دیدگاه

زندان اوین، تهران ــ این روزها، همزمان با شدت‌گرفتن اعتراض‌ها و اعتصاب‌های کارگری و بازنشستگان، شاهد موج جدیدی از اعتراض‌های کارگران گروه ملی فولاد خوزستان با خواست همسان‌سازی حقوق و سنوات عقب‌افتاده و همچنین برگشت به کار کارگران اخراجی این کارخانه است.

آذرماه پنج سال پیش نیز اوج اعتراضات و اعتصابات کارگران گروه ملی فولاد و اهواز و نیشکر هفت‌تپه بود و ۱۰ آذر ۹۷ صحنه‌ی باشکوه اعتراض هماهنگ کارگران این دو شرکت بود که با شعار همبستگی کارگران برگزار شد؛ از جمله شعارهایی همچون:

«ما و کارگران فولاد، علیه ظلم و بیداد، می‌رزمیم می‌رزمیم»، «ما کارگران آتش‌ایم، ظلم‌ُ به زیر می‌کشیم»، «کارگر هفت‌تپه‌ایم، گرسنه‌ایم، گرسنه‌ایم».

بی‌شک اعتصاب و اعتراض کارگران گروه ملی فولاد و هفت‌تپه یکی از فصل‌های درخشان در مبارزه‌های کارگری بود که ضمن تغییر چهارچوب اعتراض‌های کارگری، به ارتقای آگاهی در سطح عموم جامعه نیز یاری می‌رساند. به واسطه‌ی این اعتراض‌ها، جامعه نسبت به غارت و چپاولگری که با اسم رمز و خصوصی‌سازی صورت می‌گیرد حساس شد و به پیوند میان سیاست‌های خصوصی‌سازی و افزایش شکاف طبقاتی پی برد.

اعتراض گروه ملی فولاد نشان داد که نمایندگان کارگری تصمیم‌گیرندگانی ورای کارگران معترض نیستند و این نمایندگان هستند که برای هر تصمیمی به مجمع عمومی مراجعه می‌کنند و تصمیم‌های مجمع عمومی کارگران را به کارفرما یا عموم جامعه منتقل می‌کنند.

همچنین این اعتراض‌ها صحنه‌ی حضور کارگران همراه با خانواده‌هایشان بود و به عموم جامعه نشان داد که بی‌ثباتی شغلی کارگران با بی‌ثباتی زندگی اقشار گسترده‌ای همراه است و به بهای نابودی آینده‌ی نسل‌های بعدی تمام می‌شود؛ ضمن اینکه زنان بیشترین آسیب را از این بی‌ثباتی خواهند دید زیرا بیش از همه کارکردهای بازتولیدی اجتماع زحمتکشان را مختل خواهد کرد.

Ad placeholder

پنج سال از آن روزها و زمان نخستین بازداشت من می‌گذرد و اکنون نیز با افتخار هزینه و حمایت از اعتراض کارگران گروه ملی فولاد و نیشکر هفت‌تپه را می‌دهم. در این پنج سال جامعه‌ی ما مزدبگیران این سرزمین، زنان، جوانان، مهاجران، و تمام اقلیت‌های تحت ستم تجربه‌های متعددی را پشت سر گذاشته اند.

زادگاه من، خوزستان، شاهد خیزش عمومی آب بود و سال گذشته نیز جنبشی مترقی با شعار «ژن، ژیان، ئازادی» قلب نظام ایدئولوژیک حاکم را هدف گرفت.

با توجه به این تاریخ پنج‌ساله نیاز است که تجربه‌های اعتراضی خود را مورد بازبینی قرار دهیم و نکات مثبت و منفی آن را روشن کنیم. مهم‌ترین پرسش پیش روی ما این است که چرا پس از پنج سال حلقه‌های متعدد اعتراض‌های معیشتی در کنار خیزش‌های عمومی و حق‌خواهی زنان و اقلیت‌ها، هنوز پیوند مستحکم و طنین‌افزایی میان این دو صورت نگرفته است.

پاسخ کلی به این پرسش دشوار است، اما با توجه به تجربه‌ی شخص خودم در گروه ملی فولاد و نیشکر هفت‌تپه، می‌توان مشکلات تشکل‌یابی پایدار در آنها را یکی از دلایل اصلی مشکل آنها در پیوند با مسائل عمومی‌تر جامعه دانست. هرچند الگوهای تجربه‌شده در این دو به توانمندسازی بدنه‌ای کارگران در روند تصمیم‌سازی منجر شد، اما ناروشن بودن سازوکارهای آن و درغلطیدن به شعارهایی که فاصله زیادی با واقعیت عینی اعتراض کارگران داشتند، باعث شد این تشکل‌یابی متزلزل، و در برابر فشارهای فرسایشی نیروهای سرکوب و صاحبان سرمایه ناتوان باشد.

موج جدید اعتراض‌های کارگری و بازنشستگان با توجه به تجربه پنج ساله‌‌ی گذشته می‌تواند با سازوکارهای منسجم‌تر و قدرتمندتری در سازماندهی جمعی کارگران در قالب سندیکا، اتحادیه یا هر شکل دیگری که خود تصمیم بگیرند، همراه باشد.

زنده‌باد همبستگی طبقاتی کارگران، ۱۰ آذر ۱۴۰۲