در میانِ جانوران، حشرات از همه پرشمارتر و پرتنوع‌تر هستند و در زیست‌گاه‌های بسیار متنوعی می‌توانند زندگی کنند. ما انسان‌ها اغلب از حشرات گریزان و بیزار هستیم، از آنها می‌ترسیم، و آنها را کثیف و مشمئزکننده می‌دانیم. اما  بسیاری از ما نمی‌دانیم که حشرات کارکردهای بسیار مهمی در زیست بر روی زمین ایفا می‌کنند. برای نمونه، حشرات نقشی انکارناپذیر در گرده‌افشانی دارند. همچنین حشرات در بازیافتِ فضولات و لاشه‌ها بسیار پرکار هستند و با این کار سیاره‌ی زمین را پاکیزه نگاه می‌دارند. و البته بسیاری از دیگر جانوران هم — برای مثال، پرندگان، ماهی‌ها، و غورباغه‌ها — از حشرات تغذیه می‌کنند.

با نظر به پرشماری و تنوعی که حشرات دارند، معمولاً گفته می‌شود در میانِ جانوران این گروه از همه مقاوم‌تر و موفق‌تر بوده است. با این حال اما نگرانی‌ها درباره‌ی انقراضِ حشرات نیز رو به افزایش است. کم نیستند پژوهش‌هایی که نشان می‌دهند شمارِ حشرات به‌سرعت رو به کاهش است (برای نمونه اینجا را ببینید). این البته هیچ عجیب نیست وقتی آفت‌کش‌ها هرچه متنوع‌تر و کشنده‌تر می‌شوند و کودهای شیمیای هرچه بیش‌تر خاک را تغییر می‌دهند. کاهش و انقراضِ حشرات اما به معنای آن است که وظایفی که طبیعت بر عهده‌ی این گروهِ پرشمار گذاشته دیگر انجام نخواهد شد و این یعنی مرگِ  طبیعت فرا خواهد رسید. بدین‌سان، چندی است که اصطلاح «آخرالزمان حشرات» نیز اینجا و آنجا شنیده می‌شود.

کتابی درباره خطر انقراض حشرات

کتابِ زمینِ خاموش: پیش‌گیری از آخرالزمانِ حشرات که در انتشارات هارپرکالینتز منتشر شده یکی از واپسین پژوهش‌های هشدارآمیز درباره‌ی انقراضِ حشرات است. نویسنده در این کتاب کاوشی در جهانِ حشرات انجام می‌دهد و فرگشتِ این موجودات را شرح می‌دهد، از اهمیتِ آنها می‌گوید، و بسیاری از مشکلاتی را که حشرات را تهدید می‌کنند به خواننده نشان می‌دهد.

Silent Earth. Averting the Insect Apocalypse. By Dave Goulson. HarperCollins Publishers 2021
Silent Earth. Averting the Insect Apocalypse. By Dave Goulson. HarperCollins Publishers 2021

یکی از ویژگی‌های کتاب این است که نویسنده در کنارِ رهیافت و روشی علمی همچنین رهیافتی زیبایی‌شناسانه و پدیدارشناختی نیز دارد. او می‌‌خواهد زیباییِ حشرات را به ما نشان دهد، می‌خواهد به ما بگوید حشرات حیرت‌انگیز هستند، و اگرچه گاهی بسیار عجیب و غریب و گاهی شرور و مرموز و آزاردهنده و تحمل‌ناپذیر اما همیشه شگفت‌انگیز و شایسته‌ی احترام هستند.

در فصلِ یکم در این باره بحث می‌شود که چرا حشرات اهمیت دارند. در این فصل نویسنده اهمیتِ حشرات برای محیطِ زیست و چرخه‌ی حیات را به‌تفصیل بررسی می‌کند. افزون بر رهیافتی انسان‌محور که به فایده‌ی حشرات برای حیاتِ انسان اشاره دارد، نویسنده در این فصل اهمیتِ حشرات را از منظری زیبایی‌شناختی و پدیدارشناختی نیز نشان می‌دهد.

در فصلِ دوم شواهد و دلایلی طرح می‌شوند که به ما نشان می‌دهند حشرات دارند کم‌شمارتر می‌شوند و رو به انقراض می‌روند. نویسنده در این فصل همچنین به سویه‌ی دیگری از مسأله‌ی انقراض و کم‌شمار شدنِ حشرات اشاره می‌کند: اینکه این مسأله از چشمِ بسیاری از ما دور می‌ماند. او معتقد است که سرعتِ تغییرات در حدی نیست که در طولِ حیات‌مان متوجه شویم. در نتیجه بسیاری از ما نمی‌توانیم تشخیص دهیم که جهانِ پیرامون‌مان غیرعادی و متفاوت شده است. همچنین نویسنده در این باره به «فراموشیِ نسلی»‌ اشاره می‌کند: نسلِ امروز نمی‌تواند به یاد بیاورد که محیطِ زیست برای نسل قبل چگونه بوده است و زین‌رو نمی‌تواند تغییرات را تشخیص دهد.

در فصلِ سوم علت‌ها و عواملی که در کاهش و انقراضِ حشرات دخیل هستند بحث و بررسی می‌شوند. از دست دادنِ زیستگاه، سمّی شدنِ سرزمین، وجین کردن و مهارِ علف‌های هرز از جمله‌ی این علت‌ها و عوامل هستند. سپس در فصلِ چهارم نویسنده به ما چشم‌اندازی برای آینده نشان می‌دهد و سرانجام در فصلِ پنجم پیشنهادهایی — برای مثال، آگاهی‌بخشی، سبز کردنِ شهرها، تغییرِ روش‌های کشاورزی — برای مقابله با کاهش و انقراضِ حشرات به دست می‌دهد.

این کتاب به زبانی ساده و آسان‌فهم نوشته شده و از این رو هم برای مخاطب عام و هم برای پژوهشگران در شاخه‌های گوناگونی از مطالعاتِ محیطِ زیست خواندنی است.

Ad placeholder

از پیشگفتارِ کتاب

«طیِ کاوش‌هایی که درباره‌ی حشرات کرده‌ام بخت‌یار بوده‌ام که توانسته‌ام دنیا را بگردم، از کویر پاتاگونیا تا چکادهای یخین در پارکِ ملیِ فیوردلند در نیوزلند و کوه‌های ‌پررطوبت و جنگلی در بوتان. انبوهه‌هایی از پروانه‌های بال‌پرنده‌ای را نظاره کرده‌ام که از نواره‌های گل‌آلود در کنارِ رودخانه‌ای در بورنئو آب می‌نوشیدند، و هزاران کرم شب‌تاب را نگریسته‌ام که هم‌هنگام در شب در مرداب‌هایی در تایلند می‌درخشیدند. در باغچه‌ی خانه‌ام در ساسِکس ساعت‌ها مشاهده کرده‌ام که ملخ‌ها چگونه به‌ هنگامِ عشق‌بازی رقیبان را می‌رانند؛ گوش‌خیزک‌ها چگونه از بچه‌هایشان مراقبت می‌کنند؛ مورچه‌ها چگونه از بدنِ شته‌ها شیره می‌مکند،؛ زنبورهای برگ‌بُران چگونه برگ‌ها را می‌بُرند تا برای آشیانه‌شان مرز درست کنند.

این مشاهد‌ه‌ها برای من بسیار لذت‌بخش بوده اما دانستنِ اینکه این آفریده‌ها رو به نابودی هستند مرا سخت دلگیر کرده است. پنجاه سال از زمانی که نخستین بار در زمینِ بازیِ مدرسه کرم‌های پیله‌ساز را جمع می‌کردم گذشته است، و از آن زمان تا کنون هرسال از شمارِ پروانه‌ها و خرزنبورها کاسته شده است. همین حرف درباره‌ی تقریباً همه‌ی آن جانداران ریزجثه‌ که از قضا نقشی حیاتی در زیست‌سپهر دارند صدق می‌کند. این آفریده‌های جالب و زیبا دارند یکی‌یکی ناپدید می‌شوند. برآوردهای گوناگونی در این باره ارائه شده که همه تقریبی هستند، اما محتمل می‌نماید که از زمانی که من پنج سال داشتم تا کنون دست‌کم ۷۵ درصد از شمارِ حشرات کاسته شده باشد. هر سال که می‌گذرد شواهدِ علمیِ بیش‌تر و قوی‌تری برای این حرف پیدا می‌شود. برای مثال هرساله پژوهش‌های بیش‌تری منتشر می‌شود درباره‌ی نابودیِ ‌پروانه‌های شهریار در آمریکای شمالی، یا درباره‌ی مرگ‌ومیرِ حشراتِ جنگلی و حشراتِ علفزار در آلمان، یا درباره‌ی کاهشِ انواعِ خرزنبورها و مگس‌های گلزار در بریتانیا، که این‌ها همه به‌ظاهر اجتناب‌ناپذیر است.

در سالِ ۱۹۶۳ یعنی دو سال پیش از آنکه من زاده شوم راشل کارسون در کتابِ «بهارِ خاموش» به ما درباره‌ی آسیبِ شدیدی که به سیاره می‌زنیم هشدار داد. اگر بود و می‌دید که امروزه وضع چه اندازه بدتر شده است می‌گریست. بر سرِ آن زیست‌گاه‌های حیات وحش که غنی از حشرات هستند — برای نمونه، چمنزارها، تالاب‌ها، خلنگزارها، و جنگل‌های بارانی در مناطقِ استوایی — چه آمده است؟ پای بولدوزرها به این پهنه‌ها باز شده، آتش‌سوزی‌ها در آنها روی داده، و این پهنه‌ها در مقیاسِ بزرگ به زمین‌های کشاورزی تبدیل شده‌اند. مشکلاتی که او درباره‌ی آفت‌کش‌ها و کودهای شیمیایی به ما نشان داد اکنون بسیار وخیم‌تر شده است چراکه برآورد می‌شود هرساله سه میلیون تُن آفت‌کش به محیطِ زیست وارد می‌شود. برخی از آفت‌کش‌های جدید نسبت به آفت‌کش‌هایی که در زمانِ کارسون وجود داشتند هزاران برابر کشنده‌تر هستند. خاک نیز رو به خرابی رفته و رودخانه‌ها پر از گِل‌ولای و لجن شده و به موادِ شیمیایی آلوده شده‌اند. تغییرِ اقلیم، پدیده‌ای که در زمانِ کارسون هنوز ناشناخته بود، اکنون تهدیدی بزرگ‌تر برای سیاره‌ی آسیب‌دیده است. این تغییرات همه در طولِ زندگیِ ما و پیشِ چشمِ ما روی داده‌اند و همچنان شتاب می‌گیرند.»

Ad placeholder