مهسا امینی در ۱۶ سپتامبر به‌خاطر داشتن حجاب نادرست و پوشیدن شلوار جین تنگ توسط پلیس امنیت اخلاقی ایران دستگیر شد. اواخر همان شب، او در بازداشت آن‌ها جان داد. خانواده امینی می‌گویند که پلیس او را تا حد مرگ کتک زده، اتهامی که از آن زمان رد شده است. آنچه که در ادامه اتفاق افتاد، بزرگ‌ترین اعتراضات کشور در سال‌های اخیر بوده است. ایرانیان از هر سن، قومیت و جنسیتی در تظاهرات شرکت کرده‌اند. من هم نظاره‌گر این اعتراضات بودم و دِینم را با پست گذاشتن در شبکه‌های اجتماعی ادا کردم اما نتوانستم جلوی خودم را بگیرم که به رابطه‌ام با لباس و آزادی فکر نکنم. 

آیا می‌شود آزاد باشی و حجاب داشته باشی؟ بسیاری از خانواده و دوستان من حجاب دارند. حجابی که وقتی جوان‌تر بودم همیشه به من می‌گفتند که یک انتخاب است. با این‌وجود حیا مهم‌تر بود. من اصالتاً سودانی هستم اما در ایرلند شمالی بزرگ شدم، جایی که وقتی نوجوان بودم پوشاندن سر و بدن مد روز نبود. من سال‌ها با پدر و مادرم سر مساله لباس پوشیدن جنگیدم. آن‌ها به من می‌گفتند که بیش از حد بدنم معلوم است و هرگز نباید لباسی بپوشم که خط سینه‌ یا قسمت نافم معلوم باشد. در اواخر دهه ۱۹۹۰ مد از تاپ کوتاه نیم‌تنه به تی‌شرت‌های بلند تغییر کرد. یادم می‌آید که مادرم آرام گرفته بود و هربار که می‌خواستم از خانه بیرون بروم، مجبور نبودم دوباره یک دور بحث «برو لباستو عوض کن» را تحمل کنم.

ولی همان موقع‌ها، اواخر نوجوانی‌ام، یک روز که با حوصله در آلبوم‌های عکس قدیمی می‌گشتم، عکس سیاه و سفیدی را از دهه ۱۹۵۰ از مادرم و خاله‌هایم در سودان پیدا کردم که کنار هم ایستاده بودند و پیراهن‌های بی‌آستین بالای زانو پوشیده بودند و قشنگ می‌توانستم شانه‌ها و زانوهایشان را ببینم. این استانداردهای دوگانه گیجم کرد. کمی بعد از مادرم در مورد این عکس سوال کردم و به او منتقل کردم که از این ریاکاری ناراحتم. او در حالی که سعی می‌کرد توضیح دهد که چگونه فضای فرهنگی و مذهبی سودان در طول سال‌ها تغییر کرده، نمی‌دانست چه باید بگوید. دنباله این بحث را نگرفتم و تصمیم گرفتم کمی کندوکاو کنم. 

اواسط دهه ۱۹۷۰، در عربستان سعودی، همزمان با دادن قدرت به روحانیون برای تسلط بر فضاهای عمومی، پلیس مذهبی تأسیس شد. در سودان، جعفر نُمیری، رئیس جمهوری که در سال ۱۹۶۹ با کودتای چپ‌ها به قدرت رسیده بود، در نهایت سال ۱۹۸۳ قوانین شریعت را اعمال کرد. در سال‌های بعد یعنی اوایل دمه ۹۰ سودان هم پلیس مذهبی تشکیل داد و در نتیجه فضای آزاد نسبیی که مادرم روزی در آن، آن لباس‌ را پوشیده بود بسته شد. پلیس مذهبی در حال حاضر در بسیاری از کشورهای مسلمان از نیجریه گرفته تا سومالی و افغانستان به اشکال مختلف فعالیت می‌کند. چیزی که ممکن است در ابتدا برای اعمال لباس باحیا و اسلامی پوشیدن شروع شده باشد، در مواردی تبدیل شده به اعمال پوشش کامل و برقعی که صورت را هم بپوشاند. در همه این جوامع متفاوت، حاکمان به این نتیجه رسیده‌اند که قوانین دینی ابزار مفیدی برای اعمال کنترل‌اند.

وقتی در این مورد با مادرم صحبت می‌کردم، به سوال درباره انتخاب‌های خودش که رسید تغییر لحن را می‌توانستم در صدایش حس کنم. به من گفت که به حیا اعتقاد دارد و آزاد لباس پوشیدن مال گذشته‌هاست. برایم تعریف کرد که چطور زنانی که مشاغل دولتی داشتند، اگر حجاب نداشتند، نمی‌توانستند سر کار بیایند. حین حرف‌زدن با او فهمیدم که چگونه نگرش‌ آدم‌ها در طول زمان تغییر می‌کنند، پیشرفت یک خیابان یک طرفه نیست [که نتوان از آن به عقب‌ برگشت]، و چقدر «قوانین» و فرهنگ‌ها ممکن است تغییر کنند. مرزی بسیار باریک وجود دارد بین این‌که حیا بیان ارتباط شخص با اعتقاداتش باشد، یا نتیجه مردسالاری.

اتفاقی که برای افرادی مانند من افتاد این بود که سرکوبی که به مادرانمان آموخته بودند، به نوبه خود به ما منتقل شد. اما این میراثِ بین‌نسلی در حال از هم گسیختگی است، به‌ویژه به‌دلیل شبکه‌های اجتماعی.

در سال‌های اخیر، شبکه‌های اجتماعی فضایی را برای زنان ایجاد کرده‌اند تا جمع‌های کارآمدی تشکیل دهند. مد بیش از پیش پوشش مدنظر مسلمانان را پذیرفته. من به چشمان خودم دیده‌ام که همسالانم طرح‌های مختلف را روی حجاب، شال‌گردن و کلاه‌شان امتحان می‌کنند و از درست‌کردن ظاهر خاص و مبتکرانه‌ای برای خودشان لذت می‌برند. طراحان مد هم حالا زنان باحجاب را در شوهای مد به‌کار می‌گیرند و برندهای لباس‌های ورزشی لباس متناسب با پوشش اسلامی تولید می‌کنند.

اگرچه غرب همچنان حجاب را شکل دیگری از ظلم و ستم می‌داند، اما برای کسانی که حجاب بر سر و بر تن دارند، پیچیده‌تر است.

چیزی که زنان در ایران برای آن مبارزه می‌کنند نباید با تقلیل به یک بحث‌ درباره اعمال حجاب، کم‌اهمیت جلوه داده شود. این در واقع یک بحث بسیار بزرگتر است در مورد شست‌وشوی مغزی نسلی زنان، که به‌دست مردان بنیادگرای مسلمانی انجام شده که می‌خواهند از دین برای تحمیل نظم موردنظرشان استفاده کنند. بنابراین، در شرایطی که زنان ایرانی برای حق حاکمیت خود می‌جنگند، به باور من آن‌ها برای حاکمیت همه زنان مبارزه می‌کنند. ما [این مبارزه را] به خودمان و مادرانمان مدیونیم. برای یادآوری گذشته‌ای که زمانی وجود داشته و در آن آزاد بوده‌اند تا خودشان تصمیم بگیرند. و ما به خودمان این دِین را داریم که اطمینان خاطر حاصل کنیم نسل بعدی ما اسیر تصمیماتی نخواهند شد که از طرف ما گرفته می‌شود.

منبع: گاردین