مجسمه‌سازی یکی از شاخه‌های مهم هنرهای تجسمی با سابقه‌ای بسیار کهن در تمامی تمدن‌های بشری است. در جهان باستان، مجسمه، تندیس، سردیس و نقش‌برجسته از بنیان‌های مهم حکومت‌ها بوده است، در ایران باستان هم. پس از حمله اعراب مسلمان به ایران، مجسمه‌‌سازی‌ به حاشیه رفت و دوباره از دوران پادشاهی پهلوی مجدداً باب شد. مجسمه‌های بزرگِ نادرشاه در مشهد و مجسمه فردوسی در میدان فردوسی در تهران از آن دوران باقی مانده است.

بر اساس احکام فقهی ساخت، خرید و فروش و نگهداری هر نوع مجسمه یا تصویری که ترویج‌دهنده «فساد یا ظلم یا امر باطلی» باشد، حرام است اما سایر موارد مجسمه‌سازی به عنوان هنر تصویرگر سه‌بعدی بین فقهای شیعه محل اختلاف است و با این‌حال پس از انقلاب ۵۷ رشته مجسمه‌سازی جایگاه خود را بیش و کم حفظ کرد، به‌ویژه از سال‌های دهه ۱۳۷۰ به بعد حضور فارغ‌التحصیلان این رشته در مقطع کارشناسی در سطح کشور بیشتر شد. اکنون فضای بسیاری شهرها از پارک و خیابان و بزرگراه گرفته تا تالارها و مراکز خرید، مزین به آثار مجسمه‌سازان است.

سازمان‌ها و شرکت‌ها، اصلی‌ترین منبع درآمد مجسمه‌سازان

علی روهنده (متولد ۱۳۵۹) از فارغ‌التحصیلان رشته مجسمه‌سازی از دانشگاه هنر تهران است و از ۱۵ سال پیش تاکنون به صورت حرفه‌ای به عنوان مجسمه‌ساز کار می‌کند. او با اشاره به گالری‌ها، موزه‌ها، شهرداری‌ها، خانه‌های شخصی، پارک‌ها، کارگاه صنایع‌دستی، جواهرسازی، کارگاه فلز، مدل‌سازی، قالب‌گیری به عنوان زمینه‌های زمینه‌های اشتغال‌زایی برای یک مجسمه‌ساز، در مصاحبه با ما می‌گوید:

شما با بستن قرارداد با هریک از سازمان‌ها و اشخاصی که در این زمینه فرهنگی احساس نیاز کنند، می‌توانید کسب درآمد کنید. من هم در این زمینه با چند سازمان همکاری کردم و الان چندین اثر از من در استان یزد و استان‌های همجوار در اماکن عمومی نصب شده است. اما شروعِ درآمدزایی از این رشته برای من با کمک و نقش دستیار در پروژه‌های دیگران در دوران دانشجویی شروع شد و پس از آن در شهر یزد با دایرکردن یک کارگاه ادامه یافت.

علاوه بر نظر فقهای شیعه که مجسمه‌سازی را حرام یا مکروه می‌دانند، برخی از عوام هم نظر مساعدی نسبت به این هنر ندارند. در دولت سیزدهم اینگونه داوری‌ها سبب شده است که این حرفه کم‌رونق شود.

رهنده می‌گوید:

این روزها معمولاً هنرمندان مجسمه‌ساز درآمد پایینی دارند. فراخوان شهرداری و بقیه زمینه فعالیت‌ها به‌شدت کاهش یافته است. اکثر سفارش‌دهندگان به‌دنبالِ عینیت‌بخشیدن به ذهنیت خود یا زیباسازی صفرِ یک مکان هستند؛ شاید تنها آیتمِ حمایتی دولت، بیمه هنرمندان باشد، آن‌هم بدون هیچ‌گونه کمک معیشتی یا کمک‌های دیگر…

روهنده در ادامه با اشاره به محدودیت‌های یک هنرمند مجسمه‌ساز، از برخوردِ غیرهنری و غیرحرفه‌ای دست‌اندرکاران فرهنگی می‌گوید که چگونه با نگاهِ ایدئولوژیک‌ موجب ساختِ یک اثرِ غیرقابلِ قبول می‌شوند، طوری‌که در بسیاری از مجسمه‌ها و تندیس‌های شهری این ناهنجاری‌ها را می‌توان دید.

او می‌گوید:

محدودیت‌های فرهنگی باعث می‌شود تا مسئولان شهری تا حدامکان از سفارش یک کار فیگوراتیو پرهیز کنند و درصورتی‌که ایده و طرح برایشان خیلی جذاب باشد، سعی می‌کنند با اضافه‌کردن فرم سکو، تریبون یا پارچه تا حدودی مجسمه را بپوشانند. برای مثال اگر بخواهند یک موضوع ساده مثل مادر را کار کنند با کلیت موضوع به‌عنوان عامل فرزندآوری موافق هستند، ولی با آناتومی یک زن که لازمه فرزندآوری و پرورش هست، مخالف هستند.

هزینه‌بر و زمان‌برشدن تولید و ساخت و فروش یک اثر آن‌هم در شرایط اقتصادیِ این روزهای ایران که اکثریت مردم محتاج نان شب هستند، مهم‌ترین درگیری ذهنی یک مجسمه‌ساز است.

روهنده با اشاره به این نکته، از مشکلات پُرشمارِ یک مجسمه‌ساز می‌گوید:

ساخت یک مجسمه توان مالی و نیروی انسانی کافی نیازمند است. من برای کسب بعضی از مهارت‌ها هزینه و زمان زیادی صرف کرده‌ام. تهیه و تجهیز یک کارگاه مجسمه‌سازی هزینه خیلی زیادی به همراه دارد، ولی هزینه تهیه مواد اولیه برای من بسیار سخت شده است؛ بسیاری از مواد وارداتی هستند و درحالی‌که به‌نظر می‌رسد نظارتی روی قیمت دارو و مواد غذایی وجود ندارد، شاید نظارت بر قیمت سیلیکون رزین اپوکسی آلژینات مواد نسوز و غیره انتظار نامعقولی باشد. بالا رفتن قیمت دلار و امتناع از فروش به‌خاطر عدم ثبات قیمت، ناخواسته شما را وارد یک بازار سیاه می‌کند که مبلغ برآورد اولیه قرارداد با مبلغی که مجبور پرداخت آن هستید اصلا نزدیک نیست و جالب است که با ارگانی که قرارداد دارید تمایل دارد مبلغ قرارداد را به صورت قسطی و بعد از چند ماه پرداخت کند. جالب‌تر اینکه هنرمند باید مالیات قرارداد دولتی و غیره را با توجه به گردش حساب پرداخت کند.

این هنرمند مجسمه‌ساز در ادامه می‌افزاید:

 من با گالری‌ها خیلی کم همکاری داشته‌ام، ولی نبودِ بازارِ فروشِ قوی کاملا مشخص است و این موضوع و هزینه‌های برگزاری نمایشگاه انفرادی، آدم را منصرف می‌کرد. من در این چند سال آموخته‌ام که در جلسات با مسئولین شهری نظر خود را نباید بیان کرد، اکثر مسئولین به عدم ارتباط آثار سفارشی و مردم پی برده‌اند، ولی به این نکته توجه ندارند که جلب رضایت مسئولِ مافوق از جلب نظر مخاطب عام برای آنها اهمیت بیشتری دارد.

Ad placeholder

مشکلات مجسمه‌سازان مستقل

یکی از چشمگیرترین حضورِ مجسمه‌سازان در سطح شهرها، آثار حجمی است که در بسیاری از پارک‌ها و بزرگ‌راه‌ها و میادین نصب شده‌اند. آثاری که رابطه تنگاتنگی با زندگی و فرهنگ و اقلیم هر سرزمین دارد. بسیاری از مجسمه‌سازها در این زمینه آثار زیبایی را خلق کرده‌اند، از جمله آناهیتا قاسم‌خانی (متولد ۱۳۵۹). او فارغ‌التحصیل مجسمه‌سازی (۱۳۸۵) و پژوهش هنر (۱۳۸۹) از دانشکده هنری‌های زیبا است و بیش از پانزده سال است که به‌عنوان مجسمه‌ساز مشغول به کار است. این مجسمه‌ساز درمورد روند تولید و فروش یک اثر می‌گوید:

من در سال ۸۶ که یک سال از فارغ‌التحصیلی‌ام در مقطع کارشناسی می‌گذشت در یک نمایشگاه گروهی از طرف آقای بهروز دارش دعوت شدم که دو کار کوچک از من در این نمایشگاه توسط دو مجموعه‌دار خریداری شد. این نقطه، شروع کار حرفه‌ای من بود. یک سال بعد یک اثر در اکسپوی تهران که در خانه هنرمندان ایران برگزار شد فروش رفت. سال ۹۰ اثری که در یک گالری در دوبی داشتم توسط موزه هنرهای معاصر چین خریداری شد. پس از آن تا به امروز در چندین نمایشگاه گروهی شرکت داشتم.

آناهیتا قاسم‌خوانی در ادامه یادآوری می‌کند که او از هنرمندان مجسمه سازی‌ست که سفارش دولتی نمی‌پذیرند و به یک معنا مستقل‌اند:

 لازم می‌بینم این توضیح را اضافه کنم که روند کاری من به گونه‌ای است که موقع شروع یک پروژه جدید تنها دغدغه و ایده شخصی خودم مدنظرم هست و به احتمال استقبال مخاطب و فروش آن فکر نمی‌کنم. در آن سال‌ها که من فارغ‌التحصیل شدم، فراخوان‌های مجسمه شهریِ کمی داده می‌شد، اما سال‌های بعد سفارش‌های بیشتری از سوی شهرداری‌ها داده می‌شد و اتفاق دیگری که اتفاق افتاد شروع برگزاری سمپوزیوم‌های مجسمه‌های شهری در تهران و به‌تبع آن در سال‌های بعد در شهرهای دیگر بود. سال ۹۵ دوتا سفارش شهری داشتم: یکی جشنواره ساعت‌های آفتابی بود از سوی سازمان زیباسازی، که کار من در ابعاد شهری اجرا و در کناره‌ بزرگراه چمران نصب شد، که البته بعدتر جابه‌جا شد و به پارکی در محله فرحزاد منتقل شد. دیگری پروژه‌ای بود که طی آن زیباسازی از بیست مجسمه‌ساز دعوت کرد تا برای بیست میدان در شهر تهران مجسمه طراحی کرده و بسازند. در راستای این دعوت من برای میدان صارمی در شهرک اکباتان مجسمه‌ای طراحی و اجرا کردم.

هنرمندان در شرایط تحریم و تورم از جمله اقشاری هستند که بیشترین ضربه را می‌خورند، چراکه هنر به صورت عام از سبد خانوارها حذف می‌شود، و از سوی دیگر دولت نیز آن‌طور که باید از هنرمندان حمایت نمی‌کند. قاسم‌خانی درباره بازار کار مجسمه‌سازان می‌گوید:

 شما اگر مثل من، نخواهید کارهای سفارشیِ دولتی بکنید، قاعدتا شرایط سختی خواهید داشت. من کارهای شهری هم که ساختم، سفارشی نبود. تِمی که خودم دوست داشتم، کار کردم و پذیرفته شد. برای همین فراخوان‌های کمی کار کردم، یا در سمپوزیوم‌های خارجی و داخلی حضور داشتم که این بهترین بخش حضور برای من بوده است. سمپوزیوم‌ها رویداد قابل‌توجهی برای مجسمه‌سازها هستند. از دانشجو تا هنرمند حرفه‌ای شانس شرکت در آن را دارند. و از آنجایی‌که مواد اولیه و کارگاه توسط برگزارکننده در اختیار هنرمند قرار می‌گیرد و در پایان هزینه ورودیه مشخص به هنرمند پرداخت می‌شود، برای مجسمه‌سازانی که علاقمند هستند کارهای سایز بزرگ بسازند امکان بسیار خوبی است.

این هنرمند در ادامه درباره محدودیت‌هایی که به مجسمه‌سازان تحمیل می‌شود و سطح درآمد آن‌ها می‌گوید:

به‌طور کلی باید اینطور بگویم که، یک مجسمه‌ساز مستقل پول قابل‌قبولی برای یک زندگی معمولی درنمی‌آورد. هزینه‌های مواد اولیه بالا است، شما نمی‌توانی به‌راحتی در سایز بزرگ کار کنی. زیرا هم خریدار کارهای بزرگ کمتر هستند؛ هم هزینه اجرا رقم قابل‌توجهی است. بنابراین ناگزیر هستی کارهایی با سایز کوچک بسازی و در گالری‌ها یا نمایشگاه‌های گروهی و یا از طریق مجموعه‌دارها به فروش برسانی؛ چون فروش یک اثر، یک فرآیند زمان‌بر است: از یک ماه گرفته تا گاه یک سال و بیشتر. برخی کارها هم ممکن است هیچ‌وقت فروش نرود. از این‌رو، با این وضع بدِ اقتصادی و لغوِ سمپوزیوم تهران و دیگر شهرها، شاید بتوان گفت چشم‌انداز خوبی، لااقل از نقطه‌نظر اقتصادی برای مجسمه‌سازی و مجسمه‌ساز، نیست.

Ad placeholder

فعالیت در حوزه‌های غیرمرتبط برای بقا

عنایت صحرایی (متولد ۱۳۶۷) از نسل جدید مجسمه‌سازان ایران است که در سال ۱۳۹۲ از دانشگاه هنر فارغ‌التحصیل شده است. سردیس علی حاتمی در تهران، یک اثر در محوطه برج میلاد، مجسمه ابن‌سینا در کرج و چندین اثر در شهرهای تبریز، آبادان، کیش از جمله کارهایی است که از او در سطح شهرها نصب شده است. صحرایی روند سفارش کار به مجسمه‌سازانِ مستقل در دولت‌ رئیسی را تقریبا صفر می‌داند و با اشاره به اینکه بخش بزرگی از درآمد یک مجسمه‌ساز در ایران، گرفتن سفارش از سازمان‌های دولتی است، می‌گوید:

رشته مجسمه‌سازی با توجه به ویژگی‌ها و امکاناتی که به صورت بالقوه در اختیار شهروندان قرار می‌دهد، این پتانسیل را دارد که در حوزه‌های متعدد به کار گرفته شود؛ منظور فقط وجه هنرمندانه مسأله نیست. اما متاسفانه اهمیت یا ضرورتی برای نهادهای تصمیم‌ساز وجود ندارد. بسیاری از مجسمه‌سازان، به صورت سفارش از طرف نهادهای دولتی (مثل سازمان زیباسازی شهرداری) کسب درآمد می‌کنند که این هم در دولت سیزدهم تقریبا به صفر رسیده، مگر هنرمندان حکومتی. عموما در نظام‌های این‌چنینی مثل نظام حاکم بر ایران، رویکرد بی‌پروای حاکمیت در تقابل با هنرمند هست و هنرمند را به چشمِ معضلِ اجتماعی می‌بینند؛ طبیعتا جایی میان بازار کار و نهادهای مثلا فرهنگی ندارند.

این مجسمه‌ساز در ادامه می‌گوید با توجه به شرایط ناهنجار اقتصادی و سیاسی، عملاً کسب درآمد کافی برای گذران زندگی از طریق مجسمه‌سازی میسر نیست:

با توجه به تورم و شرایط اقتصادی و مهم‌تر از آن وضعیت اجتماعی، سیاسیِ حاکم، به‌صورت کلی از طریق مجسمه‌سازی امکان حیات اقتصادی وجود ندارد و عموم مجسمه‌سازان به ناچار جهت تامین حداقل‌های زیستی‌شان مجبور به فعالیت در حوزه‌های غیرمرتبط با تحصیل یا تخصص خودشان هستند. مثلا بعضی‌ها با تولید وسایل دکوراتیو یا صنایع‌دستی و یا تولید ابژه‌های کاربردی امرارمعاش می‌کنند.