فشرده: در این مقاله ابتدا تاریخی خلاصه از مواد مخدر، محرک و روانگردان و مصرف آن‌ها در ایران را ارائه می‌دهیم و از سوی دیگر به سیر تحول قوانین منع‌کننده و کیفری مرتبط با مصرف یا دادوستد مواد نیز می‌نگریم. یکی از پرسش‌های اصلی پیش‌روی ما این است که آیا در این چهل سال اخیر، ماده‌ی مصرفی و شیوه‌ی مصرفی ارجح، الگوی مصرف و قشر مصرف‌کننده تغییراتی کرده‌اند؟ و اگر چنین است، این تغییرات را چگونه می‌توان در بستر تغییرات اجتماعی و اقتصادی جامعه‌ی ایران تحلیل کرد؟ با نگاهی به برخی پژوهش‌ها و مقالات علمی و بررسی‌های میدانی و آماری منتشرشده در این رابطه سعی می‌کنیم به این پرسش پاسخ دهیم. در این راستا به اردوگاه‌های ترک‌اعتیاد در ایران معاصر نیز خواهیم پرداخت. همچنین به چهره‌ی “معتاد متجاهر” به‌منزله‌ی استثنای قاعده‌ساز وضعیت معاصر در ایران خواهیم نگریست. سرانجام خواهیم کوشید با نگاهی انتقادی به مناسبت طبقه‌ی متوسط فقیرشونده‌ی ایران با مواد بپردازیم.

پیش‌گفتار

مصرف مواد، در انواع و اقسام آن (اعم از مخدر، محرک، و روان‌گردان) و به شیوه‌های گوناگون، چه در قالب یک تفنن گهگاهی و چه در قالب عادت و اعتیادی درازمدت، در ایران سابقه‌ای طولانی دارد. دست‌کم در مورد دو ماده‌ی‌ اصلی سنتی، تریاک و حشیش و مشتقات گوناگون آن‌ها، اسناد تاریخی و نیز متون ادبی مدرکی برای اثبات این سابقه‌ی طولانی آشنایی ایرانیان با مواد فراهم می‌آورند. از شاهنامه‌ی فردوسی و گرشاسب‌نامه‌ی اسدی طوسی گرفته تا بوف کور هدایت، آثار ادبی ما پر از اشاره‌هایی به مواد مخدر و مصرف آن هستند.

مازیار غیابی در کتاب سیاست مواد مخدر: مدیریت اختلال در جمهوری اسلامی ایران نشان می‌دهد که استفاده‌ی طبقه‌ی کارگر از تریاک و شیره در زمان اشغال ایران توسط نیروهای متفقین در سال‌های ۱۹۴۱- ۱۹۴۶ به اوج خود رسید.[1] این روی آوردن طبقه‌ی متوسط و طبقه‌ی کارگر به مصرف تریاک و شیره به دنبال سیاستی بودکه به دستور نیروهای متفقین، به ویژه اتحاد جماهیر شوروی اجرایی شد و به موجب آن تولید تریاک در بیست و دو منطقه در ایران ممنوع شد – ممنوعیتی که به شدت شکست ‌خورد.[2]

تولیدکنندگان خشخاش آگاه به اینکه دولت برای پر کردن خزینه‌ی ملی تریاک دچار مشکل خواهد شد و نیاز دارد دستور کشت بیشتر دهد، قیمت تریاک را به شدت پایین ‌آوردند. با پایین آوردن قیمت تریاک، تعداد زیادی از ایرانیان به ویژه طبقه‌ی کارگر و طبقه‌ی متوسط به مصرف آن روی نموده، تریاک و مشتقات آن بین این طبقه پرطرفدار شد.[3]

روزنامه آفتاب یزد در شماره ۱۲ خرداد ۱۴۰۰ خود در مقاله‌ای به قلم شوق الشعرا می‌نویسد که آمار بالای مصرف مواد مخدر در بین جامعه‌ی کارگری در ایران هنوز بالاست. بر طبق آماری که این روزنامه منتشر کرده، حدود ۲۲.۳ درصد جامعه‌ی کارگری ایران درگیر مصرف مستمر مواد مخدر هستند.[4]

اما موضوع استفاده‌ی طبقه‌ی متوسط و طبقه‌ی کارگر از مواد مخدر به ویژه در صد سال اخیر در ایران، همزمان، موضوع تادیب نیروی کار برای عدم استفاده از تریاک و مشتقات آن و بهینه سازی این نیرو برای کار بهتر نیز بوده است. با اوج گرفتن مصرف تریاک در بین کارگران و کارمندان و همچنان زنان خانوار‌های آنهاست که این سیاست اقتصادی تادیبی پیاده می‌شود. شخص تریاکی به مرور فردی ضعیف و بی اراده تصویر می‌شود که برای جامعه و سیاست‌های توسعه‌ای مضر است و باید درمان شود.

نگاهی به آمار مصرف مواد در ایران امروز

در چند دهه‌ی اخیر در ایران، دو گرایش در تلاش ناکام برای حل «بحران مواد» همراه بوده‌اند: جرم‌انگاری افراطی مصرف مواد در توازی با پزشکینه‌سازی و آسیب‌شناسانه‌کردن اعتیاد از سوی گفتار حاکم تکرار و باز تکرار شده است. تجربه‌ی بیش از چهار دهه مبارزه با مصرف و اعتیاد و دادوستد مواد در حکومت جمهوری اسلامی، که در قالب انواع کیفرهای سنگین زندان و حتی اعدام، طرح‌های جمع‌آوری معتادان “متجاهر” از سطح شهر و انتقال آن‌ها به اردوگاه‌های اجباری ترک‌اعتیاد (که بنابر گزارش‌ها و شواهد زنده، شرایطی بسیار فجیع، رقت‌بار و غیرانسانی دارند)، در عمل به هیچ وجه کارآمد و ثمربخش نبوده است. وضعیت بحرانی مواد و اعتیاد در طی این سال‌ها نه بهتر که به‌راستی به‌مراتب بدتر هم شده است.[5]

با گسترش دامنه‌ی مصرف مواد و فراگیری آن در میان اقشار گوناگون، امروزه مصرف‌کنندگان مواد در ایران دیگر صرفاً معتادان “متجاهر” و بی‌خانمانان کارتن‌خواب نیستند، بلکه تصویری که گفتار حاکم و طبقه‌ی متوسط هردو سعی در تثبیت‌اش داشته‌اند، طیفی از قشرهای گوناگون از طبقه‌ی فرودست و طبقه‌ی متوسط تا طبقه‌ی مرفه‌تر را نیز دربرمی‌گیرد که هرکدام البته الگو و شیوه‌ی مصرف و ماده‌ی محبوب خودشان را دارند – سعید مدنی جامعه‌شناس در مصاحبه‌ای همین نکته را تأیید می‌کند:

بر اساس مطالعه‌‌ای که انجام شده حدود ۲۰ درصد از نیروی کار ایران سوءمصرف‌کننده‌ی مواد مخدر هستند. یعنی این‌طور نیست که فکر کنیم معتادان فقط همان‌ افراد کنار خیابان هستند، بلکه بخش زیادی از نیروی کار در کارخانه‌ها، کارگاه‌ها و ادارات هم گرفتار سوءمصرف مواد مخدر هستند. بنابراین، وقتی جمعیتی که باید در خدمت توسعه باشد درگیر مواد مخدر می‌شود، یعنی وضعیت بحرانی است.[6]

 آخرین آماری که ستاد مبارزه با مواد مخدر در مورد تعداد معتادان کشور منتشر کرده، مربوط به سال ۱۳۹۸/۲۰۱۹ است. سردار اسکندر مومنی، دبیرکل این سازمان اعلام می‌کند که در ایران دو میلیون و ۸۰۰ هزار نفر مصرف کننده مستمر مواد مخدر هست که معادل ۴.۵ درصد جمعیت کشور ایران هستند.در جمعیت کارگری این رقم ۲۲/۳ درصد است، این رقم در میان جمعیت دانشجویی ۷.۴ درصد، و در میان زنان ۶.۰ درصد است.[7]

شش درصد از کل دو میلیون و ۸۰۰ هزار نفر مصرف کننده مستمر مواد مخدر در ایران زنان هستند.

اما همین آمار رسمی هم دقیق نیست. در پژوهشی که «فکتنامه» انجام داده نشان داده که همین درصد رسمی جمعیت معتادان زن را نمی‌شود به گواه پژوهش‌های مختلف تایید کرد و این رقم پس از انقلاب ۱۳۵۷ حدود ۱۲ درصد بوده و سیر نزولی طی کرده و در سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۹۴ در بیشتر پژوهش‌های مستقل در حدود ۱۰ درصد گزارش شده است.[8]

در اینجا رقم هفت درصد آمار استفاده‌ی مستمر از مواد مخدر در بین دانشجویان در ایران از این نظر اهمیت دارد که سیاست‌های خصوصی سازی آموزش در ایران دانشگاه‌ها را عملا جایی برای ورودی‌هایی کرده که از خانواده‌های طبقه‌ی متوسط می‌آیند. در فروردین ۱۴۰۰، وزارت آموزش و پرورش تحقیقی را با توجه به موضوع عدالت و برابری دسترسی به دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی با بررسی داده‌های آزمون سراسری دانشگاه‌ها (کنکور سراسری) در سال ۱۳۹۹ منتشر کرد.[9]

 بنا به این پژوهش، نابرابری توزیع رتبه‌های برتر کنکور در انواع مدارس کشور در ایران طبقاتی و نابرابر است. مدارس استعداد درخشان، نمونه دولتی و مدارس غیر دولتی که در هر سه آنها سیاست‌های خصوصی سازی پیاده شده و بیشتر دانش آموزان جایگاه طبقه متوسط پایین تا طبقه‌ی متوسط بالا دارند به ترتیب، ۳۹، ۲۴/۵ درصد و ۱۹ درصد از سه هزار نفر اول کنکور را به خود اختصاص دادند. این در حالی است که هر سه‌ی این مدارس سهم‌شان از کل دانش آموزان پایه دوازدهمی ایران به ترتیب ۳/۵ درصد، ۹ درصد و ۱۹ درصد است.[10] به عبارتی مدارسی که بیشتر شهری‌اند و در آنها سیاست‌های خصوصی سازی پیاده شده در مجموع ۸۲/۵ درصد ورودی‌ها را در رتبه‌های ۳۰۰۰ اول کنکور دارند در حالی که سهم‌شان از کل جمعیت دانش آموزان سال دوازدهی در ایران ۳۱/۵ درصد است. در برابر ارقام مربوط به مدارس خصوصی‌سازی شده، سهم مدارس دولتی از رتبه‌های زیر ۳۰۰۰ کشور ۱۰٪ است در حالی که ۵۴ درصد جمعیت دانش آموزی پایه‌ی دوازدهم از مدارس دولتی‌اند.[11] به این ترتیب می‌توان این نتیجه‌ی غیرمستقیم را گرفت که آن هفت درصد از جامعه‌ی دانشجویی ایران که معتاد هستند، بیشترشان متعلق به طبقه‌ی متوسط شهری هستند.[12]

در ایران آمار دقیق ‌و نتایج مطالعات درباره‌ی شیوه‌ی مصرف سیگار و مواد مخدر اغلب به صورت شفاف در دسترس عموم قرار نمی‌گیرد و‌ در این میان آمارهای بعضا ضد و نقیض، متفاوت و غیر‌قابل اثبات از جمعیت مصرف‌کنندگان مواد مخدر وجود دارد. اگرچه آمار فوق از سوی مراجع رسمی منتشر شده است، اما به دلیل نبود سازمان و نهادی مستقل که امکان نظارت، فعالیت‌ و پیگیری موضوع مرتبط با آمار و ارقام را به صورت ریشه‌ای به ویژه در حوزه‌ی کارگران، کارمندان، شاغلان، بیکاران، دانشجویان، زنان، کودکان و دانش‌آموزان داشته باشد، برآورد می‌شود که آمار منتشرشده، غیردقیق، مبهم و کمتر از میزان واقعی باشد.۱۱ صرف‌نظر از مسئله‌ی صحت یا دقت این اعداد، آمارهای رسمی ارائه‌شده بسته به نوع تعریف مصرف‌کننده، معتاد، و مفهوم مواد و اعتیاد نتایجی متفاوت و گاه متناقض و غیرواقعی ارائه می‌دهند.[13]

بر اساس گزارش سالانه‌ی «دفتر مبارزه با مواد و جرایم» سازمان ملل متحد، ایران همچنان بالاترین رتبه‌ی شیوع در مصرف مواد و همچنین بالاترین مصرف تریاک در جهان را دارد، گرچه بیشترین مقدار مواد مخدر توقیف‌شده نیز از سوی ایران گزارش شده است که به‌طور سالانه ۶۴۴ تن تریاک، ۲۱ تن مورفین و ۲۵ تن هروئین بوده است.[14]

 این مسئله را باید با توجه به همسایگی جغرافیایی ایران و افغانستان، بزرگ‌ترین تولید‌کننده‌ی مواد مخدر، و قرارگرفتن ایران در مسیر قاچاق مواد به سمت بازارهای اروپا (مسیر مشهور به بالکان) فهمید.

تاریخچه‌ای از مصرف مواد در ایران از صفویه تا پهلوی

خشخاش از اواخر قرن یازده یا دوازده در ایران کشت می‌شد، ولی به گفته‌ی فریدون آدمیت: “تا اواسط قرن نوزدهم تولید و مصرف آن بسیار کم بود”.[15] به گفته‌ی رودی مته، تاریخ‌نگار و ایران‌شناس، در کتاب تفریحات ایرانیان: مسکرات و مخدرات از صفویه تا قاجاریه، قدیمی‌ترین اشاره به مصرف تریاک در ایران به متنی متعلق به دوران ساسانیان برمی‌گردد. به زعم مته: “از دوره‌ی صفویه تا جمهوری اسلامی، از مجلسی تا خمینی، خطی مستقیم وجود دارد”. و از همین دوره‌ی صفویه است که برای نخستین بار اعتیاد به مواد به‌عنوان یک معضل یا مسئله‌ی آسیب‌شناختی مطرح می‌شود، و نخستین قوانین تنبیهی علیه مصرف و نیز دادوستد مواد وضع می‌شوند، و در این میان حتی کیفر مرگ از سوی شاه عباس دوم تعیین می‌گردد.[16]

 به گفته‌ی رودی مته، بنا بر اسناد تاریخی موجود، تریاک در دوره‌ی قاجاریه هم کماکان مثل صفویه در ایران رواج داشته است، اما شیوه‌ی مصرف[17] آن از خوردن به دودکردن و کشیدن با وافور تغییر می‌کند و ظاهراً همین تغییر است که باعث افزایش مصرف در میان گستره‌ای از طبقات مردم و اعتیاد به تریاک در ایران می‌شود – تریاک آن جایگاه اجتماعی نسبتاً مقبولش را از دست می‌دهد و منبع اعتیاد و فلاکت‌های اجتماعی می‌شود.[18]

نخستین بار در زمان صدارت امیرکبیر در سال ۱۲۶۷، کشت وسیع و برنامه‌ریزی‌شده‌ی خشخاش در اطراف تهران آغاز شد. از آن پس تریاک محصولی صادراتی شد و کشاورزان به کاشتن خشخاش روی آوردند. صادرات تریاک خارج از ایران یکی از منابع درآمدزایی برای دولت آن زمان بود. [19] در دوره‌ی قاجارکاشت خشخاش و تولید تریاک به‌صورت گسترده و نظام‌مند در ایران رواج یافت و به دلیل سود بالای صادرات آن چنان عمومیت می‌یابد که حتی جای کشت گندم و غلات دیگر را هم می‌گیرد. این کشت افراطی خشخاش در قحطی بزرگ آن دوره نقشی اساسی داشت که حدود یک‌دهم از جمعیت کشور را از بین برد.[20]

 سیاحان و مستشرقانی که در دوران صفویه و قاجاریه به ایران سفر کرده‌اند، در نوشته‌هایشان به مصرف تریاک و حشیش، و همچنین کشت خشخاش و تولید تریاک اشاره کرده‌اند. از جمله، “اولیماروس در سال ۱۶۳۰ به کشت خشخاش در اصفهان اشاره می‌کند و چند دهه بعد نیز دکتر تونوت به کشت خشخاش و تولید تریاک در نزدیکی شیراز اشاره دارد”.[21]

رودی مته در این مورد می‌نویسد:

“تریاک و بنگ در ایران … جایگزین‌های مشروع و قابل‌قبولی برای شراب بودند. تریاک، که مدت‌ها به‌جای دودکردن، خورده می‌شد، به‌خصوص به‌خوبی درون جامعه ادغام شد، آن‌قدر خوب که مشاهده‌گران فرانسوی جامعه‌ی صفوی مصرف آن را به مصرف شراب در کشور خودشان تشبیه می‌کردند…”.[22]

یاکوب ادوارد پولاک، پزشک یهودی اتریشی‌تباری، که به دعوت امیرکبیر به ایران آمد تا در مدرسه‌ی تازه‌تأسیس دارالفنون پزشکی تدریس کند در کتاب سفرنامه‌اش با عنوان اصلی ایران و ساکنانش به زبان آلمانی[23] که بعدها به فارسی نیز ترجمه شد،[24] از نگاه یک پزشک و انسان‌شناس به مصرف مواد در ایران پرداخته است.او در فصلی تحت عنوان “مخدرها، زهرها و پادزهرها” از جمله به تریاک و حشیش اشاره می‌کند:

مصرف تریاک عمومیت دارد و منعی برای آن قائل نشده‌اند و مانند حشیش سرشکستگی ندارد و قبول عامه یافته است. تقریباً هر ایرانی که بتواند از عهده‌ی مخارج آن برآید حداقل در روز یک بار حب تریاک می‌خورد…”[25]

در سال ۱۳۲۴، با گسترش اعتیاد و قاچاق مواد مخدر، دولت پهلوی با تصویب قانونی کشت خشخاش و مصرف تریاک را ممنوع کرد. با ادامه‌ی کشت خشخاش در کشورهای همسایه، به‌خصوص افغانستان، و ادامه‌ی قاچاق تریاک به ایران، در سال ۱۳۴۷ دولت خط مشی تازه‌ای را در مورد کشت و مصرف تریاک در پیش گرفت. در این طرح معتادین به دو گروه معتادین ثبت‌نام شده یا کوپن‌دار و معتادین غیرقانونی تقسیم شدند. گروه نخست را معتادینی تشکیل می‌دادند که سن بالاتر از ۶۰ سال داشتند. برای تأمین نیاز این افراد به تریاک، دولت، کشت خشخاش را در نواحی محدودی با نظارت دولت مجاز اعلام کرد. وزارت اصلاحات ارضی و تعاون روستایی مأمور بود که‌ به‌طور محدود در ایران خشخاش کشت کند و بدین ترتیب، تولید و توزیع تریاک به انحصار دولت درآید و کارمندان و حقوق بگیران دولت در صورت اعتیاد موظف بودند تا مدت شش ماه ترک اعتیاد کنند، در غیر این صورت اخراج می‌شدند.[26]

این راهبرد مداراگرانه و روادارانه در مورد معتادان مسن‌تر در این مقطع در ایران آزمایش شد و نخستین و واپسین طرح از این سنخ بود، که البته ظاهراً مطالعه‌ای درباره‌ی کامیابی یا ناکامی آن در کاهش میزان اعتیاد انجام نشده است. اما تجربه‌های مشابه از کشورهای دیگر در زمینه‌ی جرم‌زدایی از مصرف مواد موفقیت بسیار بالایی در این امر داشته‌اند.

همان گونه که مازیار غیابی در کتاب سیاست‌های مواد مخدر می‌نویسد، رابطه‌ی دولت رضا شاه پهلوی با تریاک از این منظر دوسوگرا بود که از طرفی دولت در رابطه با سیاست‌های تجددخواهی می‌خواست که مصرف تریاک و تولید تریاک را تحدید کند، اما از طرفی دولت تازه تأسیس پهلوی نیازمند درآمدهای تولید تریاک بود. در سال‌های پس از ۱۹۲۵، ایران تا ۳۰ درصد کل تریاک جهان را تولید می‌کرد و درآمد‌های ناشی از فروش داخلی و صدور تریاک، برخی از سال‌ها تا سقف نه درصد کل تولید ناخالص کشور هم گزارش شده است.[27]

 پس از کودتای ۲۸ مرداد، سیاست‌های تادیبی حکومت پهلوی به سمت ایجاد یک جامعه‌ی اخلاقی با این شاخص‌ها روی آورد: جامعه‌ای که از نظر سیاسی نزدیکتر به بلوک غرب و سیاست‌های غربی‌ها باشد (به اتحاد جماهیر شوروی و کمونیسم نزدیک نباشد)، از نظر اجتماعی مولد و قانونمند باشد. ایران در راستای این سیاست‌ها، در نوامبر ۱۹۵۵، برنامه‌ی گسترده‌ای برای ترک دادن معتاد‌ها را آغاز کردند و همزمان با آن، مراکز توانبخشی معتادان به طور گسترده در ایران ایجاد شدند.[28]

 انجمن مبارزه با الکل و تریاک در سال ۱۹۴۳ در دوران حکومت پهلوی بنیاد نهاده شد و در بخشی از تبلیغاتش علیه مصرف مواد مخدر، کارگران ایرانی را هدف قرار داد. تریاک در این تبلیغات تبدیل به بلای خانمانسوز شد که خانواده‌های کارگری را هدف قرار داده و یک مانع اصلی برای کار و تولید است. در همین دوران بود که دولت پهلوی ممنوعیت پانزده دقیقه استراحت کاری برای مصرف تریاک را اعلام کرد و مصرف تریاک در محل کار برای کارگران و کارمندان ممنوع شد. این از اولین نمونه‌های سیاست‌های تادیبی و تحدید الگوهای مصرف تریاک بود که به طور مشخص، طبقه‌ی کارمندان و کارگران را هدف قرار داد و قوانین استخدامی بر اساس تریاکی نبودن نیروی کار تغییر کرد.[29]

انقلاب ۱۳۵۷: ایده‌ی امت اسلامی و سوژه‌ی سالم انقلابی

پس از انقلاب ۱۳۵۷، کارزاری سراسری از سوی حکومت جدید برای مبارزه با مواد و مصرف‌کنندگان و فروشندگان آغاز شد. نه تنها مصرف الکل به علت منع شرعی ممنوع گشت، بلکه تلاشی جدی و گسترده برای “حل مسئله‌ی مواد” آغاز شد؛ مسئله‌ای که البته پس از گذشت چهار دهه از انقلاب هنوز نه تنها حل نشده، که به گستردگی و شدت آن نیز افزوده شده است. این کارزار، که در چهار دهه‌ی پس از انقلاب تا امروز نیز ادامه داشته، کوشیده است به روش‌ها و شکل‌های مختلفی مسئله‌ی مواد را حل کند: از مجازات‌های افراطی و سعی در حذف فیزیکی معتادان به شیوه‌ی خلخالی گرفته تا رویکردی که در پی «سامان‌دادن» و «مدیریت بحران» است. مصرف‌کنندگان مواد در ایران پس از انقلاب سوژه آزمایشی انواع و اقسام طرح‌ها و برنامه‌های دولتی بوده‌اند.

یک روحانی در یک کمپ ترک اعتیاد در ایران به مددجوها درس دین می‌دهد.

اولین اقدام در زمینه‌ی رسیدگی به جرایم مواد مخدر، تصویب آیین‌نامه‌ی دادگاه‌ها و دادسراهای انقلاب مصوب ۲۷ خرداد ۱۳۵۸بود. بر اساس این آیین‌نامه رسیدگی به جرایم ساختن، واردکردن، توزیع و فروش مواد مخدر در صلاحیت دادگاه‌ها و دادسراهای انقلاب قرار گرفت. تا پیش از این تاریخ، پرونده‌های مواد مخدر در محاکم کیفری دادگستری بررسی می‌شدند که عمدتاً موجب می‌شد تا مجازات‌های سبک و بعضاً متفاوت صادر شود. این احکام، مطلوب فضای انقلابی نبود، به همین دلیل، همه‌ی پرونده‌ها به دادگاه‌های انقلاب ارجاع داده شدند. هم‌چنین بر اساس لایحه‌ی قانونی مربوط به تشکیل هیئت تشخیص صلاحیت برای رسیدگی به پرونده‌های مواد مخدر، در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۹، به وزارت دادگستری اجازه داده شد که در صورت لزوم، پرونده‌های مربوط به اختفا، حمل، خرید، فروش و پرونده‌های دیگر جرایم مواد مخدر را به دادگاه‌های انقلاب ارجاع دهد. از این گذشته به دنبال تصویب لایحه‌ی قانونی “تشدید مجازات مرتکبین جرایم مواد مخدر” توسط شورای انقلاب در ۱۹ خرداد ۱۳۵۹، رسیدگی به جرایم مندرج در آن لایحه به مراجع دادگستری و دادگاه‌های انقلاب واگذار شد.

انتخاب صادق خلخالی از سوی بنی‌صدر، رئیس جمهور وقت، به سرپرستی “اداره‌ی مبارزه با مواد مخدر” تصادفی نبود. او کسی بود که به شقاوت و سنگدلی و قطعیت در داوری و مجازات شهره بود و از همان نخستین روزهای انقلاب با اعدام‌های گسترده و پرشتاب به‌عنوان حاکم شرع در دادگاه‌های انقلاب “صلاحیت” خود را ثابت کرده بود. خلخالی بنا بود ریشه‌ی اعتیاد را در ایران بخشکاند، طوری که هیچ معتادی در ایران باقی نماند و امت اسلامی از وجود آن‌ها پاک شود. اقدام‌های بی‌رحمانه‌ای همچون اعدام مصرف‌کنندگان یا حبس و تبعید آنان به مکان‌های دورافتاده همگی از نقاط سیاه کارنامه‌ی خلخالی‌اند. خلخالی در دی ماه ۱۳۵۹ استعفا داد. این تصور که با حذف فیزیکی عوامل تولید و توزیع مواد به سرعت می‌توان مسئله‌ی اعتیاد را برای همیشه حل کرد، تحت تأثیر گرایش‌های رادیکال حاکم بر فضای سیاسی‌اجتماعی کشور در آن زمان بود.[30] “ستاد مبارزه با مواد مخدر” در سال ۱۳۶۷ با تصویب “مجمع تشخیص مصلحت نظام” تشکیل شد که ریاست آن بر عهده‌ی رئیس‌جمهور قرار گرفت. در همان سال، نخستین قانون جامع مبارزه با مواد مخدر توسط “مجمع تشخیص مصلحت نظام” به تصویب رسید و بعدها در سال ۱۳۷۶ مورد بازنگری قرار گرفت.

ساخت «امت اسلامی» با اعدام‌های گسترده‌ی وابستگان به رژیم سابق، حذف و سرکوب گروه‌های سیاسی انقلابی مخالف جمهوری اسلامی (مجاهدها، چپ ها) و البته شاید بی‌اهمیت‌تر از همه از نگاه اغلب مردم، حذف معتادان و “بنگی‌ها و مفنگی‌ها” ممکن شد. به این ترتیب، تصویر یکدست و پاکیزه‌ی مومنان انقلابی تن‌درست که حکومت برای بازنمایی امت اسلامی آرمانی‌اش به آن نیاز داشت، ترسیم شد. در این تصویر جایی برای مصرف‌کننده و معتاد نبود، درست همان‌طور که فروش و مصرف الکل به علت منع شرعی ممنوع اعلام شد، اساساً مصرف مواد نیز به‌عنوان جلوه‌هایی از “فساد و فحشا” و “فسق و فجور” و “لهو و لعب” تقبیح شد و استفاده از این واژه‌های شرعی برای توصیف مصرف‌کنندگان، آغازگر نگاه مجرم‌انگاربود که اجرای قانون جزای اسلامی را بر اساس ایدئولوژی حکومت جدید، راه حل مشکلات جامعه‌ی ایران می دانست.

سعید مدنی جامعه‌شناس در کتاب اعتیاد در ایران می‌نویسد:

به نظر مسئولان پس از انقلاب اعتیاد نوعی رفتار ضد انقلابی بود که استعمارگران برای نابودی اسلام و انقلاب اسلامی از آن حمایت می‌کردند و بنابراین باید با اتخاذ تدابیر قانونی و کیفری خشن و جدی برای همیشه به این معضل خاتمه داده می‌شد.[31]

 انواع و اقسام تبلیغات منفی علیه مواد و اعتیاد در رسانه‌ها و انبوه فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی که شخصیت معتاد را به‌عنوان نقش منفی به طرزی تحقیرآمیز بازنمایی می‌کردند، در طول این سال‌ها بر داغ ننگ مواد در ایران هرچه بیشتر دامن زدند. در این میان البته یک نگاه یکدست‌ساز غالب بود که مواد را به کلی رد می‌کرد و فرد معتاد را به اهریمن مطلق بدل می‌کرد. معتاد نه تنها “انگل جامعه” قلمداد می‌شد، بلکه به محض وقوع جرمی مثل تجاوز یا قتل در بسیاری از موارد، همچون نخستین افراد مظنون معرفی می‌شد.

رواج نگاه پزشکی و روان‌پزشکی به معتادان و بیمار قلمدادکردن آن‌ها در دهه‌های اخیر در ایران همزمان با آگاه‌شدن طبقه‌ی متوسط به این واقعیت بود که بسیاری از این مجرمان سابق و بیماران امروزی فرزندان همین طبقه‌اند. آنان که آرزویشان پاک‌کردن جامعه از مواد و معتادان بود کم‌کم پی بردند که حبس و حذف فیزیکی معتادان راه به جایی نمی‌برد. تغییر رویکرد حکومتی برای حل مسئله‌ی مواد در ایران از رویکرد قهری و پلیسی مفرط به رویکرد تنظیمی-پزشکی با رواج انواع و اقسام کلینیک‌های ترک‌اعتیاد و متادون‌درمانی در کنار انجمن‌های معتادان گمنام، نگاه مجرم‌انگار به مصرف‌کننده و معتاد را با نگاهی بیمارانگار تلفیق کرد.

اما این تغییر رویکرد هیچ‌گاه به طور کامل عملی نشد. حبس‌های طولانی و حتی مجازات اعدام برای معتادان (گاه صرفاً به جرم حمل مقدار کمی مواد برای مصرف شخصی) هنوز در ایران وجود دارد. نابرابری در نگاه به معتادان نیز بسته به وضعیت طبقاتی و اقتصادی‌شان وجود دارد و در نوع برخورد با آن‌ها تعیین‌کننده است. شگفتی ندارد که بخش بزرگی از مجرمان مواد مخدر را افرادی از طبقه‌ی فرودست تشکیل می‌دهند و با این حال، مصرف مواد در میان طبقات بالاتر نیز گسترده و رایج است.

مراکز ترک مواد مخدر با رویکرد درمانی اکنون در تمام مراکز شهری ایران پیدا می‌شوند. کلینک‌های خصوصی متادون درمانی در مناطق مرفه طبقه متوسط نشین تهران بسیار‌اند و و مراکز ترک که به صورت غیردولتی اداره می‌شوند هم در مناطق که لایه‌های پایین تر طبقه متوسط هستند پیدا می‌شوند.

در سال ۲۰۰۷ یک گروهی از پژوهشگران که برای بررسی خطر ابتلا به ویروس اچ آی وی را در بین معتادان تزریقی در شهر تهران پژوهشی میدانی کردند، نوشتند که معتادانی که در جنوب شهر تهران زندگی می‌کنند و از طبقات میانی پایین و پایین هستند، بیشتر تریاک می‌کشند. آنها از قول یکی از شرکت‌کنندگان در این پژوهش که قبلاً درآمد بالایی داشته اما در زمان پژوهش و پس از اعتیاد حرکت به طبقه پایین‌تر اقتصادی کرده ودر جنوب تهران زندگی می‌کرده می‌نویسند که در بین لایه‌های بالایی طبقه متوسط، تزریق شایع‌تر است.[32] این شرکت کننده به پژوهشگران می‌گوید:

کسانی که تزریق می‌کنند در خانواده‌هایی با تحصیلات و پول هستند، زیرا می‌ترسند مردم در مورد نوع مصرف آن پی ببرند.[33]

مراد فرهادپور در تک‌نگاری‌اش با عنوان “درون و بیرون اعتیاد” در شماره‌ی ویژه‌ی استنشاق مجله‌ی دوزبانه‌ی صفحه‌ها با آغاز از تقابل “زهر غربی (الکل)/زهر شرقی (تریاک)” نزد نیچه و تأکید بر مفهوم «اندرونی» در معماری ایرانی این دوگانه را در تاریخ معاصر ایران واکاوی می‌کند و به دیالکتیک درون و بیرون و همچنین نسبت میان مصرف مواد و سیاست در ایران پیشامدرن و مدرن می‌پردازد. او در این مقاله با نگاه به دهه‌ی شصت می‌نویسد:

در این دوران، مسئله‌ی اعتیاد موردی بود که جامعه هم برخورد با آن را تأیید می‌کرد و طبقات متوسط شهری در طرد آن با دولت همراه بود. اعتیاد، حقیقت سیاه نهفته در پس فضای ساده‌ی زیستی دهه‌ی شصت بود، که حتی درون آن، فضای عاری از وسوسه نیز، کشش رفتن به یک انتها، به یک تجربه‌ی خیلی فشرده و افراطی که می‌تواند تمام زندگی آدم را تحت الشعاع قرار دهد، وجود داشت. به یک معنا این سوی دیگر نهان واقعیت‌های اجتماعی دهه‌ی ۶۰ است که در آن یک نوع به‌هم‌پیچیدگی و خشونت اجتماعی، فشارهای روانی و گره‌خوردن جسم به‌میانجی یک ماده‌ی شیمیایی با این فضای اجتماعی، به لحاظ شدت و حدتش، در دهه‌ی ۶۰ واقعیتی داشت. خشونت اعمال‌شده بر معتادان در این دوران و میزان اعدام‌ها و اردوگاه‌هایی که برای نگهداری معتادان ساخته ، خود داستان دیگری است از نوع ارتباط قدرت با پدیده‌ی ‌اعتیاد و شیوه‌های مختلف پیوند این مسئله با اعمال خشونت به عنوان مکانیسم بازسازی مطلق‌گرایانه‌ی دولت متمرکزی که همه‌چیز را کنترل می‌کند. اعدام‌های اوایل انقلاب، ساختار پخش کننده‌های جزء و سپس ساختار مصرف مواد مخدر را عوض کرد. در این دوران، رفته‌رفته شکل‌های سنتی پخش و توزیع و مصرف، روابط اجتماعی مرتبط با آن هنجارهای نانوشته‌ای که طوری رعایت می‌شد، همه زیر فشار اولیه‌ی سرکوب و خشونت در هم شکست. بعد از آن صحنه باز و آماده شد که جریان اعتیاد در ایران جزیی از حرکت به سمت بازارهای جهانی و مصرف‌گرایی و گسترش انواع مواد و گره‌خوردن با همان داستانی شود که همه‌جای دنیا هست. به‌هم‌خوردن ساخت سنتی فروشنده و مصرف‌کننده، کاملاً همراه بود با بازشدن در به سوی جهانی‌شدن. ماجرا یک جور پخش شد. مثل میکروبی که همه جا پخش می‌شود و به دنبال آن ساخت مصرف هم تغییر پیدا کرد. مرزهای جنسی و سنی در هم شکستند. خشونت‌های شدیدی که عمدتاً در نیمه‌ی اول دهۀ ۶۰ همراه با تأیید صریح و ضمنیِ بخش‌های عمدە‌ی طبقه‌ی متوسط بر معتادان اعمال شد، نقش ماشه‌ای را داشت که صحنه را یکسره پاک و خالی کرد تا اصولاً داستانی دیگر با ابعادی بزرگ‌تر و وسیع‌تر آغاز شود. بدین‌سان اقتصادِ مواد با فرایند ادغامِ ایران در سرمایه‌داری جهانی، رشد مصرف‌گرایی، افزایش جمعیت و غیره درهم آمیخت.[34]

 به عبارت دیگر، فرایند تمرکززدایی از کسب‌وکار مواد با نابودی چند مکان متمرکز خرید و فروش و مصرف و انتشار آن در سرتاسر جامعه همزمان با تغییر نوع مواد مصرفی و رواج مواد صنعتی با تأثیر شدیدتر همزمان شد. سیاست‌های حکومتی علیه معتادان برای طبقه‌ی متوسط نوپا چه‌بسا فرمی از خشونت لازم در راستای مدرنیزاسیون شهری قلمداد می‌شد. این همراهی طبقه‌ی متوسط با دولت در سرکوب و خشونت علیه معتادان، در چند دهه‌ی اخیر، در قالب انواع و اقسام طرح‌های “زیباسازی شهر” و “پاکسازی کلانشهر از معتادان” و “جمع‌آوری معتادان متجاهر” و “بازداشت اراذل و اوباش” و… صورت گرفته است.

امیر کیان‌پور در مقاله‌اش با عنوان “جمهوری اسلامی اردوگاه‌ها” به این همدستی طبقه‌ی متوسط و حکومت در مورد معتادان اشاره می‌کند:

از بدو انقلاب تاکنون، مسئله‌‌ی اعتیاد، برخلاف مسئله‌‌ی حجاب، آزادی بیان یا مسائل اقتصادی، عرصه‌ای برای مصالحه، همگرایی و همکاری جامعه و به طور خاص طبقه‌‌ی متوسط با حکومت بوده است. این همگرایی و همکاری جامعه و دولت در خصوص مواد مخدر، به ویژه از دهه‌ی‌ ۷۰ به بعد، همبسته با نرخ “عادی‌سازی” وضعیت، جلوه و بروز ملموس‌تری یافت. تدوام کمی و کیفی اردوگاه‌های هولناک دولتی ترک مواد مخدر به شکل خصوصی را می‌توان ‌نشانه‌ی‌ روشنی از این هم‌سویی و همراهی دانست. امروز صدها کمپ/اردوگاه خصوصی، در کار انتقال نظام‌مند خشونت اجتماع به سمت یکی از مطرودترین بخش‌های خود، یعنی معتادان‌اند و از این بابت، در قیاس با اسلاف دولتی خود از جمله شورآباد هیچ کم ندارند و جانشینان شایسته‌ای هستند.[35]

 در چهار دهه‌ی گذشته الگوها و شیوه‌های مصرف مواد در جامعه‌ی ایران تغییر کرده‌اند، و مهم‌تر از همه، مصرف مواد شیمیایی جدید مانند شیشه رواجی روزافزون داشته‌اند. البته مصرف تریاک و مشتقات آن همچنان بالاتر از مواد دیگر است. اما با مطالعه‌ی الگوها و شیوه‌های مصرف مواد در دهه‌های اخیر در میان مصرف‌کنندگان ایرانی، تغییر و گذاری اساسی از مصرف مخدرهای سنتی به محرک‌های صنعتی مشهود است. این تغییر طوری رخ داده است که خود جامعه‌ی مصرف‌کنندگان مواد را نیز به‌تمامی دگرگون کرده است: شیوع و همه‌گیری سوءمصرف این ماده و مواد مشابه در میان کارمندان و کارگران و همچنین قشر تحصیل‌کرده و دانشگاهی به هیچ وجه با تصویر سنتی از معتاد به‌عنوان فردی بیکار و انگل جامعه خوانا نیست.

معتاد امروزی نه تنها بیکار نیست، بلکه بیش از معمول کار می‌کند. فلاکت اقتصادی و نبود امکان‌های شغلی مناسب افراد را به مصرف محرک وامی‌دارد تا ساعات بیشتری را به کار مشغول باشند و نیاز به غذا و خواب کمتری احساس کنند. اگر در گذشته کارگر با مصرف مخدر اندکی می‌آسود، امروزه با استفاده از محرک خود را به کار هرچه بیشتر و طولانی‌تر وامی‌دارد.

مازیار غیابی در فصل “بحران شیشه و روایت‌های آن” از کتاب خود به اپیدمی شیشه در جامعه‌ی ایران می‌پردازد و سقوط تدریجی قیمت آن همزمان با شیوع و فراگیرشدن‌اش در جامعه را شرح می‌دهد:

شیشه در ابتدا ماده‌ی محبوب قشر شاغل [طبقه‌ی متوسط] بود که با مصرف آن می‌توانست بیشتر کار کند و پول بیشتری درآورد. اما با سقوط قیمت آن مصرفش در میان تمام اقشار جامعه ازجمله دانشجویان و زنان و حتی روستاییان رایج شد. تا سال ۲۰۱۰ قیمت این ماده سقوطی ۴۰۰ درصدی نسبت به قیمت اولیه‌اش داشت.[36]

 از سوی دیگر، قشری نو از مصرف‌کنندگان در ایران امروز پیدا شده‌اند که هیچ شباهتی به آن تصور کلیشه‌ای از “معتاد مفنگی” فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی ندارند. آنان اغلب جوانانی تحصیل‌کرده از طبقه‌ی متوسط‌اند که با مطالعه و آگاهی پیشین از تأثیر و عوارض جانبی مواد به مصرف آن‌ها دست می‌زنند و ماده‌ی مصرفی ارجح‌شان نیز نه آن مواد سنتی مثل تریاک بلکه اغلب کانابیس و مشتقات آن، مواد صنعتی جدید، و یا مواد روانگردان است.[37] سوءمصرف داروها و مواد محرک با هدف تقویت و تمرکز ذهنی در میان دانش‌آموزان و دانشجویان را نیز نمی‌توان نادیده گرفت. سوءمصرف دارویی مثل ریتالین از این رو در میان بسیاری از دانشجویان رایج است.

حیات برهنه‌ی معتاد متجاهر و سیاست اردوگاهی

فرهادپور در مقاله‌اش به مفهوم “استبداد شرقی” اشاره می‌کند و با تمرکز بر رابطه‌ی درون و بیرون به رابطه‌ی مصرف مواد و امر سیاسی در تاریخ ایران می‌پردازد. به گفته‌ی او، در ایران پیشامدرن، بیرون فضای ترس و وحشت همیشگی بود، جایی که حاکم می‌توانست بی هیچ دلیلی هر بلایی سر آدم بیاورد، و در مقابل، درون، همان “گوشه‌ی چمن” مورد علاقه‌ی حافظ، حاشیه‌ی امنی بود که فرد می‌توانست در آن اندکی فراغت و لذت بیابد. اما این تقابل و دوگانگی در دوران مدرن فرومی‌پاشد:

در عصر جدید، درون بیرون به انحای مختلف در هم فرومی‌روند و در نتیجه تجربه و کارکرد مواد مخدر نیز به همین ترتیب دیالکتیکی می‌شود. مواد افیونی قوی مثل هروئین فرد را به سوی یک دنیای درونی انتزاعی می‌رانند، به نحوی که تنهایی مفرط فرد به جدایی کامل او از جامعه می‌انجامد.[38]

یک مددجو در کمپ ترک در ملارد کرج.

ژاک دریدا، فیلسوف فرانسوی، در مصاحبه‌ای با عنوان رتوریک مواد می‌گوید:

ما چه چیزی علیه معتاد به مواد داریم؟ چیزی که هرگز، یا دست‌کم هرگز نه تا آن حد، علیه فرد الکلی یا سیگاری نداریم: این‌که معتاد خودش را از جهان جدا می‌کند، به تبعید از واقعیت می‌رود، از واقعیت عینی و زندگی واقعی در شهر و اجتماع می‌گریزد؛ این‌که او به درون دنیایی از اوهام و تکانه‌ها می‌گریزد. ما این وهم‌دوستی او را نمی‌پسندیم. بی‌شک باید بین به‌اصطلاح مواد توهم‌زا و سایر مواد تمایز بگذاریم. اما این تمایز در رتوریک فانتزی محو می‌شود که در ریشه‌ی هرگونه منع مواد هست: مواد باعث می‌شود ما هر درکی از واقعیت حقیقی را از دست دهیم. در نهایت، همیشه، به گمان من، تحت همین اتهام است که ممنوعیت تصویب می‌شود. ما با لذت مصرف‌کننده‌ی مواد به خودی خود مشکلی نداریم. اما نمی‌توانیم این را تحمل کنیم که او این لذت را در تجربه‌ای عاری از حقیقت داشته باشد. لذت و بازی (همچون نزد افلاطون) به خودی خود محکوم نیستند، مگر آن که عاری از حقیقت و اصالت باشند… معتاد به مواد، در برداشت عمومی ما، هیچ‌چیز تولید نمی‌کند، او هیچ چیز واقعی یا حقیقی تولید نمی‌کند. وجود او فقط در حالتی مشروع است که در روند تولید و مصرف مشارکت کند.[39]

 معتاد از آنجا که تولید نمی‌کند و در فرایند تولید و بازتولید سرمایه شرکت فعال ندارد، مشکل جامعه‌ی سرمایه‌داری و طبقه‌ی متوسط است. او با منطق مصرف‌گرایی جامعه‌ی مدرن خوانایی ندارد و همه‌ی کالا‌ها را به یک کالا – یعنی ماده‌ی مصرفی‌اش – تقلیل می‌دهد. این‌گونه است که سبک زندگی معتاد سایه‌ای بی‌رنگ و وارونه از سبک زندگی مبارز انقلابی است. اگر مبارز انقلابی نقطه‌ی اوج فعالیت علیه نظام حاکم تلقی می‌شود، معتاد در انفعال ناب‌ خود است که نظام سرمایه‌داری را پس می‌زند.

معتاد به‌عنوان فردی از جامعه‌ی مدرن بایستی در مناسبات تولید و بازتولید جامعه نقش ایفا کند و معتادان به مخدر، بنا بر سبک زندگی مرسوم‌شان، از ایفای چنین نقشی ناتوان‌اند.کلیشه‌ی معتاد در جایگاه “انگل جامعه” در همین تصور ریشه دارد. فرد مصرف‌کننده‌ی مواد از همان بدو امر از جامعه و مناسبات اجتماعی (از روابط با دوستان و خانواده گرفته تا شرکت در آداب و مناسک عمومی و غیره) طرد نمی‌شود. معتاد حیات نمادین خود در جایگاه فرد را کم‌وبیش به‌تمامی از دست می‌دهند و از بیرون نیز به حیاتی صرفاً بیولوژیک تقلیل می‌یابند که کرامت و شأن انسانی ندارد و می‌توان با او، یا به بیان دقیق‌تر با آن بدن، هر کاری کرد بی آن‌که پیگردی حقوقی داشته باشد. این توصیف از فرد معتاد بی‌خانمان شباهت بسیار زیادی به تعریف مفهوم هوموساکر و «حیات برهنه» در فلسفه‌ی جورجو آگامبن دارد.[40] او هوموساکر را موجودی تعریف می‌کند که حیات نمادین‌اش را از دست می‌دهد و به حیات بیولوژیک صرف یعنی حیات برهنه تقلیل می‌یابد. آگامبن همچنین در کتاب بازمانده‌های آشویتس، به توصیف دسته‌ای خاص از یهودیان ساکن اردوگاه‌های بیگاری نازی می‌پردازد که اراده‌ی به زندگی را به‌تمامی از دست داده بودند و در میان خود ساکنان اردوگاه به اسامی مختلفی از جمله “مسلمانان” یا تسلیم‌شدگان مشهور بودند.[41] وضعیت این افراد را شاید بتوان از جهاتی با وضعیت شمایل معتاد بی‌خانمان در ایران امروز قیاس کرد. این افراد حتی از حمایتگری اجتماعی نهادهای غیردولتی نیز برخوردار نیستند و از آنجا که وجودشان تنها به اعتیادشان تقلیل داده می‌شود، تنها کمکی که ممکن است به آن‌ها ارائه شود، فرستادن‌شان به کمپ‌های ترک اعتیاد اجباری ماده‌ی ۱۶ است (کمپ شفق تنها یکی از آن‌ها بود که به علت مرگ برخی از ساکنانش مدتی موقتاً تعطیل شد، اما سپس از نو آغاز به کار کرد).

منظور از کمپ‌های ترک اعتیاد ماده‌ی ۱۶ اردوگاه‌های اجباری است که به این منظور تأسیس شده‌اند و با جمع‌آوری معتادان به‌اصطلاح “متجاهر” از سطح شهرها آن‌ها را در این اماکن اسکان می‌دهند. قانون مبارزه با مواد مخدر کنونی ایران بر اساس مفهوم تجاهر بین معتاد خودمعرف و معتاد متجاهر در دو ماده‌ی قانونی به‌ترتیب ۱۵ و ۱۶ تفکیک قائل می‌شود: بر اساس اصلاح ماده ۱۵ قانون، معتادانی که با مراجعه به مراکز دولتی یا خصوصی نسبت به ترک اعتیاد و اخذ گواهی تحت درمان و کاهش آسیب اقدام کنند از تعقیب کیفری معاف هستند و در غیر این صورت مجرمند:

به موجب ماده‌ی ۱۶ قانون مبارزه با موادمخدر و سه تبصره‌ی مربوط به آن، معتادان به مواد مخدر و روان‌گردان و متجاهر به اعتیاد با دستور مقام قضایی از یک تا سه ماه در مراکز دولتی و مجاز درمان، نگهداری می‌شوند و بنا به نظر مقام قضایی تمدید این مدت بلامانع است که با درخواست مراکز مذکور، معتادان موضوع این بند مکلف به اجرای تکالیف مراقبت بعد از خروج هستند.[42]

مازیار غیابی، با مددگرفتن از دستگاه مفهومی آگامبن در پروژه‌ی هوموساکر، فاصله‌ی بین این دو قانون را فضای خاکستری کنترل/سرکوب دولتی می‌بیند که الگوی «مدیریت اختلال» را ممکن می‌کند. او نیز به شباهت مفهوم «مجرم بیمار» و هومو ساکر آگامبن اشاره می‌کند: «وضعیت حقوقی معتاد، درون رژیم کنونی کنترل مواد، وضعیت حیات برهنه است، که ساحت مدنی/سیاسی اش به پرسش گرفته می‌شود و به حیطه‌ای خاکستری نسبت داده می‌شود. حیات برهنه حیاتی عاری از حقوق است. عاری‌کردن معتادان از حقوق‌شان کنترل سیاسی بر زندگی آنان ایجاد می‌کند، وآنان را به سوژه‌ی رحم سیاسی-قضایی و عنصری در اقتصاد سیاسی درمان (کمپ‌های دولتی) بدل می‌کند.[43]

مسئله‌ی مصرف مواد و اعتیاد در جامعه‌ی ایران از دیرباز تا به امروز حل نشده بلکه بر وخامت آن افزوده شده است. دو گرایش غالب پزشکینه‌سازی و جرم‌انگاری مصرف مواد رویکردی تنبیهی-قهری را نسبت به مصرف‌کنندگان و معتادان فارغ از ماده‌ی مصرفی و شیوه‌ی مصرف توجیه کرده است. تصوری کلیشه‌ای از چهره‌ی «معتاد» در میان افراد طبقه طبقه‌ی متوسط غالب است، گرچه تعداد قابل توجه از مصرف‌کنندگان/معتادان به همین طبقه تعلق دارند. از سوی دیگر، فلاکت اقتصادی روزافزون در جامعه‌ی ایران در دهه‌های اخیر، باعث فقیرشدن هرچه‌بیشتر طبقه‌ی «متوسط» و تبدیل آن به طبقه‌ی متوسط فقیرشونده یا فقیر شده است. بخشی از این طبقه، برای رفع نیازهای اقتصادی و گذران معاش نیز دست به انواع بزهکاری‌های مرتبط با مواد زده‌اند. بنابراین رابطه‌ی میان طبقه‌ی متوسط و مسئله‌ی مواد رابطه‌ای پیچیده و چندبعدی است و تحلیل آن نیاز به مطالعات بیشتر در این زمینه است.

پانویس:


[1] Ghiabi, Maziyar. 2019. Drugs Politics: Managing Disorder in the Islamic Republic of Iran. Cambridge New York, NY Melbourne, VIC New Delhi Singapore: Cambridge University Press. P. 47-48.

[2] همان.

[3] همان.

[4] شوق الشعرا، یگانه. “چرا آمار اعتیاد در طبقه کارگر بالاتر است؟”. روزنامه آفتاب یزد، شماره ۱۲ خرداد ۱۴۰۰.

[5] متأسفانه گزارش‌های مستند زیادی درباره وضعیت این اردوگاه‌های ترک اعتیاد در ایران معاصر وجود ندارند. یکی از معدود گزارش‌های پژوهشی در این باره را نسیم روشنایی انجام داده است. نک به رادیو زمانه.

[6] سعید مدنی در گفت‌وگو با مریم فومنی، سایت آسو.

[7] “۶ درصد معتادان کشور زنان هستند”, ایرنا, ۱۶ آذر ۱۳۹۸.

[8] “آیا پنج درصد جمعیت معتاد به مواد مخدر در ایران را زنان تشکیل می‌دهند؟ ” فکتنامه، ۱۳ آذر ۱۳۹۹.

[9] این گزارس با عنوان «بررسی و تحلیل آماری کنکور ۱۳۹۹ با رویکرد برابری و عدالت آموزشی» توسط معاونت برنامه‌ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش در فروردین ۱۴۰۰ به صورت داخلی منتشر شد و در کانال تلگرامی «سیاست گذاری اجتماعی» در این لینک به صورت فایل پی‌دی‌اف منتشر شد.

[10] همان.

[11] همان.

[12] همان.

[13] به نقل از «اعتیاد و تغییر الگوهای آن، واقعیت‌ها و نیازها: گفت‌وگو با حسین قاضیان و موریس ستودگان»، رادیو زمانه.

[14] United Nations Office on Drugs and Crime’s Annual World Drug Report 2018. See: https://www.unodc.org/documents/AnnualReport/Annual-Report_2018.pdf

[15] چارلز عیسوی، تاریخ اقتصادی ایران: قاجاریه، ترجمه‌ی یعقوب آژند، نشر گستره، چاپ اول: ۱۳۶۲،‌ ص. ۳۶۶.

[16] این کتاب با عنوان تفریحات ایرانیان: مسکرات و مخدرات از صفویه تا قاجاریه به قلم مانی صالحی علامه به فارسی ترجمه و به همت نشر نامک در تهران منتشر شده است. به دلیل نداشتن دسترسی به این ترجمه‌ی فارسی، در تمام موارد ترجمه‌ی فارسی از خود من است و تمام ارجاع‌ها به نسخه‌ی اصلی کتاب با این مشخصات است:

Rudi Matthee, The Pursuit Of Pleasure: Drugs And Stimulants In Iranian History, 1500-1900, Princeton University Press, 2015

[17] Modus Operandi.

[18] رودی مته در مقدمه‌ی تفریحات ایرانیان و نیز در سخنرانی‌اش درباره‌ی کتاب‌اش به این نکته اشاره کرده است. ن.ک. به این لینک.

[19] محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، چاپ محمد اسماعیل رضوانی، تهران: ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ج۳، ص ۱۷۱۸.

[20] همان.

[21] Rudi Matthee, The Pursuit of Pleasure, p. 8.

[22] Rudi Matthee, The Pursuit of Pleasure, p. 12.

[23] Jacob Eduard Polak, Persien, das Land und seine Bewohner; Ethnograpische Schilderungen (Leipzig, Brockhaus, 1865).

[24] ادوارد یاکوب پولاک، سفرنامه‌ی پولاک (ایران و ایرانیان)، ترجمه‌ی کیکاووس جهانداری (تهران، نشر خوارزمی، ۱۳۶۱).

[25] پولاک، سفرنامه‌ی پولاک، ص. ۴۳۴.

[26] آلن کوهن، فرهنگ مواد مخدر، ترجمه‌ی حسن حاج سید جوادی، تهران ۱۳۷۳ ش. ص. ۸۴-۸۵.

[27] Ghiabi, Maziyar. 2019. Drugs Politics: Managing Disorder in the Islamic Republic of Iran. Cambridge New York, NY Melbourne, VIC New Delhi Singapore: Cambridge University Press. P 43.

[28] ibid, p.55.

[29] ibid, p.49-50.

[30] سعید مدنی قهفرخی، اعتیاد در ایران، نشر ثالث، تهران: ۱۳۹۰.

[31] همان.

[32] Razani, Nooshin, Minoo Mohraz, Parastoo Kheirandish, Mohsen Malekinejad, Hossein Malekafzali, Azarakhsh Mokri, Willi McFarland, and George Rutherford. “HIV Risk Behavior among Injection Drug Users in Tehran, Iran.” Addiction (Abingdon, England) 102, no. 9 (September 2007): 1472–82. https://doi.org/10.1111/j.1360-0443.2007.01914.x.

[33] ibid.

[34] مراد فرهادپور، درون و بیرون اعتیاد، مجله‌ی صفحه‌ها (شماره‌ی ویژه‌ی استنشاق)، تأکید از من.

[35] امیر کیان‌پور، «جمهوری اسلامی اردوگاه‌ها: برش‌هایی از چهار دهه نبرد مقدس علیه اعتیاد»، رادیو زمانه.

[36] Ghiabi, ibid. pp. 175-181.

[37] مقالات گوناگونی در این زمینه خاصه از نگاه پزشکی و روان‌پزشکی در نشریات و مجله‌های گوناگون منتشر شده‌اند. برای مثال می‌توانید به این پژوهش‌های موردی رجوع کنید:

Momtazi S, Rawson R. Substance abuse among Iranian high school students. Curr Opin Psychiatry. 2010;23(3):221-226. doi:10.1097/YCO.0b013e328338630d.

Alam Mehrjerdi, Zahra. “Crystal in Iran: methamphetamine or heroin kerack.” Daru : journal of Faculty of Pharmacy, Tehran University of Medical Sciences vol. 21,1 22. 15 Mar. 2013, doi:10.1186/2008-2231-21-22.

[38] مراد فرهادپور، درون و بیرون اعتیاد، مجله‌ی صفحه‌ها.

[39] Jacques Derrida, “The Rhetoric of Drugs: An Interview, Autrement”, Translated by Michael Israel. This interview originally appeared in a special issue of Autrement 106 (1989) edited by J.-M. Hervieu and then in the collection, Points de suspension: Entretiens (Paris: Galilée, 1992). Michael Israel’s translation was first published in 1-800 2 (1991).

[40] برای آشنایی با مفهوم هوموساکر نزد آگامبن نک. کتاب رخداد: قانون و خشونت، ویرایش مراد فرهادپور، امید مهرگان و صالح نجفی، انتشارات رخداد نو، چاپ دوم: ۱۳۸۹، صص. ۸۸-۷.

[41] جورجو آگامبن، باقی‌مانده‌های آشویتس: شاهد و بایگانی، ترجمه‌ی مجتبا گل‌محمدی، نشر بیدگل: چاپ اول: ۱۳۹۵.

[42] نک. قانون مبارزه با مواد مخدر ایران، منتشرشده در سایت ستاد مبارزه با مواد مخدر ایران.

[43] Ghiabi, ibid. p. 229.