۲۴ آبان نخستین سالگرد وسیع‌ترین اعتراضات عمومی در عمر جمهوری اسلامی است. اعلام گران شدن بهای بنزین جرقه این خیزش را زد.
مردم کوچه و بازار چگونه از اعتراضات آبان یاد می‌کنند و درباره آن چه می‌گویند؟ وقایع آبان ۱۳۹۸ در حافظه‌ جمعی مردم ایران به چه صورتی ثبت شده است؟ بعد از گذشت یک سال چه نظراتی در مورد آن اعتراضات در جامعه ایران وجود دارد؟
گزارشی حاصل ثبت مجموعه‌ای از شنیده‌ها:

صحنه‌ای از یک تجمع اعتراضی در برابر دانشگاه تهران، آبان ۱۳۹۸

■ یک خانم دانشجو می‌گوید: «یک سال گذشته ولی وقتی به عقب نگاه می‌کنم انگار ده سال گذشته. بیشتر دوستان من چنین حسی دارند. در این دو سال همه ما بدجوری پیر شدیم.»

■ یک شهروند سالخورده می‌گوید: «چی بگیم؟ این ]اتفاق[ افتاده، آن ]اتفاق[ افتاده، هر روز بلا. رحم نمی‌کنند به مای. این وضع دلار و گرانی است. مردم را کشتند سر اینکه گفتند ما نداریم. انگار همن دیروز بود. جوانهای مردم را سر مفت کشتند.»

■ یک آتشنشان به اشتباه می‌گوید آبان ۱۳۹۹ ولی منظور او آبان سال ۱۳۹۸ است. در تصحیح اشتباهش می‌گوید که تاریخ برای او در آبان متوقف شده است.

حوادث خونبار آبان ۱۳۹۸ برای او یادآور یک مسئله شخصی شده است: «برادرم سال ۷۴ در تصادف فوت کرد. من که رسیدم بالای سرش هنوز جان داشت. هر روز صبح که از خواب بلند می‌شوم تا به خودم بیایم قیافه‌ی برادر خدا بیامرزم جلوی چشمم است.» و ادامه می‌دهد: «به خدا قسم قیافه آن بچه طفل معصوم مثل قیافه برادرم جلوی چشمم است. روی سینه‌اش اسم حضرت عباس بود. لباس مشکی تنش بود. بچه‌‌های مردم را کشتند. سن و سالی نداشت. گناه این بچه‌های چی بود که اینقدر راحت آنها را با تیر زدند. در آن عکسش روی گونی‌های آرد چشمهایش را دیده‌اید؟ عکسهایش موقع کارگری است. سنی نداشت.» دعا می‌کند که خدا نگذرد از باعث و بانی این کشتارها و می‌گوید: «چرا این سال زودتر تمام نمی‌شود؟ چه مصیبتی است افتاده روی ایران که تمامی ندارد. کاش زودتر تمام شود خسته شدیم به خدا.»

■ مسئول یک خشکشویی می‌گوید «چند ماه گذشته» ولی «این رژیم دوباره راه افتاده دنبال قیمت بنزین. در مجلس حرف آمده وسط که قیمت را دوباره ببریم بالا.» و اضافه می‌کند: «آن موقع که روزنامه‌های خارجی گفتند هزار و پانصد نفر کشته شده بعضیها می‌گفتند عمدی بوده که از مردم زهر چشم بگیرند. این آخوندها چرا سیر نمی‌شوند از آدم کشتن؟ باور کنید خودشان بهانه درست می‌کنند که مردم را بکشند. اینها که قرار بود دلار را بکنند سی هزار تومان مگر لنگ دو قران پول بنزین بودند؟ »

مادران عزادار کشته‌شدگان تظاهرات اعتراضی آبان ۱۳۹۸: شهناز اکملی مادر مصطفی کریم بیگی و ناهید شیربیشه مادر پویا بختیاری و شهین مهین‌فیر مادر امیرپویا تاجمیر
مادران عزادار کشته‌شدگان تظاهرات اعتراضی آبان ۱۳۹۸: شهناز اکملی مادر مصطفی کریم بیگی و ناهید شیربیشه مادر پویا بختیاری و شهین مهین‌فیر مادر امیرپویا تاجمیر

شاید بیست سال دیگر

■ فروشنده‌ دوره‌گردی که با خودروی وانت خرما می‌فروشد می‌گوید چون مردم با چشمهای خودشان دیده‌اند که در «تظاهرات بنزین» چه اتفاقاتی افتاده است تا آخر عمر یادشان می‌ماند.

او می‌گوید: «پدر بزرگ من در روستا زندگی می‌کرد. زمان جنگ یکبار هواپیمای جنگی از روی روستا رد شده بود این را هر سال برای ما تعریف می‌کرد.» او معتقد است کسی که خانه‌اش موشک خورده یا بچه‌اش رفته جنگ و شهید شده است نمی‌تواند تصاویر مربوط به آن وقایع را فراموش کند. این فروشنده دوره‌گرد سپس با مقایسه شلیک با سلاح جنگی به معترضان پناه گرفته در نیزارها با تصاویر جنگی‌ می‌گوید: «به خدا این چیزها را ما فقط در فیلمهای جنگی دیده بودیم. دوشکا را بسته بودند پشت تویوتا و شلیک می‌کردند. دوشکا برای جنگ است نه برای تظاهرات.»

■ یک خانم کارمند می‌گوید که «تظاهرات آبان» فقط با جایگزینی نسلها ممکن است که از یاد برود. او معتقد است وقتی بچه‌های دوازده تا چهارده ساله پیر شده باشند ممکن است «کشارهای آبان» فراموش شوند.

■ یک شهروند دیگر کشورمان که علاوه بر شغل رانندگی در اسنپ به عنوان یک کلیدساز نیز مشغول به کار است برآورد می‌کند که بیست سال طول می‌کشد تا «آبان شل شود.» او می‌گوید بچه‌هایی که در حال حاضر در سنین بیست سالگی یا بیشتر هستند «چیزی از گذشته نمی‌دانند». بر همین اساس چنین استدلال می‌کند که در حدود بیست سال دیگر که نسل جوان ایران تغییر کند ارتباط جامعه با «تاریخ قبلی» قطع می‌شود زیرا «جوان فکر می‌کند حرفی که پیرها می‌زنند حرف مفت است. هر دوره‌ای اتفاقات خودش برایش مهم است. دنیا دست جوانهاست.» تصیح می‌کند: «جوان‌های بی‌پول.»

■ یک بازنشسته بخش اداری دولت بر این عقیده است که «وقتی پای خون وسط باشد» مردم ایران فراموش نمی‌کنند. او چنین فکر می‌کند که نصف عصبانیت مردم در جنبش سبز از این بوده که نیروی انتظامی زنان را کتک زده است. «عکس پخش شد آقا. دنیا دید این بی‌شرفها چکار می‌کنند. مردک نره خر با دو متر قد باتوم را می‌کوبید به سر و سینه زنها. چقدر یک نفر باید بی‌ناموس باشد؟ آن… که دستور این را می‌دهد… است. از هشتاد و هشت شد نود و هشت، به جای باتوم با اسلحه مردم را کشتند. همه پیشرفت می‌کنند در ایران ما پسرفت می‌کنیم. دنیا عوض شده آقا. عکس و فیلم با یک دکمه موبایل می‌رود روی شبکه‌.» این شهروند بارنشسته خطاب به رهبر می‌گوید: «دیگر وقتی خون ریختی نبایست از مردم توقع داشته باشی فراموش کنند. خون الکی نیست که همینطوری برای خودت دستور بدهی شلیک کنند.»

مردم با هم متحد هستند اما ماهواره‌ها متحد نیستند

■ یک تعمیرکار خودرو معتقد است در اعتراضات آبان ۱۳۹۸ مردم ایران «داشتند با هم متحد می‌شدند» اما به این دلیل که «ماهواره‌ها با هم متحد نیستند» می‌توان چنین برداشت کرد که «فعلاً شکست خورد تا دفعه بعد.» این شهروند کشورمان در اعتراضات آبان ۱۳۹۸ شرکت داشته است. می‌گوید عکس‌هایی از «تظاهرات» دارد که جایی پخش نشده است زیرا «از روی عکس‌ها پیدا می‌کنند. اینهایی که از تظاهرات فیلم می‌گذارند روی اینستاگرام و کانال ]تلگرام[ بلانسبت شما نفهم هستند.»

او در مورد عدم اتحاد ماهواره‌ها اینچنین توضیح می‌دهد: «کانال ایران اینترنشنال جوری خبر کار می‌کرد که انقلاب شده است از آن طرف بی‌بی‌سی را نگاه می‌کردیم انگار تظاهرات تمام شده بود. هر کانالی برای خودش کار می‌کرد. این شکلی جواب نمی‌دهد. اگر بخواهد جواب بدهد این ماهواره‌ها باید متحد باشند. مردم تقریباً تا هشتاد درصد متحد شده‌اند اما ماهوره‌ها با هم اختلاف دارند.»

■ یک خانم ایرانی به بهانه اتفاقات آبان ۱۳۹۸ خداوند را سپاس می‌گوید زیرا بچه‌های او در ایران نیستند و به همین خاطر می‌گوید «خیالم راحت بود.» او در مورد وضعیت سیاسی ایران بر این اعتقاد است که «مردم نباید قطع کنند» و اعتراضاتی مانند «آبان» را آنقدر ادامه بدهند که تا «این رژیم سرنگون شود.» این خانم می‌گوید خودش در اعتراضات آبان ۱۳۹۸ شرکت داشته است و در «تظاهرات» شعار می‌داده است.

■ یک خانم آرایشگر می‌گوید در «تظاهرات آبان»، «قیافه‌هایی آمده بودند تظاهرات که باورمان نمی‌شد. بچه‌های دبیرستانی بودند، زن‌ها بودند، مردها بودند… دی ماه اینطوری نبود. آن دفعه جاهایی که ما رفتیم بیشتر آدمها از یک تیپ بودند.» او بیشتر از خاطرات «تظاهرات» می‌گوید که «مثل انقلاب بود». بخشی از خاطرات این خانم جذاب است: «… یعنی اینطوری بود که ما سر چهارراه بودیم و از سمت بالا گارد به سمت مردم می‌آمد. اول اشک‌آور شلیک می‌کنند بعد لباس شخصیها با سنگ و تفنگ ساچمه‌ای حمله می‌کنند و پشت سرش گارد حمله می‌کند و مردم را می‌زند. وقتی گاز اشک‌آور شلیک می‌کنند جمعیت شروع به فرار می‌کند. این بچه‌ها کارشان این بود که وسط خیابان با هر چیزی می‌توانستند آتش روشن کنند که گاز از بین برود و مردم فرار نکنند.

از پائین خیابان یک نفر که از صورتش مشخص بود سن و سالی ندارد لاستیک می‌آورد. شلوار شش جیب پوشیده بود و یک خالکوبی روی دستش داشت. مردم شعار می‌دادند «نترسید، نترسید ما همه باهم هستیم» یک خانم از بین جمعیت رفت کمک برای لاستیک‌ها. آن زمان یک میلیون و نیم پول آرایش موهایش بود…»

■ یک کارگر دوزنده برآورد می‌کند «مردمی که بعد گرانی بنزین جمع شدند» اگر «کمی قوی‌تر» بودند «شاید می‌شد.» از پاسخهای این شهروند کشورمان به سوالات دیگر مشخص می‌شود که «شاید می‌شد» معادل «آخوندها فرار می‌کردند» است. همچنین مشخص شد که «کمی‌قوی‌تر» یعنی اضافه شدن «نصف آن جمعیتی که آمده بود.» او می‌گوید «تظاهرات خیلی زیاد بود ولی جمعیت به اندازه‌ای که باید می‌آمد نیامده بود.»

■ یک روزنامه‌نگار در رابطه با «اعتراضات سراسری آبان» از شکاف بین دولت و ملت می‌گوید گرچه خودش تصریح می‌کند: «حالا کاری نداریم این تا حدی کلیشه شده و هر شخصیتی مجبور می‌شود درباره آبان موضع بگیرد پشت این کلیشه پنهان می‌شود» با این حال معتقد است «لبه‌های این شکافی که از آن صحبت می‌شود بیشتر از این است که نیروهای اصلاح‌طلب موفق شوند فاصله را کم کنند.» او ادامه می‌دهد: «افرادی که بالای این شکافها هستند تصمیم می‌گیرند که بپرند اینطرف یا کامل بروند در بغل حاکمیت.» این روزنامه‌نگار معتقد است که بعد از اعتراضات آبان ۱۳۹۸ افرادی که جایگاه خود را مشخص کرده‌اند امکان این را ندارند که تغییر جایگاه بدهند. «من به آقای… گفتم شما در بیانیه خودتان درباره آبان یک موضع گرفتید و بعد در توئیتر موضوع دیگری می‌گیرد. آقایان در گذشته گاهی اوقات بین دولت و ملت شیفت می‌کردند اما این شکاف به حدی باز شده است که اگر کسی بخواهد جایگاهش را عوض کند به طرف دیگر این شکاف نمی‌رسد و سقوط می‌کند. بعد از آبان ۱۳۹۸ سرعت تحولات بالاست و مثل سابق فرصت کافی برای موقعیت‌سازی وجود ندارد.»

■ یک مامور مترو می‌گوید تحریم‌های ایران به دلیل جنبش سبز شروع شده است و اگر افراد ضد انقلاب در سال ۱۳۹۶ اعتراض نمی‌کردند ترامپ از برجام خارج نمی‌شد. او چنین تصور می‌کند که «اغتشاشات سال قبل» کار مردم نبوده و توسط «خارج کشور» برنامه‌ریزی شده است. او می‌گوید که شرایط ایران خیلی بد نبود و «از کشورهای دیگر بهتر بودیم» تا اینکه اغتشاش شد. منظور او از اغتشاش، اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ است. کشورهای دیگری که ایران از آنها بهتر بوده است را عراق، لیبی، عربستان، افغانستان و سوریه ذکر می‌کند.

■ یک کارمند دولت می‌گوید «ما با این حقوقها نمی‌رسیم. نمی‌دانم آنها که با حقوق اداره کار استخدام هستند چطور زندگی‌ می‌کنند.» از نظر او مردم حق دارند که معترض باشند به این دلیل که امیدی ندارند و «شرایط هر روز بدتر می‌شود.» او که دارای همسر و دو فرزند است می‌گوید تا ابتدای سال ۱۳۹۷ زندگی راحتی داشته است اما در حال حاضر به نقطه‌ای رسیده که همسرش پیشنهاد داده است برای تامین مخارج خانواده سر کار برود.

این کارمند دولت می‌گوید او و خانواده‌اش بعد از دو سال فهمیده‌اند که «قرار نیست اوضاع بهتر شود» و اضافه می‌کند: «به خدا اگر می‌دانستیم قرار است به اینجا برسیم ما هم می‌رفتیم شعار می‌دادیم. فکر می‌کردیم اگر کشور آرام شود برای همه بهتر است ولی اشتباه می‌کردیم.» او می‌گوید: «ای کاش آبان کار یکسره می‌شد و نجات پیدا می‌کردیم. فرصت خیلی خوبی بود.»

■ یک سیگار فروش می‌گوید موقع «شلوغی‌ها» همزمان کار می‌کرده و در اعتراضات شرکت داشته است. می‌گوید موقع تظاهرات چون «پلیس ایران قانون ندارد»، «هرچه دستشان بیاید می‌زنند» و برای فرماندهان پلیس «مهم نیست آدمها خفه شوند» از حجم بالای گاز اشک‌اور و گاز فلفل استفاده می‌شود و مردم برای خنثی‌سازی اثر این گازها به سیگار پناه می‌برند. به جان فرزندش سوگند می‌خورد که چند باکس سیگار بهمن را رایگان بین معترضان تقسیم کرده است. در جای دیگری می‌گوید: «از وینستونی‌ها و مالبرویی‌ها بیشتر می‌گرفتم و روی بهمن خیرات می‌کردم.»

حرفهای این شهروند کشورمان مملو از خنده و شوخی است اما وقتی به تلفات انسانی می‌رسد شادی در چهره و کلماتش گم می‌شود: «…‌ها اینقدر بد می‌زنند که انگار مردم اسیر جنگی هستند. قربان بزرگی خدا بروم که ما اینقدر بدبخت هستیم که در مملکت خودمان اسیر ایم. در محله ما روزی نیست که دعوا نشود. هفته‌ای یکبار جوانها یکدیگر را چاقو می‌زنند. سر ناموس، مواد، گردن کلفتی، سر جای پارک، عشق و عاشقی و نگاه کردن دعوا می‌شود. همدیگر را می‌زنند اما ناکار نمی‌کنند. این مامورها معلوم نیست چرا اینطوری می‌زنند. یکی از مامورها با پوتین می‌کوبید به ساق پای زنها و ول نمی‌کرد. اینقدر پشت سر هم زد که انگار کینه کرده بود. شوکر را از پشت می‌چسباندند روی کلیه. بچه مردم خودش را خیس کرد. تشنج کرده بود افتاده بود زمین و نمی‌گذاشتند کسی جلو برود. بیچاره را با همان حال بردند با خودشان.»

۲۵ آبان ۹۸، چهار راه تختی اصفهان

■ چشم‌پزشکی که می‌گوید اعتراضات را از نزدیک دیده اما در آن شرکت نداشته است «اعتراضات» سالهای اخیر ایران را «در امتداد هم» توصیف می‌کند. مسیری که توسط «مردم» پیموده می‌شود تا شکل صحیح مبارزه را انتخاب کنند! او معتقد است اعتراضات آبان دارای پیامی از طرف حاکمیت بوده است. «حکومت تصمیم گرفته است اعتراضات را به شدیدترین شکل ممکن سرکوب کند. هزار و پانصد نفر را در چهار روز کشتند و نشان دادند که در صورتی ادامه پیدا کردن اعتراضات افراد بیشتری را خواهند کشت.» او معتقد است وقتی حکومت انتخاب نهایی خود را انجام داده است مردم نیز باید انتخاب نهایی خود را انجام دهند. «یا سکوت کنند و اجازه دهند جمهوری اسلامی مشکلات خودش را با امریکا حل کند و یا اینکه اگر اعتراض تازه‌ای شکل گرفت دیگر به خانه باز نگردند تا به نتیجه برسد.»

این پزشک می‌گوید اگر احساس کند مردم انتخاب نهایی خود را کرده‌اند حاضر است در این راه کشته شود اما «این منطقی نیست که چند روز اعتراض کنیم، کشته بدهیم و دوباره ساکت شویم. جامعه ایران برای آزادی از دست روحانیت مجبور است تلفات سنگین بدهد. تا وقتی بخواهیم دیگران هزینه بدهند و ما کاری نکنیم اتفاقی نمی‌افتد. اعتراضات آبان نشان داد باید خودمان را برای تظاهرات بدون اینترنت آماده کنیم. شروع کنیم و تا وقتی پیروز نشده‌ایم به خانه بر نگردیم. جمهوری اسلامی وقتی اعتراضات تمام شود خودش را بازسازی می‌کند و خشن‌تر از قبل عمل می‌کند. فاصله افتادن بین اعتراضات به ضرر ماست.»

از همین نویسنده