یک سال بعد از قیام ژینا دور تازه‌ای از سرکوب‌ها در جمهوری اسلامی ایران آغاز شده است. علاوه بر شدت گرفتن سانسور در وزارت ارشاد اسلامی که عملاً انتشار کتاب را دچار اختلال کرده  و همچنین سانسور رسانه‌های اجتماعی و فیلترینگ سایت‌ها، سانسور مطبوعات نیز وارد دور تازه‌ای شده است. فدراسیون بین‌المللی روزنامه‌نگاران یکشنبه ۲۴ سپتامبر/۳ مهر سال جاری با محکوم کردن برنامه جدید دولت ایران برای صدور پروانه صنفی برای فعالان رسانه‌ای اعلام کرد اجرای چنین طرح نگران‌کننده‌ای از سوی حکومت ایران، «ضربه‌ای مهلک بر پیکر نحیف روزنامه‌نگاری مستقل در ایران خواهد بود.»

در این میان کانون نویسندگان ایران در دفاع از آزادی بیان و اندیشه از هیچ کوششی دریغ نکرده است. می‌خواهیم بدانیم کانون در جریان قیام در چه وضعیتی قرار داشت و هم‌اکنون با توجه به بالا گرفتن سرکوب‌ها در چه وضعی قرار دارد؟ بیانیه‌های کانون تا چه حد موثر بودند؟ کانون نویسندگان ایران در تبعید که نویسندگان آزادیخواه تبعیدی را زیر سقف خود گرد آورده و همچنین نویسندگان و شاعران تبعیدی در خارج از ایران چه تلاش‌هایی برای شکستن سانسور و رساتر شدن صدای خواسته‌های ملت انجام دادند؟ چشم‌انداز این حرکت‌ها در آینده چیست؟ جمهوری اسلامی چه ترفندهایی را برای عقیم گذاشتن این حرکت‌ها انجام می‌دهد؟

در میزگردی این پرسش‌ها را با اکبر معصوم بیگی، مترجم و از اعضای هیأت دبیران کانون نویسندگان ایران و زندانی سیاسی در دو حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی، افسانه خاکپور، شاعر و وکیل دادگستری مقیم فرانسه و حسن حسام، از اعضای کانون نویسندگان ایران در تبعید، زندانی سیاسی در دو حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی و شاعر و داستان‌نویس در میان گذاشتیم. این میزگرد را می‌بینید:

Ad placeholder

پیش از قیام ژینا اعتصابات کارگری در صنعت نفت و نیشکر هفت‌تپه از سر گرفته شده بود. بحران بی‌آبی در خوزستان و همچنین فروپاشی برج متروپل در آبادان اعتراضات گسترده‌ای را در پی داشت، کنترل فضای مجازی شدت گرفته بود و شماری از اعضای کانون نویسندگان ایران از جمله بکتاش آبتین، رضا خندان مهابادی، کیوان باژن و آرش گنجی به اتهامات واهی پشت میله‌های زندان بودند. بکتاش آبتین در اثر شرایط بد زندان، به کرونا مبتلا شد و جان خود را از دست داد. او به یک معنا، بعد از قتل‌های زنجیره‌ای، نخستین قربانی قتل‌های حکومتی در دوره تازه سرکوب‌ها بود. در آن ایام زندانیان سیاسی در زندان‌های تهران بزرگ و رجایی شهر با صراحت جمهوری اسلامی را مسئول مرگ آبتین دانستند.

از همان نخستین روز قیام، در ۲۶ شهریور، یک روز بعد از قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی، کانون نویسندگان ایران با انتشار بیانیه‌ای سرکوب نظام‌مند زنان و قتل مهسا امینی» را محکوم کرد.

Ad placeholder

در جریان قیام هم در مجموع ۹ شاعر و ۱۳ نویسنده و مترجم از جمله آیدا عمیدی، روزبه سوهانی و علی اسداللهی به زندان افتادند.

کانون نویسندگان ایران یکم مهر سال جاری با انتشار بیانیه‌ای ضمن یادآوری سرکوب‌ها در شهریور ۱۳۶۰ که با اعدام سعید سلطانپور رقم خورد و شهریور ۱۳۷۵ که مقارن بود با زلزله رودبار و با بازداشت اعضای جمع مشورتی کانون حاضر در آن نشست، بر اصل «آزادی بی حد و حصر و استثنای بیان» تأکید و اعلام کرده است:

این بار، هیچ یک از فشارها ــ از احضار و بازجویی و حبس تا محروم‌کردن از انتشار و اشتغال ــ و حتی عملی‌کردن تهدیدهای «حذف فیزیکی» نتوانست کانون نویسندگان ایران را از فعالیت باز دارد یا، چنان‌که مأموران حکومت و برخی نویسندگان سست‌عنصر و متوهم می‌خواستند، آن را به نهادی وابسته بدل کند. و سرانجام، بند اول منشور کانون نویسندگان ایران که حکم خون بهای اعضای از دست رفته‌ی ما را دارد، هم‌چون درفش آزادی‌خواهی بر تارک کانون می‌درخشد.