یکم آذر سال گذشته، متنی از زندان رجایی‌شهر به یادداریِ سال‌روز جان‌ باختن مظلومانه‌ی فروهرها و قدردانی از ایستادگی پرستوی خَلَف‌شان انتشار یافت.

فرهاد میثمی
فرهاد میثمی

درپی آن، پرونده‌ای در این باره در شعبه‌ی یک دادسرای انقلاب کرج با دو عنوان اتهامی علیه نویسنده‌ی متن گشوده شد: اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام. پرونده‌ی مذکور البته پس از ارائه‌ی دفاعیات، چندی پیش با صدور “قرار منع تعقیب” از بابت هر دو عنوان اتهامی مختومه گردید.

بازنشر و بازخوانی آن متن در آستانه‌ی سال‌روزی دیگر، بیانگر آن است که نه خاطراتِ جمعی ما و نه اراده‌ی ما در حرکت‌مان به سوی آزادی، با زندان و تهدید و پرونده‌سازی و امثال آن کم‌رنگ نشده و نخواهد شد. 

همچنان، یکم آذر، یکم آذر است …

در رثای دو پندار نیک

 (متن پیام صوتی از زندان به مناسبت سالگرد به خون خفتنِ پروانه اسکندری و داریوش فروهر)

یکم آذر است. اگرچه تن‌هایمان این‌جاست و در بند، اما دل‌مان در “هدایت” است؛ در خانه‌ای که داریوش و پروانه‌ی ایران، ایستاده بر آرمان آزادی و استقلال حقیقیِ میهن، در خون خود غرقه گشتند. چه تلخ آموختیم که ایستادگی جدّی و پیگیرانه بر آرمان‌ها، در عین التزام به مشی خشونت‌پرهیز، تا چه حدّ قدرتمند و مؤثر است؛ تا آن حدّ که جنایت‌پیشگان را حتی یارای تحمل وجود آفاقی و جسمانی‌تان هم نمانَد. شاهد شدیم که پیمودن چنان مسیری تا چه حدّ نیاز به پذیرشِ مخاطرات بزرگ دارد، که ممکن نمی‌شود مگر به قدرت روحی و شجاعتی بس فزون‌تر از حدِّ مَرّه‌ی روزگار.

اما بعد، از “پرستو”ی خَلَف‌شان آموختیم که ایستادگی بر روشن نگاه‌داشتن شعله‌ی حق‌خواهی چگونه تواند بود. او که خون را با خون نشُست؛ از ستاندن جانِ پادوان اجیرِ قتل درگذشت؛ و نگذاشت که محکمه‌ی تاریخ، خیالِ خامِ جبران شدنِ خون را بهانه‌ی تبرئه‌ی تفکرِ قتل‌پرور قرار دهد. در این احوال، سالیانی طولانی تحت فشارهای مختلف و طاقت‌فرسا از سوی خودکامگان حتی از ترحیم و یادبود پدر و مادر منع می‌شد، اما به‌سانِ هم‌آن‌دو، نجیبانه و در عین حال مستحکم و مؤثر ایستاد؛ و بالاخره موفق شد این حق مسلّم و اولیه‌ی انسانی را پاس دارد و احیا کند. نیک می‌دانیم که او هم‌چنان، بر سر احیای سایر حقوق آن دو عزیز فقید، استوار ایستاده است.

شرمنده‌ایم که به شَرف حضورِ جسمانی در کنارتان در این ساعت‌ها نتوانیم رسید. اما دل‌های اندوهگین و در عین حال مصمّم و پرامیدمان آن‌جاست، کنار شما. آن‌جا هست؛ آن‌جا خواهد بود، تا احقاق نهایی حق آن دو عزیز ایران؛ تا احقاق حق ایرانِ عزیز.

فرهاد میثمی

پاییز ۱۴۰۰

بند ۴ زندان رجایی‌شهر