سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران با نتایجی که بر همگان روشن است، برگزار شد. در طول هفته بعد از آن همه «حاضران»، اعم از علی خامنه‌ای، اصولگرایان و اصلاح‌طلبان و دولت اعلام پیروز کردند. گویی که بیانیه‌ها و یادداشت‌هایی که این روزها منتشر می‌شوند، پیش از انتخابات نوشته شده، و هیچ ارتباطی میان نتایج و موضع‌گیری‌ها وجود ندارد.

روشن است که واکنش‌های عجیب و متناقض حاضران به نتایج انتخابات در راستای نشان دادن نوعی اتحاد و یک‌سان نشان دادن گروه‌های اجتماعی با خواسته‌های متفاوت‌شان است. چنین رویکردی به طور عامدانه می‌خواهد عاملیت‌هایی را  کنار بزند که در این سال‌ها تفاوت‌ها را رقم زده‌اند، عاملیت‌هایی که در پس و پیش این انتخابات به حدی اثر گذار بوده‌اند که می‌توان نشان داد تمامی بلوک‌بندی‌ها، اتحادها و افتراق‌ها و به‌ طبع نتایج انتخابات شکل داده‌اند. در این یادداشت اعتراض‌های سراسری (دی ۹۶، آبان ۹۸ و در ادامه سرنگونی هواپیمای اوکراینی)[1]، به عنوان مهم‌ترین عامل فرض گرفته می‌شود؛ هرچند که این عامل در گفتار رسمی خط زده می‌شود، اما اثرش بر جامعه و صحنه سیاسی غیرقابل انکار است.

در ادامه نقش‌هایی بررسی می‌شوند که تحت عنوان «حاضران» در انتخابات از آنها یاد می‌کنیم. آنها به این نیروها برمی‌گردند: اصلاح‌طلبان (احزاب)، دولت یازدهم (روحانی و کابینه‌اش)، حامیان ابراهیم رئیسی (اصولگرایان، مجلس خبرگان، بیت رهبری) و جمعیتی که با شرکت نکردن در انتخابات بزرگ‌ترین اکثریت حاضر را شکل داده‌اند.

نکته مرکزی این نوشته است که با مرور دوباره فرازهای ماه‌های اخیر، می‌توانیم عاملیت اعتراض‌های سراسری را در تعیین مرز میان گروه‌های مختلف، اهداف و موضع‌گیری‌ها مشاهده کنیم. بر این قرار می‌پرسیم هر یک از حاضران چه به دست آورده‌ است؟

نقطه عطف بازی؛ از آبان بگو!

از ابتدا روشن بود که انتخابات سیزدهم تفاوت‌های مهمی با پیشینیان خود دارد؛ در چهار سالی که گذشت، وقایعی رخ داد که فضای جامعه را از اساس دگرگون کرد؛ اعتراض‌های آبان و سرکوب شدید معترضان توسط نیروهای امنیتی، و همین‌طور سرنگونی هواپیمای مسافربری؛ سلسله وقایعی که در زمینه یک بحران اقتصادی فراگیر رخ داده‌اند. این رویدادها امروزه به بخشی از زبان و هویت جمعی جامعه بدل شده‌اند. از این رو در فضای پیش از انتخابات برخی از بازیگران حاضر در صحنه ناچار بودند در خصوص این سلسله وقایع موضع‌گیری کنند.

تقریبا همه نظرسنجی‌ها میزان مشارکت را کمتر از پنجاه درصد پیش‌بینی می‌کردند. مثلاً ایسپا میزان مشارکت را در ابتدا ۴۲ و کمی بعد با ۲ درصد افزایش ۴۴ درصد برآورد کرده بود و موسسه‌ی گمان کمتر از ۳۰ درصد.

رد صلاحیت گسترده شورای نگهبان تکلیف بدنه حاکمیت را نسبت به نتایج پیش‌بینی‌شده روشن کرد و نشان داد که شورای نگهبان به نمایندگی از هسته اصلی تصمیم‌گیرندگان نتایج احتمالی انتخابات را پذیرفته‌اند و حاضر نیستند به بهای گرم کردن تنور انتخابات، ریسک پذیرش هزینه‌های احتمالی را افزایش دهند. در ادامه دولت با پذیرش نظر شورای نگهبان، همان‌طور که انتظار می‌رفت به این صف تشکیل‌شده پیوست.

بازی دوسر باخت «اصلاحات»

در روزهای که مراسم ثبت نام کاندیداهای ریاست جمهوری در جریان بود، میزگردی در پلتفرم کلاب‌هاس با حضور برخی از روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی شناخته شده با حضور مصطفی تاج‌زاده تشکیل شد. تاج‌زاده هم از آبان ماه سخن گفت و هم ادعا کرد که هدف اصلی دولت‌اش پس زدن سپاه از فضای سیاسی و اقتصادی ایران خواهد بود. هرچند که خوش‌بین‌ترین افراد هم رد صلاحیت او را قطعی می‌دانستند اما سخنان تاج‌زاده توانست شور و هیجان نسبی‌ای به آن بخش از بدنه اصلاح‌طلب وارد کند که در سال‌های اخیر همواره سعی داشته‌اند خود را منتقد عملکرد «شورای مرکزی اصلاحات» معرفی کنند. با این‌حال حضور تاجزاده در فضای پیش از انتخابات تنها به عنوان یک شوی تبلیغاتی قابل فهم بود؛ با این سیاست که هیجان به وجود آمده در ادامه به حمایت از کاندیدای ممکن مثل علی لاریجانی یا جهانگیری ختم شود. اما با قرار گرفتن نام‌های همتی و مهرعلیزاده روی میز، جریان بازی متفاوت‌ شد.

اصلاح‌طلبان پایبند به مشارکت در انتخابات تلاش کردند با عبور از موضوع اعتراض‌های سراسری، و تمرکز بر محورهای دیگری چون پاندمی و شعارهای کلی اقتصادی، حمله به رئیسی (از اعضای هیئت مرگ) اجماعی در حمایت از کاندید‌ مد نظر خودشان به وجود آورند. تلاشی که از همان ابتدا شکست خورده به نظر می‌رسید.

«بنده و آقای گودرزی به عنوان یک اقدام حرفه‌ای پذیرفتیم که نظرسنجی‌های موسسه ایسپا را تجزیه و تحلیل و به سفارش ستاد آقای همتی برای آنها تهیه کنیم» (عباس عبدی، سرمقاله روزنامه اعتماد) گفته‌های عباس عبدی نشان می‌دهد که ستاد همتی از ابتدا در جریان دقیق نظرسنجی‌ها بود. در عین حال روشن بود که تنها راه ورود به گفت‌وگو با اکثریت تحریم‌کننده انتخابات از خلال صحبت در مورد مسائلی از جنس اعتراض‌های مردمی آبان خواهد گذشت. مسیری که هم هزینه‌بر بود، و هم با توجه به محدودیت‌های دستگاه اجرایی در عملی کردن وعده‌ها، و همین‌طور شخصیت محافظه‌کارانه کاندیده‌ها، بعید بود نتیجه‌ای در  پی داشته باشد؛ (شرط لازم ولی ناکافی) وقتی عبدالناصر همتی در پلتفرم کلاب‌هاس عنوان کرد در صورت انتخاب شدن آمار دقیق کشته شدگان را اعلام می‌کند، نه تنها از سوی فضای عمومی مورد استقبال قرار نگرفت که با خشم شدید بازماندگان و کاربران شبکه‌های اجتماعی روبه‌رو شد. واقعیتی که نشان می‌داد اعتراض‌های سراسری آبان ماه برای جامعه یک موضوع غیرقابل مذاکره است.

بنابراین اگر در یک سوی این مرز انتخابات کم‌هزینه هدف و اولویت اصلی بود، در آن سو برای اکثریتی قابل توجه اعتراض‌های سراسری حکم اولویت اصلی را داشت و این دو آشکارا با یکدیگر در تعارض بودند. نتایج انتخابات، گفته‌ها و بیانیه‌ها نشان می‌دهد که احزاب اصلاح‌طلب و حامیان‌شان در دو سوی این مرز پراکنده شدند؛ سه روز پیش از برگزاری انتخابات، تعدادی از مدیران روزنامه‌ها و رسانه‌های اصلاح‌طلب با ابراهیم رئیسی (عضو هیئت مرگ) دیدار کردند. انتشار عکس‌های دست‌جمعی با چهره‌های خندان در کنار نقل‌قول‌های ستایش‌آمیز کاملا واقعی بود: محمدعلی وکیلی، مدیر مسئول روزنامه ابتکار عملکرد رئیسی (عضو هیئت مرگ) در قوه قضاییه را «اصلاح‌طلبانه» نامید: «ما معتقدیم که اصلاح‌طلبی به شناسنامه نیست، بلکه به کارنامه است و در دوره ریاست شما بر قوه قضاییه ما شاهد مزاحمتی برای مطبوعات نبودیم.»

در روز شنبه پس از انتخابات نیز تقریبا تمامی نشریه‌های اصلاح‌طلب‌ در تیتر و تصاویر روزنامه‌های‌شان حال و هوایی از پیروزی و فضایی امیدوارانه‌ ترسیم کردند. «مردم سرفراز‌ترین ضلع انتخابات بودند» (تیتر روزنامه اعتماد به نقل از گفت‌وگو با حسین نورانی) به این ترتیب بود که بلوک‌ها بسته شد.

اصولگرایان پس از انتخابات

همان‌طور که قابل پیش‌بینی بود رسانه‌های مرتبط با اصولگرایان هر یک به شیوه‌ای مشارکت کم در انتخابات سیزدهم را توجیه کردند. چند روز پس از انتخابات سیزدهم خبرگزاری فارس ادعا کرد: «مردم، چون می‌دانستند پیروزی رئیسی [عضو هیئت مرگ] مسجل است، زحمت رای دادن را به خود ندادند.» یا استدلال عجیب‌تر عبدالله گنجی در سرمقاله روزنامه جوان؛ «از سال ۱۳۶۰ که امام اجازه ورود روحانیت را به عرصه اجرایی صادر کرد، مردم ۹ بار به رئیس‌جمهور روحانی رأی دادند و صرفاً دو بار به غیر روحانی گرایش یافتند و این در حالی بود که ابتدا او را نیز در تراز روحانیت می‌دیدند.»

مشارکت پایین در بی‌شمار تحلیل و نوشته‌های رسانه‌های وفادار به حاکمیت همه معنی‌ای می‌دهد جز «عناد» با نظام جمهوری اسلامی. در کنار این فرافکنی‌ها، ظاهرا از تماشای نیمه پر لیوان احساس رضایت می‌کنند. «انتخابات در کشور ما به جهت روانی – اجتماعی پرهزینه است که حاکمیت باید علل آن را احصا و لحاظ کند.» (عبدالله گنجی) هرچند که بیش از نیمی از مردم در آمار رسمی اعلام شده از سوی دولت غایب بوده‌اند، اما از نظر گنجی حتی «وفاداران به نظام و رهبری» هم می‌دانند که انتخابات سیزدهم می‌توانست به مراتب پرهزینه‌تر از آنی که گذشت باشد. درگیری‌ای که پس از انتشار نامه وحید حقانیان در دفتر رهبر جمهوری اسلامی شکل گرفت در نتیجه اعتراف به این نگرانی‌های نهفته در دل وفاداران حاکمیت بود. تاکید اصولگرایان برای توجیه مشارکت پایین در انتخابات، ارائه انواع استدلال‌ها و ادعاهای عجیب و غریب، خود نشان‌گر اهمیت معنی‌دار بود نتایج انتخابات است. به این معنی، هزینه این انتخابات همان تاکید محکم اکثریت بر اولویت‌ها و خواسته‌های‌شان بوده و خواهد بود.

نیمه پر لیوان یا خیال خام

با این‌حال اصول‌گرایان در روزهای پس از انتخابات در جستجوی نیمه پر لیوان هستند: آرای کم‌شمار همتی، که حمایت بخش قابل توجهی از اصلاح‌طلبان را داشت، و همزمان انتخاب شدن گزینه ایده‌آل‌شان. اصولگرایان و حامیان ابراهیم رئیسی در تلاش هستند خود را خوش‌بین به آینده نشان دهند. «انشاالله یک دهه جدیدی را با دولت اسلامی شروع می‌کنیم، که باید آن را ایام الله دانست» (عبدالله حاجی‌صادقی نماینده علی خامنه‌ای در سپاه). اما در شرایط کنونی چطور چنین خوش‌بینی‌ای ممکن است؟

آن‌ها با استفاده از کلمات مبهمی چون «دولت پرکار» و «ضد فساد» تلاش می‌کنند خوش‌بینی خود را توضیح دهند، اما روشن است که در پس این صفت‌ها، امیدواری به ورود میلیاردها دلار پول بلوکه شده پس از مذاکرات وین است که خواب و خیال‌شان را ساخته است. آن‌ها از به زبان آوردن این خیال پرهیز می‌کنند. اما واقعیت این است که پشتوانه تمامی وعده‌های انتخاباتی تمامی کاندیده‌ها، در نتیجه اطمینان از به نتیجه رسیدن مذاکرات وین بوده است. رئیسی (عضو هیئت مرگ) در اولین نشست مطبوعاتی پس از انتخابات در پاسخ به اینکه آیا تیم مذاکره‌کننده تغییر خواهد کرد یا نه، اعلام کرد که تیم کنونی به کارش ادامه می‌دهد. وسوسه مدیریت پول‌های بلوکه شده این واقعیت را پنهان می‌کند که همچون سال ۹۴، پس از ورود سرمایه به ایران این پول به کالاهای بادوام گران‌قیمت تبدیل شده و حجم قابل توجهی از آن نیز مجددا از کشور خارج می‌شود و به حساب‌های بانکی سپرده می‌شود. واقعیتی که اصولگرا و اصلاح‌طلب نمی‌شناسد.

باید گفت که خوش‌بینی آنان بیشتر از جنس اطمینان از دفع خطر است. همانطور که اعتراض‌های سراسری دی ۹۶ پس از امضای برجام روی داد، اصولگرایان می‌دانند که در صورت وقوع مجدد موج اعتراض‌ و اعتصاب، این‌بار فردی را در قوه مجریه دارند که کارنامه درخشانی در سرکوب معترضان دارد. هرچند که مسائل امنیتی و نظامی خارج از حیطه اختیارات دولت است، اما نشستن یکی از اعضای هیئت مرگ بر فراز دولت می‌تواند اعتماد به نفس زیادی برای مواجه با خطرات پیش رو به وجود آورد. آن هم در شرایطی که به روشن‌ترین شکل ممکن یک اکثریت قابل شمارش در مقابل مشروعیت نظام جمهوری اسلامی صف‌آرایی کرده است.

انتخابات سیزدهم به چه واقعیتی باخت؟

مرزها کشیده شد، و تشکیلات فرسوده و محافظه‌کاری ملکه شده بدنه اصلاح طلبان آن‌ها را در دو سوی این مرز پراکنده کرد. بدون شک صدای آن بخش از اصلاح‌طلبان که به نهادهای قدرت متصل هستند بلندتر است. اما در نهایت نتایج انتخابات نشان داد که بخش زیادی از حامیان اصلاحات به سوی دیگر مرز، یعنی تحریم انتخابات پیوسته‌اند. جایی که یاد اعتراض‌های سراسری آبان ماه قابل مذاکره نیست.

وضعیت اصولگرایان در خصوص مواجهه با اعتراض‌های مردمی از پیش روشن بود. حالا نیز از افتخارات کاندید‌های منتخب‌شان سرکوب و اعدام معترضان به وضع موجود است.

شاید اولین بار است که در تاریخ ۴۳ ساله جمهوری اسلامی دو جناح حاضر در صحنه یعنی اصولگرایان و اصلاح‌طلبان به‌طور روشن در آمارهای رسمی از اکثریت شکست خورده‌اند. جمعیتی که نه اسلحه دارند و نه سرمایه و رسانه. با این‌حال می‌توانند خود را اکثریتی بنامند با توانایی مشروعیت‌بخشی یا مشروعیت‌زدایی از گروه‌های سیاسی، و موفق در جذب گروه‌های دیگر. جمعیتی که در ادامه بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود تا زمانی که این نبرد نابرابر را متعادل کند.


پانویس

[1] هرچند که یکی گرفتن سرنگونی هواپیمای اوکراینی با اعتراض‌های سراسری ساده‌انگارانه به نظر می‌رسد، اما به نظر می‌رسد در فضای عمومی این دو رویداد به چند دلیل در کنار هم می‌آیند. اول اینکه حضور نظامی‌ها در هر دو رویداد باعث کشته شدن افراد و در نتیجه نوعی رنج عمومی شده است، دوم اینکه این دو رویداد در فاصله زمانی اندکی اتفاق افتاده‌اند. زمانی که هواپیمای اوکراینی توسط پدافند هوایی سپاه سرنگون شد، جامعه هنوز در حال و هوای اعتراض‌های آبان ماه و سرکوب معترضین توسط نیروهای امنیتی بود.

از همین نویسنده