نودمین جلسه محاکمه و رسیدگی به اتهام‌های حمید نوری، متهم به دست داشتن در اعدام زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت در تابستان ۶۷، روز جمعه ۲۹ آوریل/۹ اردیبهشت، در سالن ۳۷ دادگاه بدوی استکهلم برگزار شد. در این جلسه، طرفین دعوا (وکیلان مشاور شاکیان) با توجه به سیر جلسات و موارد مطرح شده از سوی شاکیان، شاهدان و کارشناسان، به بیان آخرین مواضع خود پرداختند.

جلسه امروز در حالی تشکیل شد که در جلسه قبلی دادگاه حمید نوری، دادستانی ضمن ارائه کیفرخواست نهایی خود، از قاضی برای متهم تقاضای اشد مجازات (حبس ابد) کرد.

https://www.radiozamaneh.com/713788

در جلسه روز پنج‌شنبه ۲۸ آوریل/۸ اردیبهشت دادگاه حمید نوری، دادستان همچنین متهم را «عنصر خطرناک» خواند که نباید پس از پایان جلسات دادگاه حتی به شکل موقت آزاد شود. او با تشبیه زندان گوهردشت به «کارخانه کشتار» گفت متهم با جدیت در این کارخانه کار می‌کرده است.

در آغاز جلسه روز جمعه اما قاضی توماس ساندر، رئیس دادگاه، اول نسبت به رعایت سکوت در صحن دادگاه تذکر داد و سپس گفت که در جلسه امروز وکیلان مشاور شاکیان صحبت خواهند کرد.

پس از پایان صحبت کوتاه او، بنکت هسلبری، وکیل مشاور، رشته کلام را در دست گرفت. او گفت که لایحه‌اش را به شکل بند بند تنظیم کرده و صحبت درباره هر بند ۱۲ دقیقه طول می‌کشد. او گفت که ابتدا از یک مقدمه شروع می‌کند و بعد درباره ادله اثبات و کافی یا ناکافی بودن آن صحبت می‌کند. سپس به ریسک و اینکه آیا ممکن است شخص اشتباهی گرفته شده باشد یا نه خواهد پرداخت و بعد هم درباره مشارکت در اعدام‌ها از سوی حمید نوری و ویژگی‌های لیست C (اسامی اعدام شدگان) خواهد پرداخت:

«من بعد به موارد انحرافی، تلفن حمید نوری و سپس به غرامتی که درخواست کرده‌ایم خواهم پرداخت و در آخر تمام ادله اثبات ارائه شده را مرور می‌کنم و در مورد هر کدام از موکلانم توضیح می‌دهم.»

بنکت هسلبری در ادامه گفت:‌

«دادستان‌‌ها دیروز واقعا دفاع خیلی خوبی و عالی‌ای از کیفرخواستشان کردند. در مورد مسئولیت کیفری و بار مجازاتش من هم همان درخواست [حبس ابد] را دارم. … به عنوان وکیل شاکیان تحت تأثیر حرف‌های بسیاری از شاهدان قرار گرفتم که آمدند اینجا و صحبت کردند. برخی از کسانی که اینجا حرف حرف زدند، هنگام مرور خاطراتشان منقلب شدند و حالشان بد شد. برای سوئد یک مواردی -در مورد حقوق بشر و آزادی‌های مدنی- ممکن است واضح و آشکار باشد اما این موارد در ایران به همین اندازه واضح و آشکار نیستند و به بعضی از موکلان ما واکنش نشان داده شده است در حالی که واقعا فعالیت خاصی هم نداشته‌اند. شما فرض کنید که فرد اصلا مجاهد نبوده است اما ۱۰ تا ۱۵ سال زندانی شده است. وقتی که فرد به شکل طولانی آزادی‌اش سلب می‌شود (که در سوئد یک چنین حکمی برای سوءقصد یا جرایم مواد مخدر از نوع سنگین صادر می‌شود) و بعد در حین زندانی بودن هدف شکنجه، توهین و تحقیر قرار می‌گیرد، بدون حق داشتن وکیل مدافع، بدون حق شکایت کردن، در جلسات دادگاه دو سه دقیقه‌ای که نهایتا کمی بیشتر طول بکشد …. موکلان ما که هدف سلب آزادی واقع شده‌اند از رفتارهای غیرانسانی در مقاطع مختلف تعریف کردند و گفتند که برخی مواقع این رفتارها بیشتر بوده و برخی مواقع کمتر اما در مجموع در بیشتر مواقع وجود داشته است. جوانی و نوجوانی آنان از آنها گرفته شده و مدت طولانی زندانی بوده‌اند. منظور اینکه زمانی که آدم به شکل نرمال درس می‌خواند، کار می‌کند و خانواده تشکیل می‌دهد، این افراد در زندان بوده‌اند و زخم عمیقی خورده‌اند که هرگز خوب نمی‌شود. برخی از این افراد مجبور شده‌اند به روان‌شناس و روان‌پزشک مراجعه کنند و کسانی هم در میانشان هستند که از سندروم استرس پس از فاجعه (بحران) رنج می‌برند.»

بنکت هسلبری از «فاتح» نام برد و گفت از او پرسیده است حالش چطور است و او در پاسخ گفته که هر روز اعدام می‌شود …. این وکیل مشاور تأکید کرد که برخی شاهدان پس از گذشت ۳۴ سال هنوز حس و حال همان لحظات را با خودشان دارد. او در ادامه گفت:

«یک مسأله دیگر که در افراد مشترک است، این است که عذاب وجدان خیلی شدیدی دارند نسبت به رفقا و دوستانشان. کسانی که در موضع همین بازماندگان بوده‌اند اما اعدام شده‌اند. این احساس چیزی‌ست که این افراد قرار است تا آخر عمر با خودشان حمل کنند.»

بنکت هسلبری سپس به ادله اثبات و میزان باورپذیری آنان پرداخت. او گفت که عمده ادله اثباتی شفاهی هستند و در ادامه تأکید کرد که صحبت‌ها به شکلی قاطعانه مطرح شدند:‌

«ما مرزی برای شاهدان نگذاشته بودیم اما بعد چون دیدیم آنان خیلی حرف‌ها برای گفتن دارند، سعی کردیم صحبت‌ها را محدود کنیم به مقطع اعدام‌ها. با توجه به ترومایی که این افراد دچارش شده‌اند و حرف‌های زیادی که برای گفتن دارند، برداشت خود من این است که موارد مطرح شده در دادگاه، تجربه‌های شخصی شاهدان بوده است. تمام این افراد سعی و کوشش کردند که واقعیت را بگویند و نخواستند که اغراق کنند. … مسلما در اظهارات آنان بعضا تناقض‌هایی وجود داشت یا متفاوت بود با آنچه در نزد پلیس سوئد گفته بودند. این مسأله به شکل مرتب و مکرر از سوی وکیلان مدافع حمید نوری مورد اشاره و تکرار قرار گرفت اما این تناقض‌ها چندان مهم نیستند و طبیعی است که بعد از مدت زمان طولانی که از حادثه گذشته است، پیش می‌آید. به غیر از این نقش مترجمان هم بوده و حالا یا نزد پلیس ترجمه غلط بوده یا اینجا.»

بنکت هسلبری سپس در همین زمینه به حکمی از دیوان عالی سوئد اشاره کرد و گفت:‌

«در آنجا گفته‌اند تحقیقات مقدماتی بخشی از جلسات دادرسی نیست و به همین دلیل، نمی‌توان گفت گارانتی خاصی باید وجود داشته باشد که هرچه در نزد پلیس گفته شد باید در جلسات دادگاه هم عینا مطرح شود. اما من می‌خواهم اشاره کنم به مسأله‌ای اصلی و آن اینکه در مورد آنچه در مورد حمید نوری که همان حمید عباسی است گفته شده، تناقضی وجود دارد. در این مورد گفته‌ها ثابت، روشن و مشخص هستند و من در این دادگاه نمی‌توانم بگویم انگیزه‌ای پشت این جریان وجود دارد که مبنای آن طرح توطئه است. مثلا اینکه موکلان من از نظر مالی سودی داشته باشند که بخواهند بیایند دروغ بگویند! در این پرونده چنین چیزی وجود ندارد. بنابراین من قاطعانه ادعا می‌کنم تمام اظهارات موکلان ما درست و باورپذیر بوده است. در مورد کافی بودن ادله و شهادت‌ها هم می‌گویم که هم کافی هستند و هم دارای اعتبار. گفته می‌شود که این افراد با هم حرف زده‌اند یا رفته‌اند جاهای دیگری و در جلساتی شرکت کرده‌اند. … اینکه این افراد بروند با هم صحبت بکنند ممکن است تأثیراتی غیر کلی داشته باشد اما اساس آنچه آنان تجربه کرده‌اند را با توجه به بزرگی ماجرا تحت تأثیر قرار نمی‌دهد.»

بنکت هسلبری در ادامه توضیحات خود به اعتبار دیده‌های از پشت چشم‌بند پرداخت و گفت:

«اتفاقاتی که در پرونده مطرح شده -در ارتباط با چشم‌بند- معمولا به وقایع راهروی مرگ مربوط هستند. اینها را باید در یک طرف قرار داد و در کفه دیگر ترازو حمید نوری و کارش را قرار داد. شخصی که در دادیاری کار می‌کرده است. خود او می‌گوید از سال ۶۵ در دفتر دادیاری کار می‌کرده و کارش رسیدگی به امور زندانیان بوده. این به آن معناست که خیلی از افراد او را دیده‌اند؛ نه تنها یک بار بلکه چندین بار. خود او یک شخص مرکزی و محوری بوده است بین شمار زیادی از این افراد و با توجه به سمتی که داشته، افراد او را بدون چشم‌بند در دفترش دیده‌اند. این مشاهداتی که انجام شده، در یک مدت کوتاه هم نبوده و در مدتی طولانی بوده است. طبق گفته‌های این افراد، او از سال ۱۳۶۵ تا سال ۱۳۶۷ در زندان گوهردشت کار می‌کرده و همین باعث شده که آنان او را نه یک بار، بلکه چندین بار ببینند. به این ترتیب آنان نه فقط صورت و چهره او را بلکه صدایش را هم به خاطر سپرده‌اند و همچنین جزییات دیگری از رفتار او از جمله مدل نگاهش را. موکلان ما در این دوره در بهترین سال‌های زندگی خود از نظر درک و حافظه بوده‌اند و انسان‌ها در به خاطر سپردن صورت یکدیگر خوب هستند و می‌توانند به یاد بیاورند. کارشناس دادگاه در اینجا در مورد تجربه اردوگاه‌های آلمان نازی و شناسایی نگهبانان از سوی قربانیان صحبت کرد. درست همین تجربه که این افراد در راهروی مرگ داشته‌اند، با توجه به ریسک بالایی که وجود داشته در مورد احتمال اعدام شدن و مرگشان -که باید خیلی صحنه وحشتناکی بوده باشد- مسلما باعث شده که توجه‌شان به این ماجرا به عنوان یک نقطه مرکزی جلب شود و به همین دلیل هم حرف‌هایشان درباره این موضوع قابل اعتماد و دارای اعتبار است.»

بنکت هسلبری در بخش دیگری از اظهارات خود‌ با ارجاع به ادله اثبات ارائه شده از سوی دادستان‌ها گفت:

«… ما خیلی بگذار و بردار کردیم که آیا واقعا شاهدان و شاکیان ما در زندان گوهردشت بوده‌اند یا نه؛ برای اینکه بتوانیم بررسی دقیق بکنیم.… از جمله مهدی اسحاقی در دوران اعدام‌ها در در زندان گوهردشت بوده است. او با برادرش، محسن اسحاقی، همزمان پیش هیأت مرگ رفته. محسن اسحاقی در شهادتش گفت که ۱۸ مرداد به آنجا برده شده و وقتی در راهروی مرگ بوده، به اطراف توجه می‌کرده. او گفت که دیده است حمید نوری آمده و اسامی تعدادی از زندانیان را خوانده. او نام کسانی را خوانده بوده که قرار بوده نزد هیأت مرگ برده شوند و متعاقبا ببرندشان برای اعدام. آنچه اینجا وجه مشخص دارد این است که او توانسته بوده حکم اصلی‌اش را به طریقی پنهان نگه دارد. در ادله اثبات دادستان‌ها (بند ۳۱ از صفحه ۳۸۹) به طور واضح نشان داده شده است که او ۱۰ سال حبس تعزیری داشته. همچنین نشان داده شده که وقتی او در حال گذراندن حبسش بوده، مجازات شده است. او گفته دفعات بی‌شماری حمید نوری را دیده و در دادگاه دو مورد از آن موارد را تعریف کرد که هر دوی این برخوردها به ضرب و شتم اسحاقی به دست حمید عباسی (نوری) منجر شده بوده. البته دادستان‌ها به این مورد هم پرداختند …. او در مورد خمینی یک شوخی کرده بوده که باعث شده به دفتر دادیاری ببرندش و در آنجا حمید نوری او را هدف ضرب و شتم قرار می‌دهد. در همین حین کارت شناسایی نوری از کتش بیرون می‌افتد و او می‌بیند نام نوشته شده بر روی کارت حمید عباسی، حمید نوری است. … او گفت که با وجودِ مراجعه به روان‌درمانگر، هنوز هم کابوس زندان را می‌بیند.»

وکیل مشاور، بنکت هسلبری، در ادمه اظهارات خود به موارد دیگری از شهادت‌های ارائه شده از سوی شاکیان و شاهدان اشاره کرد که برخوردهایشان با حمید نوری را برای دادگاه شرح داده‌اند؛ از جمله علی (بیژن) ذوالفقاری که هنگام دستگیری تنها ۱۷ سال داشته و حکم ۱۵ سال حبس برایش صادر کرده‌اند.

بنکت هسلبری در اشاره به اظهارات هر کدام از شاهدان درباره مواجهه با حمید نوری، به تکرار نام شاهد مورد نظر در شهادت دیگر شاکیان هم اشاره کرد و در ادامه به کتاب‌های مهدی اصلانی و جعفر یعقوبی نیز استناد کرد. او سپس در مورد حسین حاجی‌محسن گفت:

«وکیلان مدافع نوری با استناد به یک گواهی فوت، می‌گویند که حاجی‌محسن سوم اکتبر کشته شده یا درگذشته است اما صدیقه حاجی‌محسن، خواهر حسین، می‌گوید این گواهی فوت را مقام‌های ایران از خودشان درست کرده‌اند و ساختگی است.…»

بنکت هسلبری در ادامه صحبت‌هایش گفت:

«نفر بعدی، مجید ایوانی، من موکل همسر او، ویدا رستم‌علی‌پور هستم. او اکتبر سال ۸۵ دستگیر شده و در سازمان فداییان-اقلیت بوده. به ۱۵ سال زندان محکوم شده. وقتی که مجید در سال ۱۹۸۵ دستگیر شده، ویدا دیگر پنهانی زندگی کرده و بعد هم با فرار از ایران خود را به سوئد رسانده است. فکر می‌کنم او بیشتر از دیگر بازماندگان در سوئد بوده است و تقریبا در تمام روزهای دادگاه هم در اینجا حضور داشته است. ما هشت شاهد داریم که می‌گویند مجید در گوهردشت بوده. همبندی‌های مجید گفته‌اند که او ۳۱ آگوست که می‌شود نهم شهریور اعدام شده است. هفته پیش یک اصلاحیه فرستادم و خواستم که تصحیح کنند چون یک نام مجید با فامیلی “ایرانی” در کتاب سیاه آمده اما مجید ایوانی با آن فرق می‌کند و حالا دیگر وکیلان مدافع حمید نوری این را می‌دانند چون برایشان فرستاده شده. اینجا اعلام شده که مجید در روز نهم شهریور در زندان گوهردشت اعدام شده است. شهود، محمد ایزدجو و نادر حدادی مقدم شهادت داده‌اند که حمید نوری آن روز کار می‌کرده است [در زندان گوهردشت]. شاهد محمد ایزدجو در همان سلول بوده؛ بند ۱۴، نهم شهریور، روزی که مجید اعدام شده است. او تعریف می‌کند از یک همبندی شنیده که وقتی کمیته مرگ از مجید بازپرسی می‌کرده -البته نقل قول است و در واقع نقل قول سوم است- اما دیده بوده که مجید را نهم شهریور برای اعدام برده‌اند. شاهد دیگر، نادر حدادی مقدم است که گفته صبح همان روز در بند ۱۴ با مجید جلسه داشته؛ قبل از اینکه همه‌شان را ببرند تا به اتاق هیأت مرگ بروند. نادر کسی‌ست که اسباب مجید را پس از اعدام او از بند جمع می‌کند …. و در خاتمه، شاهد عبدالرضا (شهاب) شکوهی. او تعریف می‌کند که با مجید منتقل شده و هنگام اعدام‌ها با هم در بند ۱۴ بوده‌اند. او می‌گوید مجید مثل بقیه روز نهم یا دهم شهریور برده شده و پس از آن دیگر هرگز دیده نشده است.»

بنکت هسلبری سپس با اشاره به ادله کتبی گفت:

«وکیلان مدافع حمید نوری گفتند ویدا در اظهارات خودش در ایران تریبونال گفته است که مجید در اوین اعدام شده است و بنابراین نمی‌‌بایست در این کیفرخواست می‌آمده و باید باطل اعلام می‌شده است. ما در مورد این ماجرا از ویدا پرسیدیم و او گفت که هنگام وقوع این ماجرا (اعدام‌های ۶۷) در سوئد بوده و مجید در ایران زندانی. وقتی او از ایران خارج شده مجید در زندان اوین بوده و او از طریقِ مادر خودش از مادر مجید درباره مجید خبر می‌گرفته است؛ با تماس تلفنی. این مادر ویدا بوده که به او گفته مجید در زندان اوین اعدام شده است اما او بعدا متوجه شده که این اطلاعات اشتباه بوده و از طریق همبندی‌های مجید فهمیده که او در گوهردشت اعدام شده است.»

بنکت هسلبری وکیل مشاور، سپس به بیژن بازرگان، زندانی سیاسی چپ‌گرا، اعدام شده در سال ۶۷ پرداخت و گفت که از خواهر او، لاله بازرگان، به عنوان شاکی وکالت دارد. هسلبری گفت:

«بیژن ۲۳ ساله بوده وقتی که در سال ۱۹۸۲ دستگیر شده است. او عضو فدراسیون کمونیستی بوده و ۱۰ سال حکم داشته است. او را اوایل سال ۱۹۸۴ به زندان گوهردشت می‌برند؛ طبق نامه‌هایی که ما به آنها استناد کرده‌ایم و تحویل داده‌ایم. یک شاکی و چهار شاهد می‌گویند که می‌دانند بیژن در دوران اعدام‌ها در زندان گوهردشت بوده است. اینجا ما استناد کرده‌ایم به گواهی فوت که در آن نوشته شده بیژن بازرگان ششم شهریور فوت کرده است که می‌شود ۲۸ آگوست ۱۹۸۸. دلیل مرگ را هم ننوشته‌اند. این گواهی از اداره ثبت احوال ایران گرفته شده است. یک روز اختلاف هم البته در تاریخ‌ها وجود دارد و یک پنجم شهریور هم هست که بر مبنای کتاب مهدی اصلانی است. به آن هم به عنوان سند اسناد شده و تحویل داده شده است.… گفته شده از قول منوچهر پیوند که دوست نزدیک بیژن است که او سمت چپ در راهروی مرگ نشسته بوده؛ یک روز بین پنجم تا هفتم شهریور، یکی از این روزها وقتی که خود او را نزد هیأت مرگ برده‌اند. خلیلی، محمود خلیلی هم گواهی کرده و تعریف کرده است برای دادگاه که حمید نوری روز پنجم شهریور در راهروی مرگ فعال بوده است. مهدی اصلانی هم شهادت داده است که حمید نوری ششم شهریور در راهرو بوده و کار می‌کرده است. بنابراین هر دو روز اینجا مورد نظر است. همان‌طور که گفتم گواهی فوت هم وجود دارد، ترجمه این کتاب هم وجود دارد و اینها ثابت می‌کند که بیژن پنجم شهریور اعدام شده است.»

بنکت هسلبری در ادامه گفت:

«و در خاتمه، ما محمود علیزاده اعظمی را داریم که دختر او، سولماز موکل من است که در کانادا زندگی می‌کند. او تعریف کرده که پدرش نهم آوریل ۱۹۸۴ در بانک مرکزی در تهران، در محل کارش دستگیر شده است. او آنجا به عنوان حقوقدان کار می‌کرده. خانواده داشته و دخترش هنگام بازداشت او هشت ساله بوده. او طرفدار و هواخواه یکی از شاخه‌های فداییان بوده. او از افرادی بوده که ملی‌کش‌ خوانده می‌شدند و به دو سال زندان محکوم شده بوده. علیزاده در گوهردشت بوده و سولماز و مادرش او را در این زندان ملاقات کرده‌اند و ما از این بابت مطمئن هستیم. نامه‌‌ای هم وجود دارد که ما به عنوان ادله اثبات کتبی به آن استناد کرده‌ایم و نشان می‌دهد که محمود علیزاده ژوئن و ژوییه سال ۱۹۸۸ در زندان گوهردشت بوده است. … دو شاهد هم تعریف کرده‌اند که این شخص در گوهردشت بوده است. یکی از شاهدها امیر اطیابی، می‌گوید که این شخص دهم شهریور اعدام شده. شاهد دیگر، محمود خلیلی، گفته است که حمید نوری آن روز در راهروی مرگ کار می‌کرده است. شاهد دیگر، سلیمان‌پور هم می‌گوید دهم و یازدهم شهریور حمید نوری در راهروی مرگ کار می‌کرده است. هم اطیابی و هم یک شاهد دیگر از ملی‌کش‌‌های جان‌به‌در برده شنیده‌اند که محمود اعدام شده. لیستی تهیه کرده‌اند و محل، زمان و موقع اعدام او در آن نوشته شده. شاهد دیگر، جعفر یعقوبی، می‌گوید که محمود را خوب می‌شناخته و می‌داند که او در گوهردشت اعدام شده است ….»

بکنت هسلبری در پایان ارائه لایحه دفاع خود گفت:

«مدارک مستند علیه حمید نوری خیلی زیاد است و همان‌طور که دادستان‌ها خواسته‌اند، این فرد باید برای جرایمی که مرتکب شده، محکوم و مجازات شود.»

با پایان صحبت‌های این وکیل مشاور، قاضی توماس ساندر ۱۵ دقیقه تنفس اعلام کرد.

پس از پایان زمان تنفس، قاضی توماس ساندر درباره مشکلات فنی صحبت کرد و به دلیل برطرف نشدن مشکلات فنی، از هر کدام از وکیلان مشاور پرسید که ارائه لوایحشان چقدر زمان می‌برد. بر اساس پاسخ‌هایی که از سوی وکیلان مشاور داده شد، دادگاه ادامه پیدا کرد تا بعد در اولین زمان استراحت برای حل مشکلات فنی اقدام کنند.

وکیل مشاور بعدی که رشته کلام را در دست گرفت و به بیان لایحه خود پرداخت، گیتا هدینگ وایبری بود. او گفت:

«ما وکیلان شاکیان هستیم و حتما متوجه شده‌اید که ما کم و بیش همان حرف‌های همدیگر را تکرار می‌کنیم. البته دادستان‌ها اکثر موارد را بیان کردند و ما دیگر آن موارد را مطرح نمی‌کنیم؛ مخصوصا مسائلی که در ارتباط با مجازات هستند.»

گیتا هدینگ وایبری سپس به ارائه کلیاتی درباره حقوق بشر پرداخت و به فعالیت سازمان عفو بین‌الملل اشاره کرد و گفت که این فعالیت‌ها برای شکل گرفتن دولت‌های قانونمند و متعهد به رعایت حقوق بشر، از جمله در ایران، لازم و ضروری است. او در ادامه گفت:

«وزارت امور خارجه سوئد همین امروز از شهروندان این کشور خواسته است که به ایران سفر نکنند. یک دلیلش به خاطر همین فرایندی‌ست که الان هست و دلیل مشخصی است که نشان می‌دهد مسائل حقوق بشری باید مهم باشد. هدف ما این است که این زندانیان سیاسی دستگیر شده در ایران که بی‌دلیل زندانی، شکنجه و اعدام شدند، -فقط به دلیل عقایدشان- به عدالت برسند. این حوادث و اعمال ۳۰ سال پیش به به انجام رسیده‌اند البته اما هیچ‌کدام از رنج‌دیدگان آن حوادث را فراموش نکرده‌اند. آنان ادله و مدارکی ارائه کردند که نشان می‌دهد حمید عباسی کیست، چه نقشی در این ظلم‌ها داشته و حمید نوری همان حمید عباسی است. کارهایی که او کرده ثابت شده است. او علیه حقوق بشر جرم انجام داده است. ما اینجا بسیاری از روایت‌ها و شهادت‌ها را شنیدیم و برخی از آنها چنان سنگین و تلخ بود که ما نمی‌دانستیم چطور باید به آنها گوش بدهیم و هضمشان کنیم. این روایت‌ها را که برای ما شد، وکیلان مدافع حمید نوری زیر سوال بردند. ابتدا گفتند که این حمید نوری آن عباسی نیست و بعد هم از اساس مسائل را رد کردند و ادعا کردند که روایت‌ها با بازجویی پلیس فرق می‌کنند، با مصاحبه‌ها فرق می‌کنند، با کتاب‌هایی که نوشته شده‌اند فرق می‌کنند…. پرسیدند چرا این روایت‌ها متفاوت هستند و گفتند که به همین دلیل این شهادت‌ها اعتبار ندارند و باورکردنی نیستند. اما شهادت‌هایی را که در دادگاه از سوی دادستان‌ها ارائه شدند -بنکت هسلبری هم به این موضوع اشاره کرد- چگونه باید در نظر گرفت و بررسی کرد؟»

https://www.radiozamaneh.com/713917

گیتا هدینگ وایبری در پاسخ به این سوال خود گفت:

«نقطه و مبنای حرکت ما آن چیزی است که در دادگاه مطرح می‌شود و این مبنای قضاوت دادگاه خواهد بود. روایت‌ها و حرف‌هایی که در دادگاه زده شدند … مگر اینکه موارد مهمی از تفاوت وجود داشته باشد و حرف‌های بسیار متمایزی نسبت به حرف‌های قبلی زده شود. این سوال پیش می‌آید که آیا شهادت این افراد که ما حرف‌هایشان را شنیدیم باور کردنی هست؟ من می‌گویم بله! … بعضی موارد هست که باید به آنها فکر کنیم. برخی حرف‌های من تکراری هستند و قبلا گفته شده‌اند اما نمی‌شود از تکرارشان اجتناب کرد: … اغلب افراد فقط یک بازجویی پلیس داشتند که این بازجویی نه به آنها نشان داده شد و نه مورد تأییدشان قرار گرفت. افرادی که بازپرسی شدند فارسی صحبت کردند و مترجمان متعدد و متفاوتی هم در این پرونده کار کردند. گفته شده در برخی موارد ترجمه اشتباه بوده و مشکل است بدانیم که اینها کدام موارد بوده. هر چه که فرد در بازجویی گفته ترجمه نشده است. امروز می‌توانیم اذعان کنیم در زبانی که ما به آن تسلط داریم، یک معنی می‌تواند با کلمات مختلف ارائه شود، یک واژه می‌تواند شکل‌های مختلفی پیدا کند و حتی یک نام به صورت‌های مختلفی تلفظ شود. سوال‌ها در موارد مختلف بازجویی و بازپرسی یک جور نبوده. حتی تفاوت‌های فرهنگی‌ای که بین ایران و سوئد وجود دارد، می‌تواند تعیین کننده باشد در اینکه پیام درست از طرف شاهد یا شاکی ارائه شود (یا نشود). حافظه می‌تواند اشکال ایجاد کند ….من می‌توانم در مورد مشابه به پرونده مرتبط با رواندا در دادگاه استکهلم اشاره کنم. ۳۰ شاکی در آنجا شهادت دادند که ۲۹ نفر از آنان “جان به در برده” بودند. شاهدان ما هم جان به در برده بودند. آنها از زندان اوین یا زندان گوهردشت تعریف کردند. … اولین فکری که می‌شود کرد این است که چقدر عجیب است اینکه این افراد می‌توانند تاریخ‌ها را به یاد بیاورند یا ماجراها را دقیق تعریف کنند اما تورن لیندهم [کارشناس دادگاه] در حرف‌هایش گفت که این عجیب نیست و آدم می‌تواند خیلی از تصاویر را به خاطر بیاورد وقتی که خاطره زجرآور باشد. معلوم است که چنین خاطره‌ای تا سال‌ها به یاد می‌ماند. برخی از موکلان ما اصلا نمی‌خواهند فراموش کنند و بعضی هم اصلا نمی‌خواهند به یاد بیاورند این تجربیات را. وظیفه اجتماعی برخی از آنها این تعریف شده برایشان که نگذارند وقایع سال ۱۹۸۸ فراموش شود و هنوز هم دارند برای داشتن یک ایران آزاد مبارزه می‌کنند. اما این ارزش حرف‌ها و روایت‌های آنان را کم نمی‌کند.»

هدینگ وایبری، وکیل شماری از شاکیان، در ادامه اظهاراتش گفت که از طرف ۹ شاکی در این پرونده وکالت داشته است و در ادامه توضیح داد که باید مثل همکارش بنکت هسلبری، حرف‌های آنان را یادآوری کند و بگوید که چرا حمید نوری مسئولیت داشته و باید مجازات شود:

«من با چهار جان به در برده شروع می‌کنم که موکل من هستند. این دیگر ثابت شده است که جان به در بردگان لیست B همگی در زندان گوهردشت بوده‌اند. این دیگر ثابت شده است و حرفی در آن نیست.»

این وکیل مشاور سپس به یادآوری و جمع‌بندی شهادت موکلانش پرداخت و ابتدا روایت ارائه شده از سوی نصرالله مرندی را دوره و جزییات مرتبط با حمید عباسی (حمید نوری) را در این روایت برجسته کرد.

حسین فارسی دومین شاکی و شاهدی‌ست که هدینگ وایبری به یادآوری روایتش پرداخت، حضور او در راهروی مرگ را دوره کرد و خاطرات او از حمید عباسی (حمید نوری) در راهروی مرگ را یادآور شد. حسین فارسی خاطراتش را در قالب کتابی با عنوان «یک کهکشان ستاره» نوشته است و نام حمید عباسی (حمید نوری) را در این کتاب برده است.

شاکی بعدی که گیتا هدینگ وایبری به روایتش پرداخت، اصغر مهدی‌زاده بود. مهدی‌زاده کسی‌ست که در روایتش گفت او را به سالن اعدام‌ها برده‌اند و او پیکر افراد را بر بالای دار دیده و بی‌هوش شده است. گیتا هدینگ وایبری در توضیح خود درباره شهادت این موکلش گفت:

«وکیلان مدافع حمید نوری شهادت اصغر مهدی‌زاده را به شکلی جدی زیر سوال بردند اما همان‌طور که دادستان‌ها گفتند، توضیحات قانع‌کننده‌ای وجود‌‌ دارد درباره اینکه چرا اصغر در دفعات قبل این موارد را نگفته و این حرف‌ها را نزده. او اسم عباسی را نیاورده بوده چون به چشمش شخص مهمی نبوده. روایت و اظهارات اصغر اما تأیید می‌کند که حمید عباسی (حمید نوری) در سالن مرگ بوده است. حسین فارسی هم چنین روایتی دارد و منوچهر اسحاقی هم از زندان اوین تعریف کرد که شاهد اعدام زندانیان بوده. اتفاقی که روز ۱۸ مرداد برای اصغر مهدی‌زاده افتاد باعث شد که حتی او لکنت زبان پیدا کند.»

گیتا هدینگ وایبری در ادامه اظهاراتش به آخرین نفر از “بازماندگان” در جمع موکلانش رسید: مجید صاحب جمع اتابکی. او گذشته و شهادت این شاهد را هم دوره و مواردی را که با حمید عباسی (حمید نوری) برخورد داشته، برجسته کرد.

گیتا هدینگ وایبری سپس به آن دسته از موکلانش پرداخت که نزدیکانشان را در جریان اعدام‌های سال ۶۷ در زندان گوهردشت از دست داده‌اند و صحبت درباره این بخش از لایحه نهایی دفاعیه خود را با جعفر میرمحمدی برنجستانکی، برادر عقیل آغاز کرد. او روایت جعفر از برادر اعدام شده‌اش را دوره و به ذکر نام او در برخی کتاب‌ها، اسناد و مدارک مرتبط با اعدام‌های سال ۶۷ اشاره کرد. موکل بعدی که گیتا هدینگ وایبری از او نام برد، مهری حاجی‌نژاد، خواهر علی حاجی‌نژاد بود. هدینگ وایبری به پیشینه علی حاجی‌نژاد اشاره کرد و گفت که مهری هم خودش زندانی بوده است:

«او در اردیبهشت سال ۱۳۶۵ آزاد شد و توانست به ملاقات برادرش برود اما چون خودش زندانی شده بود، نمی‌توانست با نام واقعی خودش برود. برای همین کارت شناسایی خواهر بزرگترش را غرض گرفته و با آن به ملاقات برادرش رفته است. او آخرین بار در ماه مهر سال ۶۵ برادرش را دیده است. مادرش بعدا برای او گفته که در فروردین یا اردیبهشت سال ۶۷ برای آخرین بار علی را در زندان گوهردشت دیده است. مادر سعی کرده در طول تابستان هم فرزندش را ملاقات کند اما موفق نمی‌شود. بعد در پاییز، در ماه مهر به او گفته‌اند که‌ خبرش می‌کنند و بعد در آذر ماه یک پاسدار به او می‌گوید فردای آن روز به گوهردشت برود. فردا که می‌رود، به او می‌‌گویند علی دیگر زنده نیست چون دشمن حکومت اسلامی بوده. یک کیسه‌ای پرت کرده‌اند جلوی مادر که اسباب و وسایل علی در آن بوده. مادر زنگ می‌زند به مهری و اینها را تعریف می‌کند و این ۱۲ آذر ۱۳۶۷ بوده است.»

گیتا هدینگ وایبری در ادامه از شاهدان و افرادی نام برد که به نام علی حاجی‌نژاد در دادگاه نوری اشاره کردند و از جمله نام ایرج مصداقی را آورد و گفت که او در کتابش، رقص ققنو‌س‌ها، نام علی حاجی‌نژاد را آورده است:

«نام علی‌ حاجی‌نژاد در اسناد ایران تریبونال هم آمده و در کتاب‌های سازمان مجاهدین، هم کتاب سیاه و هم کتاب قرمز، به نام او اشاره شده است.»

شاکی بعدی که گیتا هدینگ وایبری از او نام برد مهناز میمنت بود که برادرش محمود میمنت در سال ۶۷ در زندان گوهردشت اعدام شده است. او به روایت مهناز میمنت پرداخت و نکات مهم مورد نظر در روایت او را برجسته کرد. شاکی دیگری که گیتا هدینگ وایبری از او وکالت دارد، عصمت طالب کلهران است که برادرش عادل طالبی اعدام شده. این وکیل مشاور با ارائه توضیحاتی درباره عادل طالبی گفت که عصمت طالبی خودش هم در دهه ۶۰ دستگیر شده و همسرش را هم مثل برادرش اعدام کرده‌اند. او به وجود نام عادل طالبی در اسناد ایران تریبونال و گزارش «اسرار به خون آغشته» سازمان عفو بین‌الملل هم اشاره کرد و از شاهدانی نام برد که نام عادل طالبی را در شهادتشان در صحن دادگاه حمید نوری آوردند و از اعدام او خبر دادند. گیتا هدینگ وایبری در نهایت از مختار شلالوند بروجردی نام برد و گفت که در این پرونده از او در ارتباط با اعدام برادرش، حمزه شلالوند بروجردی، وکالت داشته است. او درباره گذشته و سرنوشت حمزه شلالوند توضیح داد و گفت مختار هم مجبور به فرار از ایران شده و هرگز برادرش را در زندان ملاقات نکرده است.

گیتا هدینگ وایبری سپس از شاهدانی نام برد که حمزه شلالوند را در زندان گوهردشت دیده‌اند: مهدی برجسته گرمرودی، محمود رویایی، رحمت علی‌کرمی، ایرج مصداقی، …. او در ادامه گفت:

«دادستان دیروز درباره شهادت محمد خدابنده‌لویی صحبت کرد که گفته بود از گوهردشت به اوین منتقل شده و در همان اتوبوس حمزه هم بوده. محمد گفته که ۱۱ خرداد گوهردشت را ترک کرده. او در بازجویی پلیسش گفته که فکر می‌کند حمزه را اوایل مرداد در اوین دیده است. این تحقیقات نشان می‌دهد که زندانیان بین این دو زندان نقل و انتقال داشته‌اند و آن طور که من فهمیدم، در دوره‌هایی زندانیان را از این زندان به آن زندان می‌برده‌اند. بعضی از افراد شهود و شاکی می‌گویند حمزه در اوین اعدام شده اما کسی با اطمینان نمی‌تواند بگوید که او در اوین اعدام شده و بیشترین احتمال این است -چنانکه اقوامش و شاکیان و شهود گفتند- او در زندان گوهردشت اعدام شده است.»

گیتا هدینگ وایبری در ادامه توضیح لایحه خود گفت خوشحال است از اینکه دادگاهی در سوئد به جرم و جنایت‌های حمید نوری رسیدگی می‌کند:

«این فرایند قضایی در سوئد با آنچه در ایران در چند دقیقه اتفاق می‌افتاده و می‌افتد، از زمین تا آسمان متفاوت است.»

او سپس به احکام صادر شده از سوی دادگاه استکهلم برای جنایت‌های رواندا اشاره کرد و در پایان با اشاره به رنج خانواده‌ها و بازماندگان اعدام‌شدگان گفت:

«… غرامتی که بنکت هسلبری گفت رقمی قابل قبول است و چنانکه دادستان‌ها گفتند، درخواست من هم صدور حکم حبس ابد برای متهم است. از این بیشتر چیزی برای گفتن ندارم.»

با پایان صحبت‌های گیتا هدینگ وایبری، قاضی سوالی درباره یکی از کتاب‌های مورد اشاره هدینگ وایبری کرد و گفت تاریخی که او برای انتشار این کتاب ذکر کرده با تاریخی که دادستان‌ها اعلام کرده‌اند، نمی‌خواند. قرار شد این موضوع از سوی وکیل مشاور کنترل و به دادگاه اعلام شود.

در اینجا قاضی توماس ساندر پایان جلسه دادگاه رسیدگی به اتهام‌های حمید نوری در نوبت صبح را اعلام کرد و ادامه جلسه به نوبت بعدازظهر موکول شد.

با آغاز جلسه در نوبت بعدازظهر، وکیل مشاور، یوران یالمارشون، به بیان توضیحات خود درباره پرونده پرداخت. او در گفت‌وگویی با قاضی ساندر گفت که یک دستیار فنی به او کمک خواهد کرد. یالمارشون گفت به محض پایان دفاعیه‌اش آن را برای دادگاه ایمیل خواهد کرد. او سپس نحوه ارائه خود را توضیح داد و گفت که به خط‌مشی وکیلان مدافع حمید نوری هم خواهد پرداخت. او در ادامه گفت:

«من کمی هم درباره کسانی صحبت خواهم کرد که اول به عنوان شاکی به دادگاه معرفی شدند و بعد نقششان به شاهد تغییر پیدا کرد.»

این وکیل مشاور گفت که در لایحه‌‌اش درباره نقش حمید نوری در اعدام‌ها هم صحبت خواهد کرد. یالمارشون در ابتدا -چنانکه وعده کرده بود- درباره حافظه و نقش آن در شهادت شاهدان صحبت کرد و گفت:

«… خط‌مشی وکیلان مدافع که می‌دانم از لحاظ قانونی و حقوقی اعتراض دارند که حرف‌ها تناقض دارد …(؟) دومی‌اش این است که گفتیم شرایط اساسی و عامل‌هایی که روی شاهدها تأثیر گذاشته و آنچه پشت پرده است که اظهاراتشان این گونه شده، چیست؟ باورپذیر بودن و قابل اعتماد بودن اظهارات را هم بررسی می‌کنیم و سپس درباره موکلانم صحبت می‌کنم ….»

وکیل مشاور، یوران یالمارشون، در ادامه اظهاراتش گفت:

«این پرونده شرایط ویژه‌ای دارد. زنده پخش می‌شود و کتاب‌های زیادی هم درباره زمان و نحوه وقوع ماجراهای آن نوشته شده است؛ کشتار و قتل عام (دسته‌جمعی). حمید نوری در این پرونده یک شخص آشناست و همه او را می‌شناسند؛ هم از اوین و هم از گوهردشت. او را به راحتی می‌توانند شناسایی کنند …. این افراد زجر کشیده‌اند از اضطراب از مرگ. بحث غرامت مطرح شد اینجا. … حالا برویم سراغ اینکه این پرونده چه نوع پرونده‌ای است. برویم سراغ موارد مشابه. یک مورد می‌تواند پرونده پالمه باشد که استناد می‌کند به گزارش “برلین” (اسم است) و می‌گوید بسیار محتاط باشیم وقتی که می‌خواهیم یک شخص را شناسایی بکنیم، به‌خصوص اگر آن فرد را نمی‌شناسند [از قبل]. این یک پرونده آشنا برای سوئدی‌هاست و برمی‌گردد به لیزبت پالمه، همسر اولاف پالمه که فردی را به عنوان ضارب شناسایی کرده بود با وجود اینکه مدت زیادی از زمان تیراندازی نگذشته بود. اما افرادی که ما اینجا داریم، یک لحظه کوتاه فرد متهم را ندیده‌اند بلکه سال‌ها با هم زندگی کرده‌اند و به همین دلیل مشکلی که آنجا بروز کرده، اینجا نمی‌تواند وجود داشته باشد….»

یالمارشون سپس تفاوت‌های شناسایی افراد متهم را در مقایسه پرونده ⁧حمید نوری⁩ و پرونده جنایت روستایی در کوزوو توضیح داد و گفت در کیس کوزوو شاهدان تنها مدت کوتاهی متهم را دیده بودند و ناشناس بوده و عفو بین‌الملل و دیگر سازمان‌های حقوق بشری عکس متهم را به شاهدان نشان دادند. یوران یالمارشون توضیح داد که کیس کوزوو خیلی متفا‌وت است با کیس ⁧حمید نوری⁩ چون شاهدان بارها او را دیده‌اند و فرد ناشناسی نبوده و اشاره کرد مورد کوزوو تنها موردی است که به این دلیل خاص متهم تبرئه شده است.

در مورد پرونده ماجرای کوزوو، وکیل مشاور همچنین توضیح داد که فرد معرفی شده به عنوان متهم به این دلیل تبرئه شده است که عکس او میان روستاییان پخش شده بوده، در حالی که او مدت کوتاهی در این محل بوده، افراد او را نمی‌شناخته‌اند و صورتش هم نقاشی شده بوده. یوران یالمارشون گفت که این مورد از اساس با ماجرای حمید عباسی (حمید نوری) متفاوت است چون زندانیان از قبل او را می‌شناخته‌اند و حتی نامش در برخی اسناد از جمله کتاب ایرج مصداقی از مدت‌ها پیش از دستگیر شدن و بازداشتش در سوئد ذکر شده بوده. او مقایسه این دو وضعیت و این دو پرونده را غلط و نادرست دانست.

یوران یالمارشون در ادامه به رابطه حافظه و شهادت بر اساس صحبت‌های کارشناسی که قبلا در دادگاه شهادت داده است پرداخت و گفت بر اساس نظر این کارشناس، گاهی تروما باعث می‌شود به جای فراموشی یک حادثه، آن حادثه بیشتر در ذهن ماندگار شود.

یالمارشون همچنین از شیوه دفاع وکیلان نوری⁩ انتقاد کرد و گفت آنها سعی کردند همه چیز را زیر سوال ببرند:

«حتی یک کاما را هم زیر سوال بردند و به جزییات غیر مهم گیر دادند.»

این وکیل مشاور همچنین توضیحاتی درباره تناقض‌های موجود در صحبت‌های شاهدان در بازجویی پلیس و در دادگاه داد.

یوران یالمارشون توضیح مبسوطی در مورد صحت شهادت شاکیان و مدارک و اسنادی که علیه حمید نوری وجود دارد، داد و گفت بر اساس مدارک، شکی نیست نوری همان فرد متهم است.

نوری در همین حین محکم با مشت به سرش زد و با افسوس سرش را تکان داد. بعد دوباره دو دستی بر سر خود کوبید.

یوران یالمارشون، وکیل سارا روزدار، خواهر عادل روزدار، از اعدام‌شدگان سال ۶۷ است و گفت خواهر او نامه‌ای به پلیس ارائه داده که نشان می‌دهد بردارش در گوهردشت زندانی بود. او گفت علاوه بر این مهدی اصلانی و امیرهوشنگ اطیابی هم عادل روزدار را می‌شناخته‌اند.

یوران یالمارشون همچنین گفت ایرج مصداقی بعد از ۱۰ سال از زندان آزاد شده و مطالبی را که در مورد اعدام‌ها نوشته توسط دادستان‌ها هم بررسی و تأیید شده‌اند. همچنین گفت بحثی نمانده که حمید نوری همان «حمید عباسی» است و مصداقی از رفتارها و کارهای نوری جزئیات زیادی بیان کرده است.

یوران یالمارشون در ادامه اظهاراتش به موارد تأثیرگذار بر شهادت شاهدان و نتیجه‌گیری از شهادت‌ها اشاره کرد و گفت:

«… مسلما بسیاری از شاکیان و شاهدان مبتلا به سندروم استرس پس از بحران شده‌اند و فراموش کردن برایشان بسیار سخت است. این پرونده ما که حمید نوری در آن چندین بار در طی سال‌های مختلف دیده شده، مسلما فراموش کردنش سخت‌تر است. قسمت‌های مرکزی و محوری‌ای هست که من می‌خواهم مطرح کنم در مورد باور کردن و قابل اعتماد بودن اظهارات. باید نگاه کرد که وقتی این افراد تعریف می‌کنند، آیا حرف‌ها واقعا حرف‌ها و تجربیات شخصی هستند و از صمیم قلب بیرن می‌شوند؟ همه این افراد که آمدند و اینجا صحبت کردند، همگی از صمیم قلب داشتند می‌گفتند. درباره شخص حمید نوری، وظایف کاری او، اعمالش در طی اعدام‌ها، کارهایش در راهروی مرگ و غیره. وقتی آنها او را در سالن دادگاه نشان می‌دادند، درباره کسی صحبت می‌کردند که در زندان گوهردشت کار می‌کرده و در این زندان دادیار بوده است. آنها مخصوصا او را از دوران اعدام‌ها می‌شناخته‌اند. یک‌عده فقط گفتند که او را در دوران اعدام‌ها دیده‌اند و گفته‌هایشان را محدود کردند به این دوران. خیلی هم دقیق گفتند که کدام موارد دیده‌های خودشان است و کدام موارد را شنیده‌اند و نقل قول می‌کنند.»

یوران یالمارشون، وکیل مشاور شماری از شاکیان در ادامه اظهاراتش در دادگاه حمید نوری گفت:

«به تمام افراد یادآوری شد خیلی دقیق باشند تا مشخص شود چه چیزی را دیده‌اند و چه چیزی را شنیده‌اند. به این واسطه آنچه شاهدان گفتند کاملا دقیق و قابل باور است و هیچ چیز عجیب و غریبی نگفتند. یک چیزی هم می‌خواهم بگویم. بعد از ارائه کیفرخواست از سوی دادستان‌ها در روز اول، ایرج مصداقی آمد پیش من و گفت که در یک موردی اشتباه شده و بعد در صبح روز دوم دادستان‌ها آن را تصحیح کردند. این چیزی بود که به نفع حمید نوری هم شد؛ آنجا که ادعا شده بود ایرج مصداقی بوده در حالی که ایرج مصداقی در آنجا نبوده است. دیگر اینکه افراد بدون اغراق درباره لحظات حساس و تعیین‌کننده صحبت کردند در حالی که اگر قصد داشتند حمید نوری را بی‌گناه محکوم کنند، قاعدتا باید در حرف‌هایشان اغراق می‌کردند و خیلی بیشتر از اینها می‌گفتند. الان اظهارات این افراد خیلی شبیه به هم است. مثلا محمود رویایی و ایرج مصداقی، خاطره‌شان از یک روز خاص با هم فرق می‌کند؛ یعنی روزی که جلسه هیأت مرگ برگزار شده است. این یک چیز می‌گوید و آن یک چیز دیگر در حالی که اگر قرار بود با هم کنار آمده باشند هر دو باید به یک روز اشاره می‌کردند. بعد هم می‌خواهم بگویم که اگر شاکی یا شاهد صحبت کردی که یادش نمی‌آمده و بعد معلوم شده بخشی از حرف‌های او درست نبوده یا تناقض داشته، این به آن معنا نیست که تمام حرف او درست و باور کردنی نیست. یعنی نمی‌شود گفت بقیه حرف‌های او باور کردنی نیست چون یک جایی از حرف‌های او اشتباه بوده است. و در پایان این قسمت باید بگویم همین دوشنبه پیش بود که نظر دکتر [پیام] اخوان را گرفتیم و -یادتان هست که او دادستان ایران تریبونال بوده؟ او به ما گفت ۹۰ نفری که از آنان بازپرسی شده بوده، همگی حرف‌هایشان باورپذیر و قابل اعتماد بوده و حقیقت را می‌گفته‌‌اند. این حرف‌های او بود و استنتاج من، قبل از اینکه برویم سراغ موکلان من این است: ادعاهای احتمالی برای از بین بردن اعتبار شهادت شاهدان بی‌خود است و مبنایی ندارد. دادستان‌ها کاملا مطمئن هستند و تضمین کرده‌اند که تحقیقات مطابق قانون انجام شده است. مدارک اثباتی هم درست ثبت شده‌اند. درباره حمید عباسی و نقش او هم تا پیش از برگزار شدن این دادگاه کلی مقاله و مطلب نوشته شده است.»

یوران یالمارشون سپس با ارائه توضیحاتی به مورد عادل روزدار در ارتباط با موکلش سارا روزدار پرداخت و گفت:

«عادل روزدار خلاف عرف و مقررات بین‌المللی اعدام شده است. دادستان‌ها تضمین کردند و نتیجه تحقیقات ما هم همین را نشان می‌دهد که عادل روزدار در همین دوره زمانی در زندان گوهردشت اعدام شده است. او احتمالا روز ۲۸ آگوست اعدام شده است. یک حکم شش ساله به او داده بودند و او هوادار حزب توده بوده است. نکته جالب این است که سارا روزدار نامه‌ و عکس‌هایی به پلیس سوئد تحویل داده که نشان می‌دهند و کاملا تأیید می‌کنند که عادل روزدار در زندان گوهردشت زندانی بوده است. عادل از جمله نوشته است که بر سر عقیده و موضع ایدئولوژیک خودش هست و ما الان می‌دانیم چه بر سر کسانی آمده که بر سر موضع خود ایستادگی کرده‌اند. آخرین نامه عادل درست قبل از اعدام‌های جمعی بوده و چند نفر هم وجود دارند که تأیید کرده‌اند عادل در بازه زمانی مورد نظر در گوهردشت بوده؛ از جمله مهدی اصلانی ….»

یوران یالمارشون در ادامه اظهارات خود به شاهدانی اشاره کرد که عادل روزدار را در زندان گوهردشت دیده‌اند و تأکید کرد که در مورد تأیید اعدام او با دادستان‌ها همسو و هم‌نظر است. او سپس گفت:

«در مورد غرامت هم باید بگویم که نمی‌خواهم صحبت‌ها در مورد این موضوع را تکرار کنم.»

یوران یالمارشون در فراز بعدی اظهارات خود گفت:

«برویم سراغ ۱۱ جان به در برده‌ای که من وکیلشان هستم و برایتان از آنها بگویم. با ایرج مصداقی شروع می‌کنم و با محمود رویایی تمام. ایرج مصداقی پس از ۱۰ سال حبس از زندان آزاد شد. حکم او هم ۱۰ سال حبس بوده. با حرف‌های ایرج ثابت شده است که اعدام‌ها در بازه زمانی مورد نظر دادستان‌ها اتفاق افتاده است. حرف‌های ایرج در دادگاه بعضا در تمام کتاب‌هایی که نوشته، آمده است. این هم اثبات شده است که حمید عباسی همان حمید نوری است و تردیدی در آن نیست. ایرج، حمید عباسی را چنین توصیف کرده که از پاسدار تبدیل شده است به دادیار. اینکه نوری چقدر شدت عمل داشته و بی‌رحم بوده از سوی ایرج مطرح شده. اینکه او در راهروی مرگ بوده و مدام در حال رفتن به اتاق هیأت مرگ … برو بیا، برو بیا…. حمید نوری با کارهایی که کرده، مشارکت داشته در اعدام‌های گوهردشت و همان‌طور که قبلا هم گفته شد، یا معاون دادیار یا مسئولی زیر دست ناصریان. مشخص شده که حمید نوری نقش بارزی در اعدام‌ها داشته است. ایرج [مصداقی] می‌گوید که لشکری اول انتخاب می‌کرده و بعد ناصریان و نوری آنها [زندانیان] را برای اعدام رده‌بندی می‌کرده‌اند. خود ایرج را چهار بار نزد هیأت مرگ برده‌اند. او واضح تعریف کرد که چه شد و چه نشد …. حمید نوری اسم زندانیان را می‌خوانده که قرار بوده است به محل اعدام برده شوند. او می‌گفته ببریدشان به بند و ما حالا می‌دانیم ببریدشان به بند یعنی چه ….»

یوران یالمارشون در ادامه به جزییات دیگری در شهادت ایرج مصداقی اشاره کرد و گفت:

«ایرج مثل دیگر جان به در بردگان رنج شدیدی کشیده است از این قضایا ….»

یالمارشون سپس به آثار ایرج مصداقی اشاره کرد و گفت که در کدام یک از این نوشته‌ها نام حمید عباسی (حمید نوری) آمده است؛ سال‌ها پیش از آنکه او در سوئد دستگیر شود. او سپس گفت:

«از ایرج مصداقی پرسیدند (وکیلان مدافع حمید نوری) که تو درباره موکل ما در رسانه‌های گروهی اظهار نظر -کرده‌ای. این را چه می‌گویی؟ او جواب داد که همه چیز را من قبلا گفته‌ام و همه اینها را در کتاب‌هایم نوشته‌ام. چه چیزی را قرار بوده است به رسانه‌ها بگویم؟ او در نهایت گفت که هنوز هم خودش را در زندان احساس می‌کند.»

با پایان این بخش از صحبت‌های وکیل مشاور، یوران یالمارشون، قاضی به -به او پیشنهاد داد که ۱۵ دقیقه تنفس اعلام کند اما یالمارشون گفت ترجیح می‌دهد کمی بیشتر ادامه بدهد و تنفس کمی دیرتر اعلام شود. او سپس به اظهارات مهدی برجسته گرمرودی پرداخت و بخش‌های مهم در شهادت او را برجسته و پررنگ کرد. با پایان صحبت‌های یوران یالمارشون درباره شهادت مهدی برجسته گرمرودی و موارد مواجهه او با حمید نوری در دوران زندان، دادگاه با اعلام قاضی توماس ساندر وارد تنفس ۱۵ دقیقه‌ای شد.

پس از پایان زمان تنفس، وکیل مشاور یوران یالمارشون به شهادت همایون کاویانی پرداخت و گفت که او در زمان دستگیری تنها ۱۷سال داشته است. یالمارشون با ذکر برخی جزییات شهادت همایون کاویانی، موارد برخورد او با حمید نوری را شرح داد و گفت همایون کاملا مطمئن بوده است حمید نوری هم وقتی او به سالن دادگاه آمده، او را شناخته است. (قطع صدای دادگاه)

با وصل شدن مجدد صدا، یالمارشون مشغول صحبت درباره شهادت سیامک نادری بود. این وکیل مشاور موارد مهم در ارتباط با حمید نوری را در شهادت سیامک نادری پررنگ کرد و به هیأت رئیسه دادگاه ارائه داد.

شاهد بعدی که وکیل مشاور، یوران یالمارشون اعلام کرد موکل اوست و نکات مهم شهادتش را ارائه کرد، محسن اسحاقی بود. مهدی و منوچهر اسحاقی، برادران محسن هم زندانی بوده‌اند و از شاکیان این پرونده‌اند. آن‌ها داییشان اعدام شده است.

یوران یالمارشون سپس به شهادت موکل دیگرش، مسعود اشرف سمنانی پرداخت و او را اولین نفری معرفی کرد که در این تحقیقات از او بازپرسی شده است. این وکیل مشاور، سال دستگیری و آزاد شدن اشرف سمنانی را گفت و در ادامه اظهاراتش، موارد برخورد او با حمید نوری را برجسته کرد و گفت او چندین بار حمید نوری را حتی بدون چشم‌بند دیده است و دو بار هم در برابر هیأت مرگ قرار گرفته است که همین باعث شده به سندروم استرس پس از فاجعه مبتلا شود. او گفت برادر همسر اشرف سمنانی هم اعدام شده است.

یوران یالمارشون در ادامه درباره اینکه چرا نام حمید عباسی از سوی مسعود اشرف سمنانی در تریبونال ایران مطرح نشده، فشار و استرس را یک دلیل دانست و اشاره به جایگاه ناصریان را دلیل دیگر:

«ناصریان در جایگاه اول قرار گرفته و عباسی زیر سایه او رفته است.»

یالمارشون در ادامه صحبت‌هایِ خود به شهادت احمد ابراهیمی پرداخت و صحبت‌هایی که او درباره حمید نوری کرده بود را برجسته کرد.

به گفته یوران یالمارشون، وکیل مشاور، احمد ابراهیمی کسی است که گفت شنیده و دیده در دوران اعدام‌ها به پاسدارها مرخصی نمی‌داده‌اند. او این‌طور ادامه داد:

«این را بگذارید کنار ادعای حمید نوری که می‌گوید چهار ماه در مرخصی بوده است.»

فرد بعدی که یالمارشون به شهادتش پرداخت، فریدون نجفی آریا بود:

«او هم در شهادتش به نقش حمید نوری اشاره کرده و گفته که بدون چشم‌بند او را در نمایشگاه کتاب دیده است. او گفته عباسی (نوری) بیشتر با ناصریان و لشکری بوده و جزییات دیگری هم ارائه کرده است.»

رضا فلاحی شاهد بعدی‌ست که یوران یالمارشون درباره شهادتش صحبت کرد و جزییات شهادت او را به‌خصوص در ارتباط با حمید نوری برجسته کرد.

نفر بعدی مورد نظر یوران یالمارشون اکبر‌ صمدی است که در ۱۴ سالگی دستگیر و به ۱۰ سال زندان محکوم شده است. به گفته این وکیل مشاور، حرف‌های اکبر صمدی تأیید کننده این موضوع است که حمید نوری به شکلی گسترده در اعدام زندانیان سیاسی نقش داشته است:

«من هیچ‌وقت روایت اکبر را فراموش نمی‌کنم.… او از ایستادن در صف اعدام گفت و اینکه با مورس انگشتی و زدن روی شانه نفر جلویی قصد داشته با او خداحافظی کند. یا وقتی همنوا با دوستش با احساس سرود می‌خواند….»

یوران یالمارشون سپس به شهادت محمود رویایی پرداخت و گفت که او هم مثل ایرج مصداقی چندین کتاب نوشته که در مدارک دادگاه به آنها استناد شده است. یالمارشون اطلاعاتی درباره کتاب‌های رویایی ارائه کرد و گفت که او در یک سخنرانی (سال‌ها پیش از این دادگاه و دستگیری نوری) نام حمید نوری را آورده است و همین‌طور در یکی از کتاب‌هایش بارها نام عباسی را تکرار کرده است.

یوران یالمارشون سپس به پنج نفری پرداخت که ابتدا شاکی بوده‌اند و بعد نقششان به شاهد تغییر یافته است. او این بخش از لایحه خود را با منوچهر اسحاقی آغاز کرد که از همه زندانیان و شاهدان دادگاه جوان‌تر بوده. او را مجبور کرده بودند که به تماشای اعدام‌ها (تیرباران) در زندان اوین بنشیند …. او تماس‌های متعدد و مکرری با حمید عباسی (حمید نوری) داشته است و اعتقاد راسخ دارد که فرد بازداشت شده در اینجا با نام نوری، همان عباسی است. حمید نوری به منوچهر اسحاقی مجوز داده است (در زندان اوین) که برود برای مسابقات فوتبال. او گفت همان نقشی که عباسی در اوین داشته را در زندان گوهردشت هم داشته است.

یوران یالمارشون سپس درباره حسین ملکی صحبت کرد و به برخی جزییات شهادت او اشاره کرد. او گفت که بازجویی از حسین در سال ۲۰۱۹ انجام شده و او خاطرات منحصر به فردی از برخورد با حمید نوری داشته است.

یالمارشون سپس به مهدی اصلانی تبریزی‌پور اشاره کرد و مروری داشت بر شهادت او و فرازهای مهم آن. رحمت علی کریمی شاهد بعدی‌ بود که این وکیل مشاور درباره‌ شهادتش صحبت کرد. آخرین نفری که یوران یالمارشون از او به عنوان شاکی‌ای‌ که نقشش به شاهد تغییر یافته است نام برد، حمید اشتری بود:

«او هم چندین مرتبه با حمید نوری قبل، در حین و بعد از اعدام‌ها برخورد داشته است.»

یوران یالمارشون سپس به شهادت رحمان درکشیده پرداخت و گفت که او با حمید نوری در تهران همسایه بوده است. او از عباسی به عنوان دادستان در زندان گوهردشت یاد کرده است. یالمارشون سپس به شهادت برخی دیگر از شاهدان پرداخت و جزییات مورد نظرش در این شهادت‌ها را با دادگاه در میان گذاشت.

او در نهایت جمع‌بندی این بخش از صحبت‌هایش را چنین بیان کرد که حمید نوری همان عباسی است، او در زندان گوهردشت کار می‌کرده و در اعدام زندانیان در این زندان نقش داشته است:

«من ۱۱ موکل دارم و تنها بر اساس حرف‌های این ۱۱ نفر قابل اثبات است که جرم اتفاق افتاده و قابل پیگیری‌ست.»

یوران یالمارشون سپس به قانون جرایم، ماده ۲۳، بند چهار استناد کرد و گفت:

«طبیعی‌ست که ما حمید نوری را مجرم می‌دانیم. اختیار سازمانی و سمت او را باید در نظر گرفت. فعالیت‌ها و کارهایی که کرده و واکنش‌هایی که نشان داده …. یک برنامه مشترک ارتکاب جرم وجود‌ دارد که حمید نوری در آن مشارکت داشته است. نتیجه‌گیری من با توجه به این حرف‌ها همان است که دادستان‌ها به آن رسیده‌اند:

«حمید نوری در درجه اول باید مجرم شناخته شود و بعد هم همان مجازات که خواسته شده برایش صادر شود.»

یالمارشون در ادامه گفت:

«فرقی نمی‌کند درگیری و نزاع نظامی پیش آمده میان سازمان مجاهدین خلق و جمهوری اسلامی بین‌المللی تلقی شود یا غیر بین‌المللی. موضوع این است که باید از زندانیان در سال ۱۹۸۸ (۱۳۶۷) حفاظت می‌شده است. این امر فارغ از ماهیت نزاع رخ دا‌ده است و همه کارشناسان ما هم متفق‌القول همین نظر را داشتند. تنها نظر اوه برینگ در این مورد کمی متفاوت بود.»

یوران یالمارشون در بخش پایانی صحبت‌هایش گفت:

«وقت آن است که یک جمع‌بندی از این ۹۰ روزمان ارائه کنم.… ما جان به در بردگانی داشتیم که معجزه‌آسا جان به در بردند. ۱۲ شاکی داریم که اقوامشان اعدام شده‌اند و ۱۲ کارشناس هم به عنوان متخصص اینجا شهادت دادند. اینجا از شکنجه‌ها شنیدیم، از کابل‌هایی که به کف پا زده شدند، از رفتارهای غیر‌قابل باوری که عوارض‌ و جوانب آنها تا به امروز برای آسیب دیدگان و خانواده‌های قربانیان ادامه داشته است. این افراد کابوس می‌بینند و دچار اضطراب و افسردگی هستند و می‌گویند که این شرایط تا با پایان عمر با ایشان خواهد بود. برخی از آنان دست‌کم ۱۰سال از دوران نوجوانی و جوانی خود‌ را از دست داده‌اند. سارا روزدار برادرش عادل را از دست داد. ایرج مصداقی هر روز خودش را صرف این کرده که ثبت و ضبط بکند آنچه را که اتفاق افتاده است. محمود رویایی کتاب نوشته و هر روز برای سازمان خودش در آلبانی فعال بوده است…. این لیست می‌تواند خیلی طولانی بشود اما قبل از اینکه من با یک نقل قول به صحبت‌هایم خاتمه بدهم، می‌خواهم درباره تم و مکانیزم انکار و تکذیب صحبت کنم. بحث است که چنین مکانیزمی در آدم‌ها وجود‌ دارد و نشان می‌دهد برخی جرم‌ها آن‌قدر جدی هستند که خیلی خیلی سخت است آدم بخواهد اعتراف و اقرار بکند. این برعکس آن چیزی‌شت که بخواهیم بگوییم. یک مثال ساده و سرراست بزنم: … در ارتباط با دادگاه نورنبرگ یک متهم ۲۰ سال حبس گرفت. او در این دادگاه اعتراف نکرد و پیوسته انکار کرد. گفت ما اصلا یهودیان را نکشته‌ایم و چنین و چنان و توانست از اعدام در برود. بعد که او آزاد شد در سال ۱۹۶۶ -این را هم بگویم که در آن دادگاه یک ژورنالیست جوانی بود که او خیلی مجذوب این “آلبرت” شد که مرد خوش‌تیپ، خوش‌صحبت، باهوش و با تحصیلات بالا بود-، او در هایدلبرگ رفت سراغ این آلبرت. … او ۱۰ سال روی کتابش کار کرد و بهترین کتابی‌ست که من خوانده‌ام. بخشی دارد این کتاب با عنوان “دروغ تمام عمرم”.… [خلاصه اینکه] او بعد از آزادی هم تمام تلاشش را کرد تا دنیا را قانع کند که نقشی در این کشتار و فاجعه نداشته اما در پایان عمرش یک نیمچه اعترافی کرد. او گفت که احساس می‌کرده در اطرافش دارد اتفاق‌هایی برای یهودیان و اسرا می‌افتد. … کتاب او قطور -است و او در روزهای پایانی عمرش‌ و در آستانه مرگ آن اعتراف را می‌کند. این‌طور بگویم که در کتابش می‌نویسد اگر این آلبرت اعترافش را در دادگاه نورنبرگ کرده بود، به مرگ محکوم می‌شد. حرف این است که بعضی نمی‌توانند در مقابل بچه‌هایشان، در مقابل نوه‌هایشان، اعتراف کنند که چه آدم‌های ناخوشایند و بدجنسی هستند …. حالا می‌خواهم با یک نقل قول صحبت‌هایم را تمام کنم: “نه، ممنون! زندگی من دیگر از بین رفته.” منوچهر اسحاقی بعد از اینکه از او سوالی را پرسیدند که از همه شاهدان پرسیده می‌شود (درباره درخواست مالی از دادگاه برای تأمین هزینه‌های حضور و ایاب و ذهاب) این جواب را داد. این جمله‌ای‌ست که واقعا اضطراب و رنج زجر کشیدن و در آستانه مرگ بودن را نشان می‌دهد. باید امیدوار باشیم که برای بشریت دیگر هیچ‌وقت چنین اتفاقی نیفتد و هیچ دولت و هیچ فردی انسان‌ها را مجبور به پدیرفتن چنین شرایطی نکند. این آخرین جمله من بود. ممنون.»

با پایانِ صحبت‌های یوران یالمارشون، گیتا هدینگ وایبری، موردی را که قاضی توماس‌ساندر در مورد تاریخ انتشار یک کتاب تذکر داده بود اصلاح کرد و گفت تاریخی که او گفته درست نیست و تاریخ ارائه شده از سوی دادستان‌ها که رئیس دادگاه به آن اشاره کرد صحیح است. در این مورد گفت‌وگویی میان قاضی و وکیل مشاور، گیتا هدینگ وایبری درگرفت و توماس ساندر تذکر داد که از این به بعد [احتمالا برای پرونده‌های بعدی] از صفحه شناسنامه کتاب عکس گرفته شود. به این ترتیب اظهارات سه وکیل مشاور که وکالت شماری از شاکیان را بر عهده داشتند به پایان رسید.

این جلسه از دادگاه حمید نوری در فایل زیر قابل شنیدن است:

سه وکیل در جلسه امروز دادگاه حمید نوری صحبت کردند و کنت لوییس، آخرین وکیل مشاور، صبح روز دوشنبه دوم می / ۱۲ اردیبهشت لایحه خود را ارائه خواهد کرد. پس از آن وکیلان مدافع متهم فرصت خواهند داشت تا آخرین دفاع را از موکل خود بکنند. آنان دفاع خود را از صبح روز سه‌شنبه سوم می / ۱۳ اردیبهشت آغاز خواهند کرد.