در آستانه نشست «صلح افغانستان» در استانبول ترکیه، نگرانی‌ها در میان کنش‌گران مستقل اجتماعی افغانستان و به ویژه زنان و اقلیت‌ها افزایش یافته است. هراس از بازگشت گروه بنیادگرای اسلامی طالبان افغانستان به قدرت، همزمان با چشم‌پوشی قدرت‌های غربی از مخاطرات مذاکرات صلح به شکل فعلی و نادیده گرفتن مطالبات زنان و دیگر گروه‌های پیش رو، باعث شده که کنش‌گران مستقل افغانستان فعالیت‌هایشان را در داخل و خارج کشور افزایش دهند.

یکی از صداهای مستقلی که با قدرت خود را به عرصه عمومی پرتاب کرده، “جنبش مستقل زنان افغانستان” است. مانیفست این جنبش به تازگی منتشر شده است؛ مانیفستی که خود را «چکیده‌ای از ایده‌ها و اندیشه‌های مبارزات مستقلانه‌ی زنان افغانستان در یک سده‌ی گذشته» توصیف می‌کند و تقدیم شده است به «تمام زنان افغانستان و تمام فراموش‌شدگان تاریخ».

زنان افغانستان از ابتدای در گرفتن مذاکرات صلح بین ایالات متحده و طالبان در دوران دونالد ترامپ، نگرانی‌هایشان از سیاست آمریکا و مشارکت ندادن زنان در فرآیند را ابراز کرده اند. در دوران حکومت تئوکراتیک طالبان بر افغانستان، زنان از تمام حقوق‌شان محروم شده بودند و طالبان رژیمی از آپارتاید جنسیتی به راه انداخته بود. پس از سقوط آنها، زنان به سرعت و با مبارزه‌جویی در جامعه‌ای که هنوز شدیداً مبتنی بر پدرسالاری است، در عرصه‌های مختلف جای خود را باز کردند. دستاوردهای دو دهه مبارزه آنها و نیز دیگر تلاش‌های جامعه کشنگران افغانستان از جمله در زمینه آزادی بیان در معرض تهدید قرار دارد.

جنبش مستقل زنان افغانستان درباره ستم تاریخی بر زنان افغان می‌نویسد:

«دهه‌هاست زنان افغانستان در زندان سنت، مذهب و پدر ـ مردسالاری گرفتار اند. در تاریخ معاصر این عاملیت زنان بوده‌ است که همواره در حوزه‌های خصوصی و عمومی به صورت قهرآمیز سلب شده و آنان را در هیئت “دیگران” آسیب‌دیدگان، قربانیان، غارت‌شدگان، مطرودان و حذف‌شدگان تقلیل داده است. زنان سال‌هاست عامدانه به پستوهای تاریخ رانده شده‌اند و به گونه‌ای ساختاری و نظام‌مند از پیش‌فرض‌های بنیانِ زندگی طبیعی و انسانی‌: کرامت بشری، آزادی، برابری و برخورداری از حق آموزش، کار، مشارکت معنادار، عادلانه و پایدار محروم مانده‌اند.»

آخرین وضعیت مذاکرات صلح افغانستان:

مذاکرات صلح ابتدا بین ایالات متحده و گروه طالبان افغانستان آغاز شد و به تدریج دیگر کشورها و قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی به آن پیوستند و گفت‌وگوهایی نیز میان نمایندگان دولت افغانستان با نمایندگان طالبان به وقوع پیوست.
پس از ماه‌ها مذاکره، اکنون آوریل، ماه جاری میلادی، زمان نشست تعیین‌کننده صلح در أفغانستان تعیین شده است. جمعیت زیادی از کنش‌گران و مردم در کابل جمعه ۹ آوریل از فرصت پیش‌آمده برای صلح استقبال اما تأکید کردند که در فرآیند صلح باید حقوق بنیادی و قانون اساسی حفظ شود. این تجمع با یک قطعنامه ۱۱ ماده‌ای به پایان رسید که خواهان آتش‌بس، صلح عادلانه و فراگیر برای همگان، و حفظ دموکراسی شده بود. رونوشت‌های این قطعنامه به سازمان ملل، طالبان و سفارتخانه‌های خارجی در کابل ارسال شد. اوایل هفته پیش اشرف غنی پیشنهاد تشکیل دولت گذار برای دستیابی به صلح را مطرح کرد. رئیس‌جمهوری أفغانستان نیز طرحی سه مرحله‌ای برای صلح پیشنهاد کرده که بر آشتی سیاسی، ساختن دولت مبتنی بر حکومت صلح و نیز ساختن اقتصاد بازار تمرکز دارد. دولت أفغانستان بالاخره یکشنبه ۱۱ آوریل اعلام کرد که استراتژی یکپارچه و منسجمی برای دستیابی به صلح را نهایی کرده است. به گفته شورای عالی آشتی ملی أفغانستان، هدف این استراتژی حفظ دموکراسی و حقوق بنیادین و نهادها در کشور است.
با وجود این وعده‌ها و مطالبات، عدم مشارکت فعالانه زنان و دیگر نیروهای پیشرو در فرآیند صلح، مردم أفغانستان را نگران بازگشت طالبان به قدرت و از دست رفتن حقوق و دستاوردهای سال‌های اخیر کرده است.

با وجود این، نویسندگان مانیفست به سرعت هشدار می‌دهند که نباید این بحران انسانی را به عناصر بومی و مرزهای جغرافیایی أفغانستان محدود دانست و می‌نویسد که ریشه بخش عمده‌ای از ستم‌ها و بحران‌های گوناگون به «نظام اقتصادی نوین جهانی» بازمی‌گردد:

«ما به روشنی واقفیم که در این عصر بیش از هر زمان دیگری در کانون بحران‌های منطقه‌ای و پیامدهای ناگوار سرمایه‌داریِ جهانی‌شده زندگی می‌کنیم. تصادفی نیست که تداوم بی‌ثباتی‌ها، جنگ‌ها و خشونت‌ها در این‌سوی جهان، کوچ‌های بزرگ و میلیونی گروه‌های انسانی را به سوی دیگر جهان در پی دارد.»

آنها در عین حال از قرار دادن زن افغانستانی در جایگاه «قربانی» مطلق نیز رویگردان می‌شوند و می‌نویسند که «ظرفیت و ذهنیت مقاومت مستقلانه زنان» غیرقابل انکار است و  گواه این مقاومت را حذف فیزیکی و معنوی فعالان زن می‌دانند:

به کار بستن شیوه‌های خشونت‌آمیزی چون قتل، شکنجه و کشتار هدفمند زنان، نه دالِ بر انفعال و ضعف زنان که دلالتی بر قدرت و مقاومت آنان و زبونی و ترس نیروهای ایدئولوژیک از تسری آگاهی در میان زنان است.

یک جنبش بینابخشی

مانیفست جنبش مستقل زنان أفغانستان فلسفه این جنبش را نوعی پیکار بینابخشی می‌داند. مبارزه بینابخشی یک جنبش یعنی مبارزه‌ای که سه محور ستم، طبقه و جنسیت و نژاد را در کنار یکدیگر درنظرمی‌گیرد و در عین حفظ خودآیینی، خود را همگام با دیگر جنبش‌های برابری‌خواهانه و ضدسرمایه‌دارانه قرار می‌دهد. به همین خاطر در مانیفست می‌خوانیم که هدف جنبش تصور «عدالت جنسیتی در شکلی ضدسرمایه‌دارانه» است.

نویسندگان مانیفست این فلسفه را چنین شرح می‌دهند:

«فلسفه‌ی ما استوار بر مجموعه‌ای پویا و متکثر از دانش، انگیزه، تلاش و عمل مستقلانه و داوطلبانه‌ی تمام زنان افغانستان برای تحقق برابری‌ ست. جریانی خودجوش و خود بسنده از شیوه‌های متفاوت کنش و فعالیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و … که در تسلط و مالکیت هیچ دولت، فرد، حلقه، حزب یا سازمانی نمی‌گنجد. ایده‌ی ایجاد این جنبش‌ برآمده از اندیشه و عمل تک تک کسانی ست که از نابرابری و نظام حذف و سرکوب در افغانستان به ستوه آمده‌اند. زنان و جنبش مستقل آنان با نقد دیالکتیک سرکوب و رونمایی از ارکانِ فلسفی و عملی گفتمان تفکیک، تبعیض و ستم، در صدد دفاع از مبانی و حقوقی‌ست که به سختی و از دل مقاومت و مبارزه‌ی فراگیر تمامِ اقشار زنان میراث مانده است.

… جنبشی که مصمم است تا با دوری از حاشیه‌ها و اقداماتِ نابسنده و نابجا، از خواسته‌ها و حقوق [اقشار و گروه‌های] متعدد و بسیاری دفاع کند: جریانی که می‌خواهد از هویت و مطالبه‌ی همگان و زنان بگوید. از حقوقِ زنان کارگر، کشاورز، روستایی، سرپرست، معلول، فقیر، تراجنسیتی  و کوئیر  و …؛ تمام زنانی که در دو دهه‌ی گذشته کم‌ترین نشانی‌ای از نیاز و هویت آنان در ویترین‌های مجلل و پر زرق و برق جریان اصلی “دادخواهی حوزه‌ی زنان” نبوده است. جنبش زنان افغانستان، بازتاب دهنده‌ی فلسفه‌ی فمنیستی‌ای ست که برخلاف خوانش‌های متعارف و سنتی، خود را به “مسائل زنان” با رویکرد محقانه‌ی به “صرف زن بودن” محدود نمی‌داند.»

جریانی که می‌خواهد از هویت و مطالبه‌ی همگان و زنان بگوید. از حقوقِ زنان کارگر، کشاورز، روستایی، سرپرست، معلول، فقیر، تراجنسیتی و کوئیر و …

مانیفست جنبش مستقل زنان افغانستان

فعالان جنبش مستقل زنان أفغانستان بر خودآیینی زنان تأکید دارد و رویکردهای «تمرکزگرا، طبقاتی و سفارشی مسلط در طرح و بسط مطالبات زنان» را به نقد می‌کشند. آنها با نوشتن اینکه “نجات‌دهنده در گور خفته است”، بر این نکته تأکید می‌کنند و می‌نویسند که «آگاهی و خودآگاهی صنفی تنها ابزار مشروع مبارزه برای تغییر است». آنها به دنبال بهره بردن از تاریخ مبارزه و تولید دانش بومی هستند و یک هدف پیش رو را مکث کردن بر « ابداعات و شیوه‌های مبتکرانه و بومی‌ زنان در دور زدن و سرپیچی از این الگوها و نقد هنجارها و نقش‌های جنسیتی» تبیین می‌کنند تا از این طریق به این سنت مبارزه بومی جانی تازه بدمند. آنها در عین حال رویکرد به نوشته آنها «نئولیبرال» وارداتی به جنبش زنان در أفغانستان را رد می‌کنند:

«در دو دهه‌ی گذشته و در امتدادِ روی کار آمدنِ نظام نئولیبرال ناکارآمد، متمرکز، فاسد و مصادره‌جو، شکلی از رویکرد “نئولیبرالی” در حوزه‌ی مسایل زنان روی کار آمد و عمومیت یافت که مجال معرفی و بالندگیِ فمینیسمِ فراگیر، مستقل و مبارزه‌ طلب و امکان تفکیکِ آن از فعالیت‌های شرکتی/ پروژه‌ای را به امری ــ اگر نه ناممکن ــ دشوار بدل کرده است. با باور ما، صعود تبلیغاتی زنان طبقه‌ی مسلط و نخبه به مناصب عالی قدرت هیچ تأثیر و پیوندی با بهبود و تغییر زندگی اکثریت زنان در افغانستان ندارد و نداشته است.»

به همین خاطر است که جنبش مستقل زنان أفغانستان تأکید ویژه‌ای بر گره زدن تبعیض علیه اقلیت‌ها با ستم طبقاتی دارد. نویسندگان این نکته را در قالب چند سوال برای شرح بیشتر در آینده مطرح می‌کنند:

جنبش هموارگرِ راهی خواهد بود که روزی برای رسیدن به جامعه‌ای برابر باید از آن عبور کنیم. می‌خواهیم در نظر و عمل شرح دهیم که چرا باید الزام کنش سیاسی- طبقاتی را به جنبشی فمینیستی گره زد؟ در این راه، چرا باید هم‌راه و هم‌گام دیگر جنبش‌های برابری طلب و ضدسرمایه‌داری در منطقه و جهان بود؟

فعالان جنبش مستقل زنان أفغانستان در انتهای مانیفست می‌گویند که آغاز کار آنها تحلیل وضع موجود، تولید و تکثیر متن مانیفست، موضع‌گیری و اعلام فراخوان‌های مردمی بوده است اما به این بسنده نخواهند کرد: «زیرا جنبش مکلف است تا در بلند مدتْ انزوا و انقطاعِ تاریخیِ‌ رگه‌های بومی مبارزه‌ی بومی زنان در افغانستان را به بدنه‌ی منطقه‌ای و جهانی آن پیوند بزند.»