فیلم مستند مادرانگی در اسارت (۱۴۰۱) به تهیه کنندگی،‌ نویسندگی و کارگردانی مریم ابراهیم‌وند، با تمرکز بر زندگی کودکی ۴ ساله، به زندگی و شرایط کودکانی که در زندان به دنیا می‌آیند و مدتی را در محیط زندان و همراه با مادران‌شان زندگی می‌کنند، پرداخته است. 

این فیلم در ماه می ۲۰۲۳ (خرداد ۱۴۰۲) برنده جایزه بهترین فیلم کوتاه «زنانه» در هشتمین دور جشنواره کیفت در تورنتو، کانادا شد. گرچه فیلم «مادرانگی در اسارت» بر زندگی یک کودک که چند سالی را در زندان قرچک ورامین سپری کرده است، تمرکز دارد، اما تحقیقات موسسه کودکان زندانیان (COIPI) نشان می‌دهد که تجربه این کودک و دو کودکی که در حاشیه به آن‌ها پرداخته می‌شود، استثنا نیست و این فیلم مستند می‌تواند تصویر قابل استفاده‌ای از یکی از نقطه‌های تاریک زندان‌ها، به خصوص زندان و بند زنان در اختیار ما قرار می‌دهد. 

زندان، جایی که «خیلی بده» 

در مستند «مادرانگی در اسارت» از لابلای صحبت‌های گندم، دختر چهار ساله‌ای که در زندان به دنیا آمده و الان مدتی است بیرون از زندان فرستاده شده است، و همچنین روایت‌های مادرش و مادر دو کودک دیگری که در انتهای فیلم به داستان اضافه می‌شوند، درک نسبی از شرایط کودکان داخل تنها زندان زنان ایران،‌ زندان قرچک ورامین یا چنانچه در فیلم گفته می‌شود «شهر ری» پیدا می‌کنیم.

مادر گندم درباره شرایط بند مادران زندان قرچک ورامین می‌گوید: «در بندی که بودیم بچه زیاد بود. [بچه‌ها] با هم دعوا و سر و صدا می‌کردند. مادرها عصبانی می‌شدند و با هم پرخاش می‌کردند.»

صحنه‌های زیادی از فیلم در پارک می‌گذرد و مادر گندم توضیح می‌دهد در حالی که الان کودکش عاشق پارک است، در زندان امکان زیادی برای استفاده از هواخوری نداشتند. همچنین او به ما می‌گوید که کودکش هم اکنون می‌تواند «با موبایل بازی کند یا هر فیلمی را که دوست دارد نگاه کند.» اما در زندان تا قبل از همه‌گیری کرونا، در ساعاتی از روز در مهدکودک تعدادی اسباب‌بازی در اختیار کودکان قرار داده می‌شد و طبق برنامه صداوسیما، برایشان کارتون پخش می‌شد. این مهدکودک بعد از کرونا جمع شده است. 

در صحنه دیگری از فیلم مادر یکی دیگر از کودکان، نازلی، در حالی که او را در حمام می‌شورد به او می‌گوید: «ببین آب چقدر گرم است. آن‌جا [در زندان] با بدبختی می‌بردمت حمام.» 

موسسه کودکان زندانیان (کویپی) در گزارشی تحقیقی که در بهمن و اسفند سال ۱۴۰۰ انجام داده است، شرایط کودکان و مادران در زندان و بندهای زنان زندان‌های ایران را مستند کرده بود. طبق این مستندات، شلوغی بندها،‌ سروصدا و در مواردی، دعوا و مرافعه مادران، به خصوص بر سر کودکان‌شان، از جمله مواردی بود که در زندان‌های مختلفی گزارش شده است.

تنها در یک مورد شاهدی که از پاییز ۱۳۹۹ در زندان قرچک ورامین بوده است به موسسه کویپی گفته است:

«یادم هست که یک درگیری جدی شده بود بین بند مشاوره یک، محل [سابق] نگهداری مادران و کودکان و بند ۶ و به اصلاح خودشان، خون شده بود. کودکان شاهد این خشونت‌ها بودند.»

به گفته این شاهد حتی اگر مادران مستقیما درگیر این خشونت‌ها نباشند، «بیرون از بند آن‌ها همیشه دعوا هست.»

طبق تحقیقات موسسه کویپی، استفاده از هوای آزاد و تحرک کافی کودک، از دیگر موارد نقض شده در بندهای زنان زندان‌های ایران است. یک زندانی سابق زندان زنان قرچک ورامین درباره وضعیت هواخوری این زندان،‌ جایی که گندم و مادرش حدود ۳ سال در آنجا بودند، به موسسه کویپی گفته است:

«هوای قرچک که هوای تازه نیست و آفتابش آفتاب سوزانی است. آن قدر بوی فاضلاب می‌آید که من معمولا خودم از هواخوری استفاده نمی‌کردم.»

همچنین ممنوعیت چندماهه استفاده از هواخوری برای تمام زندانیان زن در زندان آمل، یا ناامنی استفاده از هواخوری زندان لاکان رشت، به دلیل لیز بودن زمین و نبود کفش مناسب، از دیگر موارد مرتبط با هواخوری برای مادران-کودکان در زندان‌های ایران است. 

گرچه مادر گندم از وجود مهدکودک و امکانات محدود آن، قبل از همه‌گیری کرونا تعریف کرده است، اما مستندات موسسه کویپی نشان می‌دهد که بسیاری از بندهای زنان زندان‌ها از داشتن حداقل امکانات آموزشی و تفریحی برای کودکان محروم هستند. همچنین چنانچه در مستند «مادرانگی در اسارت» مشخص می‌شود، مهدکودک زندان قرچک بعد از کرونا برچیده شده است. البته آن چه در بسیاری از موارد از جمله زندان زنان قرچک به عنوان مهدکودک مطرح می‌شده است، اتاق کوچکی شامل تعداد محدودی وسیله آموزشی/تفریحی بوده است که بدون در نظر گرفتن نیازهای سنی و رشد کودکان، در آن‌جا قرار داده شده بود. طبق گزارش موسسه کویپی علاوه بر زندان زنان قرچک، مهدکودک بند زنان زندان لاکان رشت و زندان کچویی کرج نیز تعطیل شده‌اند. 

کابوس دوسالگی

طبق ماده ۵۲۳ قانون آیین دادرسی کیفری، جز در موارد استثنا، مقامات قضایی نمی‌توانند کودک را تا سن دو سالگی از مادر زندانی جدا کنند. طبق بند الف ماده ۱۵۸ آخرین نسخه آیین اجرایی سازمان زندان‌ها،‌ شورای طبقه‌بندی زندان‌ها می‌توانند نسبت به حضور کودکان تا ۶ سالگی در زندان‌ها تصمیم‌گیری کنند. به این ترتیب حداقل از سن دو سالگی مادران با اضطراب زیادی روزها و شب‌های خود را در زندان سپری خواهند کرد و هر لحظه نگران گرفته شدن کودکان‌شان هستند. در جریان تحقیق برای تهیه گزارش وضعیت کودکان و مادران در زندان و بندهای زنان زندان‌های ایران متوجه موارد متعدد چنین شکلی از اضطراب در بین مادران و همچنین مواردی شدیم که کودک به صورت ناگهانی و بدون هماهنگی از مادر جدا شده بود. 

در مستند «مادرانگی در اسارت» مادر گندم می‌گوید:

«شب‌هایی [می‌شد که] از ترس از خواب بیدار می‌شدم [و می‌ترسیدم] نکند دو سالش بشه و از من بگیرندش.»

در ادامه،‌ زمانی که در حال شنیدن توصیف او از شب‌های اول جدا شدن‌اش از گندم هستیم، متوجه یکی دیگر از کمبودهای اساسی در نظام قضایی و سیستم زندان‌ها در ایران می‌شویم: نبود برنامه‌ای برای جدایی کودک-مادر. مادر گندم می‌گوید:

«برای اولین بار که گندم را [خانه خواهرم] گذاشتم، سه شب چشم روی هم نگذاشتم. از خواب بلند می‌شدم و با دست دنبال گندم می‌گشتم. … بچه هم تو اون سه شب عذاب کشید. هق هق می‌کرد.» 

البته موسسه کویپی در تحقیقات خود متوجه شده است که نبود برنامه‌های آموزشی و حمایتی از مادران زندانی، تنها به زمان جدایی مربوط نمی‌شود. در این تحقیقات هیچ شکلی از آموزش مرتبط با مادری و فرزندپروری گزارش نشده است. با توجه به نبود کتابخانه در بسیاری از زندان‌ها، به نظر می‌رسد امکان آموزش شخصی هم، با فرض باسوادی مادران زندانی، وجود ندارد. 

خشونت زیر چشم ماموران 

گرچه طبق پیمان‌نامه حقوق کودک محافظت از کودکان در برابر تمام اشکال خشونت، وظیفه حکومت‌هاست و آن‌ها هستند که باید سازوکاری را فراهم کنند تا در همه شرایط از تمام کودکان مراقبت کنند، اما بروز خشونت در شرایطی که امکان کنترل و نظارت توسط ماموران حکومتی وجود دارد، نشان دهنده شکاف عمیق بین قوانین و شرایطی است که در عمل در حال رخ دادن است. در اواخر فیلم مستند «مادرانگی در اسارت» روایت مادر دیگری را می‌شنویم که به دلیل کودک-آزاری در زندان است. او در حالی که حامله بود دستگیر شد و در زندان کودکش را به دنیا آورد. او روایت می‌کند که بارها با انجام کارهای خطرناک از جمله انداختن خودش از تخت، تلاش کرد تا کودکش را سقط کند.

نمونه‌هایی از این شکل از رفتارهای پرخطر و خشن توسط زنان باردار یا توسط مادران با نوزادان، در زندان لاکان رشت، زندان قرچک ورامین و بند قرنطینه زندان عادل آباد شیراز نیز مستند شده است. در این فیلم مستند روایت دیگری از «کتک زدن» کودک نوزاد توسط همان مادر را نیز می‌شنویم. روایتی که در بررسی‌های موسسه کویپی نیز در برخی زندان‌ها از جمله بند زنان زندان ارومیه شنیده شده است.

در یکی از این روایت‌ها مددکاری که با کودکان بدون سرپرست از جمله کودکان دارای والدین زندانی کار کرده بود به موسسه کویپی گفته بود:

«آثار سوزانده شدن با سیگار روی دست‌ها، پاها و همچنین اندام جنسی کودک دختر هشت ساله وجود دارد که توسط مادر و زمانی که متوجه شده است کودک اندام جنسی‌اش را لمس می‌کند، انجام شده است.»

طبق این بررسی‌ها چنانچه گفته نشد نه تنها آموزشی به زنان و مادران که با اعتیاد، فقر، و فشارهای عصبی ناشی از زندگی شخصی و شرایط زندان دست و پنجه نرم می‌کنند، وجود ندارد، بلکه نظارتی هم برای جلوگیری از اعمال خشونت توسط آن‌ها بر روی فرزندان‌شان نیز دیده نمی‌شود. حتی اگر چنانچه مادر گندم در ابتدای فیلم می‌گوید، او و دیگر زنان زندانی و سایر زندانیان، اشتباه کرده و چوب اشتباهات خودشان را می‌خورند، کودکان آن‌ها طبق پیمان‌های بین‌المللی و حتی قوانین داخلی ایران، باید بدون تبعیض از حمایت حکومتی برخوردار می‌شدند و به تمام امکانات مورد نیاز رشد و تعالی‌شان دست پیدا می‌کردند. 

زندانیان شمارش نشده 

وقتی گندم و سایر کودکان نوزاد و خردسالی که در زندان به سر برده یا می‌برند، در هیچ کدام از آمار رسمی تعداد زندانیان جایی ندارند، طبیعی است که کودکان بیرون از زندان، کودکانی مانند برادر نوجوان گندم یا خواهر نازلی، کودک دیگری که در فیلم بخشی از زندگی‌اش روایت می‌شود،‌ نه در آمار و نه در برنامه‌ریزی‌ها برای حمایت جایی نداشته باشند. اگر برادر گندم حق تحصیلش نقض و ناچار به کار در کودکی می‌شود، خواهر نازلی لااقل به روایت مادرش در شرایط پرخطر قرار دارد و با آسیب‌های بیشتری دست به گریبان است، چنانچه مادرش حتی از سرنوشت و موقعیت او خبر ندارد.

این کودکان و خانواده‌هایشان نه تنها از حمایت خاصی برخوردار نیستند، بلکه به خاطر انگ اجتماعی، در بسیاری از موارد از اندک حمایت‌های اجتماعی هم محروم هستند. مادر نازلی در مستند «مادرانگی در اسارت» روایت می‌کند که به خاطر این که نازلی در بازی‌های کودکانه از زندان و خاطره‌هایش تعریف کرده، شوهر همسایه‌شان دیگر اجازه نمی‌دهد که همسر و فرزندانش به خانه او بیایند. 

موسسه کویپی نیز در جریان تحقیق برای بررسی شرایط کودکان و مادران در زندان‌های ایران متوجه انگ زندان و انگی که به طور خاص متوجه برخی جرایم و اتهامات است شده بود. مددکار اجتماعی که با کودکان زندانیان در تماس بوده برای ما روایت کرده است که برخی از کودکان یک‌دیگر را به خاطر اتهامات والدین‌شان (مانند قتل و اتهامات جنسی) تمسخر کرده و آزار می‌داده‌اند. 

در حالی که به جز موسسه حمایت از خانواده زندانیان، که نهادی وابسطه به سازمان زندان‌هاست، تعداد معدودی نهاد غیردولتی امکان نزدیک شدن به موضوع زندان را دارد و این نهادها نیز عمده فعالیت‌شان را بر گروه خاصی از زندانیان با اتهامات مالی محدود کرده‌اند، مستند «مادرانگی در اسارت» در کنار اطلاعات و مستندات محدود موجود، مانند گزارش تحقیقی موسسه کودکان زندانیان، جای خالی آگاهی و حمایت عمومی از قربانیان فقر، اعتیاد و آسیب‌های اجتماعی به طور کلی، زنان آسیب‌دیده به طور خاص و کودکان این افراد به طور ویژه‌تر را نشان می‌دهد.

پرداختن به این فیلم، فارغ از جنبه هنری و تخصصی، از نظر محتوایی، فرصتی برای جلب نظر به موضوعی است که در زندان‌های ایران جریان دارد، نقض حقوق کودکانی که به خاطر اتهام مادران‌شان در معرض آسیب‌های شدیدتر و مضاعف قرار گرفته‌اند.