگیران، معلمان، بازنشستگان، بیکاران و در یک کلام تهیدستان ایرانی بود. خواسته‌های آزادی‌خواهی مدنی و سیاسی با خواسته‌های عدالت اجتماعی در هم آمیخته بود. حمایت شجاعانه انجمن‌های صنفی، کمیته‌ها و اتحادیه‌های کارگری، معلمان، دانشجویان، نویسندگان، بازنشستگان و… ازین جنبش اعتراضی اثبات این مدعا و همبستگی سراسری این اقشار است.

▪️ چشم‌انداز را چه می‌بینید؟

با توجه به آنچه گفته شد، هیچکدام از جناح‌های حاکم برنامه کلانی برای پاسخگویی، ولو جزئی، به خواسته‌های اجتماعی مطرح شده در این دو جنبش نداشته و به نظر می‌آید که با صرف تکیه بر سرکوب، در پی “خسته کردن” مردم زحمتکش هستند و هسته اصلی قدرت یعنی ولایت فقیه، به قول خودشان، سیاست “رب علی النصر” را پیشه کرده، بروز شورش‌هائی ازنوع دی و آبان بیش از پیش محتمل است. بخش روزافزونی از کسانی که درین جنبش‌ها شرکت می‌کنند واقعا جز زنجیرهای یک زندگی در مرز گرسنگی، چیزی برای از دست دادن ندارند و در مصاف با حکومتی که سوپاپهای تخلیه اصلاح طلبانه را هم بکلی مسدود کرده و به دور سرنیزه متحد و یکدست شده، تا جائی که سید خندان محمد خاتمی به «خدمت به نظام در شرایط خطیر و بحرانی امروز» افتخار می‌کند و عطاالله مهاجرانی از اشرار صحبت می‌کند، راهی جز انفجارات گاه و بیگاه در برابر این خیل محرومان نمی‌ماند.

اما در شرایطی که هیچ کدام از جناح‌های حاکمیت، نه در دی ماه ۹۶ و نه در آبان ۹۸، قادر به “مصادره” جنبش اعتراضی نشدند و نمی‌توانستند که بشوند و روشن شد که به‌ویژه اصلاح طلبان واقعا به “آخر خط” رسیده‌اند و این نکته قوت این جنبش‌های اعتراضی هست، دو معضل بزرگ در هر دوی این جنبش‌ها خود را نشان داد: نبودن تشکل و محدود ماندن تظاهرات به اشکال اعتراض خیابانی.

این درست است که در شرایط امنیتی هولناک زندگی در جمهوری اسلامی که با خصلتهای خشونت حداکثری و سرکوب چندلایه و بسیار پیچیده که توسط چندین و چند دستگاه اطلاعاتی هیولای بهم پیوسته و یا مستقل از هم عمل می‌کنند، طراحی و پیاده می‌شود، سازماندهی کردن کار دشواری هست. تجربه در همه کشورها نشان می‌دهد که بر خلاف تبلیغات طرفداران “سازماندهی جنبشی” و بدون هر گونه هسته مرکزی، ایجاد هسته‌های مخفی و نیمه‌مخفی فعالان لازمه تضمین ادامه‌کاری و اتخاذ بموقع تاکتیک‌های پیشروی یا عقب نشینی است. ما کمبود این چنین حلقه‌های واسطی را که فعالان جنبش‌ها را بهم متصل کند در همه جا احساس کردیم. به نظر می‌ر‌سد که ایجاد کمیته‌های ارتباطی درمحلات کارگری و زحمتکش نشین از لوازم اجتناب ناپذیر تضمین ادامه‌کاری هست. اما تشخیص چگونگی آن طبیعتا تنها از دست فعالان داخل کشور برمی‌آید.

ازین گذشته ضعف بسیار بزرگ‌تری هم خود نشان داد. اگر در جنبش ۸۸ رهبری اصلاح‌طلب آگاهانه مانع پیوند جنش‌های اعتصابی و مطالباتی کارگران و حقوق بگیران که همزمان با جنبش ضد احمدی نژاد و به‌موازات آن در جریان بود، گشت، هم در دی ماه ۹۶ و هم در آبان ۹۸، با وجود غیاب عنصر بازدارنده آشکار، بازهم ما شاهد این بودیم که هیچ هماهنگی‌ای بین جنبش اعتصابی کارگران و جنبش اعتراضی خیابانی صورت نگرفت.

وقتی ما می‌بینیم که همه تشکلات کوچک و بزرگ کارگری، معلمی و دانشجوئی به درستی این جنبش را از آن خود می‌دانند و پیام‌های شجاعانه‌ای در تائید جنبش اعتراضی صادر کرده و همبستگی خود با اهداف آن و دستگیرشدگان اعلام می‌دارند، باید متوجه بشویم که اشکال در جای دیگری هست وگرنه این دو دسته از کارگران و حقوق‌بگیران همجنس و هم هدف هستند. این طبیعی هست که همه کارگران معترض نتوانند در جنگ و گریز خیابانی شرکت کنند. ما این را به نقد در جنبش ضدسلطنتی تجربه کرده‌ایم. کارگر به‌عنوان کارگر نه از تاکتیک خیابانی بلکه عمدتا از سلاح اعتصاب استفاده می‌کند. قدرت او در خواباندن چرخ تولید است.

اما در شرایط ایران، بازهم همانطوری که انقلاب شکست خورده بهمن نشان داد، تا زمانی که کارگران واحدهای بزرگ صنعتی دست به اقدام اعتراضی مطالباتی – سیاسی نزنند امکان درهم شکستن ماشین سرکوب فراهم نمی‌شود. اما در اینجا نه کمیته مخفی بلکه یک سازمان سراسری کارگری مشکل را حل می‌کند. تجربه سیاهترین دیکتاتوری‌ها مثل رژیم آپارتاید و دیکتاتوری‌های فاشیستی همچون فرانکو و پینوشه نشان می‌دهد که چنین تشکلی می‌تواند به وجود بیاید. حرکت فعالان کارگری به طرف ایجاد چنین تشکلی هم مشکل ادامه‌کاری در جنبش مطالباتی و همبستگی میان بخشهای مختلف کارگری را حل می‌کند و هم به یک ضرب معضل ارتباط دو جنبش خیابانی و کارخانه‌ای را حل می‌کند و هم توان خارق‌العاده‌ای به هر دوی آنها می‌دهد. در غیر این صورت ما در جهارچوب نامعلوم انفجارات سازمان نیافته و جدا از هم باقی می‌مانیم و همین دست رژیم را در اعمال موفقیت آمیز خشونت حداکثری باز می‌گذارد.


در همین زمینه: