زن پیری را در بازار ماهی‌فروشانِ بندرعباس دیدم که چند ماهی که بیشتر شبیه به آشغال ماهی بود را می‌فروخت. از او عکس گرفتم. پرسید: چرا از من عکس می‌گیری؟ اولین بار بود کسی چنین سوالی از من می‌کرد. من هم از او داستانش را پرسیدم. گفت پسرش ماهی‌گیر بوده و غرق شده، الان او سرپرست شوهر علیل‌اش، شش فرزند و همسر پسرش است… و گفت این ماهی‌ها ته مانده تورهای ماهی‌گیرهایی است که پسرم را می‌شناسند و برای فروش هر روز به من می‌دهند. سپس یک مامور پلیس را نشان داد و گفت برای اینکه بتوانم اینجا ماهی بفروشم باید نصف درآمدم را به او بدهم. این موضوع خیلی روی من اثر گذاشت، چون همیشه در مدرسه خوانده بودیم که پلیس حافظ جان و مال مردم است… برای همین داستان آن پیرزن را در روزنامه مدرسه نوشتم و همین دلیل بازداشتم شد…

این روایت رضا دقتی، عکاس سرشناس فرانسوی-ایرانی در سن ۱۶ سالگی است که تنها به دلیل عکاسی و نوشتن روایت یک پیرزن ماهی‌فروش که پلیس از او اخاذی می‌کرد، توسط ساواک بازداشت شد و مورد بدرفتاری و ضرب و شتم قرار گرفت. اما این همه ماجرا نیست، بلکه آغاز روندی است که رضا را برای عکاسی از وقایعی که در بطن جامعه می‌گذرد مصمم‌تر می‌کند و از سوی دیگر به تحمیل سال‌ها زندان و شکنجه‌های فیزیکی و روانی به دست ساواک ختم می‌شود.

در میانه جنبش اعتراضی زن، زندگی، آزادی بود که در جریان اعتراضات ایرانیان کالیفرنیا، عکسی از پرویز ثابتی، کسی که به عنوان فرد دوم ساواک در دوران شاه شناخته می‌شد، در شبکه‌های اجتماعی بعد از سال‌ها زندگی مخفی توسط دخترش منتشر شد. انتشار این عکس زخم‌های التیام نیافته از شکنجه‌های ساواک که بر زندانیان سیاسی روا داشته می‌شد را دوباره تازه کرد و زندانیان سیاسی دوران شاه از سویی روی به روایت‌گری و مقابله با تحریف و توجیه تاریخ شکنجه کردند و در سوی مقابل طرفداران سطلنت در تلاش بودند تا از پرویز ثابتی چهره‌ای قهرمان جلوه دهند.

زمانه برای بررسی ماهیت شکنجه توسط ساواک و شنیدن روایت‌ رضا دقتی از تجربه‌اش درباره شکنجه، با او گفت‌وگو کرده است.

◼️ گفت‌وگوی زمانه با رضا دقتی را بشنوید:

رضا دقتی در گفت‌وگو در آغاز و پایان صحبت‌هایش بر یک اصل مهم تاکید دارد: «زخم این چرک (شکنجه‌های ساواک) هرچه زودتر بیرون بیاید، بهتر است. برای آینده ایران و جلوگیری از تکرار این وقایع باید روایت‌گری کرد.»

رضا دقتی دومین بار در ۲۲ سالگی به دست ساواک بازداشت شد. او مستقیما به بازداشتگاه معروف «کمیته مشترک ضدخرابکاری» برده شد. ماه‌ها در آنجا مورد شکنجه‌های مختلف از جمله ضرب و شتم، شلاق به کف پا، شکنجه با دستگاه «آپولو» و نگهداری در سلول انفرادی قرار گرفت.

رضا دقتی در گفت‌وگو با جزئیات دوران بازداشت، شکنجه و زندان خود را شرح داده است. او علاوه بر روایت خود از شکنجه در دوران شاه، به شکنجه‌های سایرین هم اشاره کرده است که در فایل گفت‌وگوی صوتی وجود دارد.

زمانه طی گفت‌وگوهایی که با تعدادی از زندانیان سیاسی دوران شاه داشته است، آنها به دستگاهی به نام «آپولو» مخصوص شکنجه زندانیان جهت اعتراف‌گیری اشاره کردند. علی ستاری پیش‌تر در گفت‌وگو با زمانه آپولو را این‌گونه توصیف کرده است: «یک صندلی آهنی که کلاهی تا گردن روی سر زندانی می‌آمد تا صدای او به بیرون نرود و گیره‌هایی داشت که آنها را روی استخوان انگشت زندانی محکم می‌بستند و هرچه بیشتر محکم می‌شد باعث شکسته شدن استخوان می‌شد که درد زیادی داشت و هم‌زمان شوک برقی هم به زندانی وصل می‌کردند.»

رضا دقتی از آرشیو شخصی خود دو عکس از آپولو را در اختیار زمانه قرار داده است.

این دو عکس توسط منوچهر دقتی گرفته شده است و او درباره این عکس‌ها به زمانه چنین توضیح داد:

«عکس‌ها در تهران و در تابستان ۱۳۵۸ گرفته شده است. ماکت دستگاه آپولو ساخته شده پس از انقلاب توسط گروهی از زندانیان سیاسی سابق با استفاده از شواهد و تجربیات افرادی که تحت شکنجه قرار گرفته بودند. شخصی که در صندلی آپولو نشسته، خود از فعالا فدائی و زندانی دوران پهلوی بوده است.»

بعد از پیروزی انقلاب، رضا دقتی به عکاسی در خیابان‌ها پرداخت و به یکی از عکاس‌خبرنگارهای رسانه‌های خارجی در ایران کار می‌کرد. او به عنوان خبرنگار نیوزویک و سیپاپرس در دادگاه دو تن از شکنجه‌گرهای معروف ساواک از جمله «تهرانی» و «آرش» حضور داشت.

دقتی چنین روایت می‌کند:

من یادم است که تهرانی چقدر ناله و زاری می‌کرد، می‌گفت من کاره‌ای نبودم… با او صحبت کردم، یادم است به او گفتم اگر می‌توانم به شما یا خانواده‌تان کمکی بکنم به من بگویید. می‌دانم که این روی او اثر گذاشت، چون نمی‌خواستم که انتقام شخصی بگیرم.

رضا دقتی در پایان صحبت‌هایش پیامی خطاب به پرویز ثابتی داشت و امیدوار است که این پیام او به دست آقای ثابتی برسد:

ما زمانی می‌توانیم جلوی روند انتقام را بگیرم که ثابتی و ثابتی‌ها ارزش این کار خودشان را بدانند و بیایند جلوی دوربین بنشینند نه فقط برای همه ملت، بلکه برای همه دنیا بگویند که بله ما این کارها را کرده‌ایم. وگرنه این روند ادامه پیدا خواهد کرد. من دلم می‌خواهد این مصاحبه وقتی پخش می‌شود این جملات هم برای آقای ثابتی نوشته شود و برایش فرستاده شود، چون به خاطر اینکه در یک رده بالای محققین دنیا و جهان قرار دارم، کسانی از خانواده ایشان هم هستند که من را می‌شناسند، شاید بتوانیم جریانی راه بیاندازیم و از آقای ثابتی بخواهیم که بیاید و به خاطر آینده ایران [حرف بزند]… در آفریقای جنوبی همین کار را کردند، من آنجا بودم، همه شکنجه‌گرها و شکنجه‌شده‌ها را آوردند و یک‌جا نشستند و داستان‌هایشان را گفتند. این به روند بازسازی آفریقای جنوبی خیلی کمک کرد و ما باید آن را الگو قرار دهیم. ثابتی باید بداند که می‌تواند در آینده ایران تاریخ‌ساز باشد، بیاید و بگوید که این کارها شده، در غیر این‌صورت این روند ادامه پیدا خواهد کرد.

Ad placeholder