کابل ــ این روزها که ماه محرم است، نشانه‌های همه ساله تشیع افغانستان برای مراسم عاشورا دیده می‌شد. اما چند روز پی‌در‌پی با حملات متواتر گذشت و در عاشورا هم بمب‌گذاری رخ داد. بخشی از این اتفاقات به نوعی نسبت دارند با مراسم مذهبی اهل تشیع در این کشور.

در کابل عصر جمعه ۱۴ مرداد، انفجاری رخ داد که در نتیجه آن بیش از ۵۰ نفر کشته و زخمی‌ شدند. شنبه ۱۵ مرداد نیز یک انفجار بزرگ در میان عزاداران در غرب کابل رخ داد. ۸ صبح به نقل از طالبان نوشت که در این انفجار هم دو نفر کشته و ۲۲ نفر زخمی شدند. شاهدان عینی شمار کشته‌ها و زخمی‌های این انفجار را بیشتر دانسته‌اند.

رسانه‌های افغانستان می‌گویند که طالبان اجازه عکسبرداری و فیلمبرداری از این انفجارها را نمی‌دهد و در تلاش است که خود را مسلط به وضعیت امنیتی پایتخت نشان دهد.

در کارته سخی درگیری شدیدی جریان داشت؛ آنچه که باوجود تلاش‌های بسیار شدید طالبان هنوز هم به رسانه‌ها رسید، پخش شد و دیده شد. واقعه خیلی قوی‌تر از آنچه طالبان وانمود ساختند، بود. انفجارهایی که در مورد مسئولیت آن از چندین دستگاه گفت‌و‌شنفت بر می‌آید. داعش مسئولیت حمله در ناحیه ششم را پذیرفت، اما چه خواهد شد؟‌ سوالی که بیشتر مردم و به‌خصوص اهل تشیع افغانستان با آن مواجه هستند.

اگر از جنبه دیگر دیده شود، حملات علیه اهل هنود افغانستان نیز بدون اینکه پهلوی دیگری تحلیلی داشته باشد، مستقیما ربط داده شد به موضوع هندو بودن آنان. به هر حال، آنها سال‌ها قربانی دادند ولی در نهایت جواب‌شان را در عالم خاموشی دریافتند و افغانستان را ترک کردند. اما، از همین زاویه، موضوع «اقلیت مذهبی» اهل تشیع افغانستان نیز قابل طرح است؟‌

جدی­‌تر از همه این­‌ها، آیا هر آن که عقیده «کمی متفاوت» داشته باشد، کشته خواهد شد؟

آنچه به شکل زیرکانه دریافته می‌شود این است که طالبان مخالفان‌شان را ــ از هر نوع مخالفتی که با آنها دارند – می‌کشند. عفو عمومی به هیچ وجه نتوانسته پوششی باشد که این‌ها زیر آن مردم را سر ببرند. کسانی که زندگی زیر سلطه طالبان را تجربه می‌کنند، به‌خوبی در می‌یابند که آنچه گفته می‌شود و آنچه انجام داده می‌شود، بسیار متفاوت است، اما به که بگویند؟‌

در این میان، نشانه­‌هایی مکرر از مرگ کسانی دیده شده است که گرایش‌های فراتر از حنفیت در اسلام دارند. در سنبله ۱۴۰۰ سه ماه اول طالبان، مولوی عبیدالله متوکل سلفی مشهور کابل به شکل مرموزی با پسرش یکجا به قتل رسید. امسال، اوایل ماه رمضان، مولوی عمرگل مدنی نیم شب از خانه‌اش واقع پل چرخی برون برده شد و دو روز بعد جسدش پیدا گشت. ۱۳ سرطان داکتر انورالحق جبارخیل که درین اواخر در رسانه‌ها جنجال‌­برانگیز شده بود، کشته شد. از عوامل جدی قتل او،‌ اظهارات صریح و همه وقت وی بر علیه گرایشات مذهبی-فرقه‌­ای در اسلام بود. وی می‌گفت: «امام اعظم هم مثل ما یک انسان بود و ممکن در زمان خودش دانشمند بود، اما امروزه علمای زیادی هستند که به مراتب از وی عالم­تر هستند» (نقل قول از اظهارات داکتر جبارخیل در رسانه های جمعی،۵ اگست ۲۰۲۲).

۲۳ سرطان سال ۱۴۰۱ قتل مرموز سردارولی ثاقب از علمای مشهور ننگرهار رخ داد که گرایش سلفی داشته است. وی هر چند با طالبان بیعت کرده بود، اما درسهایش همیشه نمایانگر تمسک به منابع اول اسلام – قرآن و حدیث – بوده که غیر از آن به حنفیت انتقاد می‌کرد. ۲۹ قوس سال ۱۴۰۰ همچنان مولوی عبدالسلام عابد،‌ امام مسجد حاجی عبدالرحمن در مرکز شهر کابل، هدف قرار گرفت. وی گفته بود طالبان مانع خطابت او می‌شوند، و همچنان از عزاداری در عاشورا تفسیر مثبت داشت. برعکس اکثر علمای مذهبی افغانستان. او اکنون در خارج از افغانستان به سر می‌برد، و به دلایل مشکلات امنیتی برای علماء تصمیم بازگشتن به افغانستان را ندارد.

به نظر می‌رسد، شاید طالبان نتوانند توجیهی مقنع برای این سرکوب های مرموز ارائه کنند. این وضعیت، هر چند تا هنوز دردسری کلان جدی برای طالبان ایجاد نکرده است، اما دور نیست که وضعیت بهم بخورد و تلاش­‌ها جایی را نگیرد.

در کنار جابجایی‌های قومی که جدا از پخش‌شدن آن جلوگیری صورت می‌گیرد، برداشت‌ها این است که اقلیت­های مذهبی، قومی و سمتی به شکل‌های مختلف مورد اذیت قرار می‌گیرند، از خانه‌های‌شان کوچ داده می‌شوند و یا حداقل تهدید می‌شوند. برای نمونه، بلخاب یکی از نمونه‌های دردناک است.

با سرکوب حنفی‌ها و سلفی‌ها، پس تکلیف شیعیان بیش از پیش مشخص است.

شکایت‌های مکرر اهل تشیع افغانستان از وضعیت ناامن هنوز بجایی نرسیده است و اهل تشیع افغانستان، سالها حین برگزاری مراسم مذهبی،‌ مورد حمله قرار گرفته اند، به شمول جوانان، اطفال و زنان جان‌های‌شان را از دست داده اند.

*دکتر عبید خجسته که نام اصلی‌اش محفوظ است، جامعه‌شناس و روشنفکر و استادی اخراج‌شده پس از بر سر کار آمدن طالبان است.