سیتا، سگ رحیم آخرین یادگاری است که از او بر جای مانده. سیتا از دوری او بسیار غمگین است و هیچ شوق و ذوقی دیگر ندارد… هر بار که بر مزار رحیم جان می‌رود از کنار قبرش تکان نمی‌خورد.

رحیم کلیج ۲۷ ساله، کسی که عاشق گشت و گذار در طبیعت و حیوانات بود، یکی دیگر از کشته‌شدگان اعتراضات زن، زندگی، آزادی در شهر کوچک قائمشهر است.

یک منبع آگاه و نزدیک به خانواده رحیم کلیج به زمانه گفت او ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ ــ که یکی از شلوغ‌ترین شب‌های اعتراضات در قائمشهر بود ــ، بر اثر اصابت دو گلوله نیروهای امنیتی که به پهلوهای او اصابت کرده بود، کشته شد.

منبع آگاه زمانه می‌گوید:

هنگام شست و شو در غسال‌خانه متوجه شدند که رحیم علاوه بر اینکه تیر خورده بود، یک دستش آزاد شده، گویی با نیروها درگیر شده بود و به‌خاطر ورزشکار بودن احتمالا حریفش نشدند. دست‌اش را شکسته بودند و با ضربات متعدد بر سرش زده بودند.

منبع آگاه زمانه می‌گوید یکی از گلوله‌ها قلب رحیم را پاره کرده بود و آثار ضربه بر سر، دست و پاهای او نیز کاملا مشخص بود: «یک پارگی در قسمت پا بوده که نمی‌دانیم برای چه چیزی بود، انگار تیری از آن رد شده و قسمتی از ران پایش را پاره کرده بود.»

به گفته منبعی که با زمانه گفت‌وگو کرده است، شب قبل از کشته شدن رحیم کلیح، او به مادرش گفت که امشب ساری اعتراضات بوده و اگر زودتر متوجه می‌شد به آنجا می‌رفت:

خانواده کلی او را دعوا کردند و گفتند اگر تو بروی و بلایی سرت بیاورند فکر حال و روز ما را نمی‌کنی؟ ولی در جواب مادرش گفته بود اگر من و امثال من نرویم چه کسی در برابر این همه ظلم بایستد؟

Ad placeholder

رحیم کلیج تعمیرکار موبایل بود و بر اساس گفته‌های یکی از نزدیکانش، او روز ۳۰ شهریور از محل کارش که در مرکز شهر قائمشهر بود به اعتراضات پیوست.

خانواده سعی کرده بودند مانع رفتن رحیم به اعتراضات شوند، اما موفق نشدند:

رحیم در صف اول اعتراضات بود، با لباس سفید و آن‌طور که اطرافیانش او را دیده بودند خیلی خوشحال بوده و دست می‌زد. تا اینکه خانواده با موبایلش تماس می‌گیرند، اما موبایلش خاموش بود. بعد از دو سه ساعت تقریبا ساعت یازده شب که موبایلش روشن شد دوباره و آقایی جواب داد و گفت رحیم تیر خورده و هرچه سریع‌تر به بیمارستان ولیعصر بیایید.

خانواده رحیم کلیج فورا خودشان را به بیمارستان رساندند، اما به دلیل فضای امنیتی بیمارستان و حضور نیروهای امنیتی به آنها اجازه داده نمی‌شود فرزندشان را ببینند، و به آنها می‌گوید که فقط دست او تیر خورده: «گفتند دستش تیر خورده و در اتاق عمل است، برایش دعا کنید.»

بعد از گذشت حدودا دو ساعت از خانواده رحیم کلیج یک عکس برای شناسنایی درخواست می‌شود و بدون ارائه هیچ توضیحی یا اینکه به آنها گفته شود چه اتفاقی برای او افتاده، جنازه بی‌جان او را به سردخانه منتقل کردند.

شاهدان عینی که رحیم کلیج را به بیمارستان رساندند، به نزدیکان او اطلاع دادند که در محدوده خیابان جویبار و نزدیک کلانتری ۱۱ مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود و به شدت خون‌ریزی داشت.

محسن (شعبان) محمدی کوچکسرائی، از دیگر کشته‌شدگان اعتراضات سال ۱۴۰۱ تقریبا در همین مکان مورد اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد.

منبع آگاه زمانه در ادامه می‌گوید:

مردم رحیم را به بیمارستان منتقل می‌کنند، در بین راه مدام خون‌ریزی داشته و وقتی که به بیمارستان رسیدند برانکارد نبود تا او را به اتاق عمل ببرند، به ناچار با همه جراحات و خون‌ریزی او را روی ویلچر گذاشتند که به محض نشستن از دماغ و گوشش خون زیادی بیرون آمد. شاهدان می‌گفتند وقتی او را می‌بردند نیمی از بدنش روی زمین کشیده می‌شد، تا اینکه یک سری پرستار حال و روز رحیم را می‌بینند و از سر دل‌سوزی او راه کف زمین می‌خوابانند و سعی می‌کنند عملیات احیا را انجام دهند، ظاهرا زنده می‌شود و بعد او را به اتاق عمل می‌برند.

منبع آگاه زمانه می‌گوید کسی نمی‌داند در اتاق عمل چه اتفاقی برای رحیم کلیج افتاده است و آیا خدمات پزشکی مناسبی دریافت کرده است یا نه.

Ad placeholder

روز بعد زمانی که خانواده برای تحویل جنازه به بیمارستان مراجعه می‌کنند به آنها گفته می‌شود که جنازه در بیمارستان نیست و برای کالبدشکافی «بدون اجاره خانواده و شبانه» به ساری منتقل شده است.

نهایتا از خانواده رحیم کلیج تعهدهای مختلفی منبی بر عدم اطلاع‌رسانی و برگزاری مراسم بی‌سروصدا، جنازه را بعد از ظهر ۳۱ شهریور به خانواده تحویل دادند. هنگام غسل میت تنها تعداد محدودی از اعضای خانواده و نیروهای امنیتی حضور داشتند:

سرش طوری شکافته شده بود که تا آخرین لحظه خونش بند نمی‌آمد. خانواده‌اش توانست بر اساس سنتی که در منطقه هست سریع در خانه با رحیم برا یآخرین بار خداحافظی کنند.

رحیم کلیج نهایتا در آرامگاه ابوالحسن خوش‌رو در روستای ساروکلا که زادگاه مادری اوست به خاک سپرده شد. نیروهای امنیتی به خانواده رحیم کلیج اجازه ندادند که ساعت مراسم خاک‌سپاری را اعلام کنند، با این وجود جمعیت زیادی خود را به مراسم خاک‌سپاری او رسانده بودند.

چند روز پس از مراسم خاک‌سپاری رحیم کلیج از سمت مقام‌های حکومتی با خانواده او تماس گرفته شد تا برای آنچه «دل‌جویی» عنوان شده به منزل آنها بروند، اما مادر و پدر رحیم کلیج مخالفت کردند. بعد از مدتی دوباره از طریق برخی آشنایان به آنها پیشنهاد پرداخت دیه داده شد تا بدین وسیله او به عنوان «شهید حکومتی» ثبت شود، اما خانواده او مجددا مخالفت کردند.

رحیم کلیج با عکسی شناخته می‌شود که در کنار بال‌های یک ققنوس گرفته است. منبع آگاه زمانه می‌گوید سه هفته قبل از کشته شدن رحیم، او به مکانی که این دو بال بر روی دیوار کشیده شده رفت و عکس گرفت. رحیم کلیج این عکس را در حساب اینستاگرامش منتشر کرد و روی آن نوشته بود: «شدم یه ققنوس از خاکستر روشن نسل سوخته.»

به همین دلیل او را بیشتر با لقب «ققنوس ایران» می‌شناسند.

رحیم کلیج دومین فرزند خانواده و متولد ۱۸ بهمن ۱۳۷۳ بود. او عاشق حیوانات، علی‌الخصوص سگ‌ها بود. از کودکی‌ها سگ‌های زیادی را بزرگ کرده بود و آخرین سگ او «سیتا» نام داشت که به گفته منبع آگاه زمانه از دوری رحیم بسیار غمگین است: «از دوری او بسیار غمگین است و هیچ شوق و ذوقی دیگر ندارد. هر بار که بر مزار رحیم جان می‌رود از کنار قبرش تکان نمی‌خورد.»

رحیم که عاشق طبیعت و گشت‌وگذار، بدون سیتا هیچ‌کجا نمی‌رفت: «بدون سیتا حنما برنامه‌ بیرون رفتن را لغو می‌کرد. در نبود رحیم سیتا همدم خانواده شده.»

رحیم کلیج در رشته مهندسی نرم‌افزار کامپیوتر در دانشگاه محمد باقر ساری تحصیل کرده بود. منبع آگاه زمانه می‌گوید او همیشه لبخند به لب داشت و هر کسی که رحیم را می‌شناسد از لبخند همیشگی‌اش یاد می‌کند.

خانواده رحیم کلیج اولین تولد او بعد از کشته شدنش را بر مزارش جشن گرفتند و همراه با سرود ایران، پدر و مادرش کبوترهایی را به نماد آزادی بر مزار او رها کردند.

رحیم ورزشکار حرفه‌ای بود و در یک سال قبل از مرگش بدن‌سازی می‌کرد.