فمینیست‌های انقلابی در جبهه‌های مختلف می‌جنگند: علیه پدرسالاری، سرمایه‌داری، نژادپرستی و الخ. آنها از خود می‌پرسند: چگونه می‌توانیم کاری کنیم که سایر جنبش‌های اجتماعی نیز فمینیستی شوند و همینطور چگونه فمینیسمی بسازیم که سایر مبارزات ضد ستم و تبعیض را در خود جای می‌دهد؟ آنها می‌گویند تنها در تقاطع جنبش‌های اجتماعی است که نیروهای مبارز امکان بسیج و ساختن چشم‌انداز را دارد. اما مسئله چگونگی سازماندهی نیز مهم است و علم به این موضوع که در فرایند بسیج و سازماندهی امکان ادغام، خنثی‌سازی و بی‌اثر کردن اقدام‌ها، شعارها و گفتارها وجود دارد. شماری از فمینیست‌های ایران و جهان این آخر هفته از ۳۰ ژوئن تا ۲ ژوئیه در برلین گرد هم آمدند تا به این سوالات و چالش‌ها فکر کنند.

در گردهمایی سه روزه در برلین با عنوان «فراتر از برابری: رویکردهای فمینیستی برای بازپس‌گیری زندگی» که از جمعه ۳۰ ژوئن تا یکشنبه ۲ ژوئیه برگزار شد، فعالان فمینیست و کوئیر و تعدادی از کالکتیوهای فمینیستی از قاره‌های مختلف حضور داشتند: از ورونیکا گاگو، فعال فمینیست آرژانتینی تا پروین اردلان فعال فمینیست ایرانی در تبعید، از اریکا مالونگینو، نخستین ترنس‌جندری که نماینده پارلمان برزیل شد تا لورنا کابنل، فعال فمینیست مایا از گواتمالا که سال‌ها علیه خشونت نظام‌مند دولتی علیه بومیان و همچنین علیه خشونت‌های درون‌گروهی مبارزه کرده است.

موضوعات و سوالات متعددی در این کنفرانس مطرح شد اما شاید یکی از پررنگ‌ترین موضوعات طرح‌شده از سوی کسانی که خود را مبارزان محلی و در عین حال فمینیست‌های فراملی معرفی می‌کنند، این بود که چگونه می‌توان فمینیسمی فراگیر در تقاطع با مبارزات طبقاتی، ضدنژادپرستی و ضداستعماری خلق کرد.

https://www.radiozamaneh.com/760104/

موانع سد راه استراتژی فراملی فمینیستی کثیرند اما کلیدواژه‌ای که بیش از همه فمینیست‌های بین‌الملل در برابرش موضع‌گیری کردند فمینیسم جریان اصلی نام دارد. فمینیسمی که با اسامی دیگری نیز برشمرده می‌شود: فمینیسم سفید، فمینیسم مرکز‌گرا، فمینیسم استعماری، فمینیسم هویت‌گرا، فمینیسم نخبه‌گرا و الخ.

اما فمینیسم بین‌الملل چه مشخصه‌هایی دارد که می‌تواند از دام محورهای استعمار، استثمار، تخریب و هویت‌گرایی بگریزد و چشم‌اندازی «فراتر از برابری»، و در راستای تحقق «زندگی» با همه پیچیدگی‌ها و تنوع آن، ارائه دهد؟

از قضا شعار اصلی جنبش ژینا، «زن، زندگی، آزادی» نیز دست کم روی کاغذ چنین چشم‌اندازی را نوید می‌دهد. در واقعیت اما حرکت به سمت چنین چشم‌اندازی با موانعی مواجه است: غصب و استفاده ابزاری از این شعار به نفع نیروهای راست و دولت‌های استعماری یکی از خطرهایی است که در اولین جلسه کنفرانس مورد توجه قرار گرفت.

در برابر جنبش‌های فراملی روش‌های ضدانقلابی مبتنی بر سرمایه و گفتارهای نئولیبرالی قرار دارد که آنها نیز «جهانی و فراملی» هستند.

ورونیکا گاگو

در پنل نخست با موضوع «فمینیسم‌های فراملی: میل به تغییر همه چیز»، پروین اردلان، فعال فمینیست و عضو شبکه «فمینیست‌ها برای ژینا» ابتدا به جنبه‌های فراملی قیام ژینا اشاره کرد، به این موضوع که شعار «ژن، ژیان، ئازادای» در بستر یک تاریخ مبارزاتی در کردستان متولد شد و با فراروی از مرزهای ترکیه، سوریه و ایران نه تنها به شعار کلیدی سایر خلق‌های تحت ستم در ایران تبدیل شد بلکه جریان‌های فمینیستی در سایر نقاط جهان را نیز متاثر کرد. همزمان به زعم او قیام ژینا توانست جنبش فمینیستی را به عنوان جنبشی سیاسی [علیه رژیم‌های سرکوب و سلطه] معرفی کند.

این تاکید توامان بر جنبه‌های فراملی و سیاسی شدن فمینیسم در ایران تفسیری فراگیر و در عین حال رادیکال از قیام ژینا را پیش روی ما می‌گذارد: جنبش نه تنها ادعای خاص‌بودگی و ادغام ملی را به پرسش می‌کشد، بلکه مبارزه با خشونت علیه زنان را با انواع مبارزات علیه خشونت دولتی و سیستماتیک پیوند می‌زند و به این ترتیب چشم‌انداز سیاستی رهایی‌بخش را نه تنها در ایران که در منطقه و جهان نوید می‌دهد.

اما در برابر این چشم‌انداز سیاسی، سرمایه‌داری و نئولیبرالیسم قد علم کرده است. به گفته ورونیکا گاگو، پژوهشگر و فعال فمینست از آرژانتین که در این جلسه حضور داشت، در برابر جنبش‌های فراملی که اساس آنها مبارزات محلی است، روش‌های ضدانقلابی مبتنی بر سرمایه و گفتارهای نئولیبرالی قرار دارد که آنها نیز «جهانی و فراملی» هستند. یا همانطور که دیلار دیریک فعال و پژوهشگر فمینیست از کردستان در این جلسه بر آن تاکید کرد «استعمار بر همه جنبه‌ها و همه سطوح احاطه دارد، از اذهان ما تا سرزمین‌هایمان».

«چگونگی» فراگیر شدن جنبش فمینیستی مهم است

پروین اردلان

دیلار دیریک با بررسی سیاست خارجه آلمان و فرانسه، مصداق‌هایی از چندوجهی و گسترده بودن استعمار را نشان داد. به گفته او، پس از کشتار حکومتی سکینه جانسیز، فیدن دوغان و لیلا سویلمز از سوی سرویس اطلاعاتی ترکیه در فرانسه، فمینیست‌های کرد بارها به نشانه اعتراض شعار «ژن، ژیان، ئازادی» را جلوی سفارت‌های فرانسه در کشورهای اروپایی سر‌دادند. این سه فعال زن کرد در پاریس ترور شدند و مقامات قضایی فرانسه بارها درخواست‌ برای تحقیق پیرامون نقش ماموران اطلاعاتی ترکیه را بی‌پاسخ گذاشتند. دیریک به چرخش ناگهانی دولت‌مردان اروپایی و نمایندگان سیستم اشاره کرد که ناگهان در سالی که گذشت شعار «ژن ژیان ئازادی» بر سر زبانشان افتاد. او گفت این لحظه‌ای است که باید «بایستیم و تامل کنیم که چه نوعی از فمینیسم حقیقتا مبارزه‌جویانه است و کدام فمینیسم علیه مبارزه ما به کار گرفته می‌شود.»

دیلار دیریک همچنین به دیدار اخیر آنالینا بربوک، وزیر خارجه «فمینیست» آلمان با هاکان فیدان، وزیر خارجه جدید ترکیه اشاره کرد، با فردی که پیشتر رئیس سازمان اطلاعات و امنیت ملی ترکیه بود و دستور ترور برخی مبارزان کرد را صادر کرد، در حالی که دو روز پیش از این دیدار نیز دو سیاستمدار زن کرد دیگر در حمله پهپادی ترکیه در روژاوا کشته شدند.

دیلار دیریک بر اساس چنین برخوردهای چندگانه نمایندگان دولت‌ها می‌گوید که «این سیستم مدل‌هایی از تغییر را پیش روی ما می‌گذارد تا اطمینان حاصل کند ما موفق به تغییر هیچ چیز نخواهیم شد.»

این گفته‌ها شاید به خوبی یادآور برنامه‌های قدرت‌های جهانی و اپوزیسیون راست‌گرا برای ایران باشد که همه حول مدلی از پیش دیکته شده برای «تغییر» می‌چرخد: «تغییر رژیم» به جای «انقلاب»، «رهبری معترضان» به جای «سازماندهی از پایین»، «مذاکره با دولت‌های خارجی» به جای «مبارزات محلی»، تحمیل و حقنه کردن شعار «مرد، میهن، آبادی» در کنار شعار «زن، زندگی، آزادی».

«استعمار بر همه جنبه‌ها و همه سطوح احاطه دارد، از اذهان ما تا سرزمین‌هایمان»

دیلار دیریک

Ad placeholder

پروین اردلان با اشاره به حمایت برخی از دولت‌های خارجی و به خصوص اروپایی از جنبش ایران با وجود برخوردهای نژادپرستانه و مهاجرستیزانه این دولت‌ها گفت هدف نباید صرفاً جلب حمایت باشد، «چگونگی» فراگیر شدن جنبش فمینیستی مهم است و پرداختن به این مسئله که چه نوعی از اتحاد علیه نژادپرستی و مهاجرستیزی نیز موثر است.

برای دستیابی به چنین هدفی ورونیکا گاگو با توجه به تجربه آرژانتین و آمریکای لاتین در جنبش «نه یک نفر کمتر» (Ni uno menos) که در سال ۲۰۱۵ علیه زن‌کشی و خشونت علیه زنان به راه افتاد و با سازماندهی «اعتصاب بین‌المللی زنان» در سال‌های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ گسترده شد، سه محور اصلی را برای یک جنبش فمینیستی قدرتمند فراگیر ترسیم می‌کند:

اول، توده‌ای شدن به معنای اشغال خیابان و متاثر کردن زندگی روزمره؛
دوم، رادیکال شدن، به این معنا که خشونت علیه زنان مسئله‌ای سیاسی فهم شود و ارتباط آن با انواع دیگر خشونت علیه نیروی کار، علیه مهاجران، و سایر اقلیت‌ها برملا شود؛
سوم، فراروی کردن، یعنی جنبش چنان سازماندهی کند که اتحادیه‌ها، سازمان‌های سیاسی، گروه‌های فعال اجتماعی و مدنی خود را بخشی از جنبش زنان بدانند.

اما روش‌ها و شیوه سازماندهی برای دستیابی به یک سیاست فراگیر و توده‌ای فمینیستی در هر بستر جغرافیایی ممکن است متفاوت باشد و یا استراتژی گروه‌های مختلف اجتماعی برای پیش‌روی برای فراگیرشدن خاص وضعیتی باشد که تجربه می‌کنند.

جمع‌آوری و بازتوزیع ثروت برای ادامه مبارزه و حفظ خودمختاری اهمیت دارد

اریکا مالونیگینو

به عنوان مثال اریکا مالونیگینو، فعال سیاسی، سیاه‌پوست ترنس که اکنون نماینده پارلمان برزیل است به تجربه خود در سازماندهی اشاره کرد و گفت از نظر او به دست آوردن منابع مالی و بازتوزیع ثروت برای ایجاد خودمختاری و ادامه مبارزه اهمیت دارد. همچنین او انواعی از چانه‌زنی را با نظام پدرسالارانه برای کسب منابعی که در نهایت افقش تخریب این نظام است، رد نمی‌کند.

او گفت در نبود یک گفتار قدرتمند در راستای تقویت سیاهان و بومیان برزیل، احزاب و گروه‌های راست‌گرای افراطی از فضاهای خالی استفاده می‌کنند و خود را گسترش می‌دهد. به این ترتیب می‌توان گفت راه حل مالونیگینو در وهله اول بازپس‌گیری قدرت سیاسی به دست گروه‌هایی است که به صورت تاریخی تحت ستم و سرکوب بوده‌اند تا منابع و ثروت به شکل معناداری بازتوزیع شود.

Ad placeholder

بسیاری از فعالان زنان و سایر «گروه‌های تحت ستم» ممکن است بگویند که حتی امکان و مزیت ‌«چانه‌زنی با نظام پدرسالار» از آنها سلب شده است. در وضعیتی که به قول اوا فون ردکا پژوهشگر نظریه سیاسی و فمینیسم اقتدارگرایی و نئولیبرالیسم دست در دست یکدیگر در حال عادی‌سازی خشونت و حذف و تخریب نظام‌مند عاملیت و زیست برخی گروه‌های اجتماعی هستند، نه تنها امکان چانه‌زنی با سیستم ــ حتی اگر پیش‌تر وجود داشته ــ از بین رفته است که افراد و گروه‌ها تنها بر اساس مزیت‌های ساختاری‌شان به فضاهای عمومی دسترسی دارند.

درباره کارگاه «فمینیست‌ها برای ژینا»
تصویری از گردهمایی سه روزه در برلین با عنوان «فراتر از برابری: رویکردهای فمینیستی برای بازپس‌گیری زندگی» ــ عکس: زمانه

در کارگاهی با عنوان «زندگی با امید و یاس: مبارزه محلی و فمینیسم بین‌الملل» که از سوی شبکه «فمینیست‌ها برای ژینا» در قالب این کنفرانس برگزار شد‌، فعالان فمینیست خارج از ایران درباره شیوه‌های ارتباط با مبارزات در ایران همفکری کردند. سوالاتی که در این وورکشاپ مطرح شد:
هدف‌ مبارزه فمینیست‌ها در دیاسپورا چیست؟ فعالان خارج از ایران چه نوع عاملیتی برای خود قائل هستند؟ چگونه می‌توان از مبارزات در ایران حمایت کرد؟ نسبت دیاسپورا با مبارزات محلی در جایی که حضور دارند چگونه است؟ چگونه می‌توان مبارزات در ایران علیه ستم و تبعیض جنسیتی، طبقاتی، اتنیکی و غیره را به مبارزات در سایر نقاط جهان پیوند زد؟
پاسخ به این سوالات نیازمند حرکت به سمت فهمی مشترک از مفهوم مبارزه و از نظام‌های سرکوب و سلطه در سطح محلی و جهانی است، اما چالش اصلی همانطور که چند تن از شرکت‌کنندگان در کارگاه مطرح کردند این است که یک کلیت یک دست به نام دیاسپورا وجود ندارد و مهاجران و پناهجویان که خارج از ایران ساکن شده‌اند موجودیتی متکثر با مزیت‌های ساختاری متفاوت دارند.
همزمان تعدادی از کسانی که در این کارگاه صحبت کردند، از اهمیت تامل درباره رابطه مرکز و حاشیه، خارج و داخل تاکید کردند. اگر نقش دولت-ملت‌ها جداسازی و تفرقه‌افکنی برای حاکمیت موثر بر جمعیت‌ها است، چگونه می‌توان همزمان -با مبارزه علیه تبعیض و محرومیت‌های ساختاری- بر این جدایی‌ها غلبه کرد؟
یکی از نظراتی که بارها در کارگاه مطرح شد، اهمیت توجه و شرکت در مبارزات محلی کشور محل سکونت است. به زعم برخی از افراد سهل‌انگاری و بی‌توجهی نسبت‌ به ستم‌ها و سرکوب‌ها در سایر کشورها موجب می‌شود که فهمی مشترک ورای مرزها درباره ماهیت قدرت دولتی و سرمایه‌داری ایجاد نشود.

در پنلی با موضوع «فمینیست‌ها علیه اقتدارگرایی نئولیبرال: چگونه با خشونت جنسیتی مبارزه کنیم؟» درباره نحوه کنش‌گری و چشم‌اندازهای آن در چنین شرایطی صحبت شد.

به گفته اورن ساوجه، پژوهشگر فمینیست کوئیر در این پنل وضعیت برای برخی گروه‌های اجتماعی از جمله برای کارگران جنسی ترنس در ترکیه وضعیت نومیدی مداوم است. با این حال «نومیدی در تضاد با کنش‌گری برای تغییر سیستم نیست.» ساوجه می‌گوید سیاست اختلاف‌افکن رژیم اردوغان تا اعتراضات گزی موفق شده بود این گفتار را جا بیندازد که یک فرد سکولار هرگز از حقوق زن مسلمان دفاع نخواهد کرد یا یک کرد جدایی‌طلب هرگز در کنار کسی که پرچم ترکیه را بالا می‌برد نخواهد ایستاد. اما در جنبش گزی برگزاری ساعت‌های طولانی فروم و گفتگوهای متعدد باعث شد که افراد امکان‌پذیری حرکت به سمت خواستی مشترک را ببینند.

در فضایی که جنبش گزی فراهم کرد نوعی سیاست تمرین شد که ساوجه آن را «سیاست امر مشترک» (Politics of the common) می‌نامد، یا آنطور که اوا مایوسکا، پژوهشگر فمینیست از لهستان فرموله می‌کند: «پادفضای امر مشترک» (counter-publics of the common)، سیاستی که هدفش ایجاد فضاهای عمومی برای افرادی است که از فضاهای عمومی رسمی برساخته رژیم‌های لیبرال محافظه‌کار طرد شده‌اند. به عنوان مثال کارگران یک کارخانه با تحصن و صحبت درباره امور مشترک و چشم‌اندازهایشان نوعی «پادفضای امر مشترک» را ایجاد می‌کنند.

لوسی کاواسرو فعال فمینیست آرژانتینی در این پنل به مفهوم «بدهی» و بدهکار کردن به عنوان یک کارکرد ضروری اقتصاد نئولیبرالیستی و ارتباط آن با خشونت‌های سیستماتیک جنسیتی و نژادی و طبقاتی اشاره کرد و به استراتژی‌های جمعی آزموده شده در آرژانتین همچون «اعتصاب زنانه» برای مقاومت در برابر نظام‌های در هم‌تنیده اقتصادی-سیاسی پرداخت.

اوا فون ردکا با ارجاع به این خوانش از لوسی کاواسرو و ورونیکا گاگو، نقش بدهی در نئولیبرالیسم را نوعی تخریب و به گروگان گرفتن آینده توصیف کرد و گفت به زعم او به همین خاطر است که اکنون مسئله اصلی بازپس‌ گرفتن آینده از پیش دزدیده شده، یافتن زمان و خلق زمان‌مندی سیاسی است به همین خاطر است که استراتژی «پادفضای امر مشترک» که زمان و فضای مبارزه مشترک را فراهم می‌آورد اهمیت دارد.

اکنون مسئله اصلی، بازپس‌ گرفتن آینده دزدیده‌شده و خلق زمان‌مندی سیاسی است

اوا فون ردکا

یکی از اهداف مبارزات فمینیستی که داعیه بازپس‌گیری «زندگی» را دارند اساسا خلق چنین فضا-زمانی است.

همانطور که از بحث‌هایی که تنها گوشه‌هایی از آن را اینجا می‌خوانید مشخص است، عنصر نقد همزمان با خلق چشم‌انداز مشترک بخش مهمی از هر استراتژی فمینیستی است. نقد مداوم خود و مرزهایی که نظام‌های سرکوب و سلطه میان گروه‌های اجتماعی تحت ستم تحمیل می‌کنند، نقد مداوم پیوندها و وابستگی‌هایی که ممکن است به غصب و ادغام جنبش‌ها در سیاست مستقر منجر شوند، نقد سلسله‌مراتب یا انشقاق‌ها درون مبارزه، میان مرکز و حاشیه،  میان کنشگری و تئوری‌پردازی و …

نظر به ضرورت نقد و پرسش در همین خصوص بود که یکی از حضار در جلسه اول پرسید: «بسیاری از دانشگاهیان درباره زنان پناهجو و زنان بدون اوراق هویتی صحبت می‌کنند، اما خود آنها کجا هستند؟ دانشگاهیان با ما نمی‌جنگند، بلکه درباره ما حرف می‌زنند. ما نمی‌خواهیم که به ما سبزیجات بدهید، می‌خواهیم با ما بجنگید.»

 در این کنفرانس افراد زیادی صحبت کردند چه از میان دانشگاهیان و چه فعالان فمینیست. اما سوال بالا همواره یک زنگ خطر برای جریان‌های فمینیستی به صدا در می‌آورد، و ما را وا می‌دارد که به قول دیلار دیریک همواره از خود بپرسیم چه نوع فمینیسمی را دنبال می‌کنیم و آیا صرف بیان محتوای فمینیستی کافیست و باید از آن راضی باشیم؟