ساسان چمن‌آرا، هنرمند کُرد اهل ایلام که در تاریخ ۱۵ مهرماه بازداشت شد و توسط شعبه ٢٩ دادگاه انقلاب تهران به اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام» به پنج سال حبس تعزیری محکوم شده است، طی یادداشتی از زندان تهران بزرگ که به دست زمانه رسیده، نسبت به شکنجه، حکم ناعادلانه زندان و فشارهای امنیتی بر خانواده‌اش اعتراض کرده است.

متن کامل یادداشت ساسان چمن‌آرا را در ادامه بخوانید:

به نام آزادی، به نام نامی ایران
من ساسان چمن‌آرا، یک هنرمند، خواننده و معلم آواز هستم که در کشور عزیزم ایران، “به اجبار” فعال اجتماعی سیاسی هم شده‌ام.

در پی خیزش مردم کشورم، بازداشت شده و پس از سه ماه شکنجه جسمی و روحی به یک بیدادگاه ناعادلانه برده شده و متهم به «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» و «تبلیغ علیه نظام» شده‌ام. امروز، حکم صادره توسط ناقاضی «مظلوم» توسط شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب به من ابلاغ شد و از قرار معلوم باید پنج سال از زندگی و جوانی‌ام را در زندان‌های جمهوری اسلامی سپری کنم. سال‌هایی که می‌توانستم و باید آزادانه آواز می‌خواندم و آموزش می‌دادم! البته که خواهم خواند، اکنون و در آینده نیز!

به اطلاع‌تان می‌رسانم که نظامی که در این چند سال اخیر به شدت مردم را تحت فشار قرار داده و در چند ماه اخیر به شکل جنون‌آمیزی دست به سرکوب و بازداشت زده است، بنده را هم هدف قرار داده و پس از بازداشت توسط نیروهای خشن و سرکوبگر در یکی از چند صد خانه ناامن مورد ضرب و شتم شدید قرار داده است. پس از چندین روز فشار روحی و روانی و جسمی به سلول انفرادی به مدت طولانی انتقال پیدا کردم. در این مدت ابتدا به بند «یک الف» سازمان اطلاعات سپاه، سپس به بند «۲۰۹ زندان اوین» که متعلق به وزارت اطلاعات است و پس از آن به «زندان تهران بزرگ» منتقل شده‌ام.

من و خانواده‌ام نیز در همین شرایط طاقت‌فرسا به سر می‌بریم. بنده دارای پدری جانباز و آزادمرد و مادری دلیر و فرزند شهید هستم که همیشه شجاعانه در مقابل ظلمِ ظالم ایستادگی کرده‌اند و هرگز از هیچ امتیازی نه برای خود و نه برای ما فرزندان‌شان استفاده نکرده‌اند. متأسفانه خانواده من در سال‌های اخیر به شدت تحت فشار نیروهای امنیتی بوده‌اند و تاوان سنگینی پرداخت کرده‌اند. هر روز و هر ساعت منتظر رویدادی برای اعضای خانواده هستیم. کاش اجازه داشتم برایتان تعریف کنم که چه شکنجه‌های وحشتناکی به اعضای خانواده‌ام وارد کرده‌اند، کاش می‌شد بگویم چند بار تهدید شده‌ایم، و چندبار جان عزیز برادرانم را در بیمارستان‌ها و گوشه خیابان‌ها پیدا کرده‌ایم. کاش می‌شد برایتان تعریف کنم که بازجوهای بی‌خرد همین حکومت اسلامی چطور بارها به پدربزرگ شهیدم که «به حق شهید راه آزادی» بود توهین کرده‌اند تا به خیال خود من را تحقیر کنند.

در این مدت افراد زیادی را دیده‌ام که در میان آنها نوجوان ۱۷ ساله تا پیرمرد ۷۰ ساله وجود داشت که هیچ‌کدام از گزند تهدید و ارعاب و شکنجه‌های نیروهای سرکوبگر در امان نبوده‌اند. در میان آنها نمونه‌هایی را از نزدیک مشاهده کرده‌ام که با ابزار مختلف از جمله «باتوم» مورد تجاوز جنسی قرار گرفته بودند.

در این میان متاسفانه هیچ‌کدام از افراد فاسد و اختلاسگری که دست در بیت المال برده و به‌صورت سیستماتیک حق تمام مردم را پایمال کرده و امنیت کشور را به خطر انداخته‌اند، مورد بازخواست قرار نمی‌گیرند. تعداد معدودی هم که در زندان‌های پر زرق و برق حکومت از جمله «تیپ ۵» زندان تهران بزرگ، که یک نمونه کوچک می‌باشد، به سر می‌برند، از تمام امکانات رفاهی از جمله به روزترین گوشی‌های موبایل و لباس‌ها و ساعت‌های لوکس و بهترین مواد اولیه خوراکی برخوردارند. در صورتی که در «بندهای سیاسی تیپ ۶» هیچ‌گونه امکاناتی یافت نمی‌شود.

جامعه ما این حجم از نفرت‌پراکنی و دشمنی حکومت با ملت را برنمی‌تابد. مردمی که سال‌ها در مقابل دشمنان مختلف کشور عزیزمان صادقانه از جان مایه گذاشتند و هم اکنون نیز در شرایط بسیار سخت معیشتی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و محیط زیستی و نداشتن حقوق اولیه شهروندی قرار داده شده‌اند، ولی متأسفانه هیچ حق اعتراضی به آنها داده نشده است.

ملت شریف ایران، در وقت کمی که در بیدادگاه انقلاب به من داده شد، تمام اتهامات را رد کرده و با عقل سلیم و با تمام قلب و عشقم استوار در کنار مردم عزیزم ایستادگی کردم. این دِینی است که برای کشورم و مردم باید ادا می‌کردم و کردم.
حق همیشه با مردم است ولی متأسفانه مسئولین کشور صدای آنها را نشنیده و فقط رویه سرکوب را در پیش گرفته‌اند. در این میان باید به اعدام‌های ناعادلانه اشاره کنم و از مسئولین ناشنوا بپرسم که: چه کسی به شما اجازه می‌دهد که جان یک‌ جوان بی‌گناه که آینده‌ساز ایران عزیزمان می‌باشد را بگیرید؟ کدام یک از شما جواب خون ریخته شده نداها، نوید افکاری‌ها و عزیزانمان در پرواز پی‌اس۷۵۲ را می‌دهد؟ دنیا دار مکافات است تا دیرتر از این نشده، از سرکوب و ریختن خون جوانان وطنم دست بردارید.

به دلیل کمبود وقت در بیدادگاه به همین نکات بسنده کرده و نتوانستم بیشتر از این از ایران عزیزمان و مردم نجیب و شریف‌اش دفاع کنم.

در پایان خاطر نشان می‌شوم اگر راستی و درستی و بازگو کردن حقایق و فریاد آزادی و آزادگی مصداق اتهامات وارد شده به این‌جانب می‌باشد، با افتخار این اتهامات را می‌پذیرم.

هر حکمی که بر این مبنا علیه من صادر شود مصداق بارز بی‌عدالتی و نقض آشکار حقوق شهروندی‌ام می‌باشد.

با تمام توانم در کنار شما مردم عزیز وطنم ایران می‌ایستم.

به امید آزادی
۹ دی ۱۴۰۱