هنری میلر، نویسنده شهیر آمریکایی در جستاری با عنوان «هنرمند و عامه» می‌گوید هنرمندان باید یاد بگیرند به یکدیگر کمک کنند. «اگر قرار است کمک خودشان باشند، باید کمک یکدیگر باشند. هنرمندان از عهدۀ این کار برمی‌آیند، فرقی نمی‌کند وضع جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند چطور باشد.» اما آیا واقعا چنین است؟

کرامت انسانی، آبرو، حیثیت، یا عزت نفس واژگانی هم‌معنا و مترادف‌اند که در موضوع بحث معیشت یا گذران زندگی، اهمیت می‌یابند. پرسش از این که پیشه‌ی شاعری و نویسندگی و مترجمی تا چه حد قابل اعتماد است تا فرد از طریق آن بتواند به امرار معاش و گذران زندگی بپردازد، در چهار میزگرد میان اهل قلم به گفت‌وگو گذاشته شد.

 فرشته مولوی، نویسنده و مترجم و پژوهشگر مقیم کانادا در نخستین میزگرد از این مجموعه با اشاره به برابرنهاده‌های واژگانی دیگری از جمله ارجمندی و شان در کنار آبرو و عزت‌نفس، و تاکید بر این که از تنور نوشتن نانی درنمی‌آید و یا اگر هم دربیاید، دندانگیر نخواهد شد، تنگدستی را رایج‌ترین آسیب در میان نویسندگان برشمرد و شاعران و نویسندگان را نیازمند شغلی دیگر دانست. او همچنین گرفتاری بنیادین نویسنده‌ی ایرانی را نابرخورداری از زندگی و کار در جامعه‌‌ی نرمال و مدرن، و همچنین اسارتش در هزارتوی ویرانگر استبداد، سرکوب و سانسور دانست؛ گرچه عقیده داشت در جامعه‌ی غربی با ساختار دموکراتیک و نظام اقتصادی سرمایه‌داری نیز راهکارهای نهادهای مردمی و صنفی و راه‌گشایی‌های دولتی از سنگینی غم نان می‌کاهند.

Ad placeholder

فقدان هم‌یاری، یک مشکل فرهنگی؟

حسین آتش‌پرور، داستان‌نویس و دبیر مجله ادبی نوشتا در ادامه مشکل معیشت نویسنده را مشکلی فرهنگی دانست که در ادامه‌ی عدم حمایت‌های دولتی، از سوی دولت و ناشران و مردم روی می‌دهد و هیچ‌کدام نمی‌آموزند که برای فرهنگ هزینه کنند.

میلر در جستار یاد شده که پایه و مبنای این مجموعه میزگردهاست توصیه می‌کند:

همیشه از نظارت حکومتی اجتناب کنیم. هنر باید آزاد بماند، و نیز زنده. همان‌طور که با تجربه می‌دانیم، هیچ حکومتی روی کرۀ زمین اجازۀ آزادی در هنر را نمی‌دهد. ولی‌نعمت‌ها هم همین‌طور. شاید حتی عامه هم در بلندمدت این اجازه را ندهند.

پس لاجرم این بحث مطرح می‌شود که چگونه می‌توان هم آزادانه قلم زد و هم امرار معاش کرد؟

مهرنوش مزارعی، از نویسندگان مقیم خارج از کشور که از همان آغاز نویسندگی همواره از شغل دیگری زندگی خود را گذرانده است در ادامه نخستین میزگرد از مجموعه میزگردهای زمانه درباره «نویسندگی و معیشت»، گسترش صنعت نشر را برای نویسندگان کشورهای درحال توسعه کم‌اثر دانست و به آن دسته از نویسندگان غربی اشاره کرد که از راه ارتباط بیشتر با ناشران و توجه به سلیقه بازارنشر، می‌توانند آثارشان را وارد بازار کنند؛ وضعیتی که برای نویسنده ایرانی، به خصوص در خارج از کشور پیچیده است و عموم آنان را وا می‌دارد تا از راه شغلی درآمدزا زندگی کنند و در کنارش بنویسند. حافظ موسوی نیز با مستثنی دانستن عده اندکی که آثار پرفروش دارند، نوشتن را راهی برای درآمدزایی ندانست. او ضمن اشاره به دگراندیش‌ستیزی در داخل کشور و ممانعت‌های حکومت از فعالیت نهاد مستقل کانون نویسندگان، مناسبات موجود میان ناشر و مؤلف را نیز غیرمنصفانه توصیف کرد و نبود آزادی بیان و اندیشه، ماندن آثار پشت سد سانسور و دستگیری و بازداشت نویسندگان و شاعران را از دیگر مواردی برشمرد که بر امنیت روانی و منافع مادی نویسنده نیز خط بطلان می‌کشند.

اگر مبنا بر این باشد که نویسندگان و هنرمندان از دریافت کمک‌های دولتی – هر دولتی و با هر رویکردی – خودداری کنند، یکی از راهکارها به ویژه در موقعیت دشوار کنونی که سرانه کتابخوانی کاهش یافته و به ندرت می‌توان به حق‌التألیف ناچیز ناشران دل بست، تعاون است. اما همین کلمه «تعاون» هم با توجه به تجربه ناخوشایند در سال‌های دهه ۱۳۶۰ در ایران ممکن است سبب کژتابی شود. حافظ موسوی در ادمه میزگرد نخست بحث همیاری و تعاون نویسنده و ناشر و خواننده را نیز با ذکر مثال‌هایی چندان عملی ندانست و در پاسخ به حسین آتش‌پرور، که از احتمال چنین همیاری در حوزه مسئولیت‌های کانون نویسندگان پرسید، اظهار داشت که این نهاد تا وقتی به رسمیت شناخته نشود، نمی‌تواند چنین کارهایی کند. مهرنوش مزارعی از تجارب نافرجامی در جایگاه نویسنده و خود-ناشری گفت و فرشته مولوی نیز این همکاری‌ها و همیاری‌ها را بر پایه اعتماد متقابلی دانست که به خاطر رانت‌ها و عدم شفافیت‌ها، در ایران وجود ندارد.

Ad placeholder

وابستگی معیشت نویسندگان به بازار

در دومین میزگرد مریم رئیس‌دانا، نویسنده ساکن آمریکا، مهدی غبرایی، مترجم ساکن ایران، حمید فرازنده، نویسنده ساکن ترکیه، و داریوش مودبیان، مترجم ساکن ایران حضور یافتند. حمید فرازنده با آوردن نمونه‌هایی از مشاغلی که نویسندگان ایرانی و خارجی بدان‌ها اشتغال داشته‌اند، نویسندگی را پیشه‌ای غیررسمی در ایران و اروپا و آمریکا خواند و خودکشی صادق هدایت را نیز نمونه‌ای تراژیک از تنگدستی دانست. مریم رئیس‌دانا با برشمردن چهار رکن تمدن به نقل از ویل‌دورانت، یعنی سازمانی برای اداره جامعه، کار، اخلاق و آیین، و فرهنگ و هنر، هیچ‌کدام از سه رکن دیگر را نیز موجود ندانست و امکانات عرصه فرهنگ و هنر را حتی برای معرفی آثار منتشر شده نیز ناکافی دانست. مهدی غبرایی با ذکر چند مثال، از شرایط کار نویسندگان و مترجمان در دوران مشروطه و دهه‌های اخیر گفت و داریوش مودبیان با بررسی کمیت و کیفیت، میزان عرضه و تقاضا، تیراژ و تعداد چاپ کتاب‌ها در قیاس با طول عمر انسان مولف آن آثار، به طرح مسئله‌هایی بنیادین پرداخت. در ادامه، حمید فرازنده با پیش‌کشیدن بحث عدالت اقتصادی، اقتصاد اخلاقی و بازتوزیع ثروت، و مریم رئیس‌دانا با گفتن از ادبیات مستقل و به دور از ایدئولوژی به گفت‌وگو ادامه دادند. فرارنده در فرازی از سخنانش درباره پیامدهای سلطه بازار بر اخلاق فردی و اجتماعی گفت:

زمانی که معیشت فرد به طور قاطع و عمده به عملکرد بازار وابسته شود، اقتصاد شروع به جدا شدن از جامعه و شکستن قوانین اجتماعی حاکم بر روابط انسانی می‌کند. سلطه‌ی بازار بر روابط اجتماعی، فرهنگ اجتماعی را آسیب‌پذیر می‌کند. در درجه‌ی اول اخلاق اجتماعی و فردی آسیب می‌بینند. حیثیت افراد متزلزل می‌شود، به بازی گرفته می‌شود. نویسندگان در این میان بیش از همه آسیب می‌بینند.  اقشار آسیب‌پذیر برای گریز از اقتصاد سیاسی، به «اقتصاد اخلاقیِ» دنیای قدیم رجوع می‌کند: اینجاست که خانواده و روابط سنتی نقش حیاتی ایفا می‌کند. مدل همبستگی خانواده، با همه‌ی نابرابری‌ها و محدودیت‌هایی که بر آزادی فردی اعمال می‌کند، نظمی را تعریف می‌کند که در آن این ایده که افراد قوی‌تر باید مسئولیت حمایت از ضعیفان را بر عهده بگیرند، پذیرفته می‌شود. پس هنوز ما در ایران به نهاد خانواده نیازمندیم.

این سخن را می‌توان تلویحاً در مفهوم همان الگوی پیشنهادی هنری میلر درک کرد: جامعه هنری به عنوان یک خانواده که مبنا را بر هم‌یاری می‌گذارد و این البته با صنف و مبازات صنفی و سندیکالیسم مورد نظر حسین آتش‌پرور تفاوت دارد.

مهدی غبرایی و داریوش مودبیان در ادامه دومین میزگرد زمانه از قراردادهای ناشران و مترجمان گفتند و پیوستن ایران به قانون کپی‌رایت را یک ضرورت دانستند. نظارت بر کار ناشران و تجدیدچاپ‌ها، پیش‌فروش کتاب یا فروش حمایتی، پرداخت اشتراک‌های ماهانه و سالانه برای دریافت نشریه‌ها، فروش اینترنتی از سوی ناشر و برگزاری نشست‌های معرفی و نقد کتاب از دیگر راهکارهایی بود که از سوی حاضران در میزگرد برای همیاری میان نویسنده و ناشر و خواننده مطرح شد. غبرایی درباره امکان تعاون و هم‌یاری نویسندگان گفت:

از ابتدا اصل بر حذف و خنثی کردن غیر خودی بوده و در سال‌های اخیر و احتمالا از همان دوره که نام بردید، علاوه بر  اعمال سلبی، یعنی سانسور و اشکال‌تراشی به انحاء گوناگون، بنای اعمال ایجابی را هم گذاشتند و با اختصاص بودجه‌های کلان و از راه پولشویی و… دست به تولید زدند. کافی است نگاهی به سینمای ایران بیندازید و ببینید چطور از طریق انبوه مزخرفات بی‌سر و ته و گاه به اصطلاح کمدی سطحی و بی‌مایه و نیش زدن‌های ملایم از یک سو و خانه نشین کردن بزرگان سینما از سوی دیگر چه بلایی بر سر این پدیده که می‌توانسته گاه نیمچه آبرویی بخرد، آورده‌اند! اما در زمینه‌ی رمان و داستان نیرو ندارند و از راه فرمایشی شدنی نیست! در عین حال اشکال‌تراشی امکان دارد و می‌شود. و این داستان پر آب چشم همچنان ادامه دارد… به همین دلیل امکان هیچ تعاونی و غیره را در این اوضاع نمی‌بینم.

سطحی‌نگری و شتابزدگی

سارا افضلی، نویسنده و شاعر مقیم اسلوونی،  بابک بیات، نویسنده و مترجم ساکن فرانسه، سپیده جدیری شاعر ساکن آمریکا و ملاحت نیکی نویسنده ساکن آلمان، مهمانان سومین میزگرد بودند که ضمن اذعان به ضرورت اشتغال در کارهای دیگر برای گذران امور، از تجربیات شخصی گفتند. بابک بیات با نام بردن از فرهنگ و هنر به منزله موضوعی که نزد دولت اولویت ندارد، موضوع همیاری از سوی دولت را منتفی دانست و راه نجات را شکستن صدای تک‌صدای دولتی برشمرد. ملاحت نیکی با تایید گفته‌های وی، بر اهمیت عدالت اجتماعی نسبی تاکید کرد و خود را به عنوان یک شاعر، دارا و نیازمند استقلال دانست. سارا افضلی نیز به موضوع ادبیات محفلی پرداخت و انتشار اثر با ناشران شناخته‌شده و قرار گرفتن در محافل آنان را پیش‌شرط جلب حمایت دیگران، حتی هم‌صنفی‌ها دانست و بر این اساس، ضمن تایید تلویحی دیگر مهمانان، شاعر و نویسنده را در سیستم فعلی صنعت نشر ایران، نهادی تنها و مستقل ارزیابی کرد که نمی‌تواند توقع پشتیبانی داشته باشد.

اما در چهارمین میزگرد با موضوع معیشت و نویسندگی، فرشته احمدی نویسنده ساکن ایران و کانادا، آذردخت بهرامی نویسنده ساکن ایران، همراه با سینا بهمنش، شاعر ساکن کانادا و انوشه منادی نویسنده مقیم ایران حضور یافتند. آذردخت بهرامی با تاکید بر فراگیری فضای مجازی و مشغولیت مخاطب به خواندنی‌های سطحی و زرد، از کاهش سرانه مطالعه نام برد و آسان‌شدن نوشتن در معنای کپی‌پیست را مقابل عدم بهبود روند اندیشه در نوشتن قرار داد. سینا بهمنش با دسته‌بندی شاعران و نویسندگان به چهار گروه نوپا، دیرپا، محبوب و رانت‌خوار چنین استدلال کرد که اگر در امرارمعاش از راه نوشتن به موازنه‌ دست‌یابند، در عالم ادبیات وزنه‌ای نیستند. فرشته احمدی رمز موفقیت فروش اثر ادبی و هنری را در حرف‌شنوی مولف و تبلیغ ایدئولوژی غالب، و البته گذران زندگی از راه نویسندگی را در همه‌جای دنیا دشوار یا ناممکن دانست. انوشه منادی رشد قیمت کتاب را دلیل حذف این کالای فرهنگی از سبد معیشتی خانواده‌ها برشمرد. او نیز تنها قلم‌به‌مزدها را بدون اندیشه‌ی ‌غم نان ذکر کرد و سانسور دولتی و فشار بر نویسندگان مستقل را مزیدی بر علت‌ها دانست. 

در بحث همیاری و تعاون میان ناشر و نویسنده و خواننده، هیچ یک آن را راهکار عملی ندانستند و سینا بهمنش تشکیل سندیکای نویسندگان و مترجمان، جذب سرمایه (شخصی) و توسعه نشر الکترونیک را پیشنهاد داد. آذردخت بهرامی پیش‌خرید کتاب [با حمایت دولتی] یا اهدای کتاب در تیراژ بالا به کتابخانه ها و دانشگاه‌ها و موسسات را مربوط به «ازمابهتران» دانست و باردیگر بر مشکل سانسور تاکید کرد که دست نویسنده را برای نوشتن خلاق اثر باز نمی‌گذارد. فرشته احمدی کمک‌های دولتی را ناچیز عنوان کرد و تعاون ناشر و نویسنده را به گرفتن بخشی از هزینه‌های اثر از نویسنده تشبیه کرد که حس بدی را برای نویسنده بر جا می گذارد، و احتمال ضعیف برپایی خانه‌های کتاب با هدف همیاری را به آینده‌ای بسیار دور مربوط دانست. انوشه منادی نیز با اشاره به نهادهای مردمی که مثلا در امر حفاظت از محیط زیست ناموفق و دست‌بسته بودند، مشکلات نشر را در زمانه گسترش بازارهای آزاد به روند تسلط نئولیبرالیسم مرتبط دانست و ابراز خوش‌بینی نکرد.   

کرامت انسانی یا عزت نفس که به نظر کانت بر توانایی افراد برای عمل عقلانی و اخلاقی استوار است، بر حداقل حقوقی اشاره دارد که به دست آوردن آن‌ها ضروری است؛ در حالی که حقوق مورد بحث در جامعه‌ی امروز ایران به آسانی به دست نمی‌آید و از سویی دیگر، به خاطر فقدان پشتیبانی‌های دولتی و صنفی و قانونی، نویسندگان و شاعران و اهل قلم برای آفرینش آثار ادبی و هنری، خود را برخوردار از امنیت روانی و معیشتی نمی‌بینند. به رسمیت شناخته نشدن آزادی اندیشه و بیان و اِعمال سانسور بر متون در راه نشر، عامل دیگری است که روند آفرینش و انتشار کتاب را کند یا متوقف و مولف را سرخورده و نومید می‌کند.

سانسور، سانسورگریزی و پیامدهای آن، موضوع سلسله‌ میزگردهای دیگری است که به زودی در رادیوزمانه برگزار خواهد شد.

Ad placeholder